سرّ نماز، تحکیم ارتباط با خدای متعال
اصل و اساس اولیّهی اسلام، توحید و اعتقاد به «الله» است. همان مایهای که ما با کمال تأسّف بسیار کم داریم. با همهی این داد و فریادها هنوز «الله» در جان ما حاکم نشده است. توحیدِ ما، لَنگی دارد و بسیار هم لَنگی دارد. مؤمنان راستین در صدر اسلام واقعاً موحّد بودند، یک معبود بیشتر نشناخته بودند، یک مُطاع بیشتر نداشتند. اعتقاد به «الله» اصل و اساس دین است. شبانهروز به ما دستور «نماز» دادهاند که هر چند ساعت یک بار دست از هر کاری کشیده و رو به حضرت «الله» بایستد و «الله اکبر» بگویید و همه چیز و همه کس را از حومهی دل بیرون کرده و تنها خدا را مخاطب ساخته و با تمام وجود بگویید:
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ و إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ؛
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم.»
آنگاه رکوع و سجود کنید و علاوه بر اوقات نماز در تمام حالات، از خوابیدن و بیدار شدن و سر سفرهی غذا نشستن و از خانه بیرون رفتن و برگشتن و ... اذکار و اوراد را تعلیم کردهاند؛ در تمام اینها هدف، تحکیم ارتباط روح آدمی با خدا و حاکم ساختن او بر جان آدمی است.
قلبِ طاهر، نمازِ مقبول
آیا توقّع دارید که نماز قلب بیطهارت، درست باشد؟ در صورتی که اصل عبادت مربوط به قلب است و آن طهارت میخواهد؛ یعنی پاک کردن قلب از آلودگی گناهان و رذائل اخلاقی. قرآن میفرماید:
«لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ؛[1]
در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بفهمید که چه میگویید.»
ما غالباً در حال مستی به نماز میایستیم، چون مستی، تنها از خوردن شراب نیست، مستی پول و ثروت و قدرت و شهوت، آدمی را میگیرد و با این حال به نماز میایستیم. بدن «طاهر» است، وضو گرفتهایم و غسل کردهایم، ولی قلب «طاهر» نیست و آلودگیها دارد. ما غالباً با آلودگی قلب به گناهان و رذائل اخلاقی دنبال تحصیل معارف میرویم و طبعاً نتیجه نمیگیریم و بهرهای نمیبریم. خدا میفرماید:
«وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا؛[2]
وقتی جُنُب شُدید تحصیل طهارت کنید.»
یک لحظه استغراق[3] در شهوت حیوانی، آدم را جُنب میکند. کسی که جُنب شد نمیتواند در آن حال نماز بخواند یا به مسجد برود. نمیتواند به حرم ائمّهی اطهار (ع) برود. نمیتواند دست به خطّ قرآن بزند. چرا؟
چون اجنبی و بیگانهی از خدا شده است، باید خود را به آب برساند. آبی که وسیلهی زنده شدن همهی جانداران است باید این آب به بدنش برسد تا از جنابت بیرون آمده و بتواند با قرآن و مسجد و نماز ارتباط برقرار کند. وقتی یک لحظه استغراق در شهوت حیوانی اثرش این باشد، پس یک عمر استغراق روح آدمی در شهوات نفسانی اثرش چه خواهد بود!
اجابت یا اهانت!
اگر من شما را دعوت به طعام کنم و سفره برای پذیرایی از شما بگسترانم، شما هم بگویید: بله، چشم، هم اکنون میآیم؛ ولی نیایید، آن هم بدون هیچ گونه عذری! آیا این اجابت است یا اهانت و لذا جا دارد که بگوید:
«فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ؛[4]
وای به حال این نمازخوانهای ادّعایی که از حقیقت نمازشان در حال غفلتند.»
نه وقت گفتن «الله اکبر» میفهمند که چه میگویند و به چه جایی وارد شدهاند و با چه کسی طرف صحبت هستند و نه وقت گفتن «السّلام علیکم» میفهمند از کجا بیرون میروند و با که خداحافظی میکنند!
این زندگی خالی از حُسنَی[5] و عاری از حیات طیّبهی دنیایی ماست، آن هم زندگی پس از مرگ ما که قرآن میفرماید:
«وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولَِئكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ؛[6]
و کسانی که دعوت خدا را اجابت نکردهاند [و به اوامر و نواهی او در سراسر زندگی خویش اعتنایی ننموده و وَقعی نگذاشتهاند، در آن سرا چنان در فشار و تنگنای عذاب قرار میگیرند که] حاضر میشوند اگر تمام آن چه که روی زمین هست و همانند آن، مال آنها باشد، تمام آن را بدهند و خود را از عذاب برهانند [امّا ممکن نخواهد شد]!»
آری؛ همان کسی که در دنیا به او میگفتیم: ای مرد مسلمان! تو که یکصد تومان از هزینهی یک سالهی خود و عائلهات اضافه آوردهای؛ یک پنجم آن را – که بیست تومان میشود – برای اجابت دعوت خدا و اطاعت امر خدا به عنوان «خُمس» به مستمندان بده، میگفت: نمیدهم! آن روز، چنان در منگنهی عذاب فشارش میدهند که آرزو میکند ای کاش! تمام دنیا مال من بود و همه را میدادم و از این مهلکه بیرون میآمدم. اما دیگر آن آرزو نافع به حالش نخواهد بود و از عذاب خدا رهایی نخواهد یافت!
«أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ؛
آنان حساب بدی دارند و جایگاهشان جهنّم میباشد و جهنّم، بدجایگاهی است.»
«سوء الحساب» آن محاسبهای است که با کمال دقّت و سختگیری و به قول معروف «متّه به خشخاش گذاشتن» انجام شود و از «مثقال ذرّه» هم فروگذار نشود آنگونه که قرآن میفرماید:
«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ؛[7]
هر کس، به قدر سنگینی ذرّهای کار بد انجام داده باشد، آن را خواهد دید!»
و همچنین میفرماید:
«وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ؛[8]
ما روز قیامت، ترازوهای عدل [بر زمین] مینهیم و احدی مورد ستم قرار نمیگیرد اگر به قدر دانهی خردلی از انسان، عملی صادر شده باشد، آن را میاوریم و همین بس که ما حسابرس باشیم.»
چرا بینماز، کافر است؟!
از حضرت امام صادق (ع) پرسیدند:
(مَا بَالُ الزَّانِی لا تُسَمِّيهِ کَافِراً وَ تَارِکَ الصَّلاةِ قَد سَمَّيتَهُ کَافِراً)؛[9]
[راوی به امام صادق (ع) عرض کرد:] چگونه است که شما آدم زناکار را کافر نمینامید امّا آدم تارک الصّلوة [نماز نخوان] را کافر مینامید؟!
امام (ع) فرمود: زناکار و امثال او از سایر گنهکاران، به سبب غلبهی شهوتی در وجودشان مرتکب گناهی میشوند امّا آدم نمازنخوان، انگیزهای جز استخفاف و سبک شمردن فرمان خدا ندارد.
«وَ إذَا وَقَعَ الْاِستِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْرُ؛
استخفاف و سبک شمردن فرمان خدا، همان کفر و ایمان نداشتن به خداست.»
لذا مقبولیّت تمام عبادات، مشروط به مقبولیّت نماز است.
«إنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِواهَا و اِن رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها؛[10]
نماز که پذیرفته شد، دیگر عبادات نیز پذیرفته میشود. نماز که ردّ شد، دیگر عبادات نیز ردّ میشود.»
مقصود اصلی از نماز، ذکر و «یاد خداست» که فرموده است:
«... وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي؛[11]
... نماز را برای [استقرار] یاد من [در قلب] بپا دار.»
و همچنین فرموده است:
«... أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ... ؛[12]
... نماز را بپادار که نماز آدمی را از فحشا و منکر باز میدارد و [استقرار یاد خدا در دل] بزرگتر [از آثار دیگر نماز] است ...»
خودآزمایی
- اصل و اساس اولیّهی اسلام چیست؟
- «سوء الحساب» به چه معنی است؟
- چرا امام صادق (ع) آدم زناکار را کافر نمینامد امّا آدم تارک الصّلوة [نماز نخوان] را کافر مینامد؟
پینوشتها
[1] . سورهی نساء، آیهی 43.
[2] . سورهی مائده، آیهی 6.
[3] . غرق شدن، فرو رفتن.
[4] . سورهی ماعون، آیات 4 و 5.
[5] . نیکویی و زیبایی.
[6] . سورهی رعد، آیهی 18.
[7] . سورهی زلزال، آیهی 8.
[8] . سورهی انبیاء، آیهی 47.
[9] . کافی، جلد 2، صفحهی 386.
[10] . بحار الانوار، جلد 82، صفحهی 227.
[11] . سوره طه، آیه 14.
[12] . سوره عنکبوت، آیه 45.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی