کد مطلب: ۳۲۷۸
تعداد بازدید: ۱۲۴۸
تاریخ انتشار : ۰۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۷
نگاهی بر زندگی امام جواد(ع)| ۳
محمد بن سنان می‌گوید: از درد چشم به امام رضا(ع) شکایت کردم، کاغذی را برداشت، و برای حضرت جواد(ع) که در آن وقت، کمتر از سه سال داشت، نامه نوشت، و آن را به خدمتکار داد تا به حضرت جواد(ع) برساند، و به من فرمود: همراه خدمتکار نزد حضرت جواد(ع) برو.

امام جواد(ع) قبل از امامت| ۲


حضرت جواد(ع) در کنار پدر


با توجّه به این که حضرت جواد(ع) در دهم رجب سال 195 هجری، در مدینه متولد شد، و حضرت رضا(ع) در سال 200 به دعوت مأمون، از مدینه به سوی خراسان هجرت کرد، نتیجه می‌گیریم که حضرت جواد(ع) حدود پنج سال در مدینه زیر سایه پدر زیست، و از پرورش‌های ملکوتی پدر بهره‌مند گردید.
در این پنج سال رخدادهایی در مورد امام جواد(ع) روی داد که هر کدام به نحوی بیانگر عظمت و شخصیت آن حضرت است، در این راستا نظر شما را به چند نمونه زیر جلب می‌کنم:
 

حضرت جواد(ع) شبیه امام حسین(ع)


محمد بن سنان می‌گوید: از درد چشم به امام رضا(ع) شکایت کردم، کاغذی را برداشت، و برای حضرت جواد(ع) که در آن وقت، کمتر از سه سال داشت، نامه نوشت، و آن را به خدمتکار داد تا به حضرت جواد(ع) برساند، و به من فرمود: همراه خدمتکار نزد حضرت جواد(ع) برو، و این موضوع را مخفی بدار (معجزه‌ای را که از او می‌بینی پنهان کن).
من همراه خدمتکار، به حضور حضرت جواد(ع) رسیدیم، خادمی او را در آغوش گرفته بود، آن خادم، نامه را در برابر چشم حضرت جواد(ع) گشود، حضرت جواد(ع) به آن نامه نگاه می‌کرد، و سر را به سوی آسمان بلند کرد و چند بار گفت: ناجِ: «خدایا نجات بده.»
همان دم همه‌ دردهای چشمم برطرف گردید، و به قدری دید چشمانم خوب شد که چشم هیچ کس این گونه دید نداشت.
به حضرت جواد(ع) گفتم: «خداوند تو را (در کودکی) سرور و رهبر این امت قرار داد، چنانکه عیسی(ع) را سرور و رهبر بنی اسرائیل نمود، سپس عرض کردم: «ای شبیه صاحب فُطرس»، آنگاه بازگشتم. و قبلاً امام رضا(ع) به من فرموده بود: پنهان کن، همچنان مدتها گذشت که چشمانم سالم و خوب بودند، تا اینکه این معجزه را برای مردم نقل کردم، دوباره درد چشم بر من عارض گردید.
روایت کننده گوید: به محمد بن سنان گفتم: منظور تو از اینکه به حضرت جواد(ع) گفتی: «ای شبیه صاحب فُطْرس» چه بود؟
محمد بن سنان گفت: خداوند بر فرشته‌ای به نام «فُطْرُس» غضب کرد، بال‌های او را درهم کوبید، و او را در جزیره‌ای از جزایر دریا افکند، هنگامی که امام حسین(ع) متولد شد، خداوند متعال، جبرئیل را به حضور محمد(ص) فرستاد، تا به او درمورد ولایت امام حسین(ع) تبریک بگوید، جبرئیل دوست فُطْرس بود، از کنار او که در جزیره افتاده بود، عبور کرد، و ولادت امام حسین(ع) و مأموریت خود را به او خبر داد، و به او گفت: «آیا می‌خواهی، تو را بر یکی از بال‌های خود حمل کرده و نزد محمد(ص) ببرم، تا تو را شفاعت کند؟»
فطرس گفت: آری.
جبرئیل او را بر یکی از بال‌های خود نهاد و به حضور پیامبر(ص) آورد، و تبریک خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرد، سپس ماجرای فطرس را بیان نمود.
پیامبر(ص) به فطرس فرمود: بال و پر خود را به گهوارۀ حسین(ع) بمال، او چنین کرد، خداوند بال و پر او را سالم نمود، و او همراه فرشتگان به جایگاهش بازگشت[1] (بنابراین امام جواد(ع) شبیه حسین(ع) صاحب فطرس، است که واسطه شفا و درمان شد.)
 

حضرت جواد(ع) مولودی پربرکت


در میان خاندان حضرت رضا(ع) در میان شیعیان، از حضرت جواد(ع) به عنوان «مولودی پرخیر و برکت» یاد می‌شد، این عنوان از این رو بود که حضرت رضا(ع) مکرر از او با این عنوان یاد می‌کرد، در این مورد به دو روایت زیر توجه کنید:
یحیی صنعانی می‌گوید: در مکه به محضر امام رضا(ع) شرفیاب شدم، دیدم آن حضرت پوست میوه‌ی موز را جدا می‌کند و موز را به حضرت جواد(ع) (که در آن هنگام کودک بود) می‌خوراند، عرض کردم: «این همان نوزاد مبارک است؟»
فرمود: «این همان مولودی است که در اسلام پربرکت تر از او برای شیعیان‌مان، متولد نشده است.»[2]
و نیز روزی حضرت جواد(ع) را نزد امام رضا(ع) آوردند، امام رضا(ع) فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما بابرکت تر از او زاده نشده است.»[3]
و در روایت دیگر آمده: جمعی در مدینه به محضر امام رضا(ع) آمدند، و پس از ساعتی برخاستند که بروند، امام رضا(ع) به آنها فرمود: «نزد ابوجعفر (امام جواد) بروید و بر او سلام کنید، و دیدار خود را با او تازه نمایید.» آنها به محضر حضرت جواد(ع) (که در آن هنگام کودک بود) رفتند و سلام کردند.
روایت کننده می‌گوید: در این هنگام امام رضا(ع) به من فرمود:
«خداوند مفضّل را رحمت کند، او دربارۀ پذیرش امامت، به کمتر از این (مقدار اتمام حجّت) اکتفا می‌کرد.»[4]
 

تجزیه و تحلیل

 
روایات فوق و روایات دیگر در این راستا نشان می‌دهد که دست‌های توطئه‌گر و مرموزی که یکی از آن دست‌ها، دست‌های گروهک واقفیّه بود، می‌خواستند با القاء شبهه، امامت حضرت رضا(ع) و امامت پسرش را انکار کنند، و قلوب شیعیان را متزلزل و پریشان نمایند، از این رو امام رضا(ع)، حضرت جواد(ع) را به عنوان «مولود پربرکت» برای شیعیان یاد می‌کرد، چرا که او با آن وسعت علم و حلم می‌توانست تمام توطئه‌های دشمنان را خنثی کرده و پیروز گرداند.
حتی کار به جایی رسید بعضی القاء کردند که چهره‌ی حضرت جواد(ع) نشان می‌دهد که فرزند امام رضا(ع) نیست، در این راستا نظر شما را به روایت زیر جلب می‌کنیم.
 

خنثی شدن توطئه‌ی توطئه‌گران مرموز

 
بعضی از افراد فریب خورده، و در شباهت حضرت جواد(ع) به امام رضا(ع) القاء شبهه کردند، حضرت رضا(ع) به آنها فرمود:
«حضرت جواد(ع) پسر من است.»
آنها گفتند: «میان ما و تو قیافه شناسی، داور باشد، زیرا رسول خدا (در بعضی موارد) به حکم قیافه شناس داوری فرمود، بنابراین بین ما و شما، قیافه شناس داوری کند.»[5]
حضرت رضا(ع) فرمود: «من به دنبال قیافه شناسان نمی‌فرستم، شما آنها را دعوت کنید ولی به آنها نگویید که برای چه دعوتشان می‌کنید.»
جمعی از بستگان امام رضا(ع) در باغی قرار گرفتند، امام رضا(ع) لباس کشاورزان پوشید و در گوشه‌ای از باغ به صورت باغبان مشغول بیل زدن شد.
سپس حضرت جواد(ع) را آوردند، او در کنار گروهی از بستگان نشست در این هنگام قیافه شناسان را وارد باغ کردند، حاضران به آنها گفتند این پسر (حضرت جواد) را به پدرش منسوب کنید. (بگویید پدر این پسر در میان این جمعیت کیست؟)
قیافه شناسان، قیافه‌ها را دیدند و سپس گفتند: «پدر این پسر در میان این گروه حاضر نیست، ولی این مرد و آن مرد عموی او هستند، و آن خانم عمۀ او است.» سپس قیافه شناسان به آن باغبان که در چند قدمی مشغول بیل زدن بود، از دور نگاه کردند، آنگاه گفتند: «اگر این پسر (حضرت جواد) در اینجا پدری داشته باشد، همین باغبان است که قدمهای او با قدمهای این پسر، یکسان است.»
چند لحظه بعد، حضرت رضا(ع) نزد آنان آمد، قیافه شناسان تا چهره‌ی آن حضرت را دیدند بی‌درنگ گفتند:
«هذا اَبُوهُ: پدر این پسر، همین شخص است.»
علی بن جعفر (عموی حضرت رضا) می‌گوید: در این هنگام برخاستم و لب حضرت جواد(ع) را چنان بوسیدم که آب دهانش را مکیدم و به او عرض کردم: «گواهی می‌دهم که تو در پیشگاه خدا، امام من هستی.»
حضرت رضا(ع) گریه کرد و آنگاه به علی بن جعفر(ع) فرمود:
«يَا عَمِ‏ أَ لَمْ‏ تَسْمَعْ‏ أَبِي وَ هُوَ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ ابْنُ النُّوبِيَّةِ الطَّيِّبَةِ الْفَمِ الْمُنْتَجَبَةِ الرَّحِم‏ ... أَ فَيَكُونُ هَذَا إِلَّا مِنِّي‏.
ای عمو! مگر نشنیدی که پدرم فرمود: رسول خدا(ص) فرمود پدرم به فدای پسر بهترین کنیزان که آن کنیز از اهالی نوبه است، که دهانش خوشبو، و رحِمَش نجیب زا است... آیا چنین پسری، جز از نسل من خواهد بود؟»
علی بن جعفر می‌گوید: «عرض کردم، فدایت گردم راست می‌گویی.»[6]
 

خودآزمایی

 
1- چرا دوباره درد چشم بر محمّد بن سنان عارض گردید؟
2- چرا امام رضا(ع) از حضرت جواد(ع) به عنوان «مولودی پرخیر و برکت» یاد می‌کردند؟
3- هدف گروهک واقفیّه از القاء شبهه چه بود؟ 
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] انوار البهیّه، ص 397 و 398.
[2] فروع کافی، ج 6، ص 360 – بحار، ج 50، ص 35.
[3] ارشاد مفید، ص 319.
[4] اصول کافی، ج 1، ص 322.
[5] قیافه شناسان کسانی بودند که با شباهت اندام و مقایسه، نسبت افراد را به همدیگر داوری می‌کردند، در فقه شیعه، اثبات نسب با قیافه‌شناسی، مردود و حرام شمرده شده است، ولی مورد فوق به طور استثناء و در شرایط خاصی، اجازه داده شده است.
[6] اقتباس از اصول کافی، ج 1، ص 322 و 323.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: