عترت، مبیّن قرآن
در هر جا که قرآن حکمی را در مورد خاصّی گفته و راجع به سایر موارد ساکت است، وظیفه ما چیست؟ وظیفهی ما فحص در سنّت است. باید به سراغ بیان رسول خدا(ص) برویم، ببینیم آنها نظرشان چیست؟ خود قرآن مراجعه به آنها را لازم دانسته، میگوید در کنار ما باید بیان باشد. قرآن ابهاماتی دارد، اجمالها و کلّیگوییها دارد. امّا تبیین و تفصیل این مطالب کلّی به رسول خدا(ص) و عترت واگذار شده. خود قرآن ما را ارجاع به رسول الله(ص) داده و فرموده:
«... وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا...؛[1]
... بدانید پیامبر هم امر و نهی دارد، هرچه امر میکند اجرا کنید و از هر چه نهی کرده خودداری کنید...»
به حکم این آیه، پیامبر اعظم(ص) گذشته از این که احکام خدا را تبلیغ میکند، خودش هم امر و نهی دارد. ما وظیفه داریم امر و نهی او را اطاعت کنیم. بیان او در کنار قرآن لازم است. در سوره نحل هم میخوانیم:
«... وَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ...؛[2]
... ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا این که تو مبیّن آن باشی...»
در حقیقت به پیامبر(ص) تأکید میکند که وظیفه تو تنها تبلیغ آیات قرآن نیست. «اَنزَلنا لِتُبَلِّغَ» نیست، بلکه «لِتُبَيِّنَ» است؛ تو وظیفه داری کلیّات کتاب مرا تبیین کنی. اگر بنا بود قرآن نیاز به بیان نداشته باشد که «تُبَيِّن» معنا نداشت. پس نیاز دارد که پیغمبر آن را تشریح کند. به حکم حدیث ثقلین هم، که مکرر گفتهایم، تمام فرق اسلامی از شیعه و سنّی متفقند بر این که رسول خدا(ص) فرموده است:
«اِنّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثّقلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی؛
من در میان شما دو چیز گرانقدر؛ کتاب خدا و عترت را به یادگار میگذارم.»
بنابراین، پس از پیامبر عترت مبیّن قرآن است. پس این سه نوع بیان احکام باید کنار هم باشند: بیان خدا، بیان رسول، بیان عترت، تا احکام الهی و حقایق آسمانی قرآن روشن شود. این یک مطلب اساسی است که باید در ذهن جوانها خوب جا بگیرد. چون مغرضها و شیّادها خیلی زیاد هستند که القای شبهه میکنند و میگویند در کجای قرآن فلان مطلب آمده است؟ قرآن که فلان مطلب را نگفته است. باید این را بفهمیم که احکام ما تنها از قرآن به دست نمیآید. احکام دینی ما دو منبع دارد: یکی قرآن و دیگری سنّت؛ یعنی بیان رسول و عترت. خود قرآن به ما دستور داده و فرموده است: از آنچه رسول گفته اطاعت کنید. پیغمبر هم فرموده که بیان عترت در کنار قرآن است.
اگر احکام دینی ما تنها متّکی به قرآن باشد، در مقام عمل متحیّر و سرگردانیم. هیچ کاری نمیتوانیم انجام بدهیم. نمیتوانیم عبادت کنیم. مثلاً، عبادت حجّ صدها حکم دارد. از وقتی که به میقات میروید و محرم میشوید تا وقتی که تمام میشود احکام فراوانی دارد. این مناسک را شما از کجا آوردهاید که به میقات که رسیدید، لباس از تن برکشیده جامهی احرام بپوشید و لبّیک بگویید یا در حال احرام مرد نباید زیر سایه برود و نباید سر را بپوشاند، باید روی پا پوشیده نشود، به آینه نگاه نکند و... این دستورها در کجای قران است؟ هیچ کدام از اینها در قرآن نیست. فقط همین قدر فرموده که:
«... وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ...؛[3]
... مردم وظیفه دارند به خانه خدا بروند...»
امّا پاسخ این که: چگونه بروند؟ و چه عملی انجام دهند؟ در قرآن نیست. امّا این همه مناسک را از کجا آوردهایم؟ از فقها گرفتهایم. فقها از کجا گرفتهاند؟ به سراغ سنّت رفتهاند و گفتهاند قال الصّادق(ع) و قال الباقر(ع). همهی اینها از سنّت گرفته شده نه از قرآن. اگر ما هم مثل عمر بشویم و بگوییم ”حَسبُنا کِتابَ الله” (همین قرآن برای ما کافی است) در عمل به قرآن و فهم آن دچار مشکل میشویم؛ آن گاه از که بپرسیم؟ چه کسی باید بگوید که مراد از حجّ چیست و مناسک آن کدام است؟ ابوحنیفه بگوید یا مالک بن انس یا شافعی یا احمد ابن حنبل؟ میگوییم: نه، باید هرگاه چیزی از قرآن را نفهمیدیم به سراغ پیغمبر برویم. پیغمبر که خودش آورندهی قرآن است باید بگوید و عترت او که خودش آنها را خلیفه خویش قرار داده است باید بگویند، نه دیگران. ما میگوییم استنباط احکام این گونه است. تنها خود قرآن برای بیان احکام کافی نیست. شرایط نماز چیست؟ مبطلات روزه چیست؟ هیچ کدام از اینها در قرآن نیست. تمام اینها از سنّت گرفته میشود.
بنابراین، ممکن است قرآن مجید قسمتی از یک حکم را بیان و بقیّه را موکول به سنّت کند. در مورد خمس نیز همین طور است. بر فرض که آیه ناظر به غنیمت جنگی باشد، میگوییم: بسیار خوب، آیهی شریفهی خمس غنیمت جنگی را بیان کرده امّا در سایر موارد ساکت است. چون ساکت است و خودش ما را ارجاع به پیامبر داده، که هرجا نفهمیدید باید به بیان پیامبر مراجعه کنید، ما مراجعه میکنیم تا ببینیم آیا پیامبر و ائمّهی دین راجع به غیر از غنیمت حربیّه سخنی گفتهاند؟ میبینیم آری، فراوان هم گفتهاند خمس منحصر به غنیمت جنگی نیست. غنیمت جنگی یک مورد آن است. در گنج و معدن و غوص و ارباح مکاسب هم داریم.
مثلاً، کسی به دریا رفته و غوّاصی کرده و چیزهایی به دست آورده، گنجی پیدا کرده یا معدنی استخراج کرده، باید خمس آنها را بدهد. در تمام درآمدها خمس داریم. ما اینها را از روایت پیغمبر و ائمّهی دین استنباط میکنیم. اکنون یک روایت از امام کاظم(ع) - که ازعترت، بنا به مفاد حدیث ثقلین، حجّت است - نقل میکنیم. راوی از امام(ع) راجع به خمس سؤال میکند که: خمس به چه چیزهایی تعلق میگیرد امام میفرمایند:
«فِی کُلِّ ما اَفادَ النّاسَ مِن قَلیلٍ اَو کَثیرٍ؛[4]
هر فایدهای که به دست مردم میرسد، چه کم و زیاد، خمس دارد.»
در روایت دیگری، از امام جواد(ع) سؤال شده است:
أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُمُسِ عَلَى جَمِيعِ مَا يَسْتَفِيدُهُ الرَّجُلُ مِنْ قَلِيلٍ وَ كَثِيرٍ مِنْ جَمِيعِ الضُّرُوبِ وَ كَيْفَ ذَلِك؛[5]
راجع به خمس بفرمایید آیا همه فواید و عوایدی که انسان به دست میآورد خمس دارد؟
آیا هر نوع کاری و هر درآمدی که نصیب آدم شد خمس دارد؟ امام(ع) فقط یک جملهی کوتاه به خطّ خودشان در مقام جواب مرقوم فرمودند:
«اَلْخُمسُ بَعْدَ الْمَؤُونَةِ؛
خمس بعد از تامین هزینه زندگی است.»
با همین جملهی کوتاه جواب دو سؤال را دادند. اول سوال شده که آیا خمس بر همهی درآمدها واجب است؟ بعد سؤال شده به چه نحوی واجب است؟ اما مرقوم فرمودند: بله واجب است، آن هم بعد از کسر کردن مخارج. یعنی اوّل مؤونهی زندگی را کسر کنید، آنچه از مخارج زندگیتان اضافه آمد به آن خمس تعلّق میگیرد. یعنی، پرداختن خمس در همهی فواید واجب است. بر هر درآمدی، هر چه هست و از هر نوع کاری به دست شما آمده، واجب است اوّل کسر مؤونه کنید و مخارج را کنار بگذارید، بعد خمس مازاد را بدهید. این هم بیان عترت است.
خلاصه، این مطلب بسیار مهمّی است و جوانها باید مراقب باشند که نکته به ذهنشان القا شود که در کجای قرآن این حکم آمده و فلان حکم در قرآن نیست. بدانید ما احکام دینی خود را تنها از قرآن نمیگیریم. قرآن و سنّت باید کنار هم باشند و سنّت یعنی بیان رسول و عترت. بیان رسول به حکم قرآن حجّت است. بیان عترت هم به حکم ثقلین حدیث ثقلین حجّت است. پس به اعتقاد ما واجب است هر مسلمانی در آخر سال مؤونه و درآمد و مخارج سالش را حساب کند، هر چه اضافه آمد یک پنجم آن را به عنوان خمس بدهد. مثلاً کسی در طول سال یک میلیون تومان مخارج سالش بوده، فرضاً صد تومان اضافه آمده همه این اضافه را هم نگفتهاند که بدهد، بلکه فرمودند آن را تخمیس کند. یعنی پنج قسمت کند چهار قسمت این اضافه مال خودش باشد و یک قسمت آن را که ۲۰ تومان است به عنوان خمس بپردازد.
خودآزمایی
1- تبیین و تفصیل ابهامات، اجمالها و کلّیگوییهای قرآن، به چه اشخاصی واگذار شده است؟
2- دو منبع احکام دینی را بیان کنید.
3- امام جواد(ع) در پاسخ به سوال «آیا هر نوع کاری و هر درآمدی که نصیب آدم شد خمس دارد؟» چه جملهای مرقوم فرمودند؟
پینوشتها
.[1] سورهی حشر، آیهی ۷.
.[2] سورهی نحل، آیهی ۴۴.
.[3] سورهی آل عمران، آیهی ۹۷.
.[4] وسائل الشّیعه، باب ۸، من ابواب ما یجب فیه الخمس، حدیث ۶.
[5] . وسائل الشّیعه، باب ۸، من ابواب ما یجب فیه الخمس، حدیث ۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی