بخش پنجم: دورویی و فریبندگی (۱)
نفاق
مهمترین عاملی که در سعادت و خوشبختی انسان مؤثّر میباشد، شخصیّت است. بشر برای این قدم به عرصه هستی گذارده که در راه پرورش سجایا و ذخائر وجود خود و همچنین برای بالا بردن سطح فکر و ادراک خویش صمیمانه بکوشد تا فعالیّتهای روانیاش نیرومند گردد و به کمال رشد خود برسد و بلاخره بتواند به خوبی وظیفه خود را در صحنه دنیا ایفا کند.
«شوپنهاور» میگوید: «اختلاف شخصیّت کاملاً طبیعی است و تأثیر آن در سعادت و بدبختی افراد به مراتب بیش از اثر اختلافاتی است که ناشی از مقرّرات بشر باشد.»
امتیازات فردی از قبیل عقل نیرومند، تدبیر، احساسات پاک و لطیف با امتیازاتی که آدمی میتواند در طی زندگانی به دست آورد از جمله: دارایی، مقام، درجه و غیره به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
نخستین قدم به سوی تقویت و تکمیل شخصیّت آن است که شخص راه استفاده و بهرهبرداری از تجهیزات و ذخایری که در وجودش قرار داده شده است، بیاموزد و با هر گونه عواملی که زنجیر پای تکامل میباشد مبارزه نموده و پستی و رذالت را از دامان خود فرو ریزد. یکی از عواملی که شخصیّت را مضمحل میسازد، نفاق و دوروئی است. نفاق آفت خطرناکی است که شرافت و ارزش انسان را بر باد میدهد و بیبندوباری و سقوط اخلاقی را با خود به ارمغان میآورد.
یک فرد فریبنده که انحرافش به اوج اعلاء رسیده است با مهارت خاصّی خود را به همه کس دلسوز و خیرخواه معرّفی میکند و اگر کینه و ادواتی میان دو نفر باشد با هر کدام معاشرت و آمیزش مینماید، چهره دوستی و یکرنگی به خود گرفته و لاف محبّت میزند. پیغمبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«مَثَلُ الْمُنَافِقِ كَمَثَلِ الشَّاةِ العَائِرَةِ[1] بَيْنَ الغَنَمَيْنِ.»[2] ؛
«مثل منافق مثل گوسفندی است که در بین دو رمه چنان آمد و شد کند که معلوم نشود جزء کدام یک است.»
همچنین میفرماید:
«لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا ائْتُمِنَ خَانَ»[3]
«منافق و دو رو دارای سه علامت است: هر گاه سخن بگوید، دروغ بر زبان جاری میکند و هر زمان پیمان ببندد، تخلّف خواهد کرد و اگر امانت به وی سپرده شود، خیانت میکند.»
امام باقر(علیه السّلام) نیز در این باره فرمود:
«بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ إِذَا شَاهَدَهُ وَ يَأْكُلُهُ إِذَا غَابَ عَنْهُ إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِيَ خَذَلَهُ.»[4]
«بدترین بندگان خدا آن بندهای است که دو رو و دو زبان باشد. در مقابل دوست به او اظهار محبّت کند و در پشت سر گوشت بدن او را به وسیله بدگوییاش بخورد. اگر مورد عطای دوست قرار بگیرد به او حسادت میورزد و اگر برادر خود را در گرفتاری و پریشانی ببیند او را مخذول میسازد.»
همچنین می فرماید:
«لِلْمُنَافِقِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يُخَالِفُ لِسَانُهُ قَلْبَهُ وَ قَلْبُهُ فِعْلَهُ وَ عَلَانِيَّتُهُ سَرِيرَتَه.»[5]
«منافق و دو رو سه علامت دارد: زبان با دل یکی نباشد و کردارش بر خلاف قلب باشد، ظاهرش از باطن حکایت نکند.»
نفاق آفت استقلال ملّتها
یکی از عوامل پیشرفت اجتماعات اتّحاد و برادری است و این حقیقت را بشریّت در زندگی اجتماعی گذشته خود تجربه کرده است. که در میان هر جامعهای که اتّحاد و برادری برقرار بوده است توانستهاند استقلال خود را حفظ کنند. برعکس در میان هر مردمی که وحدت وجود نداشته در تحت استعمار بیگانگان به سر میبردند و ثروت و حاصل دسترنجشان مورد دستبرد یغماگران قرار میگرفته است. لذا اسلام عزیز که کاملترین برنامههای زندگی را برای بشر آورده است در سرلوحه دستورات خود روی موضوع اتّحاد توجّه خاصّی مبذول داشته و در امور قوانین اجتماعیاش تضمین وحدت را در بین مسلمانان در نظر گرفته است.
رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلّم) بعد از سیزده سال تبلیغ دین و اعلای کوه حقّ برنامه دعوتش به اینجا منتهی شد که باید از مکّه هجرت کند و مدینه را سنگر اسلام و پایتخت مسلمین قرار دهد. روزی که بعد از طی کردن لطمات خروج از مکّه و تعقیبهای شبانه میخواست وارد مدینه شود. در یک فرسخی شهر در دهکدهای به نام قبا اطراق کرد و اظهار داشت تا برادرم علی به من ملحق نشود من قدم در شهر یثرب نمیگذارم. روی این حساب دو سه روزی در قبا توقّف داشت. در این دو سه روز توقّف خود در دهکده قبا که رفت و آمد هم به آنجا زیاد بود مهمترین اقدامی که رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلّم) به عمل آورد ساخت مسجد قبا بود. ایشان در همین دو سه روز دست به کار شده با همراهی مسلمین مسجدی در این دهکده بنا فرمود. این جریان ما را با اهمیّت داشتن اتّحاد از دیدگاه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) متوجّه میگرداند. چون وحدت اجتماعی در تحکیم مبانی استقلال جامعه اسلامی اثر فوقالعاده داشته لذا تنها اقدامی که رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) در یک دهکده مسلماننشین انجام میدهد ساختمان یک خانه اتّحاد و مجمع برادران دینی است که آن را مسجد نامگذاری فرموده است.
مؤمنان بیحدّ ولیک ایمان یکی/ جسمشان معدود ولیکن جان یکی
چون نباشد خانها را قاعده/ مؤمنان باشند نفس واحده
جان گرگان و سگان از هم جداست/ متّحد جان های شیران خداست
همچون آن نور خورشید و سما/ صد بود نسبت به صحن خانهها
لیک یک باشد همه انوارشان/ چون که برگیری تو دیوار از میان
به همان میزانی که اتّحاد موجب تحکیم مبانی اجتماع است، یکی از بزرگترین عوامل بدبختی اجتماع شیوع نفاق و نیرنگ و ریا در میان طبقات مردم است.
دانشمند شهیر انگلیسی «ساموئل اسمایلز» میگوید: «اخلاق رجال سیاسی و اجتماعی عصر ما تماماً رو به انحطاط و فساد میرود. امروزه عقایدی که در اتاقهای پذیرایی شخص اظهار میشود، با آن که در پشت میز خطابه گفته میشود مغایرت دارد. در محافل عمومی از تعصّبات عامّه تمجید و تحسین میشود، امّا در مجالس خصوصی به آنها میخندند و تمسخر میکنند.»
آخر این دیو صفت مردم ناکس چه کساند / که به معنی همه دزدند و به صورت عسساند
نوش از این قوم چه امید که نیشاند همه / گل از اینان چه توقع که همه خار و خساند
خواب مگر آتش شان باد که در بیداری / رهزن قافله و گوش به بانگ جرساند
اژدها وار کشیدند به دم بهمن ملک / بار هم مدعیانند که عیسی نفس اند
زاغ و بوم اند که در باغ بلند آوازند / بلبلانند که پر بسته اسیر قفس اند
صد زبانان دور و بین که همه چون شانه / مو به مو عیب شماران همه از پیش و پس اند
در عیان مرد حقیقت به نهان اهل مجاز / در زبان مدعی عشق و بدل بوالهوس اند
امام علی(علیه السّلام) فرمود:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلّم) إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيُخْزِيهِ اللَّهُ وَ يَقْمَعُهُ بِشِرْكِهِ وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقٍ حُلْوِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ»[6]
«رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) میفرمود: من نسبت به آینده اسلام از افراد مؤمن و مشرک باک ندارم، زیرا ایمان مومن مانع است از این که بر خلاف مصالح ملّی اسلام قدم بردارد و فرق مشرک همچون شناخته شده است به شرک و دشمنی نمیتواند صدمه کلّی به مسلمین وارد کند. امّا از منافق دورویی که اظهار ایمان میکند در مقام عمل آنچه را که شما انکار دارید به جا میآورد هراس دارم.»
ز دوستان دو رنگم دل همیشه تنگ است / فدای همت دشمن شوم که یکرنگ است
ابوعامر راهب سردسته منافقین مدینه بود. این مرد پیش از هجرت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلّم) بعد به مدینه رهبری مذهبی یهود و نصاری را به عهده داشت. و وی به واسطه داشتن چنین منصبی مورد احترام مردم بود. او مکرّر به مردم مژده تشریففرمایی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) را میداد و خود در اوایل امر اسلام را پذیرفت. امّا با گسترش اسلام و نفوذ پیغمبر چون موقعیّت خود را در مخاطره دید و مورد بیتوجّهی مردم قرار گرفت نتوانست چنین وضعی را تحمّل کند. عاقبت رهسپار مکّه گردید. در آنجا در برابر اسلام دست به تحریکاتی زد و به نفع مشرکین در جنگ بدر و اُحُد شرکت نمود. سپس به روم گریخت و در آنجا برای برکندن ریشه اسلام نقشهها میریخت. به منظور اجرای نقشه خود ابتدا به همدستان خویش در مدینه دستور ساختمان مسجدی داد. امّا ساختمان آن بدون کسب اجازه از محضر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) امکان نداشت. لذا یکی از سران منافقین مأموریّت یافت تا به بهانههای گوناگون کسب اجازه کند. او اجازه گرفت و بنای مسجد به تدریج ساخته شد. همین که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) از جنگ تبوک مراجعت نمود بانیان موافق برای افتتاح مسجد آن حضرت را دعوت کردند. آنها منتظر بودند با تشریففرمایی پیشوای اسلام به مسجد منویات شوم خود را عملی سازند. امّا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) از توطئه آنان اطلاع حاصل کرد و از رفتن به مسجد خودداری نمود. به امر پروردگار کانون توطئه منافقین و پایگاه فاسد را مسجد ضرار خواند و هر گونه اجتماعی را در آن قدغن کرد و بدین وسیله نقشه خائنانه آنها برای همیشه نقش بر آب شد. دستور تخریب آن خانه نفاق از طرف پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) صادر گردید.
ساختمان مسجد از نظر مسلمانان باید مورد احترام قرار بگیرد و کسی حقّ کوچکترین اهانتی نسبت به آن را ندارد. در عین حال چون وجود این مسجد موجب ایجاد نفاق در بین مسلمین میشود و در نتیجه استقلال اسلام را نابود میکند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) بدون لحاظ جنبه حرمت دستور تخریب آن را صادر میکند.
خودآزمایی
۱- به چه دلیل پیامبر اسلام اولین اقدامی که بعد از ورود به یک دهکده مسلمان نشین انجام دادند، ساخت مسجد بود؟
۲- نشانه های انسان منافق و دورو چیست؟
پینوشتها
[1]. عائر- در لسان عرب به چیزی گویند که کثرت حرکت آن مانع از دید آن باشد. «وَ العَائِرُ مِنَ السِّهامِ مَا لَا یَرَی رَامیه» (المنجد)
[2]. نهج الفصاحه، ص 716.
[3]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 361.
.[4] تحف العقول، ص 395.
.[5] بحارالانوار، ج 13، ص 415.
[6]. نهج البلاغه، ص 385.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی