گاهی با تبلیغات و سمپاشی در اذهان برخی از مردم القای شبهه میکنند که سهم امام را در زمان غیبت بخشیدهاند. این حرف خلاف عقل است زیرا گفتیم که بر اساس منطق، اگر دین بخواهد بماند پاسدار و متخصص و فقیه میخواهد و برای بقای فقها حوزههای علمیه مورد نیاز است و حوزههای علمیه با این گستردگی مخارج و هزینههای فراوانی دارد که منبع مالی آن منحصراً سهم امام است. بنابراین، معنای این حرف که سهم امام در زمان غیبت بخشیده شده، آن است که بگوییم حوزههای علمیّه از بین برود و متلاشی شود؛ فقها نیز لازم نیستند. در نتیجه دین و مکتب تشیّع از بین میرود.
بعضی افراد مغرضاند و هدفشان تخریب دین و منحرف ساختن افکار سادهلوحان است. عدّهای هم هستند که کم اطّلاعند. گرچه ممکن است در حوزه هم تحصیل کرده و قدری هم درس خوانده باشند و ممکن است حدیثی را هم دیده باشند و بگویند: بله، ما در «کافی» یا «مَن لا يَحضُرُه الفقيه» یا «وسائل» دیدهایم که گفتهاند سهم امام بخشیده شده است و فرمودهاند:
«اَبَحنا لِشيعَتِنا؛
به شیعیان خود بخشیدیم.»
«اَحلَلنا لِشيعَتِنا؛
به شیعیان خود حلال کردیم.»
البتّه، این گونه احادیث نیز وجود دارد؛ امّا باید بدانیم که حدیثشناسی خود یک فنّ است. خیلی خون دل خوردن میخواهد تا بتوانند اعتبار و اِتقان[1] حدیثی را از نظر سند و دلالت احراز کنند و به دست آورند. به این سادگی نیست که بگویند فلان جا حدیث دیدیم، پس درست است. آقایان فقها برای احراز اعتبار یک حدیث زحمتها میکشند. از ما تا امام صادق(ع) مثلاً ۳۰ واسطه راوی وجود دارد و در علم رجال این ۳۰ نفر را یکی یکی میشناسند، این که در کجا زندگی میکردهاند و عقیدهشان چه بوده؟ چطور بودهاند؟ علم رجال و راوی شناسی دانش مستقلّی است که صاحبان آن باید این ۳۰ نفر راوی را، که از ما تا امام صادق(ع) واسطهاند، بشناسند. پس اول باید اعتبار سند روایت احراز شود، بعد کیفیت دلالتش احراز گردد.
گاه ممکن است در مقابل این حدیث، حدیث دیگری باشد که معارض آن است. اینجا چه کار باید کرد؟ برای رفع تعارض ، رعایت شیوههایی لازم است. خلاصه، حدیثشناسی مسائل تخصّصی زیادی دارد و حوزهی علمی وسیعی را شامل میشود. این طور نیست که با مشاهدهی هر حدیثی آن را باید پذیرفت. حال، به عنوان مثال در حدیثی دیدهایم که:
«اَبَحنا لِشيعَتِنا؛
به شیعیان خود بخشیدیم.»
«اَحلَلنا لِشيعَتِنا؛
به شیعیان خود حلال کردیم.»
این معنا ندارد. علاوه بر این، ممکن است اعتبار سندش محرز نباشد. بر فرض اعتبار سند هم، ممکن است این حدیث مربوط به شرایط خاصّی بوده باشد. مثلاً، گاهی مردم زیر فشار حکومتهای طاغوتی بودهاند و نمیتوانستند دسترسی به ائمّه(ع) پیدا کنند و آن بزرگواران نیز تحت نظر طاغوت بودند. از این رو برقراری ارتباط ائمّه(ع) با مردم امکان نداشت و قهراً کسی که سهم امام نمیداد زندگیاش آلوده میشد. لذا، ائمّه(ع) فرمودهاند ما در این شرایط سهم امام را به شما بخشیدهایم، چون نمیتوانید ادای خمس کنید. برای این که مسئله روشنتر شود که بخشیده شدن خمس در شرایط خاصّی بوده، دو نمونه از روایات را نقل میکنیم:
١- كَتَبَ رَجُلٌ مِن تُجّارِ فارسِ اِلى اَبِي الحَسنِ الرِّضا(ع)؛
مردی از تجّار فارس نامهای خدمت امام رضا(ع) نوشت که اجازه دهید ما خمس ندهیم. خودمان سهم شما را مصرف کنیم. گاهی میگویند امام زمان که خودش نیازی ندارد، ما هم که دسترسی به او نداریم، پس خودمان بخوریم؛ اما ما گفتیم سهم امام برای زندگی شخصی امام نیست. مگر او چقدر میخواهد؟ پس این همه پول برای زندگی شخصی او نیست و این که میگویند دسترسی به امام نداریم، دلیل بر مباح بودن خمس نمیشود. چون گفتیم دین باید محفوظ بماند و حفظ دین به زمان غیبت و غیر غیبت اختصاص ندارد. باید دین تا روز ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشريف محفوظ بماند و محفوظ ماندن دین نیاز به فقها و حوزهی علمیّه دارد و آن هم نیاز به سهم امام دارد.
معقول نیست که بگوییم چون خودش پس پردهی غیبت است و نیازی ندارد و ما هم دسترسی به او نداریم، پس بخشیده شده است. لذا، آن مرد هم وقتی از امام رضا(ع) سؤال کرد که میتوانیم خمس ندهیم، امام در جواب او مرقوم فرمودند:
«بِسمِ الله الرَّحمن الرَّحيم اِنَّ اللهَ واسِعٌ کَریم؛
خداوند واسع و کریم است و رزق همه دست اوست. شما خیال نکنید که ما برای رزق خود میخواهیم.»
«ضَمِنَ عَلَى العَمَلِ الثَّوابَ؛
اگر طبق دستور کار کردید به شما پاداش میدهند.»
«وَ عَلَى الضَّيقِ الهَمَّ؛
و در شرایط خودداری، دچار غم و غصه خواهید شد.»
اگر خودداری کنید و از عمل استنکاف کنید، محرومیّتها و غصّهها خواهید داشت. گذشته از این که دنیایتان مختّل میشود، آخرتتان هم خراب میشود. سپس فرمود:
«اِنَّ الخُمسَ عَونُنا عَلَى دينِنا؛
خمس برای این است که به دین ما کمک بشود و دین تقویت شود.» حساب تقویت دین است نه حساب زندگی شخصی ما.
«وَ عَلَى مَواليِنا؛
و برای طرفداران ماست.»
و خمس برای تقویت کسانی است که طرفدار ما هستند و میخواهند برای دین کار کنند و ما را در امر دین کمک کنند.
«وَ نَشتَري مِن اَعراضِنا مِمَّن يُخافُ سَطوَتُهُ؛
کسانی هستند که با ما دشمنند. طاغوتها میخواهند ما را از بین ببرند.» ما ناچاریم سرمایهی مالی داشته باشیم و در مقابلشان بایستیم. مکتب را حفظ کنیم و دشمن را از خود دفع کنیم.
«فَلا تَزوُوهُ عَنّا؛
پس حق ما را از ما باز ندارید.»
ما میخواهیم دین را حفظ کنیم.
«وَ لا تَحرِمُوا اَنفُسَكُم دُعاءَنا؛
خودتان را از دعای ما محروم نکنید.»
یعنی اگر شما حق ما را دادید، ما شما را دعا میکنیم و زندگیتان سعادتمندانه میشود. اما چنانچه حق ما را ندادید، تكدّر خاطر در ما پیدا میشود و تكدّر خاطر امام زندگی را مختلّ میکند. اگر امام زمان(ع) ببیند مردم برای این که به هواهای نفسانی خود برسند، نمیخواهند این مقدار خمس را که برای حفظ دین لازم است بدهند، قهراً رنجیده خاطر میشود. وقتی او رنجیده خاطر شد زندگی ما پیچیدگی پیدا میکند و مشکلات زندگی زیاد میشود.
«فَاِنَّ اِخراجَهُ مِفتاحُ رِزقِكُم؛
پس خارج کردن خمس [از مالتان ] کلید روزی شماست.»
ادای خمس کلیدی است که قفلهای زندگی را باز میکند. با دادن خمس رزقتان وسعت پیدا میکند و قفلهای زندگیتان باز میشود.
«وَ تُمَحَّصُ ذُنُوبُکُم؛
گناهان شما بخشیده میشود.»
«ما تَمهَدُونَ لِاَنفُسِکُم لِيَومِ فَاقَتِکُم؛
]و این پرداخت خمس[ ذخیرهای برای روز بیچارگی شماست.»
شما یک روز بیچارگی در پیش دارید. روز برزخ و محشری در پیش دارید. آن روز شدیداً نیازمندید. بر فرض امروز نیازمند نباشید. اما آن روز به طور مسلّم نیازمندید. ادای خمس است که نیاز شما را در برزخ و محشر برطرف میکند. بعد فرمود:
«وَ المُسلِمُ مَن يَفَى لِلّهِ بِما عَهِدَ اِلَيهِ؛
مسلمان واقعی کسی است که به پیمان خدا وفا کند.»
«ألَم أعهَد إلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إنَّهُ لَكُم عَدُوَّ مُبِينٌ * وَ أنِ اعبُدُونِی هذا صِراطٌ مُستَقيمٌ؛[2]
ای فرزندان آدم، آیا از شما پیمان نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید که او دشمن آشکار شماست و فقط مرا بپرستید که راه مستقیم همین است.»
آیا با شما پیمان نبستم که بنده باشید و مطیع فرمان من باشید؟ دنبال شیطان نروید، او شما را به طغیان و سرکشی وسوسه میکند. با توجّه به این جمله، میل قلبی از اصول اوّلیّهی پرداخت خمس است.
«لَيسَ المُسلِمُ مَن أجَابَ بِاللِّسَانِ وَ خَالَفَ بِالقَلبِ؛ [3]
مسلمان آن نیست که به زبان محبت ما را اظهار کند ولی در عمل مخالفت کند، طوری که معلوم شود قلباً مخالف است.» چون قلب است که میگوید:خمس نده، زحمت کشیدهای. قلب که مخالف شد، عمل هم مخالف خواهد شد.
۲- قدِمَ قَومٌ مِن خُراسانِ اِلى اَبِي الحَسنِ الرَّضا (ع)؛
جمعی از خراسان نزد امام رضا(ع) آمدند.
فَسألُوهُ اَن يَجعَلَهُم فِي حَلٍّ مِن خُمسِ؛
پس در خواست کردند که آقا خمس را بر آنان ببخشد.
«قالَ ما اَفعَلُ هذا؛
حضرت با قاطعیّت فرمود: نه، این کار را نمیکنم.» (یعنی حساب دستتان باشد. خمس برای تأمین زندگی شخصی ما نیست. دین مضمحلّ میشود).
«تَمحَضُونَا المَوَدَّةَ بِاَلسِنَتِکُم وَ تَروُونَ عَنّا حَقّاً جَعَلَهُ اللهُ لَنا؛
شما با زبانتان خالصانه اظهار محبّت میکنید. امّا آن حقّی را که خدا برای ما قرار داده نمیخواهید بدهید.»
چطور شما محبّت خالص دارید؟ با زبانتان محبّت محض و خالص اظهار میکنید.
«تَروُونَ عَنّا حَقّاً جَعَلَهُ اللهُ لَنا وَ هُوَ الخُمسُ؛
خمسی را که خدا حقّ ما قرار داده است نمیخواهید بدهید.»
جملهی آخر این روایت عجیب است که سه بار تکرار فرمود:
«لا نَجعَلُ لا نَجعَلُ لا نَجعَلُ لِاَحَدٍ مِنكُم فِي حَلٍّ؛[4]
بر هیچ یک از شما نپرداختن خمس را حلال و مباح نمیکنیم.»
اگر این کار را بکنید زندگیتان توأم با حرام میشود؛ چرا که حق ما را خوردهاید، حق خدا و رسول و حق دین را خوردهاید. به شخص مربوط نیست. برخی از حوادث تاریخی این موضوع را بیشتر تأیید میکند. شما حتماً قصّهی حاج علی بغدادی را شنیدهاید که در مفاتیح هم مرحوم محدث قمی(ره) آن را نقل میکند.[5]
خودآزمایی
1- آیا سهم امام را در زمان غیبت بخشیدهاند؟ مختصری در اینباره توضیح دهید.
2- برخی از شرایط را که در آنها، ائمّه(ع) فرمودهاند ما در این شرایط سهم امام را به شما بخشیدهایم، بیان کنید.
3- از اصول اوّلیّهی پرداخت خمس چیست؟
پینوشتها
[1]- اِتقان: محکم بودن کاری.
[2]- سورهی یس، آیات ۶۰ و۶۱.
[3]- کافی، جلد ۱، صفحهی ۵۴۷: الوسایل، جلد 9، صفحهی ۵۳۸، باب ۳.
[4]- عوالی اللّئالی، جلد ۳، صفحهی ۱۲۷، باب الخمس.
[5]- این رویداد را مرحوم محدث نوری هم در نجم الثّاقب نقل میکند و میگوید: اگر در کتاب من نبود غیر از همین جریان که صحتش برای ما روشن شده - کافی بود که کتاب من باشرافت باشد. (کلیات مفاتيح الجنان، حاج شیخ عباس قمی(ره)، حکایت حاجی علی بغدادی).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی