شاخصهی صبر
در خصوص ویژگی پنجم «اولواالالباب» که صبوری برای جلب رضای خداست باید بگوییم که «صبر» به معنای سکون و انزوا و گوشهگیری و توقّف و رکود نیست؛ صبر در واقع حرکت توأم با تحمّل سختیها و دشواریهاست، زیرا عالم، عالم حرکت است نه عالم توقّف و سکون. منتهی در عین حال، عالم تَزاحُم[1] و تَصادُم[2] با موانع و مشکلات نیز میباشد و لذا انسان، چارهای جز مبارزهی با موانع سر راه خود ندارد.
انسان صابر، آن نیست که وقتی با شدائد و مشکلات در زندگی مواجه شد، توقّف کند یا به عقب برگردد؛ بلکه باید ابتدا به «تشخیص وظیفه» در شرایط مختلف بپردازد و آنگاه استقامت از خود نشان داده و همچون کوه محکم بایستد و شدائد را از خود دور سازد و پیش برود «اولواالالباب» از دیدگاه قرآن چنیناند البتّه با این شاخص بارز که: «صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ»؛ انگیزهی صبر و استقامتشان تنها «ابتغاء وجه ربّ» یعنی تحصیل رضا و جلب عنایت پروردگارشان است.
مردان خدا پردهی پندار دریدند/ یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
افراد بسیاری هستند که استقامت در شئون مختلف زندگی از خود نشان میدهند امّا انگیزهی الهی ندارند. انگیزههای نفسانی یا خُلقی آنها را وادار به ارائهی استقامت میکند و این صبر و استقامت – از نظر قرآن – ارزشی ندارد و ثمربخش – در سعادت جاودانی انسان – نمیباشد. «ابتغاء» یعنی: طلب کردن و دنبال چیزی گشتن. «وَجه» یعنی: رو و صورت. بارزترین عضو از اعضای بدن انسان وجه و صورت انسان است.
در قرآن کریم سخن از «وجه خدا» در موارد متعدّد به میان آمده است. مثلاً فرموده:
«... كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ... ؛[3]
... همه چیز جز وجه خدا نابود است ...»
«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ؛[4]
هر چه که روی زمین است، فانی است جز پروردگار تو که ذوالجلال و الاکرام است، باقی است.»
اهل بیت رسالت(ع) که غذای منحصر خود را به مستمندان میدادند میگفتند:
«إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ ...»؛[5]
ما از این انفاق خود، جز وجه خدا طالب چیزی نمیباشیم ...»
حال، خدا که منزّه از داشتن وجه و صورت جسمانی است مقصود از وجه خدا، ذات اقدس و رضا و لطف و عنایت مخصوص اوست و چون صورت انسان، مظهر خشم و رضای اوست (احتمالاً) از این لحاظ، از «لطف و رضای خدا» نیز تعبیر به «وجه خدا» شده است (البتّه معنای لطیفتری هم برای وجه الله بیان شده است). امامان معصوم(ع) فرمودهاند:
«نَحْنُ وَجهُ الله؛[6]
ما وجه خدا هستیم.»
یعنی ما مظهر خشم و رضای خدا هستیم، خشم ما نمایندهی خشم خدا و رضای ما کاشف از رضای خداست.
در حدیث آمده:
«اِنَّ اللهَ يَغضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَة وَ يَرضَی لِرِضَاهَا؛[7]
خدا، با خشم فاطمه خشم میکند و با رضای او راضی میشود.»
بیصبری سبب ناامنی محیط زندگی
به هر حال از جمله شاخصههای « اولواالالباب» صبر است و تحمّل سختیها؛ آن هم صبری که انگیزهاش «ابتغاء وجه الرّب» است و صرفاً به دست آوردن خشنودی و رضای خدا.
مولای ما امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:
«اِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإيمَانِ کَالرَّأسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا خَيْرَ فِی جَسَدٍ لا رَأسَ مَعَهُ وَ لا فِی إيمَانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ؛[8]
موقعیّت صبر برای ایمان بسان موقعیّت سر برای بدن است؛ بدن بیسر فاقد هر گونه خیر است. ایمان بیصبر هم فاقد هر گونه خیر است.
صبر در وجود انسان به منزلهی ترمز برای ماشین است. ماشین بدون ترمز، خطرآفرین است؛ به کوه و درّه و چاله و چاه میزند. در میان جادّهها و خیابانهای پرتردّد، افرادی را مصدوم و معدوم میسازد. انسانهای فاقد نیروی صبر نیز نه فرمان از عقل و شرع میبرند و نه به هنگام طغیان شهوت و غضب، از اقدام به هر خیانت و جنایتی خودداری میکنند در نتیجه، سلب آسایش و امنیّت از محیط زندگی کرده مال و جان و ناموس مردم را در معرض خطر قرار میدهند. چنان که میبینیم دنیای کنونی ما به همین درد بیصبری مبتلا گشته و از همه سو ترس و وحشت و اضطراب از جانیان و هوسرانان، جامعهی بشری را فرا گرفته است. چرا که در عالم هستی، مَلَک داریم و حیوان و انسان. مَلَک دارای عقل است و عاری از شهوت. حیوان دارای شهوت و عاری از عقل است. امّا انسان، موجودی است مرکّب از عقل و شهوت. اگر شهوت بر وجودش حاکم شود پستتر از حیوان میشود:
«... أُولَئکَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ... ؛[9]
... اینان همانند چهارپایان و بلکه گمراهترند ...»
و اگر عقل در وجودش غالب شود، عالیتر از مَلَک میگردد.
آدمیـزاد طُرفَـه معجـونی اسـت/ کـز فرشته سرشته وز حیـوان
گر کند میل این، شود کم از این/ ور کند میل آن، شود بِهْ از آن
لزوم آمادگی برای زیارت حضرت ملک الموت
چه خوب است انسان مؤمن برای ملاقات با ملک الموت و درک عوالم پس از مرگ، طوری آماده باشد که فرضاً اگر از طریقی اطمینان پیدا کرد که یک هفتهی دیگر خواهد مُرد، هیچ تغییری در برنامهی زندگیاش ندهد و همچنان که عمل به وظیفهاش میکرد، عمل کند و آمادهی زیارت حضرت ملک الموت باشد. زیرا اگر عمل او تا به حال مقبول خدا بوده که خوشا به حالش و اگر نبوده که جز تشویش و نگرانی و پریشان حالی ثمر دیگری برای او نخواهد داشت. فرمودهاند:
«إصْبِرُوا عَلَی الدُّنْيَا فَإِنَّمَا هِیَ سَاعَةٌ فَمَا مَضَی مِنْهُ فَلا تَجِدُ لَهُ اَلَماً وَ لا سُرُوراً وَ مَا لَمْ يَجِئْ فَلا تَدْرِی مَا هُوَ وَ إنَّمَا هِیَ سَاعَتُکَ الَّتِی أنْتَ فِيهَا فَاصْبِرْ فِيهَا عَلَی طَاعَةِ اللهِ وَ اصْبِرْ فِيهَا عَنْ مَعْصِيَةِ اللهِ؛[10]
بر سختیهای دنیا صابر باشید و تلخی صبر را تحمّل کنید زیرا دنیا در واقع ساعتی بیش نیست که گذشتهی دنیا که اکنون نه دردی از آن احساس میکنید و نه سروری. آینده هم که نمیدانی چگونه است، پس دنیای تو همین ساعتی است که الحال در آن هستی پس در همین ساعت زودگذر بر طاعت خدا صبر کن و از معصیت خدا خودداری نما.
«کَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةِ أوْرَثَتْ حُزْناً طَوِيلاً؛[11]
چه بسا ساعتی شهوترانی که دنبالهاش عمری پشیمانی و پس از مرگ نیز عذاب جاودانی خواهد بود.»
از آن سو ساعتی شکیبایی و خویشتن داری که پیامدش سُرور و خوشحالی و سعادت ابدی خواهد داشت.
اهمیّت اقامهی نماز و انفاق مال
همانطور که اشاره شد علامت ششم و هفتم «اولواالالباب» «اقامهی نماز» و «انفاق مال» است که میفرماید:
«وَ أقامُوا الصَّلاةَ وَ أنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَّةً؛
آنها نماز را به پا میدارند و از آنچه که به آنها روزی دادهایم؛ آشکارا و نهان انفاق میکنند.»
اگرچه علایم و شاخصههای پیشین از «وفای به عهد خدا» «حفظ پیوندهای واجب» «خشیت از خدا» «خوف از حساب روز جزا» و «صبر بر طاعت» شامل عنوان «اقامهی نماز» و «انفاق مال» نیز میباشند. یعنی نماز خواندن و انفاق مال نیز از مصادیق وفای به عهد خدا، صله و پیوند با خدا و پیامبر (ص) و امام(ع) خشیت از خدا و خوف از روز جزا و صبر بر طاعت به حساب میآیند، ولی از آن نظر که این دو شاخصه (نماز و انفاق) دارای شدّت اهتمام از جانب خداوند حکیم میباشند مستقلّاً نیز مورد ذکر و توجّه قرار گرفتهاند؛ به ویژه که نماز رکن ایمان و ستون خیمهی دین است. با شکستن ستون نماز، خیمهی دین فرو میخوابد. آدم بینماز، آدم بیدین شناخته میشود.
محرومین از شفاعت
منصور خلیفهی عبّاسی تلاش میکرد از هر راه ممکن امام صادق(ع) را پیش خود خاضع سازد امّا چون موفّق نشد تصمیم گرفت آن مشعل فروزان هدایت را از طریق مسموم کردن خاموش گرداند و چنین هم کرد.
راوی میگوید: در ساعات آخر عمر شریفش به عیادتش رفتم. دیدم آن قدر امام(ع) لاغر شده که گویی تنها سر در بدن شریفش باقی مانده. گریان شدم. فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفتم: مولای من! شما را در این حال میبینم متأثّرم. فرمود: تقدیر خدا دربارهی بندهی مؤمنش خیر است. اگر او مالک آنچه که بین مشرق و مغرب عالم است بشود؛ خیر او در آن است و اگر بدنش قطعه قطعه هم بشود، باز برای او خیر است.
امام صادق(ع) دستور داد همهی بستگانش را کنار بسترش جمع کردند. در آخرین لحظات عمر شریفش نگاهی به چهرهی همه افکند و فرمود:
«اِنَّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلوةِ؛[12]
به یقین، شفاعت ما نمیرسد به کسی که نماز را سبک بشمارد.»
توجّه دارید که نفرمود تارک الصّلوة و بینماز، مشمول شفاعت نمیشود، بلکه فرمود نمازخوانی که نماز را سبک بشمارد؛ مثلاً گاهی بخواند و گاهی نخواند یا از اوّل وقت تأخیر بیندازد و رعایت احترام و ادب به هنگام ادای نماز را ننماید، از شفاعت ما محروم میگردد.
آنگاه امام صادق(ع) اسم چند نفر از بستگانش را برد و فرمود: فلان مبلغ پول به فلان شخص و فلان مبلغ به فلان آدم بدهید و ... یکی از حُضّار گفت: آقا! آن کسی که با کارد به شما حمله کرد و میخواست شما را بکشد دستور میدهید به او پول بدهند؟! فرمود: آیا میخواهی من از کسانی نباشم که خدا فرموده:
« وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ ... ؛[13]
پیوندهایی را که خدا امر به برقرار داشتن آن، فرمان داده است برقرار میدارند...»[14]
یعنی این کار من «صلهی ارحام» است و خدا دستور صلهی ارحام داده است.
«وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ * وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛[15]
و نماز را در دو طرف روز و در قسمتی از اوایل شب به پا دار؛ چرا که اعمال نیک [آثار] اعمال زشت را از بین میبرند. این، تذکّر و یادآوری است برای آنان که اهل تذکّرند و شکیبایی کن که خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نمیکند.
این دو آیه، دو وظیفهی مهمّ دینی را مورد توجّه قرار داده؛ یکی مربوط به عبادت که «نماز» است و دیگری مربوط به اخلاق که «صبر» است. میفرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَ زُلَفًا مِنَ اللََّيْلِ؛
نماز را در دو طرف روز و در قسمتی از اوایل شب که نزدیک به روز است به پادار.»
«زُلَفْ» جمع «زُلفَة» به معنای نزدیک بودن و اوایل شب است. حال، آیا این آیه ناظر به اوقات همهی نمازهای پنجگانهی شبانهروزی و یا به بعضی از آنهاست. آقایان مفسّران احتمالاتی دادهاند در آیات قرآن گاهی روی جهات و مناسباتی یک نماز مورد توجّه قرار گرفته است مثل:
«حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ ؛[16]
در اقامهی همهی نمازها، مخصوصاً نماز وُسطی [نماز ظهر] کوشا باشید ...»
گاهی اشاره به اوقات همهی نمازهای پنجگانه شده است مثل:
«أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشََّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ .. ؛[17]
نماز را به پا دار، از وقت زوال خورشید تا وقت تاریکی نهایی شب [که شامل اوقات نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا میشود] و قرآن فجر [که نماز صبح است] ...»
در آیهی مورد بحث نیز احتمال این هست که مقصود از طرف اوّل روز، وقت «نماز صبح» و منظور از طرف آخر آن، وقت «نماز عصر» و «زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ»؛ اشاره به وقت «نماز مغرب و عشا» باشد. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده:
«أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ طَرَفَاهُ الْمَغْرِبُ وَ الْغَدَاةُ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ وَ هِیَ صَلاةُ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ؛[18]
دو طرف روز، مغرب و صبح است و «زُلَفاَ مِنَ اللَّيْلِ» نماز عشای آخر است و به هر حال آنچه مهمّ است؛ اقامه و به پا داشتن اصل نماز است.»
و دانستن این حقیقت که:
«إنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ؛
به یقین، حسنات، سیئات را از بین میبرند.»
خودآزمایی
1- «صبر» به چه معناست؟
2- انگیزهی صبر و استقامت «اولواالالباب» از دیدگاه قرآن چیست؟
3- امام صادق(ع) در آخرین لحظات عمر شریفش که همهی بستگانش را کنار بسترش جمع شده بودند، چه فرمودند؟
4- تعبیر «وجه خدا» را توضیح دهید.
پینوشتها
[1] . مزاحم یکدیگر بودن.
[2] . برخورد داشتن.
[3] . سورهی قصص، آیهی 88.
[4] . سورهی رحمن، آیات 26 و 27.
[5] . سورهی انسان، آیهی 9.
[6] . بحارالانوار، جلد 24، صفحهی 192.
[7] . همان، جلد 43، صفحهی 19.
[8] . نهجالبلاغهی فیض، حکمت 79.
[9] . سورهی اعراف، آیهی 179.
[10] . کافی، جلد 2، صفحهی 454.
[11] . همان، صفحهی 451.
[12] . کافی، جلد 2، صفحهی 2.
[13] . سورهی رعد، آیهی 21.
[14] . بحارالانوار، جلد 27، صفحهی 2.
[15] . سورهی هود، آیات 114 و 115.
[16] . سورهی بقره، آیهی 238.
[17] . سورهی اسراء، آیهی 78.
[18] . کافی، جلد 3، صفحهی 271.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی