در ابتدای نامه امام 4 دستور به امام حسن(ع) میدهد.
«فَإنّی اُوصِیکَ بِتَقْوَی اللهِ وَ لُزومِ أمْرِه وَ عِمارَةِ قَلبِکَ بِذِکرِه وَ الإعتِصامِ بِحَبلِهِ»
تو را سفارش میکنم به تقوای الهی و التزام به فرمان الهی و اینکه قلب و روح خودت را با ذکر و یاد خدا آباد کن و اینکه به ریسمان الهی چنگ بزن و کدام وسیله میتواند میان تو و خداوند مطمئنتر از حبل الله (ریسمان الهی) باشد اگر به آن چنگ بزنی و دامان آن را بگیری.
به نظر میرسد این 4 دستور کوتاه عصارهی همهی فضیلتهاست.
سفارش به تقوا همان سفارشی است که همهی انبیاء و اوصیاء سرآغاز برنامههای خود بعد از ایمان به پروردگار قرار دادهاند، همان تقوایی که زاد و توشه راه آخرت و ملاک فضیلت و برتری انسانها بر یکدیگر و کلید در بهشت است.
تقوا به معنای خداترسی درونی و پرهیز از هرگونه گناه و احساس مسئولیّت در پیشگاه پروردگار که سدّ محکمی در میان انسان و گناهان ایجاد میکند مرحله پایین تقوا را عدالت میگویند و مرحله بالای آن را عصمت مینامند. در پایان همین جزوه به طور مشروح درباره تقوا سخن خواهیم گفت .اجازه بفرمائید یک شرح کوتاهی بر این 3 جمله بعد عرض کنیم تا به بحث مفصّل تقوا برسیم.
در دومین دستور به التزام به اوامر الهی اشاره میکند، همان چیزی که بارها در قرآن مجید به عنوان «أطیعُوا الله» آمده و از میوههای درخت پر بار تقواست.
تعبیر به «عِمارَةِ قَلبِکَ بِذِکرِه» اشاره به اهمیّت ذکرالله است که بدون آن خانهی قلب ویران میشود و جولانگاه لشگر شیطان، قرآن مجید میفرماید: «ألا بِذِکرِ الله تَطمَئنُّ القُلُوب»[1] «آگاه باشید با یاد خدا، دلها آرام میگیرد.»
هم آبادی دلها و هم آرامش آن در سایهی ذکر خداست نه تنها ذکر لفظی، هر چند ذکر لفظی هم بسیار مهم است، بلکه ذکر عملی آنگونه که در روایات وارد شده است.
امام باقر(ع) فرمود: 3 چیز است که انجام آن از مشکلترین کارهاست و سومین کار را فرمود: «ذِکرُ الله عَلَی کُلِّ حالٍ» «ذکر خدا در هر حال» سپس در تفسیر ذکر الله میفرماید«وَ هُو أن یَذْکُرَ الله عَزَّوَجَلَّ عِندَ المَعصِیةِ یَهُمُّ بِها فَیَحُولُ ذِکرُ الله بَینَه وَ بَینَ تِلکَ المَعصِیةِ وَ هُو قَولُ الله عَزَّوَجَلَّ إنَّ الَّذینَ اتَّقُوا إذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذکُرُوا فَإذا هُم مُبصِرُونَ»[2]
ذکر خدا آن است که چون تصمیمی بر معصیت میگیرد خداوند عزوجل را یاد میکند و یاد خدا میان او و آن معصیت فاصله و حائط میشود و این همان چیزی است که خداوند در قرآن میفرماید پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند به یاد خدا و پاداش و عذاب او میافتند. در پرتو او راه حق را میبینند و در این هنگام بینا میشوند.[3]
تعبیر به الإعتِصامِ بِحَبلِهِ اشارهی به چنگ زدن به قرآن مجید است که همه برنامههای سعادت در آن هست و در خود قرآن به این مطلب اشاره شده است.
«وَ اعتَصَمُوا بِحَبلِ الله جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا»[4]
«همگی به ریسمان خدا (قرآن مجید) چنگ بزنید و پراکنده نشوید.»
میدانیم برای حبل الله معانی بسیاری را ذکر کردند، عدّهای معتقد هستند مقصود قرآن مجید است، عدّه ای معتقدند مقصود دین اسلام است، عدّه ای معتقدند منظور خاندان رسول الله(ص) و اهل بیت ایشان است ولی در میان این تفاسیر اختلافی وجود ندارد زیرا حبل الله به معنای ارتباط با خداست که شامل تمام این موارد سهگانه میشود.
به همین دلیل است که امام در ادامه این سخن میفرماید کدام وسیله میتواند میان تو و خداوند مطمئنتر از حبل الله باشد، اگر به آن چنگ بزنی و دامان آن را بگیری جالب اینکه، تعبیر به حبل (ریسمان و طناب) اشاره به این است که چون انسان بدون تربیت الهی در قعر چاه طبیعت گرفتار است ریسمانی محکم لازم است که به آن چنگ بزند و از آن چاه درآید و این ریسمان همان قرآن و اسلام و اهل بیت پیغمبر(ص) است.
مرحوم سیّد عبدالله شبّر در تعریف تقوا میفرماید تقوا ترس از خداست وقتی که جلالت و عظمت خداوند را ملاحظه میکند و وقتی مخالفت با خداوند را قبیح میبیند و می داند که عذاب خداوند بسیار الیم و شدید و دردناک است سعی میکند بین خودش و آتش جهنّم که از او میترسد یک سپری ایجاد کند و آن سپر، تقواست.[5]
یک تحقیق دیگری به طور مبسوط راجع به تقوا را ذکر میکنیم امیدواریم این مطالب در دلهای همه ما اثر کند و همه باتقوا بشویم. علّامه مجلسی میفرماید: تقوا یعنی حفظ شدید و نگهداری نفس از آنچه که باعث میشود انسان در آخرت ضرر کند یعنی گرفتار عذاب الهی بشود یعنی موجبات رفتن در آتش جهنّم را ترک کند و تقوا 3 مرحله و مرتبه دارد؛
1. عقاید خود را تصحیح کند عقاید صحیح ایمانی را پیدا کند عقایدی که مورد تأیید خداوند و ائمه هدی علیهم السلام میباشد.
2. ترک کردن هر عملی که ترک آن معصیت است مثل ترک نماز و ترک روزه و یا انجام ندادن عملی که انجام دادن آن گناه محسوب میشود مثل شراب نخوردن...
3. انسان مواظب قلب خود باشد که از یاد خداوند غافل نشود.
از امام صادق(ع) سئوال کردند حقیقت تقوا چیست؟ امام فرمود: تقوا این است «أن لایَفقُدُکَ حَیثُ أمَرَکَ وَ أن لایَراکَ حَیثُ نَهاکَ»، آنجا که خدا به تو دستوری و امری کرده اطاعت کنی و نافرمانی نکنی و هر کجا که تو را نهی کرده باید اجتناب کنی و پرهیز نمایی.[6]
امام صادق(ع) فرمود: تقوا در قلب به این است که همیشه به یاد خدا باشی و او را فراموش نکنی و تقوا در اعضاء و جوارح به این است که اطاعت کنی و معصیت نکنی و تقوا در زبان به این است که نعمتهای خدا را شکر کنی مبادا کفران نعمت کنی.
معنای تقوا: تقوا در لغت از مادّهی وقایه به معنای نگهداری یا خویشتن داری است، به تعبیر دیگر تقوا یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوتها حفظ میکند و در واقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را از افتادن در پرتگاهها حفظ و از تندرویهای بسیار خطرناک باز میدارد. مولا علی(ع) در معنای تقوا میفرماید: «اِعلَمُوا عِبادَ الله أنَّ التَّقوَی دارُ حِصنٍ عَزیزٍ»[7] «ای بندگان خدا بدانید تقوا دژی است مستحکم و غیر قابل نفوذ.»
در بیان دیگری حضرت امیر(ع) میفرماید: «ألا وَ إنَّ التَّقوَی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أهلُها وَ اُعطُوا أزِمَّتَها فَأورَدَتهُمُ الجَنَّةَ»[8] «تقوا همچون مرکبی است رونده که صاحبش بر آن سوار است و زمام و عنان این مرکب در دست اوست و تا قلب بهشت او را پیش میبرد.»
بعضی از بزرگان تقوا را به حالت کسی تشبیه کردهاند که از یک سرزمین پر از خار عبور میکند سعی دارد دامن خود کاملاً برچیند و با احتیاط کامل قدم بردارد. مبادا نوک خاری به پایش فرو رود و یا دامن او را بگیرد.
شخصی به نام عبدالله معتزّ این سخن بالا را به شعر درآورده است که ما ترجمه اشعار او را مینویسیم.
گناهان را از کوچک و بزرگ ترک کن که حقیقت تقوا همین است همچو کسی باش که در یک زمین پر از خار با نهایت احتیاط گام برمیدارد.
گناهان صغیره را کوچک مشمار که کوهها از سنگریزهها تشکیل میشود.[9]
از این سخن زیبا میتوان به خوبی استفاده کرد که تقوا به این معنا نیست که انسان انزوا و گوشهگیری انتخاب کند بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بود خود را حفظ کند.
در بیان دیگری مولا علی(ع) میفرماید: «إنَّ تَقوَی الله مِفتاحُ سِدادٍ وَ ذَخیرَةُ مَعادٍ وَ عِشقٌ مِن کُلِّ مَسلَکَةٍ وَ نَجاةٌ مِن کُلِّ هَلَکَةٍ»[10] «یعنی تقوا و ترس از خدا کلید باز شدن هر در بستهای است و ذخیرهای است برای روز قیامت و سبب آزادی از بردگی شیطان و سبب نجات از هر هلاکت است.»
تقوا از نظر قرآن معیار فضیلت و افتخار انسان و مقیاس سنجش شخصیّت او در اسلام محسوب میشود.
«إنَّ أکرَمَکُم عِندَالله أتقَاکُم»[11]
حضرت امیر(ع) در بخشی از خطبه 157 نهج البلاغه راجع به مسأله تقوا میفرماید: تقوا یک ملکهی نیرومند بازدارندهی باطنی است، انسان را از آلودگی به گناهان باز میدارد و همین امر سبب میشود از پیامدهای نامطلوب گناه در دنیا و آخرت در امان بماند به عکس افراد بیتقوا در برابر وسوسههای نفس و شیاطین جنّ و انس نفوذ پذیرند و به آسانی در پرتگاه گناه میلغزند و سقوط آنها سبب رسوایی در دنیا و عذاب الهی در آخرت میشود. امام در این خطبه گناهان را به حیوانات گزندهی سمّی همچون مار و عقرب تشبیه کرده که تقوا نیش زهرآلود آنها را قطع میکند. آری تقوا پادزهری است مؤثر و حیاتبخش و از آنجا که تقوا و یقین لازم و ملزوم یکدیگرند میفرماید: کسی که بر مرکب یقین سوار شود به سرمنزل مقصود خواهد رسید، یقین عامل حرکت است و تقوا برطرف کننده موانع راه همیشه بیتقواییها از ضعف یقین سرچشمه میگیرد.
بیان دیگر دربارهی تقوا: تقوا ملکهای است که منع میکند آدمی را در هنگام مقابله با صحنهی گناه، از اینکه دست به معصیت بزند و این ملکه تدریجاً و با ممارست و مداومت در مراقبت پیدا میشود، تقوا تنها خودداری از گناه در هنگام عمل نیست زیرا انسان ممکن است گاهی در مقام عمل گناه را ترک کند بلکه تقوا از ملکه بازدارنده سرچشمه میگیرد و از درون انسان میجوشد مانند ترمزی که در ماشین هست، ماشین در حال حرکت وقتی به پرتگاهی میرسد ترمز میکند و میایستد ولی بعضی ترمز بریده اند و بیپروا زندگی میکنند، از هر مالی بهره میبرند، هر نگاهی را میکنند، هر حرفی را میزنند، هر کسب و کاری را انجام میدهند و این معنای بیتقوایی است و انسان اگر به این حال بمیرد چه بدبختیها در عالم پس از مرگ خواهد داشت.
یکی از بزرگان پس از بررسی آیات و روایات اینطور میفرماید: «اِعلَم أنَّ جَمیعَ خَیراتِ الدُّنیا وَ الآخِرَة جُمِعَت فِی کَلِمَةٍ واحِدَةٍ وَ هِیَ التَّقوَی»[12] «بدان تمام نیکیهای دنیا و آخرت در یک کلمه جمع شده و آن کلمه تقواست.»
یک نکته جالب گاهی انسان از یک منطقهی بلا کنار میرود تا بلا دامنش را نگیرد و گاهی در منطقه میماند ولی آنچنان قوی است که آن بلا نمیتواند دامن او را بگیرد مثلاً در منطقهای بیماری واگیردار میآید بعضی از مردم از آن منطقه کنار میروند تا به آن بیماری مبتلا نشوند و بعضی کنار نمیروند امّا واکسن ضدّ آن بیماری را به خود تزریق میکنند و مصونیّت مییابند و مبتلایان را هم نجات میدهند، اولی از محیط مرض دور میشود تا خودش را حفظ کند و دومی علاوه بر حفظ خود دیگری را هم از بلا میرهاند. کار اولی حکایت از ضعف میکند و کار دومی نشانهی قوّت است، کسی میخواهد زمین نخورد اصلاً با کسی کشتی نمیگیرد، دیگری کشتی میگیرد و حریف را هم زمین میزند در نتیجه هر دو نفر زمین نخوردهاند امّا یکی از ناتوانی کشتی نگرفته و زمین نخورده است دیگری با یک قهرمان کشتی گرفته و زمین نخورده است، میان این دو زمین نخوردن خیلی فاصله است.
شخصی از عابدی پرسید: چرا در کوهستان رفتی و به یک غاری قناعت کردی و به شهر نمیآیی؟ آن عابد در جواب گفت: در شهر، زیبا رویان دلربا فراوانند و من از آن میترسم که با دیدن آنها دل و دین از کف بدهم چرا که در زمین پر از گل، فیلها هم میلرزند، ما مردم غالباً از گروه همان عابد هستیم که اگر بخواهیم خود را نگه داریم باید از جلوهگاه دنیا و دنیاداران کنار برویم ، اگر بمانیم آلوده میشویم البته هستند کسانی که آنچنان قوی و نیرومندند و واکسن ضدّ معصیت به خود تزریق کرده و قهرمان تقوا شدهاند که از ماندن در میان گنهکاران نه تنها آلوده نمیشوند بلکه دیگران را از آلودگیها و از لجنزارهای گناه و معصیت بیرون میکشند، این افراد در میان ما نعمتهای بزرگ خداوند هستند.
خلاصه بسیاری از آیات قرآن بسیاری از خطبههای نهج البلاغه و نهج الفصاحه و کلمات اهل بیت سراسر توصیه و سفارش به تقواست و دستور این است که در نماز جمعه نمازگزاران را توصیه و سفارش به تقوا بکنیم.
درجات تقوا
تقوا هم دارای مراتب و درجات است؛
1. ادای واجبات و ترک محرّمات است که از آن تعبیر به تقوای عام میشود و همگان باید این مرحله از تقوا را داشته باشند تا جهنّمی نشوند.
2. علاوه بر اصلاح اعضاء و جوارح (چشم و گوش و دست و پا و زبان) با ترک معاصی و گناهان در مقام تهذیب نفس از رذائل اخلاقی برمیآیند و اخلاق زشت از قبیل بخل و حسد و کبر و طمع و سوءظنّ ... را از حومهی جان خود دور کند و این تقوای خاص است که عدّهای از بندگان خاص این تقوا را دارند.
3. بالاترین درجهی تقوا که دست ما به آن نمیرسد مخصوص کسانی است که خانهی قلبشان را یکسره از غیر خدا خالی کردهاند و بوستان جانشان را برای خدا قُرُق کردهاند و احدی جز به آن راه ندارد، از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند: من در خانهی دل نشستم هر چه غیر خدا بود در دلم راه ندادم، این تقوای خاص الخواص است که اهل بیت عصمت و طهارت واجد این مرحله از تقوا هستند.
بسیار مناسب است برخی از روایات و آیات را در زمینه ی فضائل تقوا و آثار تقوا و نتیجه و علامت تقوا را بیان کنیم.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: تمام تقوا این است که آنچه را نمیدانی یاد بگیری و آنچه را که میدانی بدان عمل کنی.
علی(ع) فرمود: حقیقت تقوا این است که از هر چه که او را به گناه میکشاند پرهیز کند.
علی(ع) فرمود: رأس تقوا ترک شهوات نفسانی غیر مشروع است.
عارفی به استاد خود گفت: یک وصیت جامعه به من کن. استاد به او گفت: وصیت میکنم تو را به وصیتی که خداوند آن مطلب را در حق اولین و آخرین وصیت فرموده آنجا که گفته: «وَ لَقَد وَصَّینَا الَّذینَ اُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ ایّاکُم أنِ اتَّقُوا الله»[13] «ما سفارش کردیم اهل کتاب را که قبل از شما بودند و وصیت میکنیم شما مسلمین را به اینکه تقوای الهی را پیشه کنید.»
از این وصیت الهی انسان استفاده میکنیم که در خصلت تقوا تمام نصایح و ارشاد و تنبیه و سداد و خیر دنیا و آخرت نهفته است.
رسول اکرم(ص) فرمودند: هرکس تقوا روزی او بشود خیر دنیا و آخرت روزی او شده است.
علی(ع) فرمود: تقوا ظاهرش شرافت دنیاست و باطنش شرافت آخرت است.
مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی فرمودند: ما در اثر تقوا به آن مقاماتی رسیدیم که رسیدیم.
قرآن میفرماید: «وَ إن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإنَّ ذَلِکَ مِن عَزمِ الاُمُورِ»[14]
«اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید این به خاطر استواری در کارهاست.»
«وَ إن تَصبِرُوا وَ تَتَّقُوا لایَضُرُّکُم کَیدَهُم شَیئاً»[15]
«اگر صبر کنید و تقوا پیشه کنید حیله و مکر بدخواهان به شما هیچ ضرر و آسیبی نمیرساند.»
«إنَّ اللهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقُوا»[16]
«خداوند با افراد باتقواست و آنها را کمک میکند.»
«وَ مَن یَتَّقِ الله یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ»[17]
«هرکس تقوای الهی داشته باشد خداوند برای او فرج و گشایشی در گرفتاریهایش قرار میدهد و از جایی که گمان نمیکرد روزی او را میرساند.»
افلاطون میگوید: به تقوا عادت کنید که در آن توشهی آخرت و نجات دنیاست.
علی(ع) فرمود: «التُّقَی رَئیسُ الأخلاقِ» «پرهیزکاری و تقوا رهبر اخلاق است.»
منظور امام این است که پرهیز از گناه و ترس از خدا ریشهی کارهای شایسته است و دارندهی آن از رذائل اخلاقی دور میباشد و هر کس تقوا را از دست داد هیچ امیدی به او نیست به همین جهت خداوند شایستگی را در تقوا قرار داده است.
خداوند میفرماید هرکس تقوا داشته باشد «یَغفِرُ لَکُم ذُنوبَکُم»[18] یعنی گناهان شما را میآمرزد.
«وَ مَن یَتَّقِ الله یُکَفِّر عَنهُ سَیِئاته وَ یُعَظِّمُ لَهُ أجراً»[19]
«هرکس تقوا داشته باشد، خداوند از گناهان او چشمپوشی میکند و اجر و پاداش او را بزرگ قرار میدهد.»
«إنَّ الله یُحِبُّ المُتَّقِینَ»[20] «خداوند با تقواها را دوست دارد.»
«إنَّما یَتَقَبَّلُ الله مِنَ المُتَّقینَ»[21] «خداوند اعمال عبادی و عبادات بندگان را در صورت داشتن تقوا، قبول میکند.»
رسول خدا(ص) فرمود: ای مردم پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی است، بدانید هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری نیست و هیچ عجمی بر هیچ عربی برتری نیست و هیچ سفیدپوستی بر هیچ سیاهپوستی برتری نیست و هیچ سیاهپوستی بر هیچ سفیدپوستی برتری نیست، مگر به تقوا و پرهیزکاری.[22]
رسول اکرم(ص) فرمود: ای اباذر نسبت به عمل باتقوا اهتمام بیشتری نشان بده تا به نفس عمل.[23]
علی(ع) فرمود: «ثَوبُ التُّقَی أشرَفُ المَلابِس»[24]
«لباس تقوا، با شرافتترین لباسهاست»
علی(ع) فرمود: تقوا داروی درد قلبهای شماست و بینا کنندهی کوری دلهای شماست و شفابخش بیماریهای جسمی شماست و برطرف کننده تباهی سینههای شماست و پاک کنندهی آلودگیهای روح و جان شماست و روشنیبخش ضعف چشمهای شماست و از بین برنده ترس و اضطراب دلهای شماست.[25]
در قرآن مجید میخوانیم: «إتَّقُوا الله حَقَّ تُقاتِهِ»[26]
خداوند میفرماید آنطوری که سزاوار مقام ربوبیّت است تقوا داشته باشید.
حضرت رسول در معنای آیه فرمودند: مقصود این است که اطاعت خدا کنید و معصیت نکنید و به یاد خدا باشید و خدا را فراموش نکنید.[27]
و آخرین حدیث این است که علی(ع) فرمود: ای بندگان خدا باتقواها هم دنیا را بُردند و هم آخرت را، چون با اهل دنیا در استفاده از نعمتهای دنیای آنان شریکند ولی اهل دنیا در سعادت آخرت آنان با ایشان شریک نیستند.[28]
و این روایت هم بسیار جالب است که حضرت امیر(ع) فرمودند: اگر خداوند مُهر را از دهان اموات بردارد و به آنها اجازه سخن گفتن با زندهها را بدهند فقط یک جمله به زندهها میگویند؛
«تَزَوَّدُوا فَإنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقوَی»
«مردم! برای سفر مرگ و آخرت توشه بردارید، بهترین توشه برای این مسافرت تحصیل تقواست.»
در پایان این بحث اشارهای کنیم به بعضی علامات و نشانهها و خصوصیّات شخص باتقوا؛
در روایات اینطور آمده که شخص باتقوا این علائم را دارد؛
1.راستگوئی 2. اداء امانت به صاحبش 3. وفاء به عهد و پیمانش
4. اُنس کمتر با زنها 5. بذل معروف 6. حُسن خُلق 7. داشتن حلم
8. اخلاص در عمل 9. داشتن آرزوهای کوتاه 10. خواندن نماز شب
11. فرصتهای عمر را غنیمت شمردن 12. از شرّ او در امان هستند
13. خرج کردن در راه محبّت اهلبیت 14. سخاوت و کرامت
15. تلاوت قرآن 16. استغفار در سحرها 17. به دنبال علم رفتن
18. نماز اول وقت 19. به خیر او امیدوار هستیم 20. ترک گناه در خلوت و جلوت
اگر کسی میخواهد صفات افراد باتقوا را بداند مراجعه کند به نهج البلاغه خطبه معروف به همّام که معروف است به خطبه متقین خطبه 193 که در حدود 101 علامت را امام بیان میکنند.
پی نوشتها:
[2] سوره اعراف آیه 201
[3] بحار ج 90 ص 151
[4] سوره آل عمران آیه 103
[5] کتاب انوار اللامعه در شرح زیارة جامعه کبیره ص 113
[6] شرح زیارت جامعه کبیره مرحوم کربلایی ج 3 ص 260
[7] نهج البلاغه خطبه 157
[8] نهج البلاغه خطبه16
[9] تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی ج 1 ص62
[10] نهج البلاغه خطبه 230
[11] سوره حجرات آیه 13
[12] تفسیر جامعه کبیره آیت الله ضیاءآبادی ج 2 صفحات 200،201،202
[13] سوره نساء آیه 131
[14] سوره آل عمران آیه 186
[15] سوره آل عمران آیه 120
[16] سوره نحل آیه 128
[17] سوره طلاق آیه 302
[18] سوره احزاب آیه 71
[19] سوره طلاق آیه 5
[20] سوره آل عمران آیه 76
[21] سوره مائده آیه 27
[22] در خطبه حجّة الوداع
[23] کنزالعمال
[24] غرر الحکم
[25] نهج البلاغه
[26] سوره آل عمران آیه 103
[27] میزان الحکمه بحث تقوا
[28] نهج البلاغه
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
عباس ابوالحسنی