کد مطلب: ۳۱۴۶
تعداد بازدید: ۱۰۳۱
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۲
اخلاق و روان‌کاوی از نظر اسلام(۱۱)| زندگی در راستی(۲)
دروغ‌گو با گفتن دروغ برخلاف غریزه ذاتی خود قدم برداشته و روی این جهت یک عقده روانی برای خویش ایجاد نموده است. دلیل این مطلب این است که دروغ‌گویی چون یک امر خلاف فطرت است. وقتی که انسان ‌می‌خواهد دروغ بگوید وضع قیافه و صورت او تغییر ‌می‌‌کند و این مطلب در کودکان بیشتر مشهود است.
می‌گساری و مستی عامل موثّری برای ارتکاب گناهان است، زیرا مستی موجب دریدگی پرده حیا و تیرگی چشم عقل ‌می‌شود. انسان با بی‌پروایی به هر ناروایی دست ‌می‌زند و وقتی مستی برطرف شد ممکن است حالت ندامت برای او پیش آید. ولی کسی که به دروغ عادت کرد از هیچ گناهی باک ندارد و نادم هم نمی‌شود.
 اصولاً دروغ، بزرگ آفتی است که ریشه ایمان را ‌می‌‌سوزاند و ایمان با دروغ سازش ندارد. زیرا ترتب اثر و نفوذ علّت به معلول فرع بر وضع محاذات است. آب وقتی جذب حرارت ‌می‌کند که در برابر آتش یا آب قرار گیرد. و زمانی در آینه و دوربین عکاسی انعکاس می‌یابد که مقابل آن واقع شود. اثر دروغ و دروغ‌گویی این است که مبنای زندگی انسان را بر خلاف وقایع قرار ‌می‌دهد. هنگامی ‌‌که کذب ملکه شخصی شد فعل، قول و قلب او را فرا ‌می‌گیرد و همه برخلاف حقیقت واقع ‌می‌شوند. ایمان هنگامی ‌‌در قلب اثر ‌می‌‌کند که قلب با دروغ و کذب پرورش نیافته باشد. چون خلاف واقع بودن، واژه‌ای است ضدّ ایمان و هیچ‌گاه شئ در ضدّ خودش تجلّی نمی‌کند ممکن نیست آب در آتش یا آتش در آب تجلّی داشته باشد. روی این حساب امام علی(علیه السّلام) می‌فرماید:
«لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ، حَتَّى‏ يَتْرُكَ‏ الْكَذِبَ‏، هَزْلَهُ‏ وَ جِدَّهُ‏.»[1]
«طعم ایمان را نمی‌چشد بنده خدا، مگر هنگامی ‌‌که دروغ‌گویی را ترک کند؛ چه دروغ مزاح و شوخی و چه دروغ جدّی.»
امام باقر(علیه السّلام) فرمود:
«قال اَبُوجَعفَر عَلِیه‌السَّلام: إِنَّ الْكَذِبَ‏ هُوَ خَرَابُ‏ الْإِيمَانِ‏.»[2] ؛
«دروغ‌گویی موجب انهدام بنیان رفیع ایمان است.»
امام رضا(علیه السّلام) فرمود:
«سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) يَكُونُ الْمُؤْمِنُ جَبَاناً قَالَ: نَعَمْ. قِيلَ‏ وَ يَكُونُ‏ بَخِيلًا قَالَ: نَعَمْ. قِيلَ وَ يَكُونُ كَذَّاباً قَالَ: لَا.»[3]
«از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) سوال شد: آیا ممکن است مؤمن ترسو و ضعیف‌النفس باشد؟ فرمود: بلی. سپس از حضرت سوال شد: آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: امکان دارد. در مرحله سوّم سوال شد: ممکن است دروغ‌گو هم باشد؟ فرمود: خیر.
امام علی(علیه السّلام) می‌فرماید:
«عَلَامَةُ الْإِيمَانِ‏ أَنْ‏ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ‏ حَيْثُ‏ يَضُرُّكَ‏ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُك.»[4]‏
«نشانه ایمان این است که اگر صحنه‌ای برای تو پیش آمد که راستگویی‌ات از نظر ظاهر موجب زیان و دروغ‌گویی موجب استفاده بود، راستگویی را بر دروغ‌گویی مقدّم بدارید.»
 

روانکاوی دروغ‌گو


خداوند حکیم به منظور صیانت ذات و تأمین شئون زندگی بشر غرایز و تمایلاتی را در نهاد آدمیان به ودیعه گذارده است. وجود هر یک از آن غرایز و خواهش‌های عاطفی بر جای خود ضروری و لازم است. اگر غرایز به خوبی تعدیل گردند و از سرکشی و طغیان‌شان جلوگیری به عمل آید، اگر عواطف و احساسات هر یک با اندازه‌گیری صحیح و در جای مناسب خود اعمال شوند، موجب خوشبختی، و کمال بشر، و مایه سعادت فرد و اجتماع خواهد بود. برعکس اگر غرایز و احساسات مهار نشوند، اگر آزادانه و بدون قید و شرط اعمال گردند، اگر در مسیر سرکشی و طغیان قرار گیرند، آدمی‌‌ را به جرائم و جنایت عظیمی وا ‌می‌‌دارد. پس ما نتیجه ‌می‌گیریم سرگردانی و هلاکت هر فرد بشر در شئون زندگی بر اثر یکی از دو امر ‌می‌شود. یا این که بعضی از غرایز و تمایلات او ارضاء نشده است یا در راه ارضاء بعضی از خواهش‌ها دچار تندروی شده است.
 این دو عامل فاسد، پریشانی و نکبت روحی در آدم دروغ‌گو با دروغ گفتن ایجاد ‌می‌شود. زیرا انسان وقتی دروغی را گفت به یکی از فطرت‌های سلیم انسانی خود پشت پا زده است. و خود این دروغ هم معلول طغیان و سرکشی بعضی از غرایز نفسانی او ‌می‌باشد. زیرا اوّلاً راستی برای هر فرد بشر یک امر فطری است. یک کودک تا قبل از این که دروغ‌گویی خلاف واقع را یاد نگرفته باشد، آنچه بگوید راست ‌می‌گوید و هر چه بشنود حمل بر راستی ‌می‌‌کند. یعنی اگر یک دستکش پشمی را به او نزدیک کنند، بگویند این تو را ‌می‌خورد چون تجربه‌ای در خصوص این دستکش ندارد و از طرفی هم طبق فطرت سلیم خود هر سختی را حمل بر راست ‌می‌کند، قبول ‌می‌‌کند و از آن ‌می‌ترسد و فریاد ‌می‌کشد و گریه ‌می‌‌کند. لذا رهبران اسلام به ما دستور داده‌اند حتّی در مقابل بچّه هم دروغ نگویید. زیرا اگر او به دروغ شما توجّه کند، چون برخلاف فطرت سلیم او عمل کردید در روان او واکنش سوئی ‌می‌گذارد.
عبدالله بن عامر ‌می‌گوید: «قَال عبدالله ابن عَامِر جَاء رَسُول‌الله صَلّی ‌الله‌ علیه ‌وَ آلِه اِلَی بَیتِنَا اَنَا صَبِیٌ صَغیرٌ فَذَهبت لَا لَعل یَا عبدالله تَعَالِ اعطِیکَ فَقَالَ رَسُولُ ‌الله صَلّی ‌الله‌ علیه ‌وَ آلِه وَ مَا اَرَدت اَن تَعطِیهِ فَقَالَت تَمرَأ فَقالَ رَسُول‌الله صَلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله اَما انَّکَ لَو لَم تَفعَلی کَتَبت عَلَیکَ کِذبَه؛»[5]
«روزی رسول خدا (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله و سلّم) به منزل ما آمد. من در آن هنگام کودکی بودم. خواستم جهت بازی از منزل خارج بشوم. مادرم صدا زد: عبدالله! بیا ‌می‌خواهم به تو چیزی بدهم. پیغمبر (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله و سلّم) از مادرم پرسید: چه ‌می‌خواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: یک دانه خرما. پیغمبر فرمود: اگر دانه خرما را به او ندهی و به این بچّه دروغ بگویی، همچون دروغ‌گویان رسمی در نزد خدا معاقب خواهی بود».
 در خصوص فطری بودن راستی، «نیکلا حداد مصری» ‌می‌گوید: «انسان بالفطره صادق و بالطبع راستگو است و هیچ چیز وی را ناچار به کذب نمی‌کند. مگر ناپاکی نیّت یا طمع گزاف یا غلط، خطا و امثال اینها که ‌می‌خواهد به دروغ عیوب خود را بپوشاند و اغلاط و اشتباهات خود را مستور دارد و مقاصد شریرانه و مطامع سبعانه خویشتن را پنهان نماید.»[6]
روی این حساب دروغ‌گو با گفتن دروغ برخلاف غریزه ذاتی خود قدم برداشته و روی این جهت یک عقده روانی برای خویش ایجاد نموده است. دلیل این مطلب این است که دروغ‌گویی چون یک امر خلاف فطرت است. وقتی که انسان ‌می‌خواهد دروغ بگوید وضع قیافه و صورت او تغییر ‌می‌‌کند و این مطلب در کودکان بیشتر مشهود است. وقتی بچّه‌ای بخواهد دروغ بگوید ابتدا رنگ صورت متغیّر ‌می‌شود، لب‌های او ‌می‌لرزد. حرکات چشم او ‌مضطرب است و یک حالت تردیدی که از تلجلج زبانش احساس ‌می‌شود مطلب دروغ را ادا ‌می‌‌کند. بر حسب ارتباط بین روح و جسم چون دروغ یک انحراف روانی است آثارش در جسم و صورت ظاهر ‌می‌شود.
 لذا بعضی بر اثر این که چنین عقده‌ای در ایشان ایجاد ‌می‌شود، سعی ‌ می‌کنند از طرفی ضمیر خود را راضی کنند. بدین جهت دانشمند مزبور (نیکال حداد مصری) ‌می‌گوید: «اگر بعضی از مردم خویشتن را فریب داده و چون طفل برای رفع ملامت ضمیر خود خدعه کرده، دروغی را مصلحت‌آ‌میز نام داده و راستی را فتنه‌انگیز خوانده یا راه توریه پیش گرفته و بی‌خیال خود طریق صدق و راستی رفته است. امّا این بدبختی‌ها در بازار آدمیّت خرمهره خریده‌اند و لذّتی از عطر صدق و راستی نچشیده‌اند و عفریت تن آنها را به بی‌راهه ‌می‌برد و پیراهن تقوا را ‌می‌درد.»
گذشته از این که دروغ یک انحراف روانی ایجاد ‌می‌‌کند، منشأ بعضی از انحراف‌های روانی و عقده‌های روحی ‌می‌باشند. گاهی دروغ از طغیان غریزه سودجویی سرچشمه ‌می‌‌گیرد و زمانی از عقده‌های روانی کسر محبّت منشعب ‌می‌شود. و از این عقده روانی حسّ خودنمایی را به طرز شدیدی در او تحریک ‌می‌‌کند که در این راه مجبور ‌می‌شود دست به دروغ‌گویی بزند.
«دکتر استاس چسر»‌ می‌‌گوید: «یکی از دروغ‌ها، دروغ خودنمایی است. خودنمایی یکی از غریزه‌های اوّلیه بشر است. وقتی شما بچّه بوده‌اید طبعاً ‌می‌خواستید گهگاهی خود را در نظر مردم آدم با اهمیّتی جلوه دهید. بچّه موجود کوچکی است، ولی دلش ‌می‌خواهد دیگران به او اهمیّت بدهند. مثلاً شما در بچّگی گاهی پیش هم‌بازی خود از ثروت زیاد پدرتان صحبت ‌می‌کردید و در نتیجه وانمود ‌می‌کردید که دارای پدر ثروتمندی هستید یا مثلاً وقتی ‌می‌خواستید راجع به اتومبیل عمویتان صحبت کنید اتومبیل فورد کهنه او را تبدیل به یک رولزرویس آخرین سیستم ‌می‌گردید. چه بسا ممکن است شما اشخاص بزرگسالی را ببینید به هر وسیله که شده اهمیّت خود را به رخ شما بکشد، زیرا این اشخاص در واقع هنوز خود را بچّه‌ای می‌دانند که احساسات جریحه‌دار شده و در نتیجه خود را کوچک و پست می‌پندارند. بسیاری از خانم‌ها پالتوی پوست را برای گرم شدن در زمستان یا برای این که خز آن زیبا است، نمی‌پوشند. بلکه برای این که به دنیا نشان دهند خودشان زیبا و ثروتمند هستند. [7]
خلاصه دانشمندان و پسیاکانالیزها در روان‌‌کاوی دروغ‌گویان به این نتیجه رسیدند که دروغ از ضعف فوق‌العاده دروغ‌گو حکایت ‌می‌‌کند. در ضمیر و باطن دروغ‌گو یک حالت روانی وجود دارد که او را از جادّه مستقیم راستگویی منحرف ‌می‌سازد. اشخاصی که در خود احساس ضعف و زبونی ‌می‌کنند به دروغ متوسّل ‌می‌شوند. درون پناهگاه افراد ترسو، جبان و ناتوان است.
امیرالمؤمنین(علیه السّلام) ‌می‌‌فرماید:
«لَوْ تَمَيَّزَتِ الْأَشْيَاءُ لَكَانَ الصِّدْقُ مَعَ الشَّجَاعَةِ وَ كَانَ‏ الْجُبْنُ‏ مَعَ‏ الْكَذِبِ‏.»
«اگر بنا باشد دستجات و طبقات اشیا از هم ا‌متیاز حاصل کنند شجاعت با راستگویی و جبن و ترس با دروغ‌گویی در یک طبقه خواهد بود.»

 
خودآزمایی

 

  1. چرا دروغ‌گویی امری خلاف فطرت انسانی است؟
  2. چگونه دروغ می‌تواند منشأ سایر انحرافات و عقده‌های روانی گردد؟

 

پی‌نوشت‌ها


[1]. الفصول المهمّة، ج 3، ص 364.

[2]. کافی، ج 2، ص 339.

[3]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 246.

[4]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 255.

[5]. محجّة البیضاء، ج 5.

[6]. راه زندگانی، ص 87.

[7]. رشد و زندگی، ص 230.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: