نگاهی بر زندگی علی(ع) بعد از هجرت، در عصر پیامبر(ص)| ۶
علی(ع) در جنگ حُنین
یکی از رخدادهای بسیار بزرگ عصر پیامبر(ص) که در سال هشتم هجرت، بعد از فتح مکّه رخ داد، جنگ حُنین و پیروزی سپاه اسلام در این جنگ بود.
این جنگ در سرزمین حُنَین میان مکّه و طائف، بین سپاه اسلام و دو قبیله ثقیف و هوازن رخ داد، تعداد سپاه اسلام بالغ بر دوازده هزار نفر بود، و پرچم این جنگ در دست حضرت علی(ع) قرار داشت، در آغاز، سپاه اسلام غافلگیر شدند و شکست سختی خوردند، سپاه اسلام هنگامی از سرزمین حُنین عبور میکرد، ناگهان سپاه دشمن از کمینگاهها بیرون آمدند و از هر سو به مسلمانان حمله کردند، کار به جایی رسید که سپاهیان اسلام گریختند و پراکنده شدند، و تنها نُه یا ده نفر با پیامبر(ص) باقی ماندند، که نُه نفر از آنها از بنیهاشم بودند به نامهای:
۱- عبّاس (عموی پیامبر)
۲- علی(ع)
۳- ابوسفیانبن حارثبن عبدالمطّلب
۴- نوفلبن حارث
۵- ربیعة بن حارث
۶ و ۷- عتبه و معتب، دو پسر ابولهب
۸- فضلبن عبّاس
۹- عبداللهبن زبیر
و یکی دیگر از غیر بنیهاشم به نام «اَیْمن» بود که به شهادت رسید.
امام صادق(ع) فرمود: علی(ع) در این جنگ چهل نفر از مشرکان را کشت.[1]
هلاکت ابوجَرْوَل به دست عل (ع) و شکست دشمن
در چنان شرایط سخت و بحرانی که سپاه اسلام از هم پاشیده بود، یک حادثه عجیب، بار دیگر موجب تضعیف دشمن، و تحرّک مسلمانان شد و آنها را برای جنگیدن آماده ساخت و روحیّه آنان را بالا برد، و آن کشته شدن «ابوجَرْوَل» قهرمان سپاه دشمن به دست علی(ع) بود، توضیح اینکه: فضلبن عبّاس میگوید: ضربت علی(ع) همیشه «بِکْر» بود؛ یعنی نیاز به ضربت دوّم نداشت، همان ضربت اوّل، دشمن را هلاک میکرد.
مردی از هوازن که نامش «ابوجَرْوَل» بود، پرچم سیاهی بر سر نیزه بلند بسته بود و در پیشاپیش لشکر کفر سوار بر شتر سرخی به پیش میآمد به هر مسلمانی که میرسید او را میکشت. و سپس پرچم را به علامت پیروزی بلند میکرد که کافران میدیدند و این رَجَز را با صدای بلند میخواند:
اَنَا اَبُوجَرْوَلْ لا بُراحُ/ حَتّی نُبِیحَ الْیَوْمَ اَوْنُباحُ
«من ابوجرول هستم که امروز تا دشمن را از پای در نیاورم، از او جدا نگردم».
حضرت علی(ع) به سوی او شتافت، نخست به شتر او ضربهای زد که به زمین افتاد، سپس ضربتی به «ابوجرول» زد که او را به دو نصف کرد، در حالی که میفرمود:
قَدْ عَلِمَ الْقَوْمُ لَدَی الصَّباحِ/ اِنَّی لَدَی الْهَیْجاءِ ذُونَصاحٍ
«مردم و قوم، همواره آگاهی دارند که من هنگام چکاچک شمشیرها، آنچه که شایستهی خلوص و حقّ آن است، آن را ادا میکنم».
به این ترتیب، پوزهی بلند شترسوار پرطمطراق به خاک مالیده شد.
کشته شدن ابوجرول، آن چنان روحیّه دشمن را تضعیف کرد که کافی بود یک حمله، آنها را تار و مار کند، عبّاس به نمایندگی پیامبر(ص)، مسلمانان را صدا زد، و همهی آنها با شنیدن صدای عبّاس برگشتند و پیامبر(ص) از فرصت استفاده کرده فرمان حمله را صادر نمود، و دشمن با حملهی مسلمین، مفتضحانه شکست خورد و متواری شد.[2]
و بسیاری از آنها به طائف گریختند، و در میان قلعه طائف، کمین گرفتند، سپاه اسلام، قلعه طائف را حدود یک ماه در محاصرهی خود قرار داد.
تخریب بتخانه قبیلهی «طَیّ» توسّط علی(ع)
یکی از رویدادهای سال نهم هجرت، ویران کردن بتخانه قبیلهی طَیّْ در یمن به وسیلهی امیرمؤمنان علی(ع) بود، به پیامبر(ص) خبر رسید که در میان قبیلهی «طَیّْ» بت بزرگی در بتخانهی مورد پرستش مردم است، پیامبر(ص) علی(ع) را با ۱۵۰ نفر مأمور ویران کردن آن بتخانه نمود، علی(ع) با همراهان روانه بتخانه مزبور شدند، آن حضرت میدانست که بت پرستان قبیلهی طیّ مقاومت میکنند و درگیری شدید رخ میدهد، از اینرو با کمال حفظ رازداری نظامی، سحرگاهان خود را به بتخانه رساندند و آن را ویران نموده و بت بزرگ آن را نابود کردند، و گروهی را که در آنجا در برابر سپاه اسلام مقاومت میکردند، دستگیر کرده و به صورت اسیر وارد مدینه نمودند.
این موفقیّت بزرگ نیز از افتخارات زندگی پرشور علی(ع) است.
«عدیّ بن حاتم» بزرگ قبیلهی طیّ به شام گریخت، خواهرش اسیر سپاه اسلام گردید، سپس پیامبر(ص) خواهر او را آزاد کرد، او به شام نزد برادرش عدّی رفت، و بزرگواری پیامبر(ص) را برای برادرش تعریف نمود، و همین موجب گرایش عدّی به اسلام گردید، او با اختیار خود به مدینه آمد و در محضر پیامبر(ص) مسلمان شد.[3]
مأموریّت علی(ع) برای خواندن آیات برائت در مکّه
یکی از رخدادهایی که در اواخر سال نهم (ماه ذیحجّه) رخ داد، مأموریّت حضرت علی(ع) از جانب پیامبر(ص) برای اعلام برائت از مشرکان، در روز عید قربان در «مِنی» بود، توضیح اینکه:
آیات آغاز سورهی توبه (از آیه ۱ تا ۱۳) نازل شد که روح این آیات در چهار ماده زیر خلاصه میشود:
۱- ممنوعیّت ورود بتپرستان به مسجدالحرام و خانهی خدا.
۲- ممنوعیّت طواف با بدن برهنه.
۳- ممنوعیّت شرکت مشرکان در مراسم حجّ.
۴- پیمان وفاداران به پیمان محترم است، و به پیمانشکنان چهار ماه مهلت داده میشود تا به اسلام بپیوندند وگرنه اسلام با آنها در حال نبرد است.
پیامبر(ص) نخست ابوبکر را طلبید، و او را مأمور کرد تا این آیات را به صورت قطعنامه در مراسم حج در عید قربان در سرزمین مِنی برای مردم بخواند.
ابوبکر، آیات را گرفت و همراه چهل (یا سیصد) نفر، به سوی مکّه حرکت کرد، ولی طولی نکشید که پیک وحی از طرف خدا، به حضور پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: خداوند فرمان داده است که: «این آیات را باید تو با کسی که از تو است، بخواند»، پیامبر(ص) بیدرنگ، حضرت علی(ع) را به حضور طلبید و ماجرا را به او گفت، و مرکب مخصوصش را در اختیار علی(ع) گذاشت و به او فرمود: حرکت کن، و در راه، آیات و قطعنامه را از ابوبکر بگیر، و خودت این مأموریّت را انجام بدهد.
حضرت علی(ع) حرکت کرد و در سرزمین «جُحفه» به ابوبکر رسید، و فرمان پیامبر(ص) را به او ابلاغ نمود، ابوبکر آیات را در اختیار علی(ع) گذاشت، علی(ع) به مکّه رفت و قطعنامه بیزاری از مشرکان را در «مِنی» خواند و به اطّلاع مردم رسانید.
ابوبکر به مدینه به محضر رسول خدا(ص) بازگشت و عرض کرد: «نخست مرا برای اعلام برائت از مشرکان، نصب کردی، ولی اکنون عزل نمودی، آیا آیهای بر ضدّ من نازل شده است؟»، پیامبر فرمود:
«لا، اِلّا اِنِّی اُمِرْتُ اَنْ اُبَلِّغَهُ اَنَا اَوْ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی:
نه، جز اینکه من از جانب خدا مأمور شدهام که آن آیات را خودم یا یکی از مردان خاندانم بلاغ کند».[4]
و در مسند احمد آمده، پیامبر(ص) در پاسخ ابوبکر فرمود:
«لا وَلکِنْ جِبْرَئِیلُ جائَنِی فَقالَ لا یُؤدّی عَنْکَ اِلّا اَنْتَ اَوْ رَجُلٌ مِنْکَ:
نه، ولی جبرئیل نزد من آمد و گفت: آن را جز تو یا مردی از تو، ابلاغ نکند».[5]
این ماجرا در احادیث شیعه و سنّی از امور قطعی است، و به روشنی بیانگر آن است که امیرمؤمنان علی(ع) در مسائل مربوط به حکومت اسلامی، شایستهتر از دیگران است، هدف از این عزل و نصب آن است که عملاً مردم بدانند که علی(ع) از نظر روحیّه و جهات معنوی و سیاسی، قرین و همسان پیامبر اکرم(ص) میباشد.
خودآزمایی
1- چه حادثهای در جنگ حنین، موجب تضعیف دشمن و تحرّک مسلمانان برای جنگیدن شد؟
2- بتخانه قبیلهی طَیّْ در یمن به وسیلهی چه کسی ویران شد؟
3- هدف از عزل و نصب در قطعنامه بیزاری از مشرکان چیست؟
پینوشتها
[1] تاریخ یعقوبی مطابق نقل بحار، ج ۲۱، ص ۱۵۰.
[2] کشف الغمّه، ج ۱، ص ۲۹۸ – بحار، ج ۲۱، ص ۱۵۷.
[3] اقتباس از کتاب مغازی واقدی، ج ۳، ص ۹۸۸ – سیرهی ابن هشام، ج ۴، ص ۲۲۵ به بعد.
[4] خصائص نسائی، ص ۲۸ – مغازی واقدی، ج ۳، ص ۱۰۷۷ – ارشاد مفید، ص ۳۳. حَسَکانی (متوفی بعد از سال ۴۹۰ هجری) در شواهد التنزیل (ج ۱، ص ۲۲۲) حدود ۱۲ روایت در این مورد نقل نموده است.
[5] مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی