کد مطلب: ۳۳۴۱
تعداد بازدید: ۹۳۹
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰
ولایت تکوینی و تشریعی| ۲
در میان مسائل و اصولی که دعوت اسلام بر آن قرار دارد، موضوع و پایه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر از «توحید» نیست. چنان‌که عقیده‌ای خطرناک‌تر فاسدتر و باطل‌تر از «شرک» و «غلوّ» نیست، آن را باید اثبات کرد و هرچه روشن‌تر و وسیع‌تر و خالص‌تر و پاک‌تر فراگرفت و این را باید طرد کرد

بررسی و تذکّر چند مطلب مهم| ۱


پیش از ورود در اصل بحث، بررسی چند موضوع مهم لازم است؛ زیرا این بررسی هم در روشن شدن حقیقت و اطراف و جوانب این بحث مؤثّر است و هم مستقلاً شامل چند رشته از مسائل بزرگ و اساسی اعتقادی و فکری است که در متن معارف توحیدی و اسلامی قرار دارد:
 

1- توحید و پرهیز از شرک و غلوّ

 
در میان مسائل و اصولی که دعوت اسلام بر آن قرار دارد، موضوع و پایه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر از «توحید» نیست. چنان‌که عقیده‌ای خطرناک‌تر فاسدتر و باطل‌تر از «شرک» و «غلوّ»[1] نیست، آن را باید اثبات کرد و هرچه روشن‌تر و وسیع‌تر و خالص‌تر و پاک‌تر فراگرفت و این را باید طرد کرد و از صوُر و مظاهر و نمایش‌های گوناگونی که دارد، فکراً و عملاً پرهیز کرد و جلوگیری نمود:
«وَ مَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»[2]
«هر کس همتایی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوط کرده و پرندگان (در وسط هوا) او را می‌ربایند و یا تندباد او را به جای دوردستی پرتاب می‌کند».
در مسئله ولایت تکوینی و تشریعی و مقامات و فضایل انبیا و اولیا باید کمال توجّه را به این دو موضوع داشت، تا توحید با تمام شُعب و اقسامی که دارد، صددرصد محفوظ باشد و به حریم آن تجاوزی نشده و از خلوص آن، چیزی کم‌ و‌ کاست نگردد، و مخلوق در مرتبه خالق و ممکن در مرتبه واجب شناخته نشود، و شرک و غلوّی پیش نیاید و از افراط در عقیده به شئون انبیا و اولیا و نبوّت و ولایت که فکر و عمل شخص را به شرک و غلوّ گرایش می‌دهد، جلوگیری شود.
از سوی دیگر، از تفریط نیز باید پرهیز کرد و به نام گریز از شرک یا غلوّ، نباید فضایل و مقامات و مناصب و شئونی را که انبیا و ائمه (ع) دارند، انکار نمود و به «ولایت» _ که خود نیز شعبه‌ای از «توحید» است _ حمله کرد و کمالات و مقامات انسان‎های نمونه و برتر را _ که باید از آنها کسب معارف توحیدی کرد، و کشتی نجات بشریت هستند _ منکر شد.
بدیهی است مطلوب، دقیق و حسّاس است و در این میان، شناخت صراط مستقیم کمال لزوم را دارد، و در بعضی از موارد و دقایق آن، فقط علمای متفطّن و متبحّر و زحمت ‌کشیده در قرآن و احادیث اهل‌بیت(ع) می‌توانند اظهار نظر نمایند، و راه میانه و منزّه و پاک را از افراط و تفریط مشخص سازند و به دیگران هم نشان دهند، که متأسفانه هم افراط و هم تفریط، بسیاری را گمراه کرده است و بعضی مسائلی را غلوّ پنداشته‌اند که اعتقاد به آنها در حقّ انبیا و ائمه(ع) نه فقط غلوّ نیست؛ بلکه در حقّ دیگران هم جواز و امکان آن مسلّم است و از سوی دیگر، برخی هم به ‌اندازه‌ای بی‌پروایی و بی‌احتیاطی کرده‌اند که گرفتار تعطیل و تشبیه و شرک و حلول و اتّحاد و تاریکی‌ها و گمراهی‌های گوناگون گردیده‌اند.
«وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»؛[3]
«و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست».
«أَعاذَنَا اللهُ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْغُلُوِّ وَ الْاِلْحادِ وَ التَّشْبِيهِ وَ التَّعْطِيلِ، وَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي مَعْرِفَةِ أَوْلِيآئِهِ وَ مَناصِبِهِمْ وَ مَقاماتِهِمْ»
 

2- تفویض، شرک و باطل است

 
تفویضی که باطل و خلاف توحید است، دو معنا دارد:
اوّل این که: بندگان در کارهای خود مستقل و فاعل بالاستقلال باشند و قضا‌ و‌ قدر الهی در کار نباشد، افعال عباد از حیطه اراده و نظم عامّ الهی در عالم خلقت خارج باشد.
دوم اینکه: امر خلق، رزق، اماته، احیا، شفای بیماران، برقراری نظامات و تدبیر کائنات، به حجج الهی(ع) یا به غیر ایشان واگذار شده باشد که فاعل بالاستقلال در این امور باشند و خدا از تدبیر امور و افعال کناره گیری کرده و عالم را به غیر خود سپرده باشد.[4]
واضح است که تفویض به این دو معنا، خلاف براهین عقلی و ادلّه شرعی است.
امّا از نظر عقلی:
از این‌رو که استقلال غیرخدا در افعال و تدبیر امور کائنات، هرچند به اقدارِ خدا باشد و حادث بوده و ازلی نباشد، منافی با ذاتِ ممکن است که بی‌استقلال و عینِ وابستگی و تعلق و ارتباط به واجب‌الوجود است؛ خواه مجعول بالذات، ماهیات باشند یا حقایق وجودیه، و فرض وجودی غیر از خدا که به نحو استقلال و استبداد، منشأ جعل و خلق و مبدأ وجود باشد، مستلزم خُلف و خروج آن از امکان به وجوب، و از ارتباط به استبداد و از تعلق به استقلال است و این، علاوه‌ بر اینکه محال است، عین شرک است.
خلاصه، مستقل و فاعل بالاستقلال شناختن غیرخدا _ حتی در افعال شخصی _ شرک است؛ زیرا فاعل بالاستقلال و وجود مستقل مطلق، منحصر به خداست و فرض استقلال براى غيرخدا، اگرچه در حيثيتى از حيثيّات باشد، فرض محال و شرك است، هرچند آن استقلال به جعل الهى باشد، خواه به جعل تأليفى و تركيبى باشد و خواه به جعل بسيط. بديهى است كه امور مستحيله متعلق هيچ‌گونه جعل واقع نخواهد شد.
و امّا از نظر شرع:
پس کافی است در ردّ آن، آیه شریفه:
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ»[5]؛
«یهود گفتند: دست خدا (با زنجير) بسته است، دستهايشان بسته باد! به‌ خاطر این سخن از رحمت الهی دور شوند. بلكه هر دو دست (قدرت او) گشاده است».
و نیز آیه کریمه:
«كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ»[6]؛
«همه کسانی که در روی آن (زمین) هستند فانی می‌شوند».
و آيات زيادى كه راجع به امر رزق و خلق، كشف‌ ضرّ، وجوب توكّل به خدا و غير اينها وجود دارد.
و نیز روایات بسیاری مثل حدیث معروف:
«لا جَبْرَ و لا تَفْوِيضَ وَلكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ»[7]؛
«نه جبر است و نه تفويض؛ بلكه امرى است ميان اين دو».
و حدیثی از امام رضا(ع):
«مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَفْعَلُ أَفْعالَنا، ثُمَّ يُعَذِّبُنا عَلَيْها، فَقَدْ قالَ بِالْجَبْرِ. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلى حُجَجِهِ‌، فَقَدْ قالَ بِالتَّفْوِيضِ. وَ الْقآئِلُ بِالْجَبْرِ كافِرٌ، وَ الْقآئِلُ بِالتَّفْوِيضِ مُشْرِكٌ»[8]؛
«هر کس گمان کند خداوند عزوجل کارهای ما را انجام می‌دهد، سپس ما را بر انجام کارهای (ناشایست)، عذاب می‌کند قائل به جبر شده است؛ و هر کس گمان کند که امر آفرینش و روزی به حجّت‌های خداوند واگذار شده است، به سمت تفویض رفته است؛ در حالی ‌که قائل به جبر کافر است و قائل به تفویض مشرک است».
 

خودآزمایی

 
1- مهم‌ترین و اساسی‌ترین موضوعی که دعوت اسلام بر آن قرار دارد، چیست؟
2- در مسئله ولایت تکوینی و تشریعی و مقامات و فضایل انبیا و اولیا باید کمال توجّه را به چه موضوعاتی داشت؟
3- تفویضی که باطل و خلاف توحید است، دو معنا دارد. آن‌ها را به اختصار شرح دهید.
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] غلوّ اعمّ از شرک است؛ مثلاً قول به تقدیس انبیا از اکل و شرب و منافات آن با مقام نبوّت، غلوّ است؛ اما شرک نیست.
[2] حج، 31.
[3] نور، 40.
[4] تفویض در امور تشریعی و جعل و وضع تکالیف نیز آمده است که در آینده، جداگانه از آن بحث خواهد شد. ان شاء اللّه.
[5] مائده، 64.
[6] الرحمن، 26.
[7] کلینی، الکافی، ج1، ص160؛ ابن ابی‌جمهور احسائی، عوالی‌اللئالی، ج4، ص 109.
[8] صدوق، عیون اخبارالرضا‌(علیه‌السلام) ، ج2، ص114؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص198؛ مجلسی، بحارالانوار، ج25، ص328.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: