کد مطلب: ۳۱۱۵
تعداد بازدید: ۳۱۹۴
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۰:۵۵
نگاهی بر زندگی امام باقر(ع)| ۱۶
آن حضرت می‌خواست در مراسم حجّ که مسلمانان از اطراف ‌و اکناف به مکّه آمده‌اند و اجتماع کرده‌اند به نام عزاداری، مجلسی به پا کنند، تا در آنجا مسائل سیاسی و حقوقی، مطرح شود و انگیزه‌های مظلومیّت امامان اهل‌بیت(ع) روشن گردد...

نمونه‌هایی از گفتار و رفتار امام باقر(ع)|۵

 

یاد امام باقر(ع) از حضرت مهدی(ع) و یاران نیرومند او


امام باقر(ع) از حضرت مهدی قائم آل محمّد(ع)، بسیار یاد می‌کرد و به‌ خصوص درباره یاران نیرومند و از ویژگی‌های آن‌ها سخن می‌گفت و با شکافتن و توضیح مطالب در این راستا، راه و روش انتظار و زمینه‌سازی برای نهضت جهانی حضرت مهدی(ع) را به شاگردان می‌آموخت و به آن‌ها امید می‌بخشید و روحیه آن‌ها را بالا می‌برد. در اینجا نظر شما را به چند سخن در این رابطه، از آن بزرگوار جلب می‌کنم:
۱. ابن عقده می‌گوید: در سفری از عراق به حجاز وارد مدینه شدم و به ‌سوی خانه امام باقر(ع) رفتم تا با آن حضرت ملاقات کنم وقتی به در خانه آن حضرت رسیدم، دیدم استر آن حضرت زین کرده در کنار در آماده شده. در کنار در نشستم، ناگاه دیدم امام باقر(ع) از خانه بیرون آمد و سوار بر استر شد که به جایی برود، به‌پیش رفتم و سلام کردم، از استر پیاده شد و به من توجّه کرد و فرمود: «اهل کجا هستی؟».
گفتم: «اهل عراق».
فرمود: «کدام نقطه؟».
گفتم: «کوفه».
فرمود: «همراهانت از کوفه تا اینجا چه کسانی بودند؟».
گفتم: «گروهی از مُرجِئَه».[1]
فرمود: «وای بر مرجئه، آن هنگام که قائم ما قیام کند، آن‌ها به چه کسی پناه می‌برند؟».
گفتم: «آن‌ها معتقدند که اگر قائم(عج) ظهور کند ما و شما در پرتو عدالت او یکسان هستیم».
فرمود: «اگر توبه حقیقی کنند، خداوند توبه‌پذیر است... و اگر اظهار عقیده (باطل) خود کنند، خداوند خون آن‌ها را می‌ریزد».
سپس فرمود: «سوگند به خداوندی که جانم در دست او است، حضرت قائم(عج) گردن آن‌ها (مرجئه) را می‌زند ...».
گفتم: «آن‌ها می‌گویند هرگاه قائم(عج) ظهور کرد، خداوند کار او را بدون خونریزی و بی‌آن که به ‌اندازه یک ظرف خون‌گیری، خون ریخته شود، سامان می‌بخشد».
در این هنگام امام باقر(ع) فرمود:
«كَلَّا وَ اَلَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ نَحْنُ وَ أَنْتُمْ اَلْعَرَقَ وَ اَلْعَلَقَ، ثُمَّ مَسَحَ جَبْهَتَهُ»:
«سوگند به خداوندی که جانم در دست او است، چنین نیست مگر این که ما و شما عرق بریزیم و خون‌ها ریخته شود. در این هنگام امام با دست به پیشانی اشاره کرد».[2]
در روایت دیگری آمده که ابن عقده گفت: آن‌ها (مرجئه) می‌گویند؛ وقتی ‌که حضرت مهدی(عج) قیام کرد، کارها به‌ طور طبیعی و عادی سامان می‌یابد و به ‌اندازه شاخ خون‌گیری، خونریزی نمی‌شود. امام باقر(ع) در پاسخ فرمود: «سوگند به خدا چنین نیست. اگر چنین چیزی ممکن بود، در مورد پیامبر اسلام به انجام می‌شد. در صورتی‌ که به دندان آن حضرت در جهاد با دشمن خون افتاد و پیشانی‌اش شکست. سوگند به خدا، قیام قائم(عج) تمام نمی‌شود، مگر این که در میان جنگ عرق بریزیم و خون‌ها بریزد، پس دست بر پیشانی مبارکش مالید».[3]
اشاره به این که حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) با جهاد، مبارزه، شهادت‌طلبی، رنج و زحمت، سامان می‌یابد، نیاز به نیروهای آماده و پرتوان و زمینه‌سازی‌های حساب‌شده دارد.

۲. از این‌رو همان حضرت، در عبارت دیگری فرمود:
«إِنَّهُ لَوْ قَدْ كَانَ ذَلِكَ أُعْطِی اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلاً وَ جُعِلَتْ قُلُوبُكُمْ كَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ لَوْ قُذِفَ بِهَا اَلْجِبَالَ لَقَلَعَتْهَا وَ كُنْتُمْ قُوَّامَ اَلْأَرْضِ وَ خُزَّانَهَا»:
«همانا اگر قیام قائم(ع) پدیدار شود، هریک از شما به اندازه چهل مرد نیرو می‌یابد و دل‌های شما همچون پاره‌های آهن شود که اگر آن پاره‌ها را به کوه‌ها بزنند، آن‌ها را از جا برمی‌کنند، آنگاه شما حاکمان زمین می‌شوید و خزانه‌دار آن خواهید شد».[4]

٣. نیز فرمود: «خوشا به سعادت کسی که ظهور قائم(عج) را درک کند و از یارانش شود. وای به حال کسی که در صف مخالفانش قرار گیرد و با او مخالفت نماید، او دارای فرمان جدید، سنّت جدید و دادگاه جدید است و برخوردش با افراد عرب بسیار سخت است و مخالفان را خواهد کشت و همه امور را تحت رهبری‌های مستقیم خود انجام می‌دهد و در راه اجرای فرمان خدا از ملامت هیچ ملامتگری نمی‌هراسد».[5]

۴. نیز فرمود: «گویی قائم(عج) را در نجف کوفه می‌نگرم که همراه پنج هزار نفر از فرشتگان وارد سرزمین نجف شده، جبرئیل در جانب راست او و میکائیل در جانب چپش و مؤمنان در پیشاپیش او هستند و او لشگرهایش را از هم جدا نموده و به‌ سوی شهرها اعزام می‌نماید».[6]
 

وصیّت سیاسی امام باقر(ع)


محدّث عالی‌مقام، کُلینی به سند موثق نقل می‌کند که امام صادق(ع) فرمود: پدرم (امام باقر(ع)) چنین وصیّت کرد: «بخشی از اموال مرا وقف کن تا ده سال در سرزمین من، در موسم حج برای من عزاداری و گریه کنند و برای مظلومیّت من، زاری نمایند».[7]
براستی چرا امام باقر(ع) این وصیت را نمود؟ چرا او وصیّت نکرد که در مدینه در کنار قبرش، عزاداری کنند؟ و چرا وصیّت کرد که فقط در موسم حجّ، آن ‌هم در «منی» برای او عزاداری نمایند؟
پاسخ این چراها آن است که: «آن حضرت می‌خواست در مراسم حجّ که مسلمانان از اطراف ‌و اکناف به مکّه آمده‌اند و اجتماع کرده‌اند به نام عزاداری، مجلسی به پا کنند، تا در آنجا مسائل سیاسی و حقوقی، مطرح شود و انگیزه‌های مظلومیّت امامان اهل‌بیت(ع) روشن گردد»، بنابراین این وصیّت جنبه سیاسی داشته است.
 

وصیّت‌های دیگر امام باقر(ع)


امام باقر(ع) وصیّت کرد که معادل هشتصد درهم در ایام سوگواری او خرج کنند و چنین وصیّتی را سنّت می‌دانست، زیرا رسول خدا(ص) بعد از شهادت جعفر طیّار(ع) فرمود: «برای فرزندان او غذا ببرید، زیرا آن‌ها سرگرم عزاداری هستند»٬.
نیز این وصیّت را در کاغذی نوشت: «مرا در سه جامه کفن کنید، یکی از آن‌ها همان ردای حبره باشد که با آن نماز جمعه می‌خواندم و جامه دیگر و پیراهنی که دارم».[8]
امام صادق(ع) به پدر عرض کرد: «چرا این وصیّت (کوتاه) را می‌نویسید؟» فرمود: «می‌ترسم اطرافیان بر تو چیره شوند، مرا با چهار یا پنج جامه، کفن کنند، با همان سه جامه مرا کفن کن و عمامه‌ام را بر سرم بگذار ولی بدان که این عمامه، جزء کفن نیست».
نیز روایت شده: امام باقر(ع) در ساعات آخر عمر، کتاب‌ها و سلاح و آثار انبیا و ودایع آن‌ها را به امام صادق(ع) سپرد و ساعت آخر، به امام صادق(ع) فرمود: «چند نفر به‌ عنوان شاهد در اینجا، حاضر کن».
امام صادق(ع) چهار نفر از قریش را حاضر کرد که در میان آن‌ها نافع غلام آزاد شده عبدالله بن عمر نیز بود. فرمود: بنویس:
«وَ هَذَا مَا وَصَّى‌ بِهِ یعْقُوبُ‌ بَنِیهِ، یا بَنِی‌ إِنَّ اللَّهَ‌ اصْطَفَى‌ لَکُمُ‌ الدِّینَ‌ فَلاَ تَمُوتُنَّ‌ إِلَّا وَ أَنْتُمْ‌ مُسْلِمُونَ‌«:
«این وصیّتی است که یعقوب به پسرانش نمود، ای فرزندان من، خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است و شما جز به آیین اسلام (تسلیم شدن در برابر حقّ) از دنیا نروید».[9]
و وصیّت کرد محمّد بن علی به جعفر بن محمّد(ع) و به او امر کرد که مرا با روپوشی که با آن نماز جمعه می‌خواندم کفن کن و عمامه‌ام را بر سرم بگذار و قبرم را چهارگوش قرار بده و آن را به ‌اندازه چهار انگشت از زمین بلند کن و هنگام دفن، بند کفن را باز کن. (و طبق روایت دیگر فرمود: و آب بر سر قبرم بپاش.)
سپس به شاهدان فرمود: «خدا شما را رحمت کند اکنون بروید».
امام صادق(ع) عرض کرد: «آوردن شهود برای چه بود؟».
فرمود: «خواستم آن‌ها بدانند که من به تو وصیّت کردم و وصىّ من تو هستی، تا همین وصیّت، برای تو حجّت باشد».
و در روایت دیگر آمده فرمود: «خوش نداشتم، افرادی بگویند، امام باقر(ع) به امام صادق(ع) وصیّت نکرد، خواستم همین وصیّت برای تو حجّت باشد و مردم بدانند که تو وصیّ و جانشین و امام بعد از من هستی».[10]
 

شهادت امام باقر(ع)


امام باقر(ع) با طرح مرموز و مخفیانه هشام بن عبدالملک، مسموم شده و به شهادت رسید ولی زهر دهنده و چگونگی آن به ‌روشنی مشخّص نیست.
بعضی می‌نویسند: ابراهیم بن ولید بن یزید بن عبدالملک نوه برادر هشام، آن حضرت را مسموم نمود.[11]
و به گفته بعضی زید بن حسن که با امام باقر(ع) خصومت داشت، به دستور هشام بن عبدالملک، زهر را بر زین اسب مالید و اسب را به حضور امام باقر آورد و اصرار کرد که آن حضرت بر آن سوار گردد، آن حضرت ناگزیر سوار شد و آن زهر در بدن او اثر کرد، به ‌گونه‌ای که ران‌هایش متورم شد و سه روز بستری گردید و سرانجام به شهادت رسید.[12]
امام صادق(ع) می‌گوید: آخرین روز عمر پدرم امام باقر(ع) بود وصیّت‌های خود را کرد، به او عرض کردم؛ پدر جان از آن روز که بستری شده‌ای، هیچ‌گاه شما را مثل امروز سالم‌تر ندیدم و هیچ‌گونه نشانه مرگ از چهره شما دیده نمی‌شود. فرمود: پسرم! آیا صدای پدرم علی بن الحسین(ع) را نشنیدی که از پشت دیوار مرا طلبید و فرمود:
«یا مُحمَّد، تَعَالِ عَجِّل»:
«ای محمّد! به ‌سوی ما بیا و شتاب کن».[13]
شب شهادت امام باقر(ع) فرا رسید، امام صادق(ع) به اطاق پدرش امام باقر(ع) آمد، دید در حال مناجات با خدا است، با دست اشاره کرد که ساعتی بعد بیا، (تا مناجاتش تمام شود). پس از ساعتی امام صادق(ع) به بالین پدر آمد، امام باقر(ع) فرمود: «امشب آخرین شب عمر من است، هم‌اکنون پدرم امام سجّاد آمد، شربتی گوارا آورد و فرمود: پسرم! از این شربت بیاشام که خداوند وعده داده همین امشب روحت را قبض کند».[14]
به ‌این ‌ترتیب آن امام بزرگوار شربت گوارای بهشتی را نوشید و شکوهمندانه به لقاءالله پیوست.
 

همسران و فرزندان امام باقر(ع)


امام باقر(ع) دارای هفت فرزند (پنج پسر و دو دختر از چهار همسر) بود، به نام‌های:
۱. امام صادق(ع)
۲. عبدالله بن محمّد که مادرشان «أم فروه» دختر قاسم بن محمّد بن ابی‌بکر است.
٣. ابراهیم
۴. عبدالله، مادرشان «أمّ حکیم» دختر اسید بن مغیرة ثقفی است، این دو برادر در دوران کودکی از دنیا رفتند.
۵. علی
۶. زینب که مادرشان کنیز بود.
۷. أمّ سلمه که مادر او نیز کنیز بود.[15]
خدایا! تو را به مقامات و کمالات امام باقر(ع) ما را از پیروان راستین آن حضرت کن و زندگی سازنده او را برای ما الگویی مفید و سرمشقی سودمند قرار بده - آمِینَ یا رَبِّ الْعَالَمِینَ.
پایان
 

خودآزمایی


1- چرا امام باقر(ع) وصیت کردند در موسم حج برای ایشان عزاداری کنند؟
2- علّت گمراهی مُرجِئَه چیست؟
3- تعداد همسران و فرزندان امام باقر(ع) را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. مرجئه طایفه‌ای از اهل‌تسنن هستند که معتقدند اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد، گناه و نافرمانی‌اش آسیبی به او نمی‌رساند و اگر کافر باشد، اطاعت او سودی به حالش نخواهد داشت و (سفينة البحار، ج ۱، ص ۵۱۰).
[2] . بحار، ج ۵۲، ص ۳۵۷-۳۵۸.
[3] . همان مدرک.
[4] . روضة الکافی، ص ۲۹۴.
[5] . بحار، ج ۵۲، ص ۳۴۸-۳۴۹.
[6] . ارشاد شیخ مفید، ص ۳۴۱ تا ۳۴۵.
[7] . فروع کافی، ج ۵، ص ۱۱۷.
[8] . نیز روایت شده: امام باقر(ع) در ساعات آخر عمر، قسمتی از کفن خود را از پارچه سفیدی که با آن احرام حجّ بسته بود مشخص نمود. (بحار، ج ۴۶، ص ۲۳۱).
[9] . برگرفته از آیه ۱۳۲ بقره.
[10] . اعیان الشیعه، ط ارشاد، ج ۱، ص ۶۵۹ - بحار، ج ۴۶، ص ۲۱۴.
[11] . مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۲۱۰.
[12] . اقتباس از بحار، ج ۴۶، ص ۳۳۱ و منتخب التواریخ ص 416.
[13] . اقتباس از بحار، ج ۴۶، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.
[14] . اقتباس از بحار، ج ۴۶، ص ۲۱۳ و ۲۱۴.
[15] . ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۷۲.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: