معرّفی اولواالالباب در آیات قرآن
آیات آخر سورهی آل عمران «اولواالالباب» را چنین معرّفی میکند:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ؛
به یقین در آفرینش آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز، آیات و نشانههایی برای خردمندان است!»
«الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ ... ؛
آنها، کسانی هستند که خدا را یاد میکنند در حالی که ایستاده یا نشسته و یا به پهلو خوابیدهاند ...»
«... وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛[1]
... و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند، منزّهی تو ای پروردگار ما! این نظام را به باطل نیافریدهای. پس ما را از عذاب آتش دور نگه دار.»
آری «اولواالالباب» کسانیاند که پیوسته با یاد خدا و آخرت زندگی میکنند و خود را برای لقای خدا آماده میسازند.
حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهجالبلاغهی شریف سخن از ذکر به میان آورده و فرموده است:
«إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعالَی جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءَ لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةَ؛[2]
خداوند، ذکر را وسیله برای جلا و صیقل دلها قرار داده که دلها پس از ناشنوایی به سبب ذکر شنوا میشوند و پس از نابینایی، بینا و پس از ستیزهگری، تسلیم میگردند.»
عبادت خدا، یک اصل عقلی
حاصل این که ما از لحاظ «ذکر و به یاد خدا بودن»، بسیار کسری داریم و از همین جهت است که اعمال عبادی خویش، آن بهره معنوی را که باید ببریم؛ نمیبریم!
آیات شریفهی 19 تا 25 سورهی مبارکهی رعد شاخصههای «اولواالالباب» را ارائه میکند، دو شاخصهی «نماز» و «انفاق» را مستقلّاً نشان میدهد. در حالی که هر دو شاخصه مشمول عناوین قبلی از «وفای به عهد خدا» و «برقرار داشتن پیوندها» و «خشیت از خدا» و «خوف از حساب روز جزا» و «صبر و استقامت» در تحمّل شدائد در راه حرکت به سوی خدا بودهاند؛ لیکن از نظر شدّت اهتمام به این دو شاخصه، مستقلّاً ذکر شدهاند.
توجّه به این نکته هم خالی از فایده نیست که اصل لزوم عبادت، مقتضای «حکم عقل» است! امّا کیفیّت و چگونگی آن، مستند به «حکم شرع» است.
یعنی این عقل است که میگوید: ای انسان! تو مخلوقی هستی که حضرت خالق علیم حکیم به تو نعمت وجود و حیات و چشم و گوش و عقل و هوش و هزاران نعمت دیگر عنایت فرموده است و تو به اقتضای انسانیّت، خود را موظف میدانی که از نعمت بخشِ خود تشکّر و سپاسگزاری نمایی که تشکّر از مُنعم، مقتضای فطرت و وجدان و عقل هر انسانی است و از همین تشکّر فطری و وجدانی و عقلی نسبت به حضرت خالق منّان، تعبیر به «عبادت» میشود و لذا میگوییم، اصل لزوم عبادت خدا، یک اصل فطری و عقلی است که فرضاً دین و وحی و نبوّتی هم در کار نبود، خودِ عقل انسان، او را موظّف به عرض سپاس و تشکّر از خالقش مینمود که عقل در وجود انسان، «پیامبر باطنی» است؛ منتهی کیفیّت و چگونگی و راه و رسم عبادت خدا باید از جانب خود خدا به وسیلهی وحی و نبوّت، تشریع و تعیین گردد. چون خودِ عقل انسان نمیداند چگونه از خالق خود تشکّر کند که مورد پسند او باشد.
از این روست که حضرت مُنعم – جلّ شأنه العزیز – از طریق وحی به پیامبر مکرّمش(ص) کیفیّت و راه و رسم عبادتش را برای بندگانش تعیین و ترسیم فرموده که نماز را این گونه بخوانید و روزه و حجّ و جهاد و دیگر اعمال عبادی را این چنین انجام بدهید. همان طور که حضرت ابراهیم(ع) از خدا خواست:
«... أَرِنَا مَنَاسِكَنَا ... ؛[3]
... [پروردگارا!] طرز پرستش خودت را به ما نشان بده ...»
دلیل کافر بودن بینماز
آری، اصل لزوم عبادت، «عقلانی» و کیفیّت آن «وحیانی» است. انسان نمازخوان، اطاعت از حکم عقل و فطرت و وجدانش میکند و آدم بینماز، اعتنا به فرمان عقل و وجدان نکرده و پا روی انسانیّتش میگذارد و از حیوان نیز پستتر میشود! چرا که برخی از حیوانات در مقابل صاحبشان که آب و نان و دانهای از دستش خوردهاند؛ دُم میجنبانند و پوزه به زمین میمالند و در عالم خویش از او قدردانی مینمایند و لذا جا دارد که حضرت مُنعِم مُحسِن[4] دربارهی اینان بفرماید:
«... إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً »؛[5]
... آنان بسان چارپایانند و بلکه از آنها نیز راه گم کردهترند!»
در گذشته ضمن حدیثی از حضرت امام صادق(ع) نقل شد که چرا آدم بینماز، «کافر» نامیده میشود ولی سایر گنهکاران اینچنین نیستند. فرمود: چون آدم بینماز، هیچ انگیزهای جز استخفاف و سبک شماری فرمان خدا ندارد و استخفاف فرمان خدا «کفر» است.
اهمّیّت بهپا داشتن نماز
حال، آیهی مورد بحث (22 سورهی رعد)، اقامهی نماز را از ویژگیهای «اولواالالباب» و خردمندان میشمارد و میفرماید: «وَ أقامُوا الصَّلاة ...»؛ اینجا اگر به این نکتهی ادبی هم اشارهای بشود خالی از تناسب نیست و آن نکته این که: در دو آیهی پیشین که چهار خصیصه از خصایص «اولواالالباب» ارائه شده است همه (به اصطلاح ادبی) با صیغهی فعل مضارع آمده:
«الَّذينَ يُوفون ... و الَّذينَ يَصِلُونَ ... وَ يَخشَون ... وَ يَخافُون»؛
امّا در این آیه که سه خصیصهی «صبر» و «نماز» و «انفاق» ارائه شده است، هر سه با صیغهی فعل ماضی آمده: «صَبَروا ... و اَقامُوا ... وَانْفَقوا ...»؛ که احتمالاً اشاره به این باشد که از شدّت اهمّیّت، به سرحدّ قطعیّت رسیده و به وقوع پیوسته است.
نکتهی دیگر این که در مورد نماز، نفرموده «وَ صَلّوا» که به معنای «نماز خواندن» است؛ بلکه فرموده «وَ أقامُوا الصَّلاةَ»؛ که به معنای بپا داشتن نماز است. چون، بسیاری از مردم نماز میخوانند لیکن افرادی هستند که میکوشند تا نماز را سرپا نگه دارند و نگذارند از پا بیفتد و در میان امّت اسلامی، اندک – اندک کمرنگ و بیرنگ و سرانجام متروک گردد. اینها «اولواالالبابند» که از راههای گوناگون از بذل مال و جان و آبرو و اعتبار و بیان و قلم میکوشند تا نماز و دین خدا ثابت و استوار گردد و با دسائس شیطان صفتان از پا درنیاید.
در زیارت امام سیّدالشّهدا(ع) میگوییم: «اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمْتَ الصَّلوة»؛ من گواهی میدهم ای حسین ای عزیز خدا! که تو با کار حیرت انگیزت نماز را سرپا نگه داشتی و نگذاشتی که دین خدا، قربانی اهوای نفسانی شیطان صفتان گردد.
آری، یا ابا عبدالله! تو نه تنها نماز خواندی! بلکه با ریختن خون دلَت در پای درخت نماز، آن را زنده و شاداب و خرّم ابدی ساختی.
یک سجده کرد و داد سر اندر رضای دوست/ اهل نماز را در دو جهان سرفراز کرد
حضرت ابراهیم خلیل(ع) در دعایش به خدا عرض کرده:
«رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِي ... ؛ [6]
خداوندا! مرا و ذرّیّهام را چنان کن که برپانگهدارندهی نماز باشیم ...»
مظهر بارز اجابت این دعا، قیام خونین امام سیّدالشّهدا(ع) شد که ذرّیّهی ابراهیم خلیل(ع) بود و نماز را برای همیشه اقامه کرد و از افتادن نگه داشت.
از ما امّت اسلامی نیز این توقّع همیشه هست که بکوشیم از هر طریق ممکن، «نماز» را نه تنها بخوانیم، بلکه «اقامهاش» کنیم و با رعایت تقوا و جهاد در تمام شئون زندگی خویش، آن را که ستون خیمهی دین است، ثابت و استوار نگه داریم.
نفی جبر و اثبات اختیار در نماز
در نماز به ما یاد دادهاند که بگوییم:
«بِحَولِ اللهِ وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد؛
به حول و قوّهی خدا برمیخیزم و مینشینم.»
نه «مِنْ دونِ حَوْلِ الله» و نه «مَعَ حَولِ الله». با جملهی « اَقُومُ وَ اَقْعُد »، نفی جبر و اثبات اختیار میکنیم و میگوییم من مینشینم و برمیخیزم، نه خدا. قیام و قعود (که مستلزم جسمانیّت میباشد) کار من است نه کار خدا ولی این کار را من به حول و قوّهی خدا انجام میدهم نه به استقلال خودم. با این جملهی «بِحَولِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ»، هم نفی تفویض میکنیم. همچنین با جملهی: «ايّاکَ نَعبُدُ ...»؛ فقط تو را عبادت میکنیم. جبر را نفی میکنیم و میگوییم ما عبادت میکنیم نه خدا. عبادت کار بنده است نه کار خدا و با جملهی «ايّاکَ نَسْتَعين» نفی تفویض و نفی استقلال میکنیم و میگوییم: ما (در کار خویش) از خدا کمک میطلبیم.
حاصل این که آیات بخش اوّل نفی جبر در ایمان کرده «ايّاک نعبد» و بخش دوّم آیهی «ایّاک نستعین»، نفی استقلال در ایمان فرموده است و هیچ گونه منافاتی بین مفاد دو بخش این آیه نمیباشد که اوّلی اثبات اختیار کرده و دوّمی نفی اختیار کرده باشد.
خودآزمایی
- قرآن ویژگیهای «اولواالالباب» را چه مواردی عنوان کرده است؟
- چرا در آیات شریفهی 19 تا 25 سورهی مبارکهی رعد درباره «اولواالالباب» دو شاخصهی «نماز» و «انفاق» مستقلّاً عنوان شده است؟
- اصل لزوم عبادت و کیفیّت و چگونگی آن، مقتضای و مستند به چیست؟
پینوشتها
[1] . سورهی آل عمران، آیات 190 و 191.
[2] . نهجالبلاغهی فیض، خطبهی 213.
[3] . سورهی بقره، آیهی 128.
[4] . نعمت بخش احسان کننده.
[5] . سورهی فرقان، آیهی 44.
[6] . سورهی ابراهیم، آیهی 40.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی