حضرت علی از آغاز تا هنگام هجرت پیامبر(ص)| ۵
خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در شب هجرت
یکی از افتخارات زندگی حضرت علی(ع) اینکه آن حضرت در شب هجرت پیامبر(ص) به مدینه، در بستر پیامبر(ص) خوابید، شرح کوتاه اینکه:
مشرکان از هر راهی وارد شدند، نتوانستند از پیشروی پیامبر(ص) جلوگیری کنند، سرانجام سران آنها در مجلس شورای خود «دار النَّدْوَه» به گرد هم نشستند و هر کسی چیزی گفت، سرانجام رأیشان بر این شد که از هر قبیلهای یک نفر شجاع، انتخاب شود، انتخاب شدگان[1] شبانه خانهی پیامبر(ص) را محاصره کنند و به بسترش حمله کرده و او را بکشند و اگر بنیهاشم خونبهای او را مطالبه کردند، خونبهای او را همه قبائل بپردازند».
آن شب فرا رسید، بیست و پنج نفر از جلاّدان و مزدوران خونآشام مشرکان که تعدادشان زیاد بود، اطراف خانهی پیامبر(ص) را محاصره نمودند، جبرئیل از طرف خداوند، ماجرا را به پیامبر(ص) خبر داد و آن حضرت را مأمور به هجرت کرد.
پیامبر(ص) علی(ع) را طلبید و ماجرا را به او گفت و به او فرمود: «امشب در بستر من بخواب» [خوابیدن علی(ع) در بستر پیامبر(ص)، موجب آن میشد که مشرکان گمان برند که پیامبر(ص) در بستر خوابیده و پیامبر(ص) با این تاکتیک، هجرت نماید و از گزند مشرکان نجات یابد و نیز علی(ع) در غیاب پیامبر(ص) امانتهای مردم را که در حضور پیامبر(ص) بود، به صاحبانشان رد کند].
هنگامی که علی(ع) از توطئهی مشرکان با خبر شد، از اینکه پیامبر مهربان(ص) در چنین خطری قرار گرفته، گریه کرد و هنگامی که شنید پیامبر(ص) به او میفرماید:
«در رختخواب من بخواب»، آرامش یافت و عرض کرد:
«اَ و تُسْلَمْ اَنْتَ یا رَسُولَاللهِ اِنْ فَدَیْتُکَ بِنَفْسِی»:
«ای رسول خدا! آیا اگر من جانم را قربانت کنم، تو سالم میمانی؟»[2].
پیامبر: «آری، پروردگارم چنین به من وعده داده است».
علی(ع) شاد شده و هرگونه پریشانی از وجودش برطرف گردید.
در روایت دیگر آمده، علی(ع) عرض کرد:
«اَ وَ تُسْلِمَنَّ بِمَبِیتی هُناکَ یا نَبِیَّالله»:
«ای پیامبر خدا! آیا با خوابیدن من در بسترت، تو قطعاً سالم میمانی؟».
پیامبر(ص) فرمود: آری.
در این هنگام علی(ع) از خوشحالی خندید و با اشارهی سر به طرف زمین، سجده شکری به جا آورد[3].
علی(ع) در این هنگام با کمال شجاعت و قوّت قلب، در بستر پیامبر(ص) خوابید و روپوش سبزرنگ پیامبر(ص) را به روی خود کشید.
جوانان قلدر و انتخاب شدهی مشرکان، اطراف خانهی پیامبر(ص) را محاصره نمودند و از درز در به داخل خانه نگاه میکردند، در ظاهر میدیدند که پیامبر(ص) در بسترش خوابیده است، ولی پیامبر(ص) در میان آنها یا قبل از محاصرهی آنها، از خانه خارج شده بود.
هنگامی که وقت هجوم فرا رسید، دستهجمعی با شمشیرهای کشیده وارد خانهی پیامبر(ص) شدند و کنار بستر آن حضرت آمدند، ناگاه دیدند علی(ع) از بستر برجهید، مشرکان تا چهرهی علی(ع) را دیدند، حیران شدند و گفتند: «محمّد کجا است؟».
علی(ع) فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من سراغ او را میگیرید؟»[4].
درگیری شدید علی(ع) با مهاجمان
مطابق بعضی از روایات، آن شب همچنان خانهی پیامبر(ص) در محاصره بود، تا آنگاه که سپیدهی سحر دمید، آنها دیدند با روشن شدن هوا، شناخته و رسوا میشوند، به طرف بستر پیامبر(ص) حمله کردند، علی(ع) دید جمعی شمشیرها از نیام برکشیدهاند و در پیشاپیش آنها «خالد بن ولید» با شمشیری برّان به پیش میآید، حضرت علی(ع) با سرعتی عجیب به سوی خالد پرید و خالد را غافلگیر کرد و دستش را گرفت و آن چنان فشار داد که نعره و فغان خالد بلند شد، علی(ع) شمشیر خالد را گرفت و به یورشیان حمله کرد که آنها همچون رمیدن حیوانات، به وسط حیاط رمیدند، ناگاه دیدند علی(ع) به آنها حمله کرده است، گفتند: «ما به تو کاری نداریم، رفیق تو (محمّد) کجا است؟».
علی(ع) پاسخ داد: من از او خبری ندارم[5].
مباهات خدا به فرشتگان در مورد جانبازی علی(ع)
آن شب خداوند به دو فرشتهی بزرگ میکائیل و جبرئیل، چنین وحی کرد: «من شما را برادر یکدیگر نمودم و عمر یکی از شما را بر دیگری طولانیتر نمودم، کدام یک از شما مرگ زودتر را بپذیرد و زندگی خود را فدای دیگری نماید؟».
هیچ کدام از آنها مرگ زودتر را نپذیرفت، خداوند به آنها خطاب نمود به سوی زمین فرود آیید و ببینید که علی(ع) چگونه مرگ را خریده و خود را فدای پیامبر(ص) نموده است».
آنها به زمین فرود آمدند و کنار بستر علی(ع) رفتند و او را از دشمنانش حفظ نمودند، میکائیل در کنار پایش ایستاد و جبرئیل در کنار سرش خطاب به علی(ع) گفتند:
«بَخٍّ بَخٍّ مَنْ مِثْلُکَ یَابْنَ اَبِی طالِبٍ؟ یُباهِی اللهُ بِکَ الْمَلائکةُ»:
«به به و آفرین به تو، چهکسی مثل تو است ای پسر ابوطالب، که خداوند به وجود تو در میان فرشتگان مباهات میکند».
در این هنگام خداوند این آیه (۲۰۷ سوره بقره) را در شأن علی(ع) نازل کرد:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشرِی نَفسهُ ابتِغَاء مَرضَاة اللهِ...»:
«بعضی از مردم (با ایمان و فداکار همچون علی(ع) به هنگام خوابیدن در بستر پیامبر) جان خود را در برابر خشنودی خدا میفروشند»[6].
تماسهای مخفیانهی علی(ع) با پیامبر(ص)
هنگامی که پیامبر(ص) از مکّه خارج شد، در مسیر راه ابوبکر را دید و با هم به «غار ثور» که در نقطه جنوب مکّه قرار گرفته رفتند و سه شب در آنجا پنهان شدند، مشرکان برای یافتن پیامبر(ص) بسیج شدند و برای یابنده، صد شتر را به عنوان جایزه، تعیین نمودند.
در چنین شرائطی، حضرت علی(ع) شبانه به «غار ثور» رفت و آمد میکرد و برای پیامبر(ص) آب و غذا میبرد و در مورد فراهم کردن وسائل هجرت به مدینه، با هم سخن میگفتند.
حضرت علی(ع) در احتجاج و استدلال خود در ماجرای شورا، بعد از فوت عمر، به این سابقه درخشان خود اشاره کرده و میفرماید:
«نَشَدْتُکُمْ بِاللهِ هَلْ فِیکُمْ اَحَدٌ کانَ یَبْعَثُ اِلی رَسُولِ الله(ص) الطَّعامَ وَ هُوَ فِی الْغارِ وَ یُخْبِرُهُ، غَیْرِی»:
«شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما هیچ کس جز من هست که در آن هنگام که پیامبر(ص) در غار بود، برای او غذا ببرد و اخبار مکّه را به آن حضرت گزارش دهد؟».
همه حاضران اقرار کردند: «که نه، جز تو کسی این کار را نکرد»[7].
در یکی از شبها که علی(ع) با پیامبر(ص) در غار ملاقات کرد، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد که دو شتر برای حرکت به سوی مدینه، فراهم کند و فردا در روز روشن در مکّه با صدای بلند اعلام کند که هر کس نزد محمد(ص) امانتی دارد، یا از او طلبکار است، بیاید و پس بگیرد، سپس مقدّمات سفر «فَواطم» (۱- فاطمه بنت اسد مادر علی(ع) ۲- فاطمه زهرا(س) ۳- فاطمه دختر زبیربن عبدالمطّلب) و کسانی که از بنیهاشم را که به هجرت تمایل دارند، فراهم نماید[8].
حضرت علی(ع) در آن شرائط سخت، همهی این دستورها را با کمال شجاعت و دلاوری انجام داد و در آن سه روز و سه شب، از خاندان پیامبر(ص) سرپرستی نمود.
هجرت علی(ع) به مدینه و ملاقات او در «قُبا» با پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) جلوتر با همراهان به سوی مدینه حرکت نمود و در روز دوشنبه ۱۲ ماه ربیعالاوّل به دهکدهی «قُبا» که در آن وقت در دو فرسخی مدینه قرار داشت رسید، در آنجا تا آخر هفته به انتظار ورود حضرت علی(ع) باقی ماند، حضرت علی(ع) در دل شب از طریق «ذی طُوی» با همراهان از مکّه به سوی مدینه حرکت کردند.
جاسوسان قریش، هجرت دستهجمعی علی(ع) و همراهانش را به مشرکان خبر دادند، گروهی از مشرکان برای برگرداندن علی(ع) و همراهان، حرکت نمودند و در محلّ «ضَجْنان» با آن حضرت روبرو شدند، سخنان زیادی بین آنها رخ داد و سرانجام دشمن میخواست حمله کند، حضرت علی(ع) چارهای جز دفاع ندید و با قاطعیّت اعلام کرد: «هر کس میخواهد قطعه قطعه شود نزدیک آید».
مأموران قریش، هشدار علی(ع) را جدّی گرفتند و از راهی که آمده بودند بازگشتند.
حضرت علی و همراهان به را خود ادامه دادند و آن راه طولانی بین مکّه و مدینه را به سختی پیمودند، به طوری که وقتی به دهکدهی «قُبا» رسیدند، پاهایش مجروح و خونآلود شده بود.
پیامبر(ص) با استقبال علی(ع) شتافت و او را در آغوش گرفت و هنگامی که پاهای مجروح علی(ع) را دید، چشمانش پر از اشک شد[9] به این ترتیب علی(ع) و همراهان، پس از سه روز، به پیامبر(ص) ملحق شدند و از آن پس فصل جدید زندگی علی(ع) با پیامبر(ص) در مدینه آغاز گردید، که در صفحات بعد به ذکر نمونههایی از این زندگی درخشان خواهیم پرداخت.
خودآزمایی
1- آیه ۲۰۷ سوره بقره، در شأن چه کسی و چه زمانی نازل شد؟
2- حضرت علی(ع) به چه منظوری شبانه به «غار ثور» رفت و آمد میکرد؟
3- حضرت علی(ع) پس از هجرت به مدینه، در چه مکانی با پیامبر(ص) ملاقات کردند؟
پینوشتها
1. آنها ۲۵ نفر از ۲۵ قبیله یا ۱۵ نفر از ۱۵ قبیله بودند (بحار، ج ۱۹، ص ۵۴ و ۷۲).
2. الائمّة الاثنی عشر (هاشم معروف)، ج ۱، ص ۱۶۵.
3. بحار، ج ۱۹، ص ۶۰ و ۵۴.
4. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۹۷.
5. بحار، ج ۱۹، ص ۶۱ و ۶۲.
6. بحار، ج ۱۹، ص ۳۹ – اسدالغابه، ج ۴، ص ۲۵ – نورالابصار شبلنجی، ص ۷۷.
7. احتجاح طبرسی، ج ۱، ص ۲۰۴.
8. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۰۴ – بحار، ج ۱۹، ص ۵۷ و ۸۴.
9. کامل ابناثیر، ج ۲، ص ۷۵ – اعلامالوری، ص ۱۹۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ثواب این مطالب خیلی قشنگتون از طرف اموات تقدیم به آقا حجت بن الحسن حسبی الله و نعم الوکیل
سوالی از خدمت شما دارم آیا حضرت علی علیه السلام از کشته شدن یا نشدن خودشون خبر داشتن یا نه؟ و آیا این امر ارزشیست؟!