حبّ ذات
از غریزه حبّ به ذات غریزه جلب سود و دفع زیان زاییده میشود و موجبات زندگی انسان به وسیله این غریزه پابرجاست. این غریزه در حیوانات هم دیده میشود. مثلاً آن کرم خاکی هنگامی که با فشار از خارج تماس پیدا میکند، فوراً خود را جمع نموده و نیروی خود را متمرکز کرده و آماده دفاع میشود. زیرا فطرت کرم از زیان فشار میهراسد و اگر موقعیّت ملایمی پیش آید و مکان سودمندی پیدا کند خود را باز نموده و به تغذیه میپردازد. حتّی این غریزه در بعضی گیاهان هم موجود میباشد. گلهایی هستند که هنگام شکفته شدن اگر به آنها دستی خورده شود، فوراً بسته میشوند. حوادث و آفات گوناگونی در طول زندگی بشر مانع از اجرای این غریزه میشود.
یکی از نویسندگان شهیر میگوید: «جان ما مانند صحرایی بیقلعه و حصار دستخوش تاراج و محلّ دستبرد دزدان آسایش و سعادت است. کمترین نسیمی دریای بیپایان دل ما را به اضطراب و تلاطم میاندازد».
یکی از عوامل منافی با اجرای این غریزه حسادت است. حسود گاهی زیان صد در صد خود را طلب میکند برای این که یک درصد به محسود خود صدمه وارد کند. لذا گفتهاند: «کُلُّ حَاسِدٍ عَدُوّ نَفسَهُ وَ صِدیق عَدُوّه؛ هر حسودی دشمن خود و دوست دشمن میباشد.» حسود بیچاره است که عمر را در تافتن دل از آه و حسرت و برافروختن شعله عداوت صرف میکند.
امام صادق(علیه السّلام) می فرماید:
«الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يُضِرَّ بِالْمَحْسُود»[1]
«بدخواه به خود زیان میرساند قبل از این که به محسود ضرر بزند.»
خودکشی برمبنای بدخواهی
در زمان موسی هادی در بغداد مردی توانگر بود و همسایهای داشت که به شدّت به او حسادت میورزید. چون دل مرد همسایه از حسادت مرد توانگر پر شد، غلامی خرید و او را تربیت کرد. درباره غلام مهربانی فراوان نمود تا این که غلام به حدّ جوانی رسید و نیرومند شد. به او گفت: فرزندم من از تو خواهشی دارم. در انجام آن چگونه خواهی بود؟ غلام جواب داد: امر مولا هرچه باشد انجام میدهم. مولا گفت: خواهش من این است که تو مرا بکشی و جسدم را پشت بام همسایهام بیاندازی تا او را عوض من به قصاص بکشند. غلام گفت: این کار چگونه ممکن است انجام بگیرد؟ تو از پدر ارزشت برای من بیشتر است. مولا گفت: اگر درخواست مرا انجام ندهی، مخالفت مرا نمودهای. غلام هرچه التماس کرد، مولا از این تصمیم منصرف نشد. بالاخره او را بر انجام این عمل راضی نمود و از ثلث مال نیز سه هزار درهم به او داد و گفت: پس از خاتمه کار این پول را بردار و به هر جا که میخواهی برو. چون شب موعود فرا رسید به او گفت: آماده باش. در اواخر شب بیدارت میکنم. نزدیکی سحر بیدارش کرد. چاقویی نیز به او داد. با هم به پشت بام همسایه رفتند. در آنجا رو به قبله دراز کشید. بیا کار را تمام کن. غلام کارد را بر حلقوم مولای کشید و کار را تمام کرد. آنگاه پایین آمد و در رختخواب خود آرمید. فردا خانوادهاش خبری از او نیافتند تا عصر جسدش را بر پشت بام همسایه یافتند. بزرگان محلّه را حاضر نمودند. آنها نیز وضع را مشاهده کردند. خبر به هادی رسید. هادی همسایه توانگر را احضار کرد. هرچه توضیح خواست انکار نمود. بلاخره او را زندانی کرد. غلام به اصفهان رفت. اتفاقاً یکی از بستگان محبوس متصدی جیره و حقوق قشون بود. غلام را دید و از حال آقای او جویا شد. غلام تمام جریان را به او گفت. آنگاه او را به پیش موسی هادی فرستاد و چند نفر را بر جریان غلام شاهد گرفت. غلام در نزد هادی نیز تمام جریان را گفت. هادی بیاندازه متعجّب شد و امر کرد زندانی را آزاد کردند و غلام را مرخص نمود.
امام علی(علیه السّلام) فرمود:
«لِلَّهِ دَرُّ الْحَسَدِ مَا أَعْدَلَهُ بَدَأَ بِصَاحِبِهِ فَقَتَلَهُ.»[2]؛
«برای خداست پاداش بدخواهی که در مقام زیان رساندن حسد از صاحب خود شروع میکند و باعث قتل وی میگردد.»
بدخواهی آفت سلامت
امیرالمومنین(علیه السّلام) فرمودهاند: من تعجّب میکنم از این که چگونه بدخواهان از سلامتی و بهداشت بدنی خود غافل هستند. همچنین می فرمایند:
«عَجِبْتُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ.»[3]؛
«فرد بدخواه و حسود از بهداشت و سلامتی جسمانی محروم است.»
«فرانک هورک» میگوید: «حسادت اندوه احساسات ناموافق را از مغزتان برانید. اینها شیطانهای روحی هستند. فقط به بر هم زدن نظم دماغی اکتفا نمیکنند، بلکه مایه رشد سلولهای مسموم در بدن میشود و در نتیجه مانع جریان خون میگردند. با سمومی که تولید میکنند سلسله اعصاب را ضعیف میسازند و لطمه جبران ناپذیری به روح و جسم میزنند و امید را از میان میبرند. هدفهای عالی را نابود میسازند و سطح استعداد مغز را پایین میآوردند».
باز در جای دیگر امام علی (علیه السّلام) میفرماید:
«الحَسَدُ یُفنَا الجَسَد»[4]؛
«حسد جسد را فانی میکند.»
حسادت تنها آفت جسم نیست، بلکه ضربات و زیانهای آن به روح هم نیز زیاد است. کما این که امام علی (علیه السّلام) میفرماید:
«اِحذَرُوا مِنَ الحَسَدِ فَاِنَّهُ یَزرِی بِالنَّفسِ»[5]
«از حسد بپرهیزید زیرا به روح شما زیان وارد میکند.»
از نظر روانکاوی هم این مطلب ثابت شده است. در روانکاوی مینویسد: «حسادت مبالغهآمیز حتماً یکی از رازهای روحی عمیق و شدید است که موجب رنج فراوان، اشتباهات زیاد و بیانصافیهای فراوان میگردد و البته میدانید که مقدار زیادی از اعمال و کردار حسود به میل و اراده خودش نیست و به فرمان متاع عفریت حسادت است.» .
حسد؛ میکروب محبوبیّت اجتماعی
از اساسیترین عوامل پیشرفت و پیروزیهای زندگی محبوبیّت اجتماعی است. آن کس که با ابزار لیاقت توانست بر کشور دلها حکومت کند، بر پیمودن نردبان ترقّی از تعاون و همکاریهای افراد جامعه برخوردار میگردد. امّا حسود همچون پردهای میان شخص و دیگران حائل میشود و هرگز نمیگذارد انسان در قلوب معاشران خویش موقعیتی پیدا کند.
«شوپنهاور آلمانی» میگوید: «حسود و بدخواهی از خطرناکترین عواطف انسان است و بنابراین باید آن را به منزله موحشترین دشمن سعادت تلقی نمود و در رفع و سرکوبیاش کوشید.»
بدخواه نه تنها از گردونه انسانیّت خارج است؛ بلکه به پایینتر از دایره حیوانیّت نیز تنزّل و سقوط مینماید. کسی از محنت دیگران بیغم است، انسان نیست. پس کسی محنت را برای دیگران بخواهد از حیوان هم پستتر است.
ریشه ایجاد حسادت در افراد، محیط خانوادهها و تربیت غلط پدران و مادران است. پدر و مادر به واسطه ترجیح بلامرجّح یکی از فرزندان بر دیگری روح حسادت را در آنها به وجود میآورد. لذا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) میفرماید:
«سَاوَی بَینَ اَولادِکُم فِیه العَطِیَّةِ.»
«بین اولاد خود در مقام اهداء رعایت مساوات را بنمایید.»
«برتراندراسل» مینویسد: «در کتاب خانواده (فیرچاید) فصلی است از گناهان پنهانی قلب که راههای دوری جستن از آن را نشان میدهد. لوس در خود میبیند که رفتارش نیکو بوده است، مادرش به او میگوید: اگر چه رفتارش نیک است امّا افکارش به خطا است و از ارمیا روایت میکند. قلب قبل از هر چیز فریبدهنده بسیار پلید و فاسد است. سپس به لوس دفتر کوچکی داده میشود که در حین این که ظاهری آراسته و رفتاری خوش نشان میدهد در آن دفتر آنچه که بسیار پلید و فاسد است و در قلب وی جا دارد ثبت کند. هنگام ناشتایی صبح والدین نواری به خواهرش و گیلاسی به برادرش میدهند، امّا به او چیزی نمیدهند. لذا او در دفتر خود چنین یادداشت میکند: که در این لحظه که جدّاً فکر بدی به خاطرش خطور کرده و آن این بود که پدر و مادرش او را کمتر از خواهرش و برادرش دوست دارند. او را تعلیمات لازم دادند و چنین عقدهای پیدا کرد که باید به قوّه انضباط اخلاقی با این فکر مبارزه کند. لکن این متد نتیجهای نداد جز این که فکر مزبور را در زوایای وجود او نهفته ساخت تا این که در سالهای آینده اثر کج و معوج وی ظاهر گردد».
حسادت و ندیدن واقعیّت
انسان دارای دو بینایی است: یکی بینایی حسد و ظاهری و دیگر بینایی معنوی که آن از بینش و بصیرت میباشد. نابینایی نیز بر دو قسم است: یکی کوری آشکار و دیگر نابینایی درونی به اینکه انسان نتواند حقّ را درک کند یا این که نخواهد حقّ را ببیند.
امام صادق(علیه السّلام) میفرماید:
«الْحَسَدُ أَصْلُهُ مِنْ عَمَى الْقَلْبِ وَ الْجُحُودِ بِفَضْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُمَا جَنَاحَانِ لِلْكُفْرِ وَ بِالْحَسَدِ وَقَعَ ابْنُ آدَمَ فِي حَسْرَةِ الْأَبَدِ وَ هَلَكَ مَهْلَكاً لَا يَنْجُو مِنْهُ أَبَدا.»[6]
«بدخواهی ریشهاش در کوری دل و انکار فضل پروردگار است که این دو به منزله دو بال هستند برای کفر و به سبب حسادت واقع شده فرزند آدم در حسرت همیشگی و در مهلکهای افتاده است که وی نجات را نخواهد دید.»
«مان» در اصول روانشناسی میگوید: «پاسخ بعضی کسان به تعارضات نفس خود آن است که وجود تعارض را منکر شوند و در مورد این کسان گوییم انگیزههای امیال خود را سرکوب کردهاند. کودک حسودی که وجود برادر کوچک خود را قبول ندارد، افکار ناراحتکننده را سرکوب کرده است. سرکوبی به بیان دقیقتر، منکر واقع شدن است و ندیدن چیزی که هست. آنچه سرکوب میکنیم و از هوشیاری خود بیرون میرانیم معمولاً چیزی آزاردهنده و دردناک است.»
مرز حرمت حسد
حسد دو حالت دارد: که یکی برخاسته از دیگری است. حالت نخستی صفتی است که از نظر روانشناسی به روح سرشته شده است. به اصطلاح یک نوع بیماری روانی محسوب میشود و به تعبیر فلاسفه بلکه حسد نامیده میشود. حالت دوّم از اثر حالت اوّل است که قلباً شخص بدخواه کسی باشد و برای دیگران ناروا بخواهد و سپس بر این حالت قلبی ترتیب اثر بدهد و به دنبال آن زبان و دست و پا را به کار بیاندازد.
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) روایت شده که حسد از امّت من برداشته شده است. یعنی اگر حسد به خودی خود سزاوار کفر باشد و حسودان باید بازخواست شوند، خدای تعالی به واسطه لطفی که بر پیغمبر دارد از امّت آن حضرت بازخواست نمیکند، مادامی که حالت دوّم تکمیل نشود و بر طبق آن گفتار و رفتاری از افراد سر نزند. بلکه اگر در حالت دوّم هم حسد از قلب تجاوز نکند نیز کیفر ندارد. پس بایستی انسان حسد را معالجه کند تا به دست و زبان نرسد.
خداوند میفرماید:
«وَرَدَ فِی بَعضِ الاَحادیثِ القُدسِیَّة اِنَّ الحَسَدَ عَدُو لِنِعمَتِی یَتَسخَطُ لِقَضَائِی غَیرَ رَاضٍ لِقِسمَتِی الَّتِی قِسمَتهُ بَینَ عِبادِی.»[7] ؛
«بدخواه دشمن نعمت من و نسبت به قضایم خشم میورزد و به تقسیم در بین بندگانم راضی نیست.»
خودآزمایی
۱. ریشه ایجاد حسادت در افراد چیست؟
۲. حسد چند حالت دارد؟ و در کدام حالت حسد کیفر ندارد؟
پینوشتها
.[1] بحارالانوار، ج 70، ص 255.
.[2] غررالحکم، ص 727.
.[3] غررالحکم، ص 460.
[4]. غررالحکم، ص 52.
[5]. غررالحکم، ص 160.
[6]. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 18.
[7]. جامع السعادات.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
سیداحمد علم الهدی