کد مطلب: ۳۳۲۶
تعداد بازدید: ۲۲۹۹
تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۵
قصه‌های قرآن| ۸۱
هنگامی ‌که حضرت مریم(س) به قدرت الهى بدون شوهر باردار شد، شیطان وسوسه‌گر به میان بنی‌اسرائیل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القاء كرد كه اگر مریم(ع) باردار شده، كار زكریّا(ع) است.

گریه حضرت زكریّا(ع) براى مصائب امام حسین(ع)


حضرت زكریّا(ع) از درگاه خداوند خواست تا نام‌های پنج‌تن آل عبا را به او بیاموزد. خداوند نام آن‌ها را به او آموخت.
زكریّا(ع) هرگاه نام محمّد(ص)، على(ع)، فاطمه(س)، و حسن(ع) را به زبان می‌آورد غم و اندوه از او برطرف می‌شد. ولى وقتی ‌که نام حسین(ع) را به زبان می‌آورد، بی‌اختیار منقلب شده و اشک‌هایش جارى می‌گشت و نفس‌هایش به شماره می‌افتاد.
روزى به خدا عرض كرد: خداوندا! چه شده كه وقتى نام محمّد(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) را به زبان می‌آورم، اندوهم برطرف می‌گردد، ولى همین ‌که نام حسین(ع) را به زبان می‌آورم منقلب می‌شوم، و اشک‌هایم سرازیر می‌شود؟
خداوند ماجراى جان‌سوز شهادت حسین(ع) را به او خبر داد و فرمود:
«كهیعص» كاف اشاره به كربلا است، هاء اشاره به هلاكت عترت حسین(ع) است، یاء اشاره به یزید ستمگر است كه موجب ظلم به حسین(ع) می‌شود، عین اشاره به عطش حسین(ع) است، و صاد اشاره به صبر او است.
وقتى زكریّا قضیه حسین(ع) را شنید، سه روز از مسجد بیت‌المقدّس بیرون نیامد و براى مصائب حسین(ع) گریه و ناله كرد و گفت: خدایا! آیا على و فاطمه(س) را به چنین مصیبت جان‌سوزی مبتلا می‌کنی؟! ...
آنگاه عرض كرد: «خدایا! به من فرزندى بده كه در این سنین پیرى چشمم از او روشن گردد. سپس علاقه آن فرزند را در قلبم بیفكن، آنگاه همان‌گونه كه محمّد(ص) حبیبت را، به فاجعه جان‌سوز قتل فرزندش مبتلا كردى، مرا نیز به فاجعه جان‌سوز قتل پسرم مبتلا گردان تا من نیز همدرد پیامبر اسلام گردم.»
خداوند حضرت یحیى(ع) را به زكریّا داد و همین حضرت یحیى(ع) به خاطر نهی‌ از منکر، به فرمان طاغوت زمان، كشته شد و سرش را در میان طشت طلا نهادند و جریان شهادتش شبیه شهادت حسین(ع)، جان‌سوز بود.[1]
 

نجات زكریّا از تنهایى


سال‌ها بود كه حضرت زكریّا(ع) از تنهایى و نداشتن فرزند كه یار و یاور او باشد، رنج می‌برد، و با امیدى سرشار به خدا دل می‌بست و از خدا می‌خواست كه او را تنها نگذارد. سرانجام خداوند او را از تنهایى بیرون آورد، و یحیى(ع) را به او داد، و زندگى او و همسرش را با داشتن چنین فرزندى نورانى، سامان بخشید.
خداوند از این‌رو آن‌ها را مورد الطاف سرشارش قرارداد كه در انجام نیکی‌ها سرعت می‌نمودند و همواره به خاطر عشق به رحمت خدا، و ترس از عذاب او، او را می‌خواندند، و خضوع و اخلاص خاصّى در درِ خانه خدا داشتند.[2]
یحیى(ع) همدم و مونس خوبى براى پدر و مادرش بود، و عصاى پیرى آن‌ها در جهت ظاهر و باطن به‌ شمار می‌رفت، و به ‌راستی‌ که آن‌ها را از تنهایى بیرون آورد، و یا و فرزند صالحى براى آن‌ها شد.
آرى كسانى كه با قلبى صاف و پاك، و اخلاصی بی‌شائبه به درگاه خداوند بروند این‌گونه به نتیجه درخشان می‌رسند، و زندگى باصفا و درخشنده پیدا می‌نمایند.
 

شهادت جانسوز حضرت زكریّا(ع)

 
هنگامی ‌که حضرت مریم(س) به قدرت الهى بدون شوهر باردار شد (چنان ‌که شرح‌حالش در زندگى عیسى(ع) ذكر می‌شود) شیطان وسوسه‌گر به میان بنی‌اسرائیل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القاء كرد كه اگر مریم(ع) باردار شده، كار زكریّا(ع) است.
همین تهمت ناجوانمردانه باعث شد كه عدّه‌ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زكریّا(ع) را به قتل برسانند.[3] به همین منظور به ‌سوی او هجوم بردند. او از دست آن‌ها گریخت. در بیابان به نزدیكى درختى رسید. آن درخت به زبان آمد و گفت: اى پیامبر خدا نزد من بیا. زكریّا كنار آن درخت رفت، درخت شكافته شد، زكریّا به داخل تنه درخت رفت، سپس تنه درهم به هم پیوست و به ‌این ‌ترتیب آن درخت به زكریّا(ع) پناه داد.
ابلیس به آنجا رسید و گوشه‌ای از عباى زكریّا(ع) را گرفت و در بیرون درخت نگه داشت، سپس دید گروهى در جستجوى كسى هستند، از آن‌ها پرسید در جستجوى چه كسى هستید؟ گفتند: در جستجوى زكریّا(ع) هستیم.
ابلیس گفت: او كنار این درخت آمد و جادو كرد، بر اثر سحر و جادو او تنه این درخت شكافته شده او به درون این درخت رفت. نشانه‌اش همین قسمت عباى او است كه در بیرون درخت مانده است.
آن‌ها تبر تهیّه كردند و همچنین ارّه آوردند و آن درخت را قطع كرده سپس با ارّه قطعه‌قطعه كردند. به‌ این ‌ترتیب زكریّا(ع) مظلومانه در میان آن درخت به شهادت رسید.
خداوند بر آن سنگدلان جاهل غضب كرد، بدترین خلق خود را بر آن‌ها مسلّط نمود كه انتقام خون حضرت زكریّا(ع) را از آن‌ها گرفت.[4]
پس از شهادت زكریّا(ع) خداوند فرشتگان را كنار پیكر مطهر او فرستاد. آن‌ها آمدند و بدن زكریّا(ع) را غسل دادند و كفن كردند، و سه روز پشت سر هم آمدند و نماز بر آن خواندند، سپس او را به خاك سپردند.[5]
(پایان داستان‌های زندگى حضرت زكریّا(ع))
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] . بحار، ج 12، ص 178.
[2] . انبیاء، 89 و 90.
[3] . و از بعضى از تواریخ استفاده می‌شود كه طاغوت عصر زكریا، حضرت یحیى(ع) پسر زكریا(ع)، را به خاطر نهى از منكرى كه نموده بود، كشت (چنان‌ که شرح آن خواهد آمد) زكریّا از قتل یحیى باخبر شد، خود احساس خطر كرد، چرا که طاغوت می‌خواست او را نیز بكشد، زكریّا گریخت و به بوستانى كه در نزدیك مسجد بیت‌المقدّس بود وارد شد و در آنجا تنه درختى باز شد و به زكریّا پناه داد، و سرانجام با راهنمایى ابلیس، مأموران طاغوت آمدند و آن درخت را قطعه‌قطعه نموده و در نتیجه حضرت زكریّا، با وضع دل‌خراشی به شهادت رسید. (بحار، ج 14، ص 189 به نقل از تاریخ كامل ابن اثیر) بنابراین علّت قتل زكریّا، تهمت مذكور نبوده است.
[4] . تاریخ كامل ابن اثیر، ج 1، ص 170 - 175؛ بحار، ج 14، ص 179 و 189.
[5] . بحار، ج 14، ص 179.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: