نمونههایی از گفتار و رفتار حضرت زهرا(س)| ۱
ده گفتار دلنشین حضرت زهرا(س)
۱- «هَلْ تَرَک اَبِی یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ عُذراً؟
آیا پدرم در روز غدیر خم (در مورد تعیین رهبری حضرت علی(ع) بعد از خود) عذر و بهانهای را برای کسی باقی گذاشت؟!»[1].
۲- «جَعَلَ اللهُ الصَّلاةَ تَنْزِیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ:
خداوند نماز را به خاطر دوری شما از تکبّر و خودمحوری قرار داد».[2]
۳- «جَعَلَ اللهُ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الْفُرْقَةِ:
خداوند اطاعت ما (خاندان رسالت) را برای حفظ نظام دینی جامعه قرار داد، و امامت و رهبری ما را مایهی ایمنی از اختلاف و پراکندگی، مقرّر نمود».
۴- اِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناکَ، وَ تَنْتَهِی عَمّا زَجَرْناکَ، فَاَنْتَ مِنْ شِیعَتِنا وَ اِلاّ فَلا.
اگر به آنچه که به تو امر کردیم، عمل کردی، و از آنچه که تو را نهی نمودیم، دوری نمودی، از شیعیان ما هستی، وگرنه شیعهی ما نیستی»[3].
۵- اَللّهُمَّ ذَلِّلْ نَفْسِی فِی نَفْسِی وَ عَظِّمْ شَأْنَکَ فی نَفْسِی:
خدایا! خودم را در نزد خودم کوچک کن، و مقام خودت را در نزدم بزرگ گردان».[4]
۶- «شِیعَتُنا مِنَ خِیارِ اَهْلِ الْجَنَّةِ:
شیعیان ما از برجستگان اهل بهشت هستند».[5]
۷- «... اِجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قَبالَةَ وَجْهِی، فَاَکْثِرْ مِنْ تَلاوَةِ الْقُرآنِ وَ الدُّعَاءِ، فَاِنَّها ساعَةٌ یُحْتاجُ الْمَیِّتُ اِلی اُنْسِ الْاَحْیاءِ.
علی جان! بعد از دفن کنار سرم در روبرویم، بنشین و قرآن و دعا زیاد بخوان، زیرا این وقت، ساعتی است که مردگان نیاز به مأنوس شدن با زندگان دارند».[6]
۸- «جَعَلَ اللهُ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ ذُلاًّ لِاَهْلِ الْکُفْرِ وَ النِّفاقِ:
خداوند «جهاد» را سبب عزّت اسلام، و مایهی ذلّت کافران و منافقان قرار داد».[7]
۹- «اَللّهُمَّ اَنْتَ الْمُنی وَ فَوْقَ الْمُنی؛ اَسْئَلُکَ اَنْ لا تُعَذِّبْ مُحِبّی وَ مُحِبّی عِتْرَتِی:
خدایا! تو امید من و بالاتر از امید من هستی، از درگاهت میخواهم که دوست مرا و دوست خاندان مرا از آتش دوزخ عذاب نکنی».[8]
۱۰- «اُنْشُدُ کُما اللهَ اَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللهِ (ص) یَقُولُ رِضی فاطِمَةَ مِنْ رِضایَ، وَسَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطِی، فَمَنْ اَحَبَّ فاطِمَةَ اِبْنَتی فَقَدْ اَحَبَّنِی وَ مَنْ اَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ اَرْضانِی، وَ مَنْ اَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ اَسْخَطَنی؟ قالا نَعَمْ سَمِعْناهُ:
[خطاب به ابوبکر و عمر] شما را به خدا سوگند میدهم، آیا از سول خدا(ص) نشنیدهاید که میفرمود: خشنودی فاطمه، از خشنودی من است، و خشم فاطمه از خشم من است، کسی که دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته، و کسی که او را خشنود کند مرا خشنود ساخته، و کسی که او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است».
آنها گفتند: «آری شنیدهایم».[9]
شفای فاطمه(س) و افضلیّت علی(ع)
حضرت زهرا(س) بیمار شده بود، رسول اکرم(ص) به دیدار او آمد، فرمود: «حالت چطور است، چرا غمگین هستی؟»
فاطمه: کسالت دارم.
پیامبر: آیا به چیزی میل داری؟
فاطمه: به انگور میل دارم، ولی میدانم که اکنون فصل انگور نیست.
پیامبر: خدا قدرت آن را دارد که انگور را برای ما بفرستد، آنگاه چنین دعا کرد:
«اَللّهُمَّ اِئْتِنا بِهِ مَعَ اَفْضَلِ اُمَّتِی عِنْدَکَ مَنْزِلَةً:
«خدایا! انگوری را همراه کسی که از نظر مقام، بهترین فرد امّت من در پیشگاه تو است، نزد ما بفرست».
چند لحظهای نگذشت، ناگاه حضرت علی(ع) وارد خانه شد، دیدند زنبیلی در دست دارد و زیر عبا گرفته است.
پیامبر: چه همراه داری؟
علی: انگور است که برای فاطمه(س) آوردهام.
پیامبر (ص) دوبار فرمود:
اَللهُ اَکْبَرُ، اَللهُ اَکْبَرُ
«ای خدای من! همانگونه که دعای مرا (در مورد بهترین فرد امّت) به علی(ع) اختصاص دادی، شفای دخترم را در این انگور قرار بده».
فاطمه(س) از آن انگور خورد، و هنوز پیامبر(ص) از خانهی حضرت زهرا(س) بیرون نیامده بود که آن بانوی بزرگوار شفا یافت.[10]
جلوهای از ایثار در خانهی فاطمه(س)
کمبود غذایی، بسیاری را درمانده کرده بود شخصی به محضر پیامبر(ص) آمد و گفت: «بسیار گرسنهام، و دستم به جایی نمیرسد مرا سیر کنید».
پیامبر(ص) شخصی را به حجرههای همسرانش فرستاد، تا غذایی بیابد و بیاورد، او رفت و با دست خالی بازگشت، زیرا غذایی نیافت، شب فرا رسید، حضرت علی(ع) آن فقیر گرسنه را به خانهی خود برد، در خانه جز مقدار اندکی غذا برای کودکان خود غذایی نبود، ماجرا را به فاطمه زهرا(س) گفت، بنابراین شد که طبق سفارش حضرت علی(ع) چراغ خانه را خاموش کنند، و همان مقدار اندک غذا را نزد مهمان فقیر بگذارند، و خود در تاریکی در کنار سفره، دهان خود را تکان دهند تا فقیر گمان کند که آنها همراه او غذا میخورند، همین کار را کردند، فقیر از آن غذا خورد و سیر شد، در حالی که گمان میکرد، علی(ع) و همسر و کودکان او نیز غذا میخورند، آن شب علی(ع) و فاطمه(س) و کودکانشان، گرسنه خوابیدند، صبح به حضور پیامبر(ص) آمدند، پیامبر(ص) نگاهی به چهرهی آنها که نشانگر گرسنگی آنها بود، کرد و لبخند زد و آنگاه این آیه (۹ حشر را که در شأن آنها نازل شده بود) خواند:
«وَ یُؤْثِروُنَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ:
آنان، تهیدستان را بر خود مقدّم میدارند هرچند که خود به شدّت، تهیدست باشند»[11].
کرامتی از حضرت فاطمه(س)
اُمّاَیْمَن از بانوان بسیار ارجمند و پاک سرشت است که فرزندش «اَیْمَنْ» در جنگ حُنَین به شهادت رسید.
از افتخارات این بانوی بلند مقام اینکه: از شاگردان و کنیزان حضرت زهرا(س) بود، پس از شهادت حضرت زهرا(س) اُمّاَیمن به قدری ناراحت شد که دیگر نتوانست در مدینه بماند و جای خالی حضرت زهرا(س) را بنگرد، تصمیم گرفت به مکّه برود و در آنجا در کنار خانهی خدا به زندگی ادامه دهد.
بار سفر بست و به سوی مکّه حرکت کرد، در مسیر راه در بیابان تشنه شد، آبی که همراه داشت، تمام شده بود، شدّت تشنگی او به حدّی رسید که در خطر مرگ افتاد، در این لحظه دل به خدا بست و چنین دعا کرد:
«یا رَبِّ اَنَا خادِمَةُ فاطِمَةَ اَتَقْتُلُنی عَطَشاً؟:
پروردگارا! آیا مرا بر اثر تشنگی میمرانی، با اینکه من کنیز فاطمه(س) هستم».
پس از این دعا، خداوند دلوی پر از آب از آسمان بر او نازل کرد، او از آب آن آشامید، از آن پس، تا هفت سال گرسنه و تشنه نشد، حتّی در روزهای گرم تابستانی، (در بیابانها) مردم میدیدند او تشنه نمیشود[12].
نارضایتی حضرت فاطمه(س)
هنگامی که ابوبکر و عمر با واسطه قراردادن امیر مؤمنان علی(ع)، برای معذرتخواهی به خانه حضرت زهرا(س) وارد شدند، حضرت زهرا(س) روی خود را به طرف دیوار نمود، آن دو نفر گفتند:
«از ما راضی شو، خدا از تو راضی گردد» فاطمه(س) فرمود: «برای چه به اینجا آمدهاید؟».
گفتند: «برای این آمدهایم بگوییم به تو جسارت کردیم، ما را ببخش».
فاطمه(س) فرمود: اگر راست میگویید، من از شما سؤالی دارم، میدانم که به آن آگاهید، اگر راست گفتید، میفهمم که شما از روی حقیقت به اینجا آمدهاید.
گفتند: «آنچه میخواهی بپرس».
فاطمه(س) فرمود: آیا شما از پیامبر(ص) شنیدهاید که فرمود:
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ آذاها فَقَدْ آذانِی:
فاطمه پارهی وجودم هست، کسی که او را بیازارد مرا آزرده است؟».
گفتند: «آری این سخن را از پیامبر(ص) شنیدهایم».
در این هنگام فاطمه(س) دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! این دو نفر مرا آزردند، شکایت از آنها را به درگاه تو و رسول تو میآورم، نه به خدا سوگند هرگز از شما راضی نشوم تا با پدرم رسول خدا(ص) دیدار کنم، و کارهای شما را به او خبر دهم، و او بین من و شما داوری فرماید».
ابوبکر از گفتار فاطمه(س) بسیار متأثّر شد و بیتابی شدید نمود، عمر به او گفت: «ای خلیفه رسول خدا! آیا به خاطر سخن یک زن این گونه بیتابی میکنی؟!».[13]
خودآزمایی
1- با توجه به گفتار حضرت زهرا(س) شیعه، چه کسانی هستند؟
2- داستان شأن نزول آیه 9 سوره حشر را بیان کنید.
3- چرا اُمّاَیمن تصمیم گرفت به مکّه برود؟
پینوشتها
[1]. خصال صدوق، ج ۱، ص ۱۷۳.
[2] .اعیانالشّیعه، ج ۱، ص ۳۱۶.
[3]. بحار، ج ۶۸، ص ۱۵۵.
[4]. اعیانالشّیعه، ج ۱، ص ۳۲۳.
[5]. بحار، ج ۶۸، ص ۱۵۵.
[6]. بیتالاحزان محدّث قمّی، ص ۱۴۹.
[7]. اعیانالشّیعه، ج ۱، ص ۳۱۶.
[8]. بیتالاحزان محدّث قمّی، ص ۲۷.
[9]. اعیانالشّیعه، ج ۱، ص ۳۱۸.
.[10] شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج ۲۰، ص ۲۲۵.
[11]. مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۶۰ [مطابق روایات نقل شده از طرق اهل بیت (ع)].
[12]. بحار، ج ۴۳، ص ۲۸.
[13]. بحار، ج ۴۳، ص ۱۹۸ و ۱۹۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت