متعلّق خمس
در فروع دین هم اختلاف ما با اهل تسنّن در مسئلهی خمس، اختلافی بارز است. ما معتقدیم که خمس یک تکلیف مهمّ دینی همگانی است. هر مسلمانی در هر زمانی، هر کاری که دارد باید از درآمد آن کارش خمس بدهد و لذا خمس در ردیف سایر فروع دینی ماست. در ردیف نماز و روزه و حج و جهاد و زکات است. ما میگوییم فروع دین از نظر ما ده تاست. نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولّی، تبرّی (که به غلط مشهور، تولّا و تبرّا میگویند).
خمس از نظر ما یکی از فروع دین و مستقلا یک تکلیف دینی است. ولی از نظر اهل تسنّن خمس از توابع جهاد است و فقط به غنائم جنگی اختصاص دارد. آنها معتقدند که اگر مسلمانان با کفّار جنگیدند و اموالی به دستشان آمد، آن اموال خمس دارد. ما میگوییم خمس منحصر به غنایم جنگی نیست. تمام درآمدها خمس دارد. هر مسلمانی هر شغلی که دارد اعمّ از زراعت، تجارت، صناعت، کارمندی، کارگری، هر چه هست، با شرایطی که آقایان فقها بیان فرمودهاند، وقتی درآمدش از مؤونه[1]ی سالش بیشتر شد، به آن اضافه، خمس تعلّق میگیرد. مطلق درآمد از هر نوع کسب و کاری خمس دارد، که یکی از آنها غنیمت جنگی است که به ندرت پیش میآید.
ما میگوییم خمس تمام زندگی اقتصادی هر مسلمانی را فرا گرفته است. همان طور که هر مسلمانی در هر شبانه روز پنج بار نماز میخواند و هر سال یک ماه روزه میگیرد، باید هر سال هم خمس بدهد. زیرا، اگر درآمدش از مخارج سالش بیشتر شود به آن اضافه خمس تعلّق میگیرد.
حال، این اختلاف بین شیعه و سنّی در مسئلهی خمس از کجا پیدا شده است؟ از همین آیهی چهل و یکم سورهی انفال پیدا شده است. چون تفسیر این آیه میان شیعه و سنّی مختلف است، در حکم خمس اختلاف پیش آمده است. برای این که ما میگوییم مفاد آیه این است: هر درآمدی خمس دارد، هر غنیمتی خمس دارد.
«ما غَنِمْتُم مِن شَیءٍ؛
هر غنیمت [و فایدهای که] به دست شما برسد.»
کلمهی شیء عمومیّت دارد. یعنی هر چیزی. «مای موصوله» هم که اوّلش آمده عامّ است و به مفهوم «هر چه» است. کلمهی شیء نیز بر آن تاکید میکند. هرچه غنیمت حساب شود، خمس دارد. منتها، اختلاف بر سر همین کلمه «غنیمت» است. آنها میگویند منظور از غنیمت، غنیمت جنگی است. اگر جنگی بین کفّار و مسلمانان پیش آمد و چیزی عاید مسلمانان شد، آن غنیمت است و خمس دارد. ما میگوییم شما این کلمهی جنگ را از کجا آورده و به آیه اضافه کردهاید؟ شما میگویید:
ما غَنِمْتُم مِن شَیءٍ فِی الْحَربِ؛
هر غنیمت [و فایدهای که] در جنگ به دست شما برسد.
شما کلمهی «فی الحرب» را به آیه تحمیل کردید و این خود، تفسیر به رأی و گناه است. مگر قرآن عربی نیست؟ ما در معنا کردن قرآن باید اوّل به لغت عرب مراجعه کنیم. چون قرآن به لغت عرب نازل شده و اگر عرب کلمهای را معنایی استعمال کرده باشد، قرآن آن را به همان معنا آورده است. لذا، در تفسیر آیات، اوّل به سراغ لغت میرویم تا ببینیم مردم عرب آن کلمه را در چه معنا استعمال کردهاند؟ مثلا آیه میفرماید:
«... كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّیَامُ...؛[2]
...صیام بر شما واجب است...»
صیام لفظ عربی است. باید ببینیم در لغت عرب به چه چیز صیام میگویند؟ در لغت عرب میگویند صیام یعنی امساک، خودداری کردن. امّا خودداری کردن از چه؟ قیدش در آیه نیست. ناچاریم به بیان قرآن مراجعه کنیم. زیرا خود قرآن فرموده است:
«... فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[3]
... هرگاه ندانید از اهلش بپرسید.»
ببینید اهل قرآن چه میگویند؟ اهل قرآن پیامبر(ص) و آل پیامبر(ص) یعنی عترتند.[4] به آنها که مراجعه کنید، میگویند: مراد از صیام یا امساک از خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلاتی است که میدانیم. پس باید در تفسیر قرآن به لغت عرب مراجعه کنیم. اگر در لغت عرب هم اجمال بود به اهل قرآن مراجعه میکنیم و اهل قرآن، در درجه اوّل، خود پیامبر است که خدا فرموده:
«... بِالْبَيِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ...؛[5]
ما قرآن را بر تو نازل کردهایم تا تو آن را بیان کنی.»
نه ابوحنیفه و شافعی و مالکی و... پیامبر فرموده بعد از من - که مبیّن قرآن هستم - به قرآن و اهل بیتم رجوع کنید.
«اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثِّقلَیْنِ کِتابَ اللهِ و عِترَتی؛
من در میان شما دو چیز گرانبها، قرآن و عترتم، را به یادگار میگذارم.»
من مبیّن قرآنم ولی همیشه نیستم. بعد از من کسانی هستند که در هر زمانی هستند. به آنها مراجعه کنید. آنها عترت من هستند.[6] در مورد غنیمت نیز باید به لغت مراجعه کنیم. مؤلّفان کتابهای لغت کارشان این است که میگردند الفاظ عرب را جمعآوری میکنند و مشخّص میکنند که الفاظ در چه معناهایی به کار برده شدهاند. کتابهایی از قبیل مجمع البحرین، اقرب الموارد، مقاییس اللّغة، مصباح، صحاح و لسان العرب.
کسانی که اهل تحقیقند، و باید خودشان به کتابها مراجعه کنند و اگر نیستند باید از محقّقین بپذیرند. ما وقتی به این کتابها مراجعه میکنیم، میبینیم همه این کتابها غنیمت را مطلق درآمد معنا میکنند. در هیچ کدام از کتب لغت کلمهی حرب نیامده است که بگویید فایده جنگی است. چون ما باید از لغت عرب، معنا را بگیریم. حال، ما لُغَویّین شیعه را کنار میگذاریم تا نگویید تعصّب شیعی دارید. سنّی را هم کنار میگذاریم. از یک مسیحی که لغوی عرب است و تعصّب مذهبی ندارد، میپرسیم. مؤلّف کتاب «المنجِد» مسیحی و عرب است. او غنیمت را این طور معنا میکند:
غَنِمَ الْشَّیْءَ غُنماً فازَ بِهِ وَ نالَهُ:
الْغَنیمَةُ الْمَکْسَب عموماً؛
غنیمت، مطلق در آمده است. بعد به قرآن مراجعه میکنیم میبینیم مشتقّات این کلمه در قرآن به معنای مطلق آمده، مثلاً:
«... فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ...؛[7]
پس غنیمتهای بسیاری نزد خداوند است.»
مَغنَم همان غنیمت است. نگفته در جنگ. خداوند مغانم و مواهب فراوان دارد.
به روایت که مراجعه میکنیم، از پیامبر اکرم(ص) تا ائمّه اطهار(ع) همه غنیمت را مطلق درآمد معنا میکنند. به آقایان اهل تسنّن میگوییم شما از کجا کلمه حرب را آوردهاید؟ شما که میگویید غنیمت در جنگ باید باشد، از کجا این کلمهی جنگ را آوردید و اضافه کردید؟ در لغت که نیست؛ در قرآن که نیست؛ در روایت نبوی هم که نیست، در روایت عترت هم که نیست؛ پس کجاست؟ این کلمه حرب اضافه است و تفسیر به رأی است. در روایت داریم:
«مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النَّار؛[8]
کسی که قرآن را تفسیر به رأی کند [از نزد خود چیزی به قرآن اضافه یا از آن کم کند] جایگاه آتشین دارد.»
خودآزمایی
1- اختلاف شیعیان با اهل تسنّن در مسئلهی خمس، را شرح دهید.
2- غنیمت در لغت به چه معناست؟
3- در تفسیر آیات، اوّل به سراغ چه میرویم؟
پینوشتها
[1] مؤونه: مخارج.
[2] سورهی بقره، آیهی ۱۸۳.
[3] . سورهی نحل، آیهی ۴۳.
[4]. در حدیثی رسول خدا (ص) در بیان آیهی ’’ فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ’’ فرمودند: الذِّكْرِ اَنَا و الائمه(ع) اهل الذّکر.من ذکر هستم و ائمه(ع) اهل ذکر هستند (تفسیر نورالثّقلین، جلد ۳، صفحهی ۵۵).
[5] . سورهی نحل، آیهی ۴۴.
[6] . امام صادق(ع) به روایت از پدران بزرگوارش(ع) از امیرالمؤمنین(ع) فرموده که رسول خدا (ص) فرمودند: انّی مخلَف فیکم الثّقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیت... من در میان شما دو یادگار گرانبها به جا میگذارم قرآن و عترتم که اهل بیت من هستند و این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد... آن گاه جابربن عبدالله انصاری برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا، عترت تو کیانند؟ فرمود: علی، حسن، حسین و امامان از نسل حسین تا روز رستاخیز (معانی الاخبار، للصّدوق (ره)، ترجمه عبدالعلی محمّدی شاهرودی، جلد ۱، صفحه ۲۱۵، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ۱۳۷۲).
.[7] سورهی نساء، آیهی ۹۴.
[8] . مرآة الانوار (مقدمه تفسیر برهان)، صفحه ۱۶۱ (نقل از مبانی و روشهای تفسیر قرآن، توسط عبّاسعلی عمید زنجانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۶، صفحهی ۱۳۲).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سید محمد ضیاءآبادی