حضرت زهرا(س) پس از هجرت، در عصر پیامبر(ص)| ۶
تلاشهای حضرت زهرا(س) در پشت جبهه
برای زنان، جهاد و جنگ ابتدایی با دشمن، روا نیست، ولی بر آنان لازم است که پشتیبان نیرومند رزمندگان باشند، و در پشت جبهه، کارهای مقدّماتی و درمان و سایر کمکهای جبهه را برعهده بگیرند، و یاور خوبی برای رزمآوران سپاه اسلام باشند.
حضرت زهرا(س) در این خصوص نیز تلاش و حضور ثمربخش داشت و پشتوانهی توانمند برای جبههها بود، به عنوان نمونه:
۱- در جنگ اُحُد، که در سال سوّم هجرت رخ داد، پس از پایان جنگ، فاطمه(س) که حدود ده سال بیشتر نداشت، از مدینه بیرون آمد و خود را به جبههی اُحُد که در یک فرسخی مدینه قرار داشت رسانید، نزد پدر رفت، شوهرش علی(ع) را دید که چهرهی خونآلود پیامبر(ص) را شستشو میدهد، فاطمه(س) وقتی که حال پدر را دید گریه کرد و پدر را بوسید، دید جریان خون از چهرهی پدر قطع نمیشود، قطعهی حصیری را سوزانید و خاکستر آن را بر جای زخم چهرهی پدر ریخت، در این هنگام خون بند آمد.
و طبق نقل دیگر، پیامبر(ص) به سوی مدینه آمد، فاطمه(س) با ظرف آبی که همراهش بود به استقبال پدر شتافت، و چهرهی پدر را شست، سپس پیامبر(ص) شمشیر خود را به فاطمه داد و فرمود:
«دخترم! این شمشیر را شستشو کن» بعد از آن شمشیر علی(ع) را به او داد و فرمود: «این را نیز شستشو کن که شوهرت حقّ شمشیر را ادا کرد».
پیامبر(ص) با این که همسران متعدّد داشت، شمشیر خونآلودش را برای شستن به آنها نداد، بلکه تنها به فاطمه(س) داد، سپس شوهر فاطمه(س)، علی(ع) را به شجاعت ستود که آنچه حق شمشیر بود، آن را ادا کرد، تا فاطمه(س) خشنود گردد.[1]
۲- شیخ مفید(ره) در ارشاد نقل میکند، پس از آن که فاطمه(س) به استقبال پدر آمد و با آبی که آورده بود، چهرهی پدر را شست، در این لحظه حضرت علی(ع) به آنجا رسید، دستش تا بالای شانهاش خونآلود بود، شمشیر ذوالفقار را به فاطمه(س) داد، و به او فرمود: «این شمشیر را بگیر که امروز مرا شرمنده نکرد»، سپس این اشعار حماسی را خطاب به فاطمه(س) خواند:
اَفاطِمُ هاکِ السَّیْفَ غَیرَ ذَمِیمٍ/ وَ لَسْتُ بِرَعْدِیدٍ وَ لا بِمُلِیمٍ
لَعَمْری لَقَدْ عَذَّرْتُ فِی نَصْرِ اَحْمَدِ/ وَ طاعَةِ رَبٍّ بِالْعِبادِ عَلِیمٍ
اَمِیطِی دِماءَ الْقَوْمِ عَنْهُ فَاِنَّهُ/ سَقی آلَ عَبْدِالدّارِ کَأْسَ حَمِیمٍ:
«ای فاطمه! بگیر این شمشیر سرافراز را که سرافکنده نیست، و من مردی ترسان و لرزان و سرزنش کنندهی خود نیستم [کوتاهی در دفاع از رسول خدا(ص) نکردهام تا خود را سرزنش کنم].
سوگند به جانم که در یاری احمد(ص) و اطاعت از خداوندی که به کردار بندگانش آگاه است، کوشیدم.
خونهای دشمنان را از این شمشیر پاک کن، که این شمشیر امروز جام مرگ را به خاندان عبدالدّار (پرچمداران قریش) خورانید».
آنگاه رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود:
«خُذِیهِ یا فاطِمَةُ فَقَدْ اَدّی بَعْلُکَ ما عَلَیْهِ وَ قَدْ قَتَلَ اللهُ بِسَیْفِهِ صَنادِیدَ قُرَیْشٍ:
ای فاطمه! شمشیر علی(ع) را بگیر که شوهرت امروز دِین خود را ادا کرد، و خداوند به وسیلهی شمشیر او، سرکشان قریش را نابود ساخت».[2]
۳- در ماجرای جنگ خندق که در سال پنجم هجرت رخ داد، مسلمانان به کندن خندق اشتغال داشتند و شخص پیامبر(ص) نیز مشغول کندن بود، کمبود غذا باعث شد که گاهی مسلمانان از جمله پیامبر(ص) سه روز گرسنه میماندند، فاطمه(س) اندکی نان تهیّه کرد و خود را به حضور پیامبر(ص) رسانید، و عرض کرد: «این پارهی نان قسمتی از نانی است که برای فرزندانم پخته بودم، و این قسمت را برای شما آوردهام».
پیامبر(ص) آن را گرفت و فرمود: «فاطمه جانم این پارهی نان، نخستین لقمهای است که پدرت پس از سه روز گرسنگی، به دهانش میگذارد!».[3]
حضرت فاطمه(س) در فتح مکّه
۵- در ماجرای فتح مکّه که در سال هشتم هجرت رخ داد، فاطمه(س) همراه سپاه به مکّه آمد [با توجّه به اینکه دارای چهار کودک خردسال بود و فاصله بین مکّه و مدینه حدود هشتاد فرسخ است]، در این سفر طولانی و سرنوشتساز، حضرت زهرا(س) خدمتکار و پشتوانه توانمندی برای پدر و شوهر و سایر رزمندگان بود.
پس از فتح مکّه، پیامبر(ص) اعلام عفو عمومی نمود، جز چند نفر که حکم اعدام غیابی آنها را صادر نمود، عدّهای از این چند نفر، به خانهی اُمّهانی (خواهر علی(ع)) پناهنده شدند، حضرت علی(ع) برای اینکه شناخته نشود، روی خود را پوشانید و به در خانهی اُمّهانی آمد، تا پناهندگان را دستگیر کند، اُمّهانی از خانه بیرون آمد، اطّلاع نداشت که آن مرد حضرت علی(ع) است، دست علی(ع) را گرفت و محکم فشار داد و گفت: «سوگند به خدا شکایت تو را نزد رسول خدا میکنم»، در این هنگام علی(ع) روپوش را رد کرد، اُمّهانی برادرش را شناخت و گفت: «جانم به فدایت، ولی سوگند یاد نمودهام که شکایت از تو را به پیامبر(ص) برسانم».
اُمّهانی به سراغ پیامبر(ص) آمد، گفتند: پیامبر(ص) در زیر خیمهای مشغول غسل است، و حضرت زهرا(س) آب میآورد و او را کمک میکند.
اُمّهانی خود را کنار آن خیمه رسانید، برای ادای سوگند خود، شکایت خود از علی(ع) را مطرح کرد، پیامبر(ص) به اُمّهانی فرمود:
«هرکس به خانه تو آید در امان است»، در این هنگام فاطمه(س) به اُمّهانی اعتراض کرده و فرمود: «آیا آمدهای از علی(ع) شکایت کنی که دشمنان خدا را ترسانیده است؟!».
اُمّهانی عرض کرد: «فدایت شوم، مرا ببخش».
در این هنگام رسول خدا(ص) فرمود: «خداوند پاداش نیک به علی(ع) بدهد که در راه خدا، رعایت هیچکس را نمیکند».[4]
به این ترتیب حضرت زهرا(س) را در بزرگترین جبهه، به عنوان خدمتکار و مدافع در کنار پیامبر(ص) تلاشگری خستگیناپذیر مینگریم.
خوف حضرت زهرا(س) از خدا
هنگامی که آیات ۴۳ و ۴۴ سورهی حجر در مورد عذاب دوزخ نازل شد:
«وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعِینَ – لَها سَبْعَةَ اَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُ جُزْءٍ مَقْسُومٌ:
و جهنّم میعادگاه همهی آنها (شیطان و پیروانش) است، هفت در دارد و برای هر دری، گروه معیّنی از آنها تقسیم شدهاند».
پیامبر(ص) گریهی شدید کرد به طوری که اصحابش از گریهی او به گریه افتادند، و ندانستند که جبرئیل چه مطلبی نازل نموده، و کسی را یارای آن نبود که از پیامبر(ص) بپرسد: چرا گریه میکنی؟
هرگاه پیامبر(ص) فاطمه(س) را دیدار میکرد، شاد میشد، یکی از اصحاب به سراغ حضرت زهرا(س) رفت، تا او را نزد پیامبر(ص) بیاورد، وارد خانه زهرا(س) شد، دید با آسیای دستی، جو آسیا میکند، و میفرماید:
«وَ ما عِنْدَاللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقی:
آنچه در نزد خدا است بهتر و ماندگارتر است» (قصص – ۶)
به او سلام کرد و گریهی پیامبر(ص) را به او خبر داد، فاطمه(س) برخاست و به محضر پیامبر(ص) آمد ... و عرض کرد: « بابا، فدایت گردم، چه چیز موجب گریه شما شده است؟».
پیامبر(ص) دو آیهی مذکور را که جبرئیل نازل کرده بود، تلاوت کرد، فاطمه(س) آن چنان تحت تأثیر آیات قرآن قرار گرفت که بیتوان شد و از جانب صورت بر زمین افتاد، در حالی که میفرمود:
«اَلْوَیْلُ ثُمَّ الْوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ النّارَ:
وای، سپس وای بر کسی که وارد دوزخ گردد».
اصحاب دیگر مانند سلمان و مقداد و ابوذر نیز هر کدام سخنی گفتند، حضرت علی(ع) فرمود: «ای کاش مادرم نازا بود، و مرا بهوجود نمیآورد، و آیهی دوزخ را نمیشنیدم، سپس دستش را بر سرش نهاد و در حال گریه میگفت:
«وا بُعْدَ سَفَراهُ، وا قِلَّة زاداهُ فِی سَفَرِ الْقِیامَةِ ....:
وای از دوری سفر، وای از کمی زاد و توشه برای سفر قیامت...».
توجّه خاصّ فاطمه(س) به حدیث و علم
چند روز از رحلت پیامبر اسلام(ص) گذشته بود، مردی به در خانهی فاطمه(س) آمد و پس از ملاقات با آن حضرت، عرض کرد: «آیا رسول خدا(ص) علم و سخنی را نزد شما به یادگار گذاشته تا مرا از آن بهرهمند سازی؟
فاطمه(س) به یاد حدیثی از پیامبر(ص) افتاد و به کنیز خود فرمود:
«یا جارِیَةُ هاتِ تِلْکَ الْجَرِیدَةَ:
ای کنیز آن صفحهی نوشته را به اینجا بیاور».
کنیز به جستجوی صفحهی نوشته شده پرداخت، ولی آن را نیافت، و بازگشت و به فاطمه(س) گفت: «آن را نیافتم».
فاطمه(س) به او فرمود:
«وَیْحَکِ اُطْلُبِیها فَاِنَّها تَعْدِلُ عِنْدیِ حَسَناً وَ حُسَیْناً:
وای بر تو، برو آن را پیدا کن، که ارزش آن در نزد من مهمتر از ارزش حسن و حسین(ع) است».
کنیز رفت و به جستجوی دقیق پرداخت و سرانجام آن صفحهی نوشته را در میان خاشاک پیدا کرد و به حضور حضرت زهرا(س) آورد، نوشته آن صفحه عبارت از فرازهای زیر بود:
«لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ....:
از مؤمنان نیست کسی که همسایهاش از آزار او در امان نیست، و کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، به همسایهاش آسیب نمیرساند، و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، سخن نیک میگوید و یا سکوت میکند، خداوند انسان خیرخواه، بردبار و پاکدامن را دوست دارد، و انسان بدزبان و کینهتوز و بسیار سؤال کننده (برای کمک مادّی) را دشمن دارد، بدانکه حیاء از ایمان است، و ایمان موجب ورود به بهشت میباشد، و ناسزاگوئی از بیشرمی است و یشرمی موجب ورود به آتش دوزخ میگردد».[5]
به این ترتیب حضرت زهرا(س) با توجّه مخصوص به حفظ و احترام حدیث پیامبر(ص)، آن را یافت و تقاضاکننده را از معنای بلند آن بهرهمند ساخت.
خودآزمایی
1- نمونهای از کمکها و تلاشهای حضرت زهرا(س) در جنگ احد بیان کنید.
2- پس از فتح مکّه، عدهای از افرادی که حکم اعدام غیابی آنها توسط پیامبر(ص) صادر شده بود، به کجا پناهنده شدند؟
3- چرا یکی از اصحاب، هنگامی که آیات ۴۳ و ۴۴ سورهی حجر در مورد عذاب دوزخ نازل شد، به سراغ حضرت زهرا(س) رفت؟
پینوشتها
[1] اعیانالشّیعه، ج ۱، ص ۳۱۰ – مجمعالبیان، ج ۲، ص ۵۲۰.
[2] ترجمه ارشاد مفید، ج ۱، ص ۸۰.
[3] مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۵۲.
[4] اعلام الوری، ص ۱۱۷ – ریاحین الشّریعه، ج ۳، ص ۴۵۱.
[5] دلائل الامامه طبری، ص ۱ – سفینةالبحار، ج ۱، ص ۲۳۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت