کد مطلب: ۳۱۱۸
تعداد بازدید: ۲۱۰۱
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۰
حجاب و عفاف (۴۶)
شاید برای بعضی به اشتباه این گونه جا افتاده باشد که «چون یوسف علیه السّلام پیغمبر بود و معصوم، اصلاً نمی توانست گناه کند و به همین خاطر نمی توان داستان عفّت ورزی یوسف را به عنوان الگویی برای سایر مردم معرّفی کرد...

بررسی شبهات حجاب و عفاف (۲)

 

مقامات الهی بر مبنای لیاقت افراد

 

اختیار داشتن یوسف علیه السّلام در ترک گناه


شاید برای بعضی به اشتباه این گونه جا افتاده باشد که «چون یوسف علیه السّلام پیغمبر بود و معصوم، اصلاً نمی توانست گناه کند و به همین خاطر نمی توان داستان عفّت ورزی یوسف را به عنوان الگویی برای سایر مردم معرّفی کرد، لذا اساساً به خاطر مقام عصمت یوسف علیه السّلام، شرایط میان او و جوان امروز یکسان نیست تا بتوان مقایسه ای انجام داد». مشکل این دسته آن است که مقام عصمت را به خوبی نمی شناسند. به گمان آن ها عصمت یک موهبت الهی است که انسان معصوم را مجبور به اطاعت از پروردگار می کند یعنی انبیاء در انجام افعال خود اختیاری ندارند و قادر به ترک واجب یا انجام معصیت نیستند.
به دلایل مختلف این تفکّر باطل است. همه می دانیم که خداوند متعال شئون مختلفی را برای انبیاء قرار داده است، مثل: دریافت وحی، ابلاغ وحی، آموزش معارفی که توسّط وحی به مردم ابلاغ شده و ... . یکی از شئون انبیاء علیهم السّلام، شأن اسوه و الگو بودن برای مردم است، یعنی پیامبران به عنوان انسان کامل، نتیجه ی عملی اطاعت از پروردگار متعال هستند که سیره ی عملی ایشان برای هدایت مردم همچون گفتارشان حجّت و راهنماست. قرآن کریم می فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً». مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آن ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى ‏كنند.[1] و در جای دیگر فرموده است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ ...». براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت.[2]
 

الگو بودن در شرایط یکسان


عقل نمی تواند بپذیرد که خداوند حکیم فردی را به عنوان الگو برای مردم معرّفی کند که اصلاً شرایطی یکسان یا حتّی شبیه به مردم نداشته باشد. چگونه می توان پذیرفت که خداوند پیامبری را الگو قرار دهد که قدرت انجام گناه را ندارد و مجبور به اطاعت از پروردگار متعال است، در حالی که مردم چنین قدرتی نداشته و در انتخاب اطاعت و یا عصیان از فرامین الهی مختار هستند؟! بنا بر این اقتضاء حکمت الهی ایجاب می کند که انبیاء قادر به انجام گناه باشند ولی با اختیار و حسن انتخاب خود (به خاطر رضای پروردگار) از آن صرف نظر کنند.
 

علّت الگو قرار نگرفتن ملائکه برای انسان


دقیقاً به خاطر همین موضوع، خداوند تعالی ملائکه را به عنوان اسوه های بشریّت قرار نداده است، زیرا ملائکه بنا به روایات، عقل محض اند و در خلقتشان هیچ شهوتی نهادینه نشده تا به سبب آن به سمت گناه میل پیدا کنند. قرآن کریم در توصیف ملائکه می فرماید: «... لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ». هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى ‏كنند و آن چه را فرمان داده شده ‏اند (به طور كامل) اجرا مى ‏نمايند.[3] همچنین مولا امیر المؤمنین علیه السّلام در باره ی خلقت ملائکه، حیوانات و انسان ها فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ‏ فِي‏ الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ‏ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ». همانا خداوند عزّ و جلّ وجود ملائکه را از عقل بدون شهوت ترکیب نموده و در حیوانات شهوت بدون عقل و در انسان ها ترکیبی از هر دو (عقل و شهوت) را قرار داده است، لذا هر کس عقلش بر شهوتش غلبه پیدا کند برتر از ملائکه خواهد بود و آن کسی که شهوتش بر عقلش چیره شود از حیوانات پست تر خواهد بود.‏[4]
به دلیل همین شرایط ناهمگون که ملائکه به خاطر فقدان شهوت اصلاً قادر به نافرمانی و معصیت خداوند نیستند، خداوند تعالی با وجود مقام عصمت از برای ملائکه، ایشان را به عنوان اسوه برای انسان قرار نداده است. در عوض کسانی از جنس خود انسان ها و از میان ایشان، با شرایط یکسان را به عنوان اسوه و پیشوای ایشان قرار داده است که در عین توانایی بر ارتکاب گناه، معصومند و دامن خویش را به گناه نیالوده اند.
 

مقامات الهی بر مبنای لیاقت


در واقع طبق آیات قرآن و روایات، انبیاء و اولیاء در مقام ایمان و یقین آن چنان اوج گرفته اند که از هرچه با رضایت خداوند متعال مغایرت داشته باشد، بی زارند و این مقام حاصل نمی شود مگر از برای کسانی که لیاقت و استحقاق خود را نزد پروردگار متعال ثابت کرده باشند، چنان چه وقتی ابراهیم پس از سربلند بیرون آمدن از آزمایش های مختلف و سخت، از سوی خداوند به مقام امامت نائل شد، این مقام را از خداوند برای فرزندان خود تقاضا نمود ولی پاسخ خداوند چنین بود: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ». (به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده ی اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم! ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!) خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمى ‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته ی اين مقامند).[5]
یعنی جایگاه پیشوایی مردم به کسانی تعلّق خواهد گرفت که سزاوار آن باشند، پس این گونه نیست که مقامات الهی بدون حساب و کتاب و جبری باشد. از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که در باره ی علّت اعطاء مقام «کلیم اللّهی» (هم کلام شدن با خدا) به حضرت موسی علیه السّلام فرمودند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى مُوسَى ع أَنْ يَا مُوسَى أَ تَدْرِي لِمَ اصْطَفَيْتُكَ‏ بِكَلَامِي دُونَ خَلْقِي قَالَ يَا رَبِّ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ فَأَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَيْهِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي قَلَّبْتُ عِبَادِي ظَهْراً لِبَطْنٍ فَلَمْ أَجِدْ فِيهِمْ أَحَداً أَذَلَّ لِي نَفْساً مِنْكَ يَا مُوسَى إِنَّكَ إِذَا صَلَّيْتَ وَضَعْتَ خَدَّكَ عَلَى التُّرَابِ أَوْ قَالَ عَلَى الْأَرْضِ». خداوند عزّ و جلّ به موسی علیه السّلام وحی نمود: ای موسی! آیا می دانی چرا از میان خلائقم تنها تو را برای سخن گفتن با خود (مقام کلیم اللّهی) برگزیدم؟ موسی عرضه داشت: ای پروردگارم علّت آن چه بود؟ امام صادق علیه السّلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی به موسی وحی فرمود: ای موسی! من بندگانم را زیر و رو کردم ولی در میانشان کسی خاشع تر و ذلیل تر از تو در برابر خود نیافتم. ای موسی تو هرگاه نماز می خوانی (پس از نماز) گونه ی خود را (در پیشگاه من) بر خاک می گذاری –یا این که امام فرمودند:- (گونه ی خود را) روی زمین می گذاری.[6]
بنا بر این همان طور که از آیات و روایات پیداست، مقامات الهی چون عصمت، امامت، کلیم اللهی و ... بر مبنای لیاقت ها از سوی خداوند تعالی به انبیاء و اولیای الهی عنایت می شد. اگر خداوند به انبیاء و ائمّه علیهم السّلام و شخصتیت بزرگواری چون حضرت یوسف علیه السّلام مقام عصمت را عنایت می کند، بدین معنا نیست که او خود سزاوار این مقام نبوده و هر شخص دیگری می توانست به جای او باشد، همچنین حالا که صاحب این مقام شده است، دیگر توان انجام گناه از او سلب شده و مجبور به اطاعت خداست، بلکه خداوند متعال با علم خود در میان بندگانش، 124 هزار نفر را سزاوار مقام رسالت و نبوّت، و 14 نفر را شایسته ی جایگاه عصمت و امامت دید، لذا ایشان را بر مبنای عدل و حکمت خویش نبیّ و معصوم و امام قرار داد. و ایشان در طول زندگانی خود با وجود قدرت بر گناه، از آن بریّ بودند و لذا خداوند متعال مدال عصمت را نصیب ایشان کرد.
 

برهان پروردگار


همچنین در آیه ی بعد (یوسف/ 24) خداوند می فرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ ...». همسر عزيز مصر، قصد او را كرد و يوسف نيز اگر برهان پروردگار را نمى‏ ديد، چنين قصدى مى ‏نمود.
در معنى اين جمله در ميان مفسران گفتگوى بسيار است، یکی از احتمالات در این آیه آن است که: همسر عزيز تصميم بر كامجويى از يوسف داشت و نهايت كوشش خود را در اين راه به كار برد، يوسف هم به مقتضاى طبع بشرى و اين كه جوانى نوخواسته بود، و هنوز همسرى نداشت، و در برابر هيجان ‏انگيزترين صحنه ‏هاى جنسى قرار گرفته بود، چنين تصميمى را مى‏ گرفت اگر برهان پروردگار يعنى روح ايمان و تقوى و تربيت نفس و بالآخره مقام «عصمت» در اين وسط حائل نمى ‏شد. چنان چه به فرموده ی قرآن کریم خود یوسف علیه السّلام در مناجات خود با پروردگار به این مطلب اشاره می کند: «... وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ». و اگر مكر و نيرنگ آن ها را از من باز نگردانى، به سوى آنان متمايل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.[7]
 بنا بر اين، تفاوت ميان «همّ» (قصد) همسر عزيز و يوسف اين بود، كه از يوسف، مشروط بود به شرطى كه حاصل نشد (يعنى عدم وجود برهان پروردگار) ولى از همسر عزيز مطلق بود و چون داراى چنين مقام تقوا و پرهيزكارى نبود، چنين تصميمى را گرفت و تا آخرين مرحله پاى آن ايستاد تا پيشانيش به سنگ خورد.
نظير اين تعبير در ادبيات عرب و فارسى نيز داريم، مثل اين كه مى ‏گوئيم: «افراد بى ‏بند و بار تصميم گرفتند ميوه‏ هاى باغ فلان كشاورز را غارت كنند، من هم اگر ساليان دراز در مكتب استاد و با لقمه ی حلال تربيت نشده بودم، چنين تصميمى را مى ‏گرفتم». بنا بر اين تصميم يوسف مشروط بود به شرطى كه حاصل نشد و اين امر نه تنها با مقام عصمت و تقواى يوسف منافات ندارد بلكه توضيح و بيان اين مقام والا است. طبق اين تفسير از يوسف، هيچ حركتى كه نشانه ی تصميم بر گناه باشد سر نزده است، بلكه در دل تصميم هم نگرفته است.
جالب اين كه در حديثى از امام على بن موسى الرضا علیه السّلام همين تفسير در عبارت بسيار فشرده و كوتاهى بيان شده است، آن جا كه «مامون» خليفه ی عباسى از امام مى ‏پرسد: آيا شما نمى ‏گوئيد پيامبران معصومند؟ فرمودند: آرى، گفت: پس اين آيه ی قرآن تفسيرش چيست؟ «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ». امام فرمودند: «لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ لَوْ لَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ لَهَمَّ بِهَا كَمَا هَمَّتْ بِهِ لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَا يَهُمُّ بِذَنْبٍ وَ لَا يَأْتِيهِ ... فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّكَ يَا أَبَا الْحَسَن‏».[8] همسر عزيز تصميم به كامجويى از يوسف گرفت، و يوسف نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ‏ديد، همچون همسر عزيز مصر تصميم مى ‏گرفت، ولى او معصوم بود و معصوم هرگز قصد گناه نمى ‏كند و به سراغ گناه هم نمى ‏رود ... مامون (از اين پاسخ لذّت برد) و گفت: آفرين بر تو اى ابو الحسن![9]
ادامه ی بحث را در مقاله ی بعدی دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله.
 

خودآزمایی


1- آیا اعطاء مقامات الهی با توجّه به شایستگی های افراد است؟ توضیح دهید.
2- برهانی که یوسف را از مهلکه گناه نجات داد چه بود؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1] سوره احزاب/ آیه 21 (ترجمه مکارم).

[2] سوره ممتحنة/ آیه 4 (ترجمه مکارم).

[3] سوره تحریم/ آیه 6 (ترجمه مکارم).

[4] علل الشرائع ج ‏1 ص 4.

[5] سوره بقره/ آیه 124 (ترجمه مکارم).

[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 123.

[7] سوره یوسف/ آیه 33 (ترجمه مکارم).

[8] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج ‏1 ص 201.

[9] برگرفته از: تفسير نمونه ج ‏9 ص 370.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: