پرهیز از محرمات (دوری از گناه و معصیت)| ۳
سرانجام شوم اصرار بر گناه
اصرار بر گناه ممكن است انسان را به مرز كفر و الحاد بكشاند، چنان كه خداى تعالى میفرمايد:
«ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذينَ أساؤُا السُّواى أنْ كَذَّبُوا بِاياتِ اللّهِ وَ كَانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُونَ.»[1]
«سرانجام آنها كه به گناه اصرار میورزند به تكذيب آيات خدا و مسخره كردن آن میرسد.»
چرا اصرار بر گناه چنين سرانجامى را در پى دارد؟
زيرا اصرار بر گناه قلب آدمى را فاسد میکند. گناه مانند سمّى مهلك است كه اگر ساعتى تأخير در علاج آن كند تمام امعاء و احشاء انسان را متلاشى و او را نابود میکند. امام صادق عليه السّلام میفرمايد:
«كَانَ أَبِي عليه السّلام يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيُصَيِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ.»[2]
«پدرم [امام باقر] عليه السّلام میفرمود: هيچ چيز براى قلب زيانبارتر از گناه نيست، چه آن كه قلب با گناه میآميزد و با آن گلاويز میشود تا بالاخره گناه بر قلب چيره شده و آن را وارونه میسازد.»
يعنى قلب به حساب طبع اولى، ملكوتى و رو به خدا است ولى در اثر گناه چهرهاش وارونه گشته، ناسوتى و شيطانى میشود.
امام صادق عليه السّلام میفرمايد:
«إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ.»[3]
«گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم میسازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب میکند و تأثير گناه از كارد برّنده سريعتر است.»
مرحوم نراقى میفرمايد: مبادا كسى فكر كند كه وزر و وبال گناه گريبان او را نمیگيرد، چنين چيزى نشدنى است، زيرا پيامبران از آثار ترك اولى مصون نماندند چه برسد به ديگران. البته چون خداوند پيامبران و اولياى خود را دوست میدارد آنها را در همين دنيا زود گوشمالى میدهد تا در آخرت آسوده باشند اما كفّار و فجّار از اين نعمت محرومند و آنقدر به آنها مهلت داده میشود كه بر گناه بيفزايند تا مستوجب عذاب بيشتر شوند.[4] از امام صادق عليه السّلام آمده است:
«إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَيْراً عَجَّلَ لَهُ عُقُوبَتَهُ فِي الدُّنْيَا وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً أَمْسَكَ عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ حَتَّى يُوَافِيَ بِهَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ.»[5]
«هرگاه خداوند عزّوجلّ براى بندهاى خوبى بخواهد كيفر او را در دنيا جلو میاندازد، و چنانچه بدى او را بخواهد به او مهلت میدهد تا در روز قيامت به طور كامل كيفر شود.»
اين كلام، مضمون آيه شريفه 178 سوره آل عمران است كه میفرمايد:
«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أنَّما نُمْلى لَهُمْ خَيْرٌ لِأنفُسِهِمْ إنَّما نُمْلى لَهُمْ لِيَزْدادُوا إثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهينٌ.»
«آنها كه كافر شدند [و راه طغيان پيش گرفتند] تصور نكنند اگر به آنان مهلت میدهيم به سود آنها است. ما به آنها مهلت میدهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و عذاب خوار كنندهاى براى آنها است.»
معيار صغيره و كبيره بودن گناه
از مباحث گذشته معلوم شد كه بزرگى و كوچكى گناه متأثّر از دو عامل (قبح فعلى و قبح فاعلى) است و نيز معلوم شد در اين تقسيم تمام گناهان كبيره از آن جهت كه كبيره هستند مفسده مشترك و متشابهى دارند، چنان كه گناهان صغيره نيز داراى قدر مشتركى هستند و چون حدود مفاسد و مصالح موجود در متعلّقات و موضوعات احكام براى ما به طور كامل معلوم نيست براى شناخت گناهان صغيره و كبيره ضابطهاى لازم است كه بدان وسيله بتوان آنها را از يكديگر تفكيك كرد.
بزرگان فقه و اخلاق و تفسير و كلام، هر كدام به تناسب ظروف و شرايط خاص خود، در اينباره مطالبى مفيد و ارزنده بيان داشتهاند كه در جاى خود قابل دقّت و بررسى است، امّا بهترين معيار براى شناخت كبيره از صغيره همان است كه در اخبار معصومين عليهم السّلام آمده است: هر گناهى كه با شدّت از آن منع شده و در كلام خداوند متعال و يا پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آن به آتش دوزخ تهديد شده باشد «كبيره» و غير آن «صغيره» محسوب میشود.
در بعضى از روايات، علاوه بر ذكر اين معيار، پارهاى از گناهان با ذكر اسم و خصوصيات به عنوان كبيره نام برده شده است و در برخى، هفت گناه به عنوان «سبع موبقات يا سبع موجبات» (هفت گناه نابود كننده) توصيف شده است.[6]
در تعداد گناهان كبيره اختلاف است: بعضى آن را هفت، برخى هفتاد و جمعى تا هفتصد شمردهاند. مرحوم شهيد ثانى در شرح لمعه[7] میگويد: گناه كبيره آن است كه در كتاب يا سنّت به خصوص مورد نهى واقع شده و در ارتكاب آن تهديد به عذاب شده است. سپس میگويد: تعداد كبائر تا هفتصد عدد، به واقعيت نزديکتر است. آنگاه قسمتى از آنها را نام میبرد از قبيل قتل، زنا، لواط، قوّادى، شرب مسكرات، دزدى، تهمت به زنان پاكدامن، فرار از جنگ، شهادت دروغ، عقوق والدين، امن از مكر خدا و نااميدى از رحمت او، غصب مال مردم، غيبت، قسم دروغ، قطع رحم، خوردن مال يتيم، كم فروشى، تأخير نماز از وقت، دروغ بخصوص دروغ بستن بر خدا و رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، زدن مسلمانان بدون مجوّز شرعى، كتمان شهادت، رشوه، سعايت نزد ظالم عليه مسلمين، ندادن زكات، تأخير حج از اولين سال استطاعت بدون عذر، خوردن گوشت خوك و مردار، محاربه و ايجاد ناامنى در شوارع، و سحر. سپس میگويد: تمام اينها كه شمرديم از جمله گناهانى است كه از طرف شارع مقدّس با تهديد روبرو شده است.[8]
نااميدى از رحمت خدا، امن از مكر خدا، قتل نفس، عقوق والدين، قذف مؤمن، خوردن مال يتيم بدون مجوّز شرعى، فرار از جنگ، رباخوارى، سحر، كهانت، زنا، لواط، دزدى به ويژه دزدى از غنيمت جنگى، قسم دروغ، ترك فرايض (نماز و زكات و روزه ماه رمضان و تأخير در حج از اولين سال استطاعت بدون عذر)، شهادت دروغ، كتمان شهادت، شرب مسكرات، بيعت شكنى و عهد شكنى چه با خدا و چه با خلق خدا، قطع رحم، تعرب پس از هجرت، دروغ بستن بر خدا و پيامبر و ائمّه عليهم السّلام، غيبت و تهمت. و گفتهاند: ترك جميع سنن و مستحبّات، منع زياده آب از رهگذران در صورت عدم نياز به آن، احتراز نكردن از ترشّح ادرار، ارتكاب اعمال و رفتارى كه موجب شود ديگران به پدر و مادرش فحش بدهند، اضرار در وصيّت[9] [به گونهاى وصيّت كند كه حق وارثان را ضايع سازد][10] ، نارضايتى نسبت به قضاى الهى و اعتراض به قدر او- به عقيده بعضى از علما-، تكبّر، حسادت، دشمنى با مؤمنان، الحاد در مكه و مدينه، سخن چينى و سعايت، قطع اعضاى مؤمن بدون مجوّز شرعى، خوردن گوشت مردار و ساير نجاسات، قوّادى، اصرار بر گناهان صغيره، امر به منكر و نهى از معروف، دروغ، خلف وعده، خيانت، لعن مؤمنان و فحش به آنها، آزار مؤمنان، تنبيه خدمتكار بيش از مقدار لازم، منع نيازمندان از آب مباح، سدّ معابر عمومى، تضييع حقوق خانواده و همسر، تعصّب بيجا، ظلم، غدر و بیوفايى، نفاق و دورويى، تحقير مؤمنان، پیگيرى عيوب مؤمنان، سرزنش و ملامت و افترا بستن بر مؤمنان، سوء ظن، ترساندن مؤمن، كم فروشى، ترك امر به معروف و نهى از منكر، نشستن در مجالس فسّاق و فجّار به ويژه شرب خمر بدون اجبار و اكراه، بدعت در دين و همنشينى با اهل بدعت، كوچك شمردن گناه، قمار بازى، خوردن چيز حرام». سپس میفرمايد: «از امر به منكر تا آخر گناهانى كه شمرديم كبيره بودن آنها به طور احتمال است نه به صورت قطع. و اللّه يعلم».
به هر حال، تعداد گناهان كبيره كاملا مشخص نيست و شايد مبهم بودن آن به منظور ايجاد حالت ترس از اقدام به مطلق گناه است، چنانكه مبهم بودن شب قدر اين اثر را دارد كه مسلمانان به اميد درك آن شب با عظمت در شبهاى متعدد از ماه رمضان اقدام به عبادت و احياء میکنند. و اللّه العالم.[11]
تذكّر:
بهترين راه براى كسب فضايل اخلاقى، مخالفت با هواى نفس و ترك گناه است و اسلام علاوه بر اين كه از ارتكاب گناه و معصيّت جلوگيرى كرده حتّى از فكر و انديشه گناه نيز مردم را بر حذر داشته است، چرا كه انديشه گناه، پاكى و صفاى قلب را از بين میبرد و انسان را به ارتكاب آن وامیدارد.
حضرت على عليه السّلام فرمود:
«مَنْ كَثُرَ فِكْرُهُ فِي الْمَعَاصِي دَعَتْهُ إِلَيْهَا.»[12]
«كسى كه در مورد گناهان زياد فكر كند، گناهان او را به سوى خود میکشند.»
و نيز فرمود:
«خَوْضُ النَّاسِ فِي الشَّيْءِ مُقَدِّمَةُ الْكَائِنِ.»[13]
«فرو رفتن و تفكّر در مورد چيزى، سرآغاز وجود و پيدايش آن چيز است.»
از اين رو حضرت مسيح به پيروان خود فرمود:
«إِنَّ مُوسَى أَمَرَكُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُكُمْ أَنْ لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا كَانَ كَمَنْ أَوْقَدَ فِي بَيْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِيقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ يَحْتَرِقِ الْبَيْتُ.»[14]
«موسى بن عمران به شما دستور داد زنا نكنيد، اما من به شما سفارش میکنم فكر زنا هم نكنيد، زيرا كسى كه به زنا بينديشد مانند كسى است كه در اطاق زيبا و رنگ آميزى شدهاى آتش روشن كند، كه در اين صورت، هر چند ممكن است خانه در آتش نسوزد لكن دست كم دود آن را سياه و خراب میکند.»
ملّاى رومى بدين مناسبت میگويد:
روى نفس مطمئنّه در جسد/ زخم ناخنهاى فكرت میکشد
فكرت بد ناخن پر زهر دان/ میخراشد از تعمّق روى جان
گر دخان او را دليل آتش است/ بى دخان ما را در آن آتش خوش است
خاصه اين آتش كه از قرب و ولا/ از دخان نزديكتر آمد به ما
پس سيه كارى بود رفتن ز جان/ بهر تخييلات جان سوى دخان
محرّماتى كه انسان متخلّق به اخلاق حسنه و سالك إلى اللّه بايد آنها را ترك كند زياد است كه در اينجا به عنوان نمونه به ذكر چند مورد بسنده میکنيم.
ولى چون بيشتر گناهانى كه متأسّفانه بسيارى از مردم به آن مبتلا هستند به وسيله زبان انجام میگيرد، نخست در باره آفات كلّى زبان بحث میکنيم و سپس به بيان بعضى از معاصى كه از طريق زبان از انسان سر میزند (مانند غيبت، عيبجويى، سخن چينى، سخريه و استهزاء، حسد و ...) میپردازيم و در برخى از موارد به علل و عوامل گناه نيز به طور اختصار اشاره میکنيم. پس از آن به پارهاى ديگر از محرّمات و گناهانى كه سالك إلى اللّه بايد از آن پرهيز كند خواهيم پرداخت.
خودآزمایی
1- چرا اصرار بر گناه ممكن است انسان را به مرز كفر و الحاد بكشاند؟
2- بهترين معيار براى شناخت گناه كبيره از صغيره چیست؟
3- بهترين راه براى كسب فضايل اخلاقى کدام است؟
پینوشتها
[1]. روم- 10.
[2]. اصول كافى، ج 2- ص 268، باب الذنوب، حديث 1.
[3]. همان، ص 272، حديث 16، جامع السعادات، ج 3- ص 48.
[4]. جامع السعادات، ج 3- ص 48.
[5]. اصول كافى، ج 2- ص 445.
[6]. ابن محبوب میگويد: بعضى از شيعيان طى نامهاى توسط من از محضر امام موسى بن جعفر عليهما السّلام در باره تعداد گناهان كبيره و تعريف و توصيف آن سؤال كردند. حضرت در پاسخ مرقوم داشتند: كبائر آن گناهانى است كه خداوند بر آنها وعده آتش داده و از ويژگیهاى كبائر آن است كه هر كس آنها را ترك كند خداوند متعال سيئات (گناهان كوچك) او را میآمرزد به شرط آنكه مؤمن باشد. سپس آن حضرت هفت گناه را به عنوان «سبع موجبات» (هفت گناهى كه موجب سقوط و هلاكت انسان است) نام مىبرد: قتل نفس، عقوق والدين، رباخوارى، تعرّب پس از هجرت، تهمت زنا به زنان با عفّت و پاكدامن، خوردن مال يتيم، و فرار از جنگ (اصول كافى، ج 2- ص 276).
تعرّب پس از هجرت يعنى بازگشت به صحرا نشينى و دورى از مراكز دينى و علمى، به طورىكه انسان قادر به اداى وظايف دينى نباشد و به تدريج فرهنگ و اخلاق دينى را از دست بدهد.
[7]. كتاب قضا و شهادات.
[8]. در اين مورد میتوانيد به كتابهاى اخبار و اخلاق و تفسير و نيز به كتابهاى فقهيه در باب عدالت امام جماعت، قاضى، مجتهد و شاهد مراجعه نماييد: وسائل الشيعه، ج 6- ج 251، بحار الانوار، ج 85- ص 25، باب الجماعه، مرآت العقول، ج 10- ص 67، اصول كافى، ج 2، جامع احاديث الشيعه، ج 13- ص 319. تفاسير از قبيل مجمع البيان، ج 3 و 4، تفسير سوره نساء، تفسير الميزان، ج 4- ص 344، تفسير المنار، ج 5. كتابهاى اخلاق مانند احياء العلوم، ج 4- ص 16، محجّة البيضاء، ج 7- ص 28، جامع السعادات، ج 3- ص 73. كتابهاى فقهى مانند جواهر، ج 13- ص 275، كتاب القضاء و ج 40- ص 111 و ج 41- ص 25- 56، كتاب القضاء مرحوم حاج ملا على كنى، ص 284( مرحوم حاج ملا على در اين مورد بسيار خوب و محققانه وارد بحث شده است)، شرح لمعه، ج 1، مكاسب شيخ انصارى، مكاسب حضرت امام و ساير كتب فقهيه.
[9]. مضمون آيه 2 سوره نساء.
[10]. مانند آنكه به دين يا مالى وصيت كند كه واقعيّت نداشته باشد و بدين وسيله بخواهد به ورثه ضرر بزند و حقوق آنها را تضييع كند.
[11]. مرآت العقول، ج 10- ص 64، چاپ اسلاميه.
[12]. فهرست موضوعى غرر، ص 127.
[13]. همان، ص 314.
[14]. بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 14- ص 331.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی