کد مطلب: ۳۲۶۸
تعداد بازدید: ۲۱۳۲
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۱
نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه(س)| ۹
خانه‌ی محقّر و گلی او، ساده زیستی او، خدمت‌های او در خانه‌ی شوهر، ایثار و مقدم داشتن گرسنگان بیگانه از گرسنگان اهل خانه‌اش، همه و همه بیانگر زهد و وارستگی او است...
حضرت زهرا(س) پس از هجرت، در عصر پیامبر(ص)| ۵
 
 

هم‌بازی با فرزندان


یکی از نیازهای طبیعی کودک، بازی کردن است که برای او هم ورزش جسمی است و هم ورزش فکری، موجب شادی روح و روان او شده و او را دلشاد و با نشاط بار می‌آورد، حضرت زهرا(س) به این نکات ظریف توجّه داشت، نقل شده: فاطمه(س) فرزندش حسن(ع) را روی دست می‌گرفت و بالا می‌انداخت و حرکت می‌داد و می‌فرمود:
اِشْبَهْ اَباکَ یا حَسَن/ وَاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
وَاعْبُدْ اِلهاً ذا مِنَن/ وَلا تُوالِ ذَا الْاِحَنِ:
«ای حسن! نظیر پدرت باش، و ریسمان ظلم از حقّ دور کن، و خداوندی را که صاحب نعمت‌ها است پرستش کن، و با افراد تیره‌دل دوست مباش».
فاطمه(س) حسین(ع) را نیز به بازی می‌گرفت و با شادمان کردن او، می‌فرمود:
اَنْتَ شَبِیهٌ بِاَبِی/ لَسْتَ شِبیهاً بِعَلِیٍّ
«تو همانند پدرم هستی، و شبیه علی(ع) نیستی!!».
علی(ع) با شنیدن این جمله می‌خندید و شاد می‌شد.[1]
 

نگاهی به تلاش‌های حضرت فاطمه(س) در صحنه‌های گوناگون


در اینجا با ذکر نمونه‌هایی از تلاش‌های حضرت زهرا(س) در صحنه‌های گوناگون زندگی، به تماشای کمالات او می‌نشینیم و از این رهگذر نیز درس حقیقی و سازنده‌ی زندگی را می‌آموزیم:
 

عبادت حضرت زهرا(س)


امام حسن(ع) می‌فرماید: شب جمعه مادرم را دیدم از بستر برخاست و به نماز ایستاد و همچنان به نماز ادامه داد تا سپیده‌ی سحر دمید، به دعاهای او گوش کردم، نام مردان و زنان با ایمان را به زبان می‌آورد و برای آنها بسیار دعا کرد، ولی یک‌بار برای خود دعا نکرد، عرض کردم «مادر! چرا برای خودت هیچ دعا نکردی آن‌گونه که برای دیگران دعا کردی؟»، فرمود:
«یا بُنَیَّ اَلْجارُ ثُمَّ الدّارُ:
پسرم! اوّل همسایه، بعد خانه!».[2]
او به قدری عشق به عبادت و ذکر خدا داشت، که هنگامی که رسول خدا(ص) به جای دادن کنیز، تسبیحات صدگانه (۳۴ بار تکبیر، ۳۳ بار تسبیح و ۳۳ بار تحمید) را به او آموخت، سه بار از روی شادی و نشاط روحی گفت:
«رَضِیتُ عَنِ اللهِ وَ رَسُولِهِ:
از خدا و رسولش خشنود شدم».[3]
حسن بصری می‌گوید: «در امّت اسلام هیچ‌کس عابدتر از فاطمه(س) نبود، آنقدر به عبادت ایستاد که پاهایش ورم کرد».[4]
تقیّد او به امور عبادی و دعا – حتی به جزئیّات – به قدری جدّی و مخلصانه بود که همه‌ی آداب مستحبّی عبادت‌ها را رعایت می‌کرد، مثلاً پوشیدن لباس پاکیزه، و استعمال عطر در نماز، مستحب است، حضرت زهرا(س) حتّی در لحظات آخر عمر که بستری بود به اسماء بنت عُمیس فرمود: «عطر من و لباس مخصوص نمازم را بیاور، می‌خواهم نماز بخوانم»، من عطر و لباس نمازش را حاضر کردم، آن حضرت وضو گرفت و بعد از وضو حالش منقلب شد، سرش را بر زمین نهاد و فرمود: «هنگامی که وقت نماز فرا رسید، مرا بیدار کن تا نمازم را بخوانم، اگر برخاستم که چیزی نیست، اگر برنخاستم شخصی را نزد علی(ع) بفرست، تا خبر وفات مرا به او بدهد.»
اسماء می‌گوید: هنگامی که وقت نماز فرا رسید، صدا زدم:
«اَلصَّلاةُ یا بنْتَ رَسُولِ الله:
ای دختر رسول خدا، وقت نماز است»، جوابی نشنیدم، دریافتم که آن حضرت از دنیا رفته است.[5]
و در صفحه‌ی دیگر زندگی فاطمه(س) می‌خوانیم که فرمود: «از رسول خدا(ص) شنیدم فرمود: در روز جمعه ساعتی وجود دارد که هرگاه مسلمانی در آن ساعت دعا کند خداوند دعایش را به استجابت می‌رساند، و آن ساعت، هنگامی است که نصف قرص خورشید، غروب کرده باشد»، از این‌رو فاطمه(س) روزهای جمعه به غلام خود می‌فرمود: «بالای بلندی برو، هرگاه دیدی نصف خورشید پنهان شد، مرا خبر کن»، به این ترتیب آن ساعت را درک می‌کرد و به راز و نیاز می‌پرداخت.
کوتاه سخن آن که: روایت شد؛ هنگام عبادت، نور حضرت زهرا(س) برای اهل آسمان می‌درخشید، همان‌گونه که ستارگان آسمان برای اهل زمین می‌درخشند.[6]
این روایت بیانگر باطن باصفای عبادت حضرت زهرا(س) است که دارای درخشندگی ملکوتی در سطح بسیار بالایی بود.
 

زهد و وارستگی حضرت زهرا(س)


خصلت زهد و پارسایی، اساس بسیاری از ارزش‌ها است، که انسان را از خاکدان جدا کرده و در ملکوت اعلا به پرواز در می‌آورد، حضرت زهرا(س) در عالی‌ترین مرحله‌ی این خصلت قرار داشت، به عنوان نمونه:
خانه‌ی محقّر و گلی او، ساده زیستی او، خدمت‌های او در خانه‌ی شوهر، ایثار و مقدم داشتن گرسنگان بیگانه از گرسنگان اهل خانه‌اش، همه و همه بیانگر زهد و وارستگی او است، قبلاً نمونه‌هایی در این راستا، ذکر شد، در اینجا باز به دو نمونه دیگر توجّه کنید:
۱- روزی پیامبر(ص) به خانه‌ی زهرا(س) آمد و گردنبند تازه در گردن او دید آن روز، پیامبر(ص) با دخترش گرم نگرفت، فاطمه(س) بی‌درنگ آن گردنبند را از گردنش درآورد و کنار گذاشت، سپس سائلی آمد، حضرت زهرا(س) آن را به سائل داد، در این هنگام پیامبر(ص) فرمود:
«اَنْتِ مِنِّی یا فاطِمَةُ!:
ای فاطمه! تو از من هستی!».[7]
۲- خانه‌ی گلی حضرت زهرا(س) بسیار محقّر بود، از طرفی وسائل خانه نیز در سطح بسیار پائین بود، تا آنجا که روزی سلمان دید حضرت زهرا(س) چادری (روپوش) بر سر انداخته که دارای دوازده وصله از لیف خرما است، ناراحت شد و گریه کرد که چرا دختر قیصر و کسری، لباس‌های پر زرق و برق داشته باشند، ولی دختر پیامبر اسلام(ص) دارای چنان چادری باشد؟!
وقتی که فاطمه(س) نزد پدر آمد، عرض کرد: «سلمان از کهنگی لباس من تعجّب می‌کند، سوگند به خداوندی که تو را به نبوّت برانگیخت، مدّت پنج سال است که فرش و رختخواب من و علی(ع) در خانه، تنها یک پوست گوسفند است که روزها روی آن برای شترمان علوفه می‌ریزیم، و شب‌ها آن را زیرانداز خود قرار می دهیم، و متکّای ما از پوستی است که در درون آن، لیف خرما است».
پیامبر(ص) فرمود:
«یا سَلْمانُ اِنَّ ابْنَتِی لَفِی الْخَیْلِ السَّوابِقِ:
ای سلمان! همانا دخترم از گروه پیشگامان به سوی خدا است».[8]
آری حضرت زهرا(س) با چنین زندگی، بی‌آن که از شوهر توقّع بیشتر کند ساخت و رعایت هماهنگی با تهی‌دستان عصرش را نمود!
به راستی عجیب است که حضرت زهرا(س) آن چنان چادری داشته باشد، و پنج سال با همسرش با یک فرش ساده‌ای از پوست، زندگی کند، با این که می‌توانست زندگی بهتر برای خود برگزیند، ولی نمی‌خواست وضع زندگی‌اش بالاتر از وضع زندگی فقرای مدینه باشد.
پیامبر اکرم(ص) نیز می‌خواست خاندانش به امور مادّی دل نبندند، و خصلت زیبای پارسایی را از دست ندهد، تا مبادا از پاداش‌شان در پیشگاه خدا و بهشت کاسته شود، و موجب تضعیف معنویّت‌شان گردد.
پیامبر(ص) هنگامی که فاطمه(س) را در کمال زهد و وارستگی دید، سه بار فرمود:
«فَداها اَبُوها:
پدرش به فدایش باد»، و نیز فرمود:
«هؤُلاءِ اَهْلُ‌بَیْتِی وَ لا اُحِبُّ اَنْ یَأْکُلُوا طَیِّباتَهُمْ فِی حَیاتِهِمُ الدُّنْیا:
این‌ها افراد خانواده‌ی من هستند، و من دوست ندارم که آنها غذاهای لذیذ و برتر خود را در دنیای فانی بخورند» (و برای آخرت‌شان باقی نگذارند).
بر همین اساس حضرت زهرا(س) همواره این آیه (۶۰ قصص) را می‌خواند.
«وَ ما عِنْدَاللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقی:
آنچه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است».[9]
 

خودآزمایی

 
1- اسماء بنت عُمیس چگونه دریافت که حضرت زهرا(س) از دنیا رفته است؟
2- چرا حضرت فاطمه(س) روزهای جمعه به غلام خود می‌فرمود: «بالای بلندی برو، هرگاه دیدی نصف خورشید پنهان شد، مرا خبر کن»؟
3- چرا حضرت زهرا(س) همواره آیه ۶ سوره قصص را می‌خواندند؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۵۶۳ – بحار، ج ۴۳، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.
[2] بحار، ج ۴۳، ص ۸۲.
[3] همان، ص ۸۳.
[4] بیت‌الاحزان، ص ۴۱ – بحار، ج ۴۳، ص ۸۴.
[5] کشف‌الغمّه، ج ۲، ص ۶۲.
[6] بیت‌الاحزان، ص ۴۲.
[7] بحار، ج ۴۳، ص ۸۶.
[8] بحار، ج ۴۳، ص ۸۸.
[9] همان مأخذ.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: