تفاوت سهم امام(ع) و سهم سادات
سهم سادات برای تأمین زندگی شخصی سادات است؛ مثلاً اگر کسی صد تومان از مؤونهی سالش اضافه آورده، این صد تومان تخمیس میشود، یک پنجم آن که بیست تومان است خمس است و آن خمس دو قسمت میشود: ده تومان سهم امام است و ده تومان سهم سادات. سهم سادات را به سیّدی که مستحق و نیازمند است میدهیم برای تأمین نیازهای زندگی شخصی خودش، اعم از مسکن و خوراک و پوشاک و مَرکب، مناسب با شأن اجتماعیاش. اما سهم امام برای تأمین زندگی شخصی نیست. نه پیغمبر برای زندگی شخصی خود مصرف میکند نه امام و نه فقیه. آنچه مصرف اصلی سهم امام است، حفظ اساس اسلام، اِعلای کلمهی توحید، تأسیس حوزههای علمیّه برای پرورش علما، فقها، مفسّرین، متکلّمین و توسعهی مسائل فرهنگی اسلامی، ایجاد مراکز تبلیغی، تربیت مبلّغين، نشر احکام الهی و خلاصه حفظ موجودیت مکتب تشیع و مبارزه با دشمنان این مکتب (یعنی مکتبهای الحادی و مرامها و مسلکهای انحرافی) است و بسیار روشن است که حفظ این مکتب با چنان هدفهایی هزینههای سنگینی دربردارد و سرمایهی مالی بسیار سرشاری را میطلبد تا از یک سو با ایجاد تشکیلات و سازمانهای فعال بتوان بنیهی علمی و فرهنگی مکتب را تأمین کرد و از سوی دیگر، با تحصیل قدرت نظامی بتوان در مقابل طاغوتها و جبّارانی که میخواهند دین را تخریب کنند و از بین ببرند ایستاد و نیز با افکار الحادی و انحرافی کسانی که مدّعیاند روشنفکر و سخنور و قلم به دست هستند و میخواهند دین را تضعیف و تحریف کنند، مبارزه کرد.
به طور مسلّم این مکتب یک منبع مالی بسیار قوی و همیشگی میخواهد و آن منبع مالی هم در مذهب شیعه، منحصراً سهم امام است. مکتب تشیّع منبع مالی دیگری ندارد. تنها دو منبع داریم: خمس و زكات. البته منابع دیگری هم از طرق دیگر هست مثل: انفال، خراج، جزیه. ولی اینها یا شرایطش موجود نیست یا این که موضوعاً منتفی است. آنچه به طور بارز منبع مالی برای اسلام و تشیّع است، همان خمس و زکات است. اما زکات شامل همهی مردم، بلکه شامل اکثر آنها هم نمیشود؛ چون شرایطی دارد و به اجناس مخصوصی تعلق میگیرد و آن اجناس را، که عبارتند از: انعام ثلاثه (گاو، گوسفند، شتر)، غلّات اربعه (گندم، جو، خرما، کشمش) و نقدین (طلا و نقره)، اکثر مردم ندارند. در همین تهران چند نفر حداقل نصاب انعام یعنی ۵ شتر یا ۴۰ گوسفند یا ۳۰ گاو را دارند؟ و همچنین طلا و نقره در حد نصابشان، آن هم طلا و نقرهی مسکوک رایج؟ شاید خیلی کم باشند که مشمول قانون زکات باشند.
بنابراین نمیتوان به زکات اکتفا کرد، اما قانون خمس شامل اکثر مردم میشود. هر کسی هر درآمدی که از هر راهی دارد، مشمول قانون خمس است و این منبع مالی سرشاری خواهد بود. اگر همهی مسلمانان طبق دستور عمل کنند و هر کس زاید بر مؤونهی سالش را تخمیس کند، ثروت عظیمی خواهد بود. خلاصه، تشکیل بیت المال برای حفظ اساس اسلام لازم است. ما میپرسیم آیا پاسداری از دین وظیفهی همهی ما هست یا نیست؟ آیا دین باید در میان جامعهی بشری محفوظ بماند یا خیر؟ همهی انبیا(ع) آمدهاند، این همه خونها دادهاند، این همه زجرها کشیدهاند، هدفشان این بود که دین محفوظ بماند، رابطهی بشر با خدا قطع نشود و پاسداری از دین کنند. این وظیفهی همگانی و همیشگی است. ما همان گونه که خود را موظف میدانیم کارخانهی برق و سازمان آب را حفظ کنیم چون متعلّق به همه است، وظیفه داریم دین را حفظ کنیم؛ اما آیا همه میتوانیم حافظ معارف دینی باشیم؟ خیر، کارشناس میخواهد. یک کارخانهی برق کارشناس میخواهد تا بتواند آن را حفظ کند. همهی ما موظّفیم که آب و برق را حفظ کنیم، ولی همه که نمیتوانیم. زیرا یک کار فنی است و نیازمند کارشناس است. دین هم کارشناس میخواهد. کارشناس دین چه کسانی هستند؟ فقها؛ در این شکّی نیست و اینان محصول حوزههای علمیّهاند. حوزههای علمیّهای که بزرگان دین را تربیت میکنند و تحویل جامعه میدهند. حوزههای علمیّه نیز برای اجرای این رسالت بزرگ، منبع مالی میخواهند وگرنه متلاشی خواهند شد. منبع مالیشان چیست؟ سهم امام؛ سهم امام ثروت سرشاری است که حافظ حوزههای علمیّه است. حوزههای علمیّه نیز مولّد فقها و علما هستند که کارشناسان و پاسداران دینند. در حدیثی امام صادق(ع) میفرماید:
«اِنَّ مِن بَقاءِ المُسلِمينَ وَ بَقاءِ الاِسلامِ اَن تَصِيرَ الاَموالُ عِندَ مَن يَعرِفُ فيها الحَقَّ وَ يَصنَعُ فيهَا المَعروفَ؛
رمز بقای مسلمانان و اسلام آن است که ثروتها نزد کسی باشد که مصارف درست آنها را بداند و با ثروتها کارهای شایسته و نیک انجام دهد.»
بنابراین، چنانچه اسلام بخواهد بماند، مسلمانان و جامعهی مسلمین به عنوان امّت اسلامی بخواهند در دنیا بمانند، احتیاج به سرمایهی مالی دارند. این اموال باید به دست کسانی برسد که حق را میشناسند و میدانند که از کجا این مال را به دست آورند و در کجا مصرف کنند.
«و اِنَّ مِن فَناءِ الاِسلامِ و فَناءِ المُسلِمينَ اَن تَصِيرَ الاَموالُ في اَیدِی مَن لا يَعرِفُ فِيهَا الحَقَّ وَ لا يَصنَعُ فِيهَا المَعروفَ؛
آن روزی که سرمایهی مالی تأمین نشود یا به دست کسانی داده شود که حق را نمیشناسند و معروف را هم تشخیص نمیدهند، اسلام تضعیف و فانی خواهد شد و مسلمانان از بین خواهند رفت.»[1]
بنابراین، سرمایهی مالی اگر به دست مدیری امین و بصیر باشد و در مسیر حق صرف شود، اسلام و مسلمانان قدرت و عظمت پیدا میکنند. پس مسئلهی بیتالمال یکی از ارکان اساسی برای حفظ مکتب تشیّع است و لذا خداوند به رسول اکرم(ص) دستور میدهد:
«خُذ مِن أموالِهِم صَدَقَةً تُطَهَّرُهُم وَ تُزَکِّيهِم بِهَا..؛[2]
از اموال آنان صدقه بگیر تا به واسطهی آن پاکشان سازی و پاکیزهشان گردانی ...»
حتّى نفرموده که اِقبل (یعنی بنشین تا بیاورند، تو هم بپذیر)، بلکه فرموده: از آنها بگیر و مطالبه کن. اصلاً برای دریافت صدقه مأمور بگمار.
پرداخت صدقه سبب طهارت و رشد و نموّشان میشود؛ برای این که اسلام بماند و خودشان پاک شوند و بتوانند تحصیل سعادت کنند. صدقه شامل همهی انفاقات مالی میشود؛ زکات، خمس و سایر انفاقات را دربرمیگیرد. کسانی که اهل تحقیقند، اگر به روایاتی که در جوامع حدیث وجود دارد مراجعه کنند، ملاحظه خواهند کرد که رسول اکرم(ص) و امامان(ع) چگونه عمل میکردند. هر زمانی که دستشان باز بود و طاغوتها به آنها مجال میدادند، اخماس و زکوات را میگرفتند. حتّی کارمندانی را برای گرفتن زکوات و اخماس مأمور میکردند. چنان که در آیهی صدقات داریم که یک دسته از کسانی که از صدقات سهم میبرند اَلعامِلينَ عَلَيها هستند؛ به فقر هم مربوط نیست.
«إنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساکِينِ وَ العامِلِينَ عَلَيها....؛[3]
به راستی صدقات برای فقرا و مساکین و کارگزاران آنهاست...»
یعنی کارگرها و کارمندانی که مأمور جمعآوری زکوات و اخماس هستند، از صدقات سهمی میبرند. اینها فقیر نیستند اما همین قدر که کار میکنند و برای جمعآوری اموال میروند و از مردم حقوق مالی را میگیرند، باید از زکات به آنها سهمی داده شود. این نشان میدهد که مطلب مهمی بوده و لازم بوده که پیغمبر اکرم(ص) مأمورین را بفرستند تا خمس و زکات را جمعآوری کنند. یعنی مسئلهی بیتالمال سهلانگاری برنمیدارد. باید بیتالمال سامان بگیرد تا حوزههای علمیّه محفوظ بمانند و فقها و علما تربیت شوند و از دین و مذهب پاسداری کنند.
بنابراین، وظیفهی هر مسلمانی است که با پرداخت خمس مال و تقویت بیتالمال، از دین پاسداری کند و این یک وظیفهی دائمی است. حتی در زمان غیبت امام زمان(ع) ادامه دارد. زیرا، تا آخرین روز عمر دنیا دین باید محفوظ بماند. باید بیتالمال داشته باشد تا حوزههای علمیّه فعّالیّت کنند و فقها و علما را تحویل جامعهی اسلامی بدهند و آنان نیز از دین پاسداری کنند. از این رو امام ابو محمّد، حسن عسکری(ع)، فرمود:
«لَولا مَن يَبقَى بَعدَ غَيبةِ قائمِنِا مِنَ العُلَماءِ الدّاعينَ اِلَيه وَ الدّالّينَ عَلَيهِ وَ الذّابّينَ عَن دينِهِ بِحُجَجِ اللهِ لارتَدَّ النّاسُ عَن دينِ اللهِ؛
اگر در زمان غیبت امام عصر(ع) علما و فقهایی در میان مردم نباشند، که آنان را به امامت امام(ع) عصر دعوت کنند و از دین او دفاع کنند، مردم از دین برمیگردند. »
«وَ لکِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمسِكونَ اَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفاءَ الشّيعَةِ؛
تنها کسانی که زمام قلبهای ضعیفان را به دست دارند و نمیگذارند دلها بلغزد و بلرزد، فقها و علما هستند.»
«كَما يُمسِكُ صاحِبُ السَّفينَةِ سُكّانَها؛[4]
چگونه کشتیبان سکّان کشتی را حفظ میکند؟»
فقها در زمان غیبت امام(ع) دلها و نگهبان ایمان مردمند و نمیگذارند کشتی ایمان شیعه غرق شود. روایت دیگر از امام صادق(ع) است و این روایات در کتاب وسایل الشّيعه (که از کتب بسیار معتبر ما و تکیه گاه فقهای ما در فتوا و استنباط است) آمده است:
«عُلَماءُ شيعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثَّغرِ الَّذِى یَلی اِبليسَ وَ عَفاريتَهُ؛[5]
علمای شیعه سرحدّداران و مرزبانانند؛ آنان با شیاطین - که میخواهند با قلمهایشان، با افکار الحادیشان، حمله کنند و پایههای دین را در دلها و اذهان مؤمنان تخریب کنند و افکار مردم را متزلزل سازند - مقابله میکنند. قرآن ستارگان آسمان را رجوم شیاطین معرّفی می کند:
«وَ لَقَد زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنيا بِمَصابِيحَ وَ جَعَلناها رُجُوماً لِلشَّياطِينِ..؛ [6]
و آسمان دنیا را با ستارگان آراستيم و آن را وسیلهای برای دور کردن شیاطین قرار دادیم ...»
علمای جامعه نیز در آسمان زندگی انسانها مانند شهابهای ثاقبند که رجم شیاطین میکنند، با قلمشان و با بیانشان نمیگذارند آنها حمله کنند و سرزمین قلوب مردم را به تصرف خود درآورند. سپس فرمود:
«مَنِ انتَصَبَ نَفسَهُ لِذلِكَ مِن شيعَتِنا كانَ اَفضَلَ مِمَّن جاهَدَ الرُّومَ و..؛
از شیعیان ما هر کس ]برای دفاع از حریم دین[ نفس خود را به زحمت میاندازد، مقامش از کسی که با رومیان تجاوزگر مبارزه میکند برتر و بالاتر است...»
آنهایی که کارشان مبارزه با اغواگریها و دفاع از مرزهای اعتقادی است، از سربازانی که در میدان جهاد با دشمن جانبازی میکنند برترند. برای این که آنها از بدن و جسم مردم دفاع و از حملات دشمن به شهرشان جلوگیری میکنند تا زندگیشان بیسر و سامان نشود؛ ولی علما و فقها ایمان مردم را - که سرمایهی اصلی انسان هاست - حفظ میکنند و دلها را استوار نگه میدارند.
«لِاَنَّهُ يَدفَعُ عن اَدیانِ مُحِبّینا وَ ذلِكَ يَدفَعُ عَن اَبدانِهِم؛ [7]
چرا که ]علما و فقها[ از دین و مذهب دوستدارانمان دفاع میکنند، حال آن که سربازان فقط از بدن و جسم مردم دفاع میکنند.»
سربازان مجاهد و رزمنده بسیار ارزندهاند، اما آنها حافظ ابدان مردم هستند و علما حافظ ادیان مردمند. علاوه بر این، سربازان رزمنده نیز محصول زحمات علما هستند. چون سه گروهند که تا به حال دین را حفظ کردهاند: شهدا، علما، اغنيا. اغنیا با ثروتشان، شهدا با خونشان، علما با قلم و بیانشان. علما هستند که شهدا را تربیت میکنند. اگر علما نبودند شهدا هم نبودند؛ پس اساس مذهب ما بستگی به وجود فقها و علما دارد.
خودآزمایی
1- تفاوت سهم امام(ع) و سهم سادات چیست؟
2- دو منبع مالی (فعلی) مکتب تشیّع را بیان کنید.
3- چرا آنهایی که کارشان مبارزه با اغواگریها و دفاع از مرزهای اعتقادی است، از سربازانی که در میدان جهاد با دشمن جانبازی میکنند برترند؟
پینوشتها
[1]- کافی، جلد ۴، صفحهی ۲۵ ؛ وسائل الشّیعه، جلد ۱۶، صفحهی ۲۸۵، باب ۱.
[2]- سورهی توبه، آیهی ۱۰۳.
[3]- سورهی توبه، آیهی ۶۰.
[4]- بحارالانوار، جلد ۲، باب ۸.
[5]- بحارالانوار، جلد ۲، باب ۸؛ الاحتجاج، جلد ۲، صفحهی ۳۸۵.
[6]- سورهی ملک، آیهی ۴.
[7]- احتجاج طبرسی، جلد ۲، صفحهی ۳۸۵؛ بحارالانوار، جلد ۲، صفحهی ۵، باب ۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی