بررسی شبهات حجاب و عفاف(۱۰)
طرح شبهه
چرا حجاب در نماز برای زنان واجب است، با وجود آن که می دانیم رابطه ی محرم و نامحرمی بین خداوند متعال و بندگانش معنا ندارد؟
پاسخ شبهه
چنان چه می دانیم، در شریعت مقدّس اسلام یکی از آدابی که در نماز واجب شمرده شده و عدم رعایت آن –با وجود شرایط- موجب بطلان نماز می شود، موضوع حجاب نمازگزار است. ان شاء الله در آینده در این باره توضیح کافی داده خواهد شد ولی اجمالاً به این مقدار بسنده می کنیم که مردان باید در نماز، مقدار واجب حجاب و پوشش خود را که رعایت آن در حالت عادی و خارج از نماز در برابر دیگران (به استثنای همسر) واجب شمرده شده است، رعایت نمایند و بانوان نیز همان طوری که موظّف هستند در برابر نامحرم خود را بپوشانند، در نماز نیز (با کمی تفاوت) مکلّف به همین پوشش هستند. پس در حکم رعایت حجاب در نماز، زن و مرد هر دو مشترک اند و این حکم اختصاص به بانوان ندارد، تنها، میزان و کیفیت حجاب و پوشش آن ها با هم متفاوت است. حال این سؤال پیش می آید: با توجّه به این که رابطه ی محرم و نامحرمی تنها میان انسان ها برقرار است و تازه در این میان عدّه ای هستند که از این رابطه استثناء شده اند (همسران و محارم طبق ضوابط شرعی)، پس حکم وجوب حجاب در نماز -حتّی اگر هیچ کسی هم در مکان نماز حضور نداشته باشد- چه معنایی دارد؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است مقدّمه ای را متذکّر شویم. علم و حکمت دو صفت از صفات خداوند متعال هستند، یعنی ذات مقدّس او، هم علیم است و هم حکیم، بنا بر این با علم لایزالی که نسبت به تمام امور و مصالح و مفاسد آن ها دارد، احکام و قوانینی را بر مبنای حکمت خود وضع نموده است تا تحت اجرای آن، عالَم را به سرحدّ کمال و رشد خود برساند، چه مخلوقاتش از این حکمت ها آگاه باشند و چه نباشند. لذا تمامی کائنات تحت فرمان پروردگاراند و نسبت به احکام و قوانین الهی سر خشوع بر زمین می سایند. امّا در این میان انسان از نعمت اختیار و تعقّل برخوردار شده تا با تصدیق منطقی اطاعت از پروردگار و عمل به دستورات او، بیش از هر مخلوق دیگری در آسمان رشد و کمال اوج بگیرد. در واقع تعبّد محض او در اطاعت از حق تعالی و اظهار بندگیش در محضر خداوند علیم و حکیم، موجبات کمالش را فراهم می سازد.
در دایره ی هستی، ما نقطه ی تسلیمیم/ رأی آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی
حال که دستورات خداوند بی دلیل نیست و همه از علم و حکمت بی بدیل او نشأت می گیرد، پس اگر از سبب آن ها هم آگاه نباشیم، باز خاطرمان آرام و آسوده است که از انجام آن ها نه تنها متضرّر نمی شویم، بلکه منافع کثیر دنیوی و اخروی را به دست می آوریم. مسئله ی حجاب در نماز نیز از این قانون مستثنا نیست. البته آگاهى به این اسرار و حكمت ها ممکن است حداقل در بعضى افراد، موجب تقویت انگیزه ی آن ها در پیروى از آن دستورات شود به همین جهت است که بر آن شدیم تا به بیان برخی از این حکمت ها در باره ی موضوع «حجاب در نماز» بپردازیم.
مسلّم است حکمت پوشش بدن و رعايت حجاب بر نمازگزار در حال نماز، پنهان کردن و مستور نمودن خود از خدا نيست؛ زيرا چيزي از علم خدا پنهان نيست. خداوند بر همه چيز و در همه ی حالات آگاه است. پس دلیل آن چیز دیگری است. در این باره احتمالات و پاسخ هایی بیان شده است که دو مورد منتخب از میان آن ها را به قدر وسع و مجال مطرح می کنیم.
1- داشتن لباس کامل بر وقار ظاهری انسان می افزاید. هر چه از لباس انسان کم شود، از وقار وی و حفظ شئون اجتماعی اش کم می شود و نزد دیگران تنزّل می یابد. می توان حجاب را یک نوع ادب دانست. ادب اقتضا می کند انسان در مقابل دیگران و بزرگان با لباس کامل ظاهر شود. شرکت در محافل و مراسم مذهبی در همه ی ادیان بلکه نزد همه ی عقلای عالم معمولاً با حجاب همراه است. به ویژه در اسلام که لباس رسمی حضور زن مسلمان در اجتماعات، پوشش کامل است. انسان در حال نماز به محضر خدا می رود و در حالی که ملائکه ی عرش الهی حضور دارند، در یک مجلس رسمی به عبادت خدا می پردازد. بنا بر این، چون نماز در حقیقت حضور و بار یافتن به درگاه رب العالمین است، در این مجلس هر چه لباس کامل تر و تمیزتر و خوشبوتر باشد، مطلوب تر است، حتّی به مردان سفارش شده که با لباس کامل، ادب حضور در پیشگاه الهی را رعایت کنند. اباذر می گوید، روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله به من فرمودند: «يَا أَبَا ذَرٍّ، اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ، فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يَرَاكَ». ای اباذر! آن چنان خدا را عبادت کن که گویا او را می بینی. اگر تو او را نمی بینی، او تو را مشاهده می کند.[1]
حال که در نماز به شکل ویژه در محضر خداوند متعال و ملاقات با او هستیم، سزاوار است در رفتار و گفتار خود نهایت احترام و ادب را به کار گیریم، که رعایت حجاب و پوشش مناسب یکی از مصادیق این احترام و ادب است. بدیهی است که کامل ترین و محترمانه ترین صورت انسان، صورت اجتماعی اوست، نه صورت فردی و خصوصی اش. مرد در خانه با پیژامه و حتّی زیرپیراهنی راه می رود، زن نیز از لباس های کم و سبک و راحت در خانه استفاده می کند، چه بسا گاهی اوقات دست و صورت شان تمیز و موهایشان آراسته نباشد، امّا بدیهی است که با این وضعیت در اجتماع حضور نمی یابند و هیبت محترمانه و کاملشان وقتی است که در اجتماع حضور می یابند، به ویژه اجتماعی که برای آن حرمت و ارزش ویژه ای قائل هستند. اهل بیت علیهم السّلام نیز در نماز از بهترین و کامل ترین لباس های خود استفاده می کردند و از جهت سیرت و صورت نهایت احترام و ادب را در برابر خدای متعال ابراز می داشتند.
روشن است که اگر منظور از حجاب در نماز پوشش از نامحرم بود، خداوند متعال نمی فرمود که آرایش برای زنان به هنگام نماز مستحبّ است. چرا که آرایش مقابل نامحرم حرام است و حرمت آن به این خاطر نیست که کار بدی است، بلکه به این خاطر است که زن زیباتر و جذّاب تر می شود و مرد نامحرم را به خود جذب و تحریک می کند. امّا خدا می فرماید چه مرد و چه زن، با کامل ترین صورت نزد من بایستند. به بیان دیگر انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نیاز است. در چنین حالی مناسب است بهترین لباس را بپوشد. همان پوشش کاملی که نشانه ی عفّت و پاکدامنی بنده است و یکی از بهترین حالات او را به نمایش می گذارد.
لازم است بدانیم: درست است که پروردگار متعال نیازی به این اکرام و احترام از سوی بنده ندارد ولی این بنده ی اوست که با رعایت این رفتار شایسته، خود را سزاوار قُرب به معبود و کمال انسانی می نماید. همین ادب حضور در پیشگاه الهى زمینه ساز حضور معنوى و بار یافتن به محضر حضرت حق مى شود. هدف از مکلّف نمودن بندگان به انجام واجبات و ترک محرّمات نیز همین کمال یافتن و نزدیک شدن به خداوند متعال است.
2- نماز در عین آن که یک عبادت است، یک فرهنگ است، یک کلاس بزرگ و پربار است که درس های مختلف می آموزد، یکی از درس های آن این است که درس حجاب را به زنان می آموزد، و آن ها را عملاً به حجاب دعوت می کند. با توجّه به پنج بار نماز واجب در شبانه روز، زنان مسلمان پنج مرتبه با حجاب کامل اسلامی با خدا رابطه برقرار می کنند، و همین تکرار عمل، چگونگی حجاب را به آن ها یاد می دهد، و این دستور مقدّس را برای آن ها به صورت یک عادت خوب، در آورده، پیوند آن ها را با حجاب محکم می سازد. قطعاً چنین تکراری آن هم در نماز، تمرین عمیق و خوبی برای رعایت حفظ حجاب خواهد بود.[2]
طرح شبهه
تفسیر بی حجابی به بی عفّتی تفسیر خطایی است و ما حق نداریم گناه بی حجابی را با ضمیمه کردن عناوین مجرمانه ی دیگری چون بی عفّتی سنگین تر کنیم. در ضمن اتّهام بی عفّتی بستن به مسلمانی که بی حجاب است، مستحقّ مجازات (حدّ قذف) است.
پاسخ شبهه
پیش از این در باره ی معنی عفاف سخن گفتیم، ولی الآن برای پاسخ به این شبهه لازم است تا یک بار دیگر معنای عفاف را مورد ملاحظه قرار دهیم. کلمه ی «عفاف» از مادّه ی «عفف»، در لغت به معنای: «الكَفُّ عمّا لا يَحِلُّ و يَجْمُلُ». خودداری کردن و باز داشتن نفس از هر چه حلال نیست و زیبا نمی باشد.[3] و یا خودداری از کارهای زشت و حرام و پرهیز از درخواست کردن از مردم.[4] راغب اصفهانی در کتاب خود در باره ی عفّت چنین می نویسد: «حصولُ حالةٍ للنّفسِ تَمتَنِعُ بِها عَن غَلَبَةِ الشَّهوَةِ». حصول حالتی برای نفس که به وسیله ی آن از غلبه کردن شهوت (بر عقل) امتناع می ورزد.[5] در نتیجه عفّت یا عفاف حالتی نفسانی است که به سبب آن انسان از غلبه ی شهوت بر عقلش و در نتیجه ارتکاب رفتار زشت و حرام خودداری می کند.
خوب است به معنای «شهوت» نیز در لغت نگاهی بیندازیم. شهوة: دوست داشتن. ميل كردن «شَهَاهُ شَهْوَةً: أَحَبَّهُ و رغب فيه»، (قرآن کریم می فرماید): «وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ» (انبياء: 102) آن ها در آن چه دلشان خواسته پيوسته اند (جاودانه اند). «وَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» (زخرف: 71) در بهشت است آن چه دل ها مي خواهد و چشم ها لذّت مي برد. «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ» (اعراف: 81) مراد از شهوت (در این آیه) ميل جنسى است يعنى: شما به جاى زنان از روى رغبت و لذّت با مردان مي آميزيد؟!
شهوت هم مصدر آمده و هم اسم به معنى مطالبه نفس چيزى را كه موافق ميل است، جمع آن شهوات مي باشد: «وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً» (نساء: 27) يعنى آن ها كه تابع خواهش ها و مشتهيات نفس اند مي خواهند از حق بسيار منحرف باشند. در اسلام فقط مشتهيات كاذب و منحرف كننده حرام است نه مطلق خواهش هاى نفس.[6]
بنا بر آن چه گفته شد، عفاف به معنای حالت درونی ای است که مانع از غلبه ی شهوت بر عقل می شود تا از ارتکاب رفتار ناپسند و حرام او را بازدارد، و از سوی دیگر دانستیم که شهوت فقط به معنای میل جنسی و ارتکاب فحشا نیست، بلکه به تمام خواهش ها و امیال نفسانی شهوت گفته می شود. نتیجتاً عفاف گوهری در وجود انسان است که مانع از غلبه ی خواهش های نفس (البته در محدوده ی حرام) بر عقل انسان می شود. در این صورت پُرواضح است که مسلمانی که به خاطر اطاعت از فرمان خدا و صیانت از سلامت حریم خود و جامعه، خود را به زیور حجاب مزیّن می کند، رفتار او نشان از عفّت او دارد، در واقع حجاب او نشانه ای از قوّت عفاف اوست. عکس این قضیه نیز صادق است، یعنی اگر کسی با بی توجّهی به دستور پروردگار مبنی بر وجوب حجاب، و غفلت از مفاسد ناگوار بی حجابی در خودش و جامعه، به دنبال خواسته های نفسانی خود اقدام به بی حجابی کرد، این نشان از ضعف گوهر عفاف در وجود او دارد.
مرحوم علّامه ی طباطبائی در تفسیر المیزان در باره ی این قسمت از آیه ی 59 از سوره ی احزاب: «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ/ اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است» می نویسد: «يعنى پوشاندن همه ی بدن به شناخته شدن به اين كه اهل عفّت و حجاب و صلاح و سدادند نزديك تر است، در نتيجه وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى شوند، يعنى اهل فسق و فجور متعرّض آنان نمى گردند».[7]
دو نکته مهم
1- با حجاب بودن در همه ی مصادیقش علامت عفاف نیست، بلکه تنها در کسانی نشانه ی عفّت است که خالصانه، به خاطر اجرای فرمان خدا و رعایت شئونات اسلامی و حریم شخصی و اجتماعی، از آن استفاده می کنند، ولی گاهی ممکن است این نیّت در پوشیدن حجاب لحاظ نشده باشد، به عنوان مثال برخی برای مقاصد دیگری همچون فریب دیگران، خراب کردن اذهان مردم نسبت به باحجاب ها، اجبار همسر، خانواده و یا دیگران و عدم میل شخصی، ناشناخته ماندن به جهت اغراض سوئی چون سرقت و ...، اقدام به استفاده از حجاب کنند، قطعاً این حجاب نشان از عفاف شخص ندارد. همه به خوبی می دانیم که همچون اقشار و اصناف مختلف که در میانشان افراد ناخالص و مشکل دار پیدا می شود، در میان افراد با حجاب نیز طبیعتاً این دسته از افراد وجود دارند ولی این بدان معنا نیست که بیشتر افراد با حجاب جزء این دسته هستند، بلکه برعکس، غالب کسانی که گوهر وجودشان را در صدف حجاب پوشانده اند، نیّتی ندارند جز رضای پروردگار و سلامت خود و جامعه.
2- از توضیحاتی که داده شد، ناگفته پیداست که وقتی کلمه ی حجاب را در کنار عفاف می آوریم و از فرد بی حجاب به عنوان شخصی یاد می کنیم که در گوهر عفاف خود دچار نقصان و ضعف گردیده، بدان معنا نیست که دامن خود را به ارتکاب فحشا و گناهان جنسی آلوده کرده است تا در این صورت حدود الهی همچون حدّ قذف (حدّی که در صورت تهمت ارتباط جنسی به دیگران لازم می آید) بر گوینده لازم آید. در واقع شرع مقدّس به کسی اجازه نداده است به خاطر بی حجابی فردی، به او اتّهام گناهان دیگری همچون زنا، بزند. امّا همه می دانیم که انسان بی حجاب در مقایسه با انسان با حجابی که نیّت خالص دارد، در قوّت و ضعف ملکه ی عفاف یکسان نیست. کسی که با بی حجابی خود مفاسد و تبعات سوء فراوانی را برای خود، خانواده و جامعه فراهم می آورد، گرچه دامن خود را به گناهان جنسی نیالوده باشد امّا نمی تواند ادّعا کند که از گوهر عفاف کاملاً برخوردار است. کسی که با بی حجابی خود سبب تحریک دیگران و افزایش گرایش به گناه در سطح جامعه شده و بدین وسیله موجبات بدبختی و از هم پاشیدن خانواده های بسیاری را فراهم می کند، نمی تواند باطن خود را پاک و سالم بداند. خوب است همیشه یادمان باشد که عالم محضر خداست و او از تمام نیّات، افکار و رفتار ما باخبر است و عالم را به گونه ای خلق فرموده که هیچ عملی بدون پاسخ نمی ماند. اگر با اعمال خود گره ای از مشکلات دیگران گشودیم، نتیجه ی آن را در دنیا و آخرت می بینیم و اگر با رفتار ناپسند خود باعث گرفتاری دیگران شدیم، ضربه ی آن را در این دنیا و البته سرای آخرت خواهیم خورد.
هان ز اغیار بپوشان رخ زیبا زنهار/ نرسد میوه در آن باغ که دیوارش نیست
خودآزمایی
1- چرا حجاب در نماز بر مردان و زنان واجب است؟ (دو احتمال)
2- رابطه ی حجاب با عفاف را توضیح دهید؟
پینوشتها
[1] الأمالي (للطوسي) ص 526.
[2] برگرفته از: کتاب داستان هایی از پوشش و حجاب ص 51/ و مقالات موجود در سایت های: اسلام کوئست/ خبرگزاری فارس/ مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی/ تبیان.
[3] لسان العرب ج 9 ص 253/ کتاب العین ج 1 ص 92.
[4] النهایة فی غریب الحدیث و الأثر ج 4 ص 264/ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ج 8 ص 180.
[5] مفردات الفاظ القرآن ج 1 ص 573.
[6] قاموس قرآن ج 4 ص 88.
[7] ترجمه الميزان ج 16 ص 510.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده