امام صادق(ع) در عصر امامت خود| ۲
چند نمونه از موضعگیری امام صادق(ع) در برابر طاغوتها
به طور کلّی امام صادق(ع) به عنوان نهی از منکر، با رعایت مسألهی «اهمّ و مهم» در برابر طاغوتها، موضع قاطع گرفت، و گاهی با تأیید مردان انقلابی که بر ضدّ آنها قیام میکردند، مبارزهی مسلّحانه بر ضدّ سلطنت طاغوتها را امضا میکرد و...
برای روشن شدن مطلب، بهتر آن است که به سراغ فرازهای تاریخی و احادیث برویم، و در آینهی تاریخ و احادیث، به موضعگیری امام صادق(ع) با طاغوتها تماشا کنیم.
1- نمونههایی از گفتار امام صادق در نفی طاغوتها
امام صادق(ع) فرمود:
«بُنِیَ الْاِسلامُ عَلَی الْخَمْسِ، عَلَی الصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوِلایَةِ:
بنای اسلام براساس پنج موضوع است: 1- نماز 2- زکات 3- حجّ 4- روزه 5- ولایت (رهبری امامان حق)»
یکی از یاران آن حضرت به نام «زُراره» پرسید: کدام یک از اینها برتر است؟ امام صادق(ع) در پاسخ فرمود:
«اَلْوِلایَهُ اَفْضَلُ لِاَنَّها مِفْتاحُهُنَّ، وَ الْوالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِنَّ:
ولایت برتر است، زیرا ولایت کلید همهی آنها است، و والی راهنمای مردم به سوی همهی آنها است.»[1]
در محیطی که مردمش هیچ گونه توجّهی به مسألهی امامت امامان معصوم نداشتند و خوبانشان تنها به نماز و روزه و حجّ و زکات اکتفا میکردند، امام صادق(ع) اعلام داشت که برترین اساس دین؛ پذیرفتن امامت امامان(ع) است، و سایر ارزشهای اسلامی منهای امامت، راه گشا و نجات بخش نخواهد بود، مفهوم این سخن آن بود که رهبری طاغوتها، بیاساس و باطل است، و ارزشهای اسلامی مانند نماز و حجّ و... با رهبری طاغوتها، بینتیجه خواهد بود.
امام صادق(ع) در گفتار دیگری میفرماید:
«مَنْ مَدَحَ سُلْطاناً جائِراً وَ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِیهِ کانَ قَرِینُهُ فی النارِ:
کسی که سلطان ستمگری را ستایش کند، و در برابر او تواضع و فروتنی نماید تا در کنار او به نوایی برسد، چنین کسی همنشین آن سلطان در آتش دوزخ خواهد بود.»[2]
و در مورد دیگر با اخطار شدید به علما و فقها با خواندن سخن پیامبر(ص) هشدار میدهد که فرمود:
«اَلفُقَهاءُ اُمَناءُ الرُّسُلِ ما لمْ یَدْخُلُوا فِی الدُّنْیا، قِیلَ یا رَسُولَ اللهِ وَ ما دُخُولُهُمْ فِی الدُّنْیا؟ قالَ: اِتَِّباعُ السُّلْطانَ، فَاِذا فَعَلُوا ذلِکَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلی دِینِکَمْ:
دانشمندان دینی نمایندگان امین پیامبر هستند مادام که در دنیا وارد نشدهاند، شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: نشانهی ورود آنها در دنیا چیست؟ فرمود: پیروی سلطان، هرگاه دانشمندان دینی چنین شدند برای حفظ دینتان از آنها دوری کنید.»[3]
در این سخن از پیروی طاغوت، و از پیروی دانشمندان دینی که با طاغوت رابطهی دوستی دارند نهی شد، و به این مطلب هشدار داده شده که پیروی از چنین دانشمندانی موجب آسیب رسانی به دین خواهد شد.
عَمّار ساباطی میگوید: به محضر امام صادق(ع) رفتم و عرض کردم: ابو امیّة یوسف بن ثابت این سخن را به شما نسبت داد که فرمودهای:
«لا یَضُرُّ الْاِیمانِ عَمَلًُ، وَ لا یَنْفَعُ مَعَ الْکُفْرِ عَمَلًُ:
کسی که ایمان داشته باشد به عمل نیک او زیان نمیرسد، و کسی که راه کفر را بپیماید، کار نیک او به حالش سودی ندارد.»
فرمود: آری چنین است، ولی او (ابوامیّه) تفسیر این سخن را از من نخواست، منظور من از این سخن این بود که؛ امام و رهبر از آل محمّد(ص) را بشناسد، و او را پیشوای خود قرار دهد، در این صورت هرگونه کار نیکی انجام داد، مورد قبول خداوند است و پاداش چندان برابر به او میرسد، و کار نیک توأم با معرفت، سودمند خواهد بود. و به عکس خداوند کار نیک آنان را که رهبری ستمگران را پذیرفتهاند نمیپذیرد، پذیرش کار نیک بستگی به پذیرفتن امام بر حقّ دارد.[4]
و از سخنان امام صادق(ع) است:
«مَنْ سَوَّدَ اِسْمَهُ فِی دِیوانِ وُلْدِ سابعٍ، حَشَرهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامةِ خِنْزِیراً:
کسی که نامش را در دفتر بنی عباس (طاغوتهای عباسی) بنویسد، خداوند در روز قیامت او را به صورت خوک محشور گرداند.»[5]
نیز فرمود:
«مَنْ اَحَبَّ بَقاءَ الظّالِمِینَ فَقَدْ اَحَبَّ اَنْ یَعْصِیَ اللهَ:
کسی که بقای عمر ستمگران را دوست بدارد، دوست دارد که خداوند نافرمانی شود.»[6]
یونس بن یعقوب میگوید: امام صادق(ع) به من فرمود:
«لا تُعِنْهُمْ عِلی بَناءِ مَسْجِدٍ:
طاغوتیان و ستمگران را (حتّی) در ساختن مسجد یاری نکن.»[7]
قابل توجّه این که: در عصر امام صادق(ع) رایج بود که خلفای جائر را با عنوان «امیر مؤمنان» میخواندند، در چنان شرایطی امام صادق(ع) فرمود:
«ذاکَ اِسْمًُ سَمَّی بِهِ اَمِیرَالْمؤْمِنِینَ(ع) لَمْ یُسَمَّ بِهِ اَحَدٌُ قَبْلَهُ وَ لا یُتَسَمَّی بِهِ بَعْدَهُ اِلّا کافِرًُ:
این نامی که خداوند آن را مخصوص امیر مؤمنان علی(ع) نموده است، پیش از او کسی به این نام نامیده نشده، و بعد از او هم جز کافر، این نام را بر خود نبندد.»[8]
این روایات که نمونههایی از دهها و صدها روایت است بیانگر آن است که امام صادق(ع) موضعگیری قاطعی در برابر طاغوتها داشته، نه تنها حکومت آنها را تأیید نکرده، بلکه در هر فرصتی، نامشروع بودن آن را به اطّلاع مردم رسانده است.
* * *
یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام یحیی بن ابراهیم به امام خبر داد که: چند نفر از یاران آن حضرت در زندان منصور دوانیقی هستند، و عرض کرد برای آزادی آنها دعا کنید.
امام: چرا آنها زندانی شدهاند؟
یحیی: منصور آنها را کارمند خود کرد، سپس به عللی آنها را زندانی نمود.
امام صادق(ع) با ناراحتی، سه بار فرمود: «چرا آنها کارمند منصور شدند، مگر من آنها را از این کار نهی نکردهام؟» و سه بار فرمود: «هُمُ النّار ؛ افراد دستگاه منصور، آتشند.» (یعنی آنها اهل دوزخند، شما با آنها همکاری نکنید که در صورت همکاری، اهل دوزخ خواهید شد.)
در پایان، امام صادق(ع) برای آزادی آنها دعا کرد، یحیی میگوید: سه روز بعد از دعای امام، اطلاع یافتیم که آنها آزاد شدهاند.
2- طرد حکومت طاغوتیان
در روایت معروف به «مقبولهی عمربن حَنْظَله»- که مورد قبول فقها است- چنین آمده»:
عمربن حنظله میگوید که از امام صادق(ع) پرسیدم: دو نفر از خودمان راجع به «وام یا میراث» نزاع دارند، و نزد سلطان و قاضیان وقت (سلاطین جَوْر) برای محاکمه میروند، آیا این عمل، جایز است؟
امام صادق(ع) فرمود: «کسی که در موضوعی، حق یا باطل، نزد آنها برای محاکمه برود، بسان کسی است که نزد طاغوت، برای محاکمه رفته است، و آنچه دستگاه طاغوتی، حکم کند- اگر چه حق مسلّم باشد- چنان است که مال حرامی را میگیرد، زیرا آن را به حکم طاغوت، گرفته است، با این که خداوند در قرآن (سورهی نساء آیهی60) فرمان میدهد که به طاغوت، کافر باشند (و زیر بار فرمان طاغوت، نروند) آنجا که میفرماید:
«یُرِیدوُنَ اَنْ یَتَحاکَمُوا اِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوا اَنْ یَکْفُروُا بِهِ:
میخواهند، محاکمهی خود را نزد طاغوت ببرند، با این که خداوند آنها را مأمور کرده که به طاغوت، کافر گردند.
عرض کردم: «پس این دو نفر در نزاع خود، به چه کسی مراجعه کنند؟!»
آن حضرت فرمود:
«یَنْظِرانِ اِلی مَنْ کانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوی حَدِیثَنا وَ نَظَرَ فِی حَلالِنا وَ حَرامِنا، وَ عَرَفَ اَحْکامَنا فَاِنَّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً، فَاِذا حَکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللهِ وَ عَلَیْنا رَدَّ، وَ الرَّادُّ عَلَیْنا الرّادُّ عَلَی اللهِ وَ هُوَ عَلی حَدِّ الشَّرکِ بِالله:
نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت میکند و در حلال و حرام ما را نظر میافکند، و احکام ما را میفهمد، به حَکَمیّت و داوری او راضی شوند، همانا من او را حاکم شما قرار دادم. اگر طبق دستور ما، حکم داد، و یکی از آن دو نفر از او نپذیرفت، حکم خدا را سبک شمرده، و ما را رد کرده است، و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است. و (گناه) این، در مرز شرک به خدا است.»
عرض کردم: اگر هر یک از آن دو نفر، یکی از اصحاب ما را (به عنوان فقیه حاکم) انتخاب کرد، و به حکم او راضی شد، و آن دو نفر (فقیه) در حکم خود، اختلاف داشتند، و این اختلاف به خاطر اختلاف در حدیث شما، پدید آمده بود، و این صورت، چه کنند؟!
امام صادق(ع) فرمود:
«اَلْحُکْمُ ما حَکَمَ بِهِ اَعْدَلُهُما وَ اَفْقَهُهُما، وَ اَصْدَقُهُما فِی الْحَدیِثِ وَ اَوْرَعُهُما، وَ لا یَلْتَفِتْ اِلَی ما یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ ....
حکم درست، آن است که: عادلتر، و فقیهتر و راستگوتر در نقل حدیث، و پرهیزکارتر آنها، صادر کند، و به حکم آن دیگری اعتنا نشود...»[9]
خودآزمایی
1- پنج موضوعی که امام صادق(ع) فرمودند بنای اسلام بر اساس آنهاست را نام ببرید.
2- امام صادق(ع) اعلام داشت که برترین اساس دین (از پنج موضوع بنای اسلام) چیست؟ چرا؟
3- امام صادق(ع) فرمودند منظورشان از سخن «لا یَضُرُّ الْاِیمانِ عَمَلًُ، وَ لا یَنْفَعُ مَعَ الْکُفْرِ عَمَلُ
کسی که ایمان داشته باشد به عمل نیک او زیان نمیرسد، و کسی که راه کفر را بپیماید، کار نیک او به حالش سودی ندارد.» چه بود؟
پینوشتها
[1]. وسائل الشّیعه، ج11، ص7 و8
[2] . وسائل الشیعه، ج12، ص133.
[3] . اصول کافی، ج1، ص46.
[4] . امالی شیخ طوسی، ج2، ص31 و32.
[5] . وسائل الشیعه، ج12، ص130، واژه «سابع» در روایت فوق مقلوب واژهی عباسی است، و این تعبیر به خاطر تقیّه، در گفتار امامان(ع) رایج بوده است.
[6] . همان مدرک، ص134 و130.
[7] . همان مدرک.
[8] . اصول کافی، ج1، ص411 و412- در کتاب «الامام الصّادق و المذاهب الاربعه» تألیف اسد حیدری، این موضوع مورد بحث و بررسی قرار گرفت که هیچ کدام از امامان(ع) خلفای جور را، امیر المؤمنین نگفتهاند، امام صادق(ع) نیز هیچ گاه خلفا و منصور دوانیقی را به عنوان امیرمؤمنان نخواند، و اگر روایتی حاکی از این مطلب باشد، سندش ضعیف است و بی اعتبار خواهد بود.
[9] . اصول کافی، ج1، ص67- وسائل الشّیعه، ج18، ص98
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی