امام جواد(ع) در دوران امامت| ۵
سیاست مأمون در برخود با امام جواد(ع)
سیاست مأمون (هفتمین خلیفه عبّاسی) نسبت به امام جواد(ع) همان ادامهی سیاست او با حضرت رضا(ع) بود، چنانکه در شمارهی قبل بهطور مشروح بیان شد، مأمون برای حفظ موجودیّت و خلافت خود، در برابر اعتراضات و قیامهای علویان، خود را به امام رضا(ع) نزدیک نمود، آن حضرت را بهعنوان ولیعهد خود اعلام کرد، و تحتنظر نگه داشت.
سیاست مأمون به عبارت بهتر توطئهی سیاسی مأمون در مورد امام جواد(ع) نیز بر همین اساس بود، که با نزدیک شدن به آن حضرت، شیعیان را طرفدار خود کند، او حتّی دخترش اُمالفضل را همسر امام جواد(ع) گردانید، و هدفش از این کار این بود که همهی علویان و شیعیان را از خود راضی نگهدارد.
گرچه مورد اعتراض عبّاسیان قرار گرفت، و آنها به او هشدار دادند که با این سیاست، ممکن است خلافت از بنیعباس به علویان انتقال یابد، ولی او جلب عواطف علویان را بر مخالف عباسیان ترجیح میداد.
امام جواد (ع) نیز همچون پدرش بهخاطر مصالح اسلام، و اضطرار چارهای جز این ندید که در ظاهر با سیاست مأمون مخالفت نکند.
فلسفه پذیرش دعوت مأمون، و هجرت امام جواد(ع) از مدینه به بغداد، همان فلسفه هجرت حضرت رضا(ع) از مدینه به خراسان بود، که در شماره قبل ذکر شد و دیگر در اینجا تکرار نمیکنیم.
امام جواد(ع) توطئهی سیاسی مأمون را میدانست، ولی برای حفظ خطّ فکری و فرهنگ تشیّع، و حفظ شیعیان، در مجموع چنین مصلحت دانست که در ظاهر در مورد نزدیک شدن مأمون، جواب مثبت دهد، گرچه در این راه به شهادت برسد، چرا که گاهی برای حفظ نهضت علم و خط فکری تشیّع، باید تا سرحدّ شهادت، به پیش رفت.
امام جواد(ع) در کنار همین سیاست، اکثر بهرهبرداری را در تحکیم و گسترش تشیّع، و تقویت فرهنگی شیعی، و تربیت شاگردان و نمایندگان نمود، از اینرو گسترش نفوذ تشیع در آن عصر، بسیار چشمگیر شد، و امام جواد(ع) در تمام نقاط قلمرو اسلام، نمایندگانی داشت، و آنها در بسیاری از استانها، مانند: اهواز، همدان، سیستان، بُست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم پخش بودند.[1]
دعوت مأمون از امام جواد(ع) و آمدن امام جواد به بغداد
پس از شهادت حضرت رضا(ع) در سال ۲۰۳ ﻫ.ق، مأمون در سال ۲۰۴ به بغداد رفت و آنجا را دارالخلافه قرار داد، و در همانجا برای امام جواد(ع) که در مدینه بود، نامه نوشت و اور را به بغداد دعوت کرد.
امام جواد(ع) به ناچار، این دعوت را پذیرفت و مدینه را به قصد بغداد ترک کرد.
هنگامی که امام جواد(ع) وارد بغداد شد، مورد احترام شایان مأمون قرار گرفت، مأمون آن حضرت را در یکی از خانههای مجاور خانهی خودش، اسکان داد، و دخترش زینب را که با کنیهی اُمّالفضل خوانده میشد، به عقد ازدواج امام جواد (ع) درآورد.[2]
مطابق بعضی از روایات، مأمون در خراسان در روز بیعت با امام رضا(ع) در ماه رمضان سال ۲۰۱ در یک روز دخترش اُمّحبیبه را همسر امام رضا(ع) گردانید، و دختر دیگرش امالفضل را همسر امام جواد(ع) نمود.[3]
علّامه سیدمحسن امین، میگوید: مأمون در آن روزی که دخترش اُمّحبیبه را همسر امام رضا(ع) نمود، در همان روز دختر دیگرش اُمّالفضل را نامزد امام جواد(ع) کرد، و سپس در بغداد پس از ورود امام جواد(ع) به بغداد، عقد ازدواج بین اُمّالفضل و امام جواد(ع) برقرار شد.[4]
خطبهی عقد ازدواج
در مجلس عقد امام جواد(ع) با اُمّالفضل، مهریّه به همان اندازهی مهریّه حضرت زهرا(س) تعیین شد، و امام جواد(ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«اِنَّ مُحَمَّدَبْنِ عَلِیِّبْنِ مُوسی یَخْطِبُ اُمّالْفَضلِ اِبْنَةَ عَبْدِاللهِ الْمَأْمُونِ، وَ قَدْبَذَلَ لَها مِنَ الصِّداقِ مَهْرِ جَدَّتِهِ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ هُوَ خَمْسَمَأَةَ دِرْهَمٍ جِیادّاً، فَهَلْ زَوَّجْتَنِی یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ بِهَا عَلَی الصِّداقِ الْمَذْکُورِ.
قالَ الْمَأْمُونُ نَعَمْ قَدْ زَوَّجْتُکَ یا با جَعْفَرٍ اُمَّ الْفَضْلِ اِبْنَتِی عَلَی الصِّداقِ الْمَذْکُورِ، فَهَلْ قَبِلْتَ النِّکاحَ؟
قالَ اَبُوجَعْفَرٍ (ع) نَعَمْ قَدْقَبِلْتُ النِّکاحَ وَ رَضِیتُ بِهِ:
همانا محمّدبن علیبن موسی(ع) خواستگاری برای همسری میکند اُمّالفضل دختر عبدالله مأمون را به ۵۰۰ درهم نیک، ای امیر مؤمنان آیا او را با این مهریّه، همسر من میکنی؟»
مأمون گفت: «آری ای ابوجعفر، اُمّالفضل دخترم را همسر تو نمودم به همان مهریّهی مذکور، آیا همسری او را پذیرفتی؟»
امام جواد(ع) فرمود: «آری پذیرفتم و به آن راضی شدم.»[5]
با اینکه: مأمون زمامدار کشور پهناور اسلامی بود، و وضع اقتصادی مردم در آن عصر خوب بود، حضرت جواد(ع) همان مقدار مهریّه حضرت زهرا(س) را که سنّت است مهریه همسرش قرار داد، و این درسی از مکتب امام جواد(ع) است که مسلمانان در هر شرایط، مهریّه را سبک بگیرند.
مهریه حضرت زهرا(س) معادل 5/262 مثقال نقره مسکوک است، هر نقره مسکوک به پول روز معادل ۱۰۱ تومان است، بنابراین به پول روز 5/26512 تومان میباشد.[6]
پاسخ به سه سؤال
در اینجا سه سؤال مطرح میشود که باید پاسخ آن را دانست.
1. اگر امام جواد (ع) حدود نُه سال داشت، هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود، چگونه با دختر مأمون ازدواج کرد؟
2. آیا امام این ازدواج را از روی اجبار و فشار پذیرفت، یا بهخاطر مصلحت دینی؟ مانند ازدواج پیامبر (ص) با عایشه؟
3. آیا مأمون حسن نیّت داشت یا سوء نیت؟
در پاسخ به سؤال نخست میگوییم: اصل عقد ازدواج در همان نُه سالگی امام جواد (ع) صورت گرفت، ولی انتقال دختر مأمون به خانهی امام، مطابق پارهای از روایات در سال ۲۱۵ (یعنی آن هنگام که امام، مطابق پارهای از روایات سال ۲۱۵ (یعنی آن هنگام که امام ۲۰ سال داشت) در شهر تکریت انجام شد، سپس امام در ایّام حجّ، با همسرش به مکّه رهسپار شد و پس از مراجعت از مکّه به مدینه رفتند.[7]
عالم بزرگ، رستم طبری در دلائل الامامه مینویسد: امام جواد (ع) هنگامی که به سنّ ۱۶سالگی رسید با دختر مأمون ازدواج کرد، اعتراض عباسیان، و مناظرات علمی امام نیز در همین وقت رخ داد.[8]
و در پاسخ به سؤال دوّم میگوییم: به نظر میرسد، هر دو، زیرا امام جواد(ع) در برابر اصرار مأمون، در فشار و اجبار قرار گرفت، و از طرفی با توجّه به جوانب امر، مصالح مهمی در تحکیم و گسترش فرهنگ تشیّع، در پرتو این ازدواج بهدست میآمد، از این رو آن حضرت، این ازدواج تلخ را پذیرفت.
در پاسخ به سؤال سوم میگوییم: سابقهی مأمون و شهادت حضرت رضا(ع) بهدست او و نیرنگهای فاش شده او و... همه نشان میداد که او سوءنیّت داشت، و هدف او تحت نظر گرفتن امام جواد(ع) و ظاهرسازی برای جلوگیری از شورش علویان و... بود، ظاهر حال مأمون، بسیاری از علما و راویان، اخبار را فریب داده که گمان گردهاند او حقیقتاً به فضل و علم معتقد بوده و به امام جواد(ع) احترام میگذاشته است، ولی حقیقت این است که او همچون مار خوش خط و خالی بود که زهرش را در نهان مخفی میداشت، این مطلب را حتی غیر شیعیان نیز میدانستند، چنانکه در روایت آمده:
محمّدبن علی هاشمی (که از اهل تسنّن بود) میگوید: صبح همان شبی که امام جواد (ع) با دختر مأمون عروسی کرد، به حضور امام جواد (ع) رفتم، شب گذشته دوا خورده بودم، از اینرو پشت سر هم تشنه میشدم، در محضر آن حضرت تشنه بودم، ولی نمیخواستم درخواست آب کنم، امام جواد(ع) به من نگاه کرد و فرمود: «به گمانم تشنه هستی؟»
گفتم: آری.
به خدمتکار خود فرمود: آب بیاور، او رفت و آب آورد، من با خود گفتم: اکنون آب زهرآلودی برایش میآورند از اینرو خاطرم غمگین بود، خدمتکار آب آورد، حضرت لبخندی به چهرهی من زد و به خدمتکار فرمود: آب را به من بده، آن حضرت آب را گرفت و آشامید و بعد به من داد و من با اطمینان آشامیدم.
طولی نکشید، باز تشنه شدم، ولی نمیخواستم درخواست آب کنم، باز امام جواد(ع) به چهرهی من نگریست، و فرمود: «گویا تشنه هستی».
گفتم: آری.
به خدمتکار فرمود: آب بیاور، او آب آورد، باز من با خود گفتم اکنون آب زهرآلود میآورد، امام جواد(ع) به خدمتکار فرمود: آب را به من بده، امام آب را گرفت و آشامید و بعد در حالی که خنده بر لب داشت به من داد و من هم با اطمینان آشامیدم.
روایت کننده میگوید: در این هنگام محمدبن علی هاشمی به من گفت:
«وَاللهِ اِنّی اَظَنُّ اَنَّ اَباجَعْفَرِ یَعْلَمُ ما فِی النُّفُوسِ کَما تَقُولُ الرّافِضَةُ:
سوگند به خدا من همانطور که رافضیها (شیعیان) میگویند من گمان دارم حضرت جواد(ع) از آنچه که در دلها میگذرد آگاه است.»[9]
این روایت بیانگر آن است که در همان آغاز ازدواج دختر مأمون با امام جواد(ع)، بیشتر مردم – حتّی غیرشیعه – به مأمون خوشبین نبودند، و دخترش را به عنوان مأمور نفوذی او برای زهر دادن به امام جواد (ع) میدانستند.
خودآزمایی
1- سیاست مأمون (هفتمین خلیفه عبّاسی) نسبت به امام جواد(ع) چه بود؟ چرا؟
2- فلسفه پذیرش دعوت مأمون از طرف امام جواد(ع) و هجرت از مدینه به بغداد چه بود؟
3- آیا امام جواد(ع)، ازدواج با امالفضل را از روی اجبار و فشار پذیرفت، یا بهخاطر مصلحت دینی؟
پینوشتها
[1] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، تألیف دکتر حسین جاسم، ص ۷۹.
[2] اعیان الشّیعه، ج ۲، ص ۳۳.
[3] بحار، ج ۴۹، ص ۲۲۱.
[4] اعیانالشّیعه، ج ۲، ص ۳۳.
[5] وسائلالشّیعه، ج ۱۵، ص ۸، در کتاب احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۴۲، این خطبه با اندکی تفاوت نقل شده است.
[6] بیست و شش هزار و پانصد و دوازده تومان و نیم – شرح بیشتر را در کتاب ازدواج آسان، تألیف نگارنده، صفحه ۷۶ بخوانید.
[7] کتاب بغداد، ص ۱۴۲ و ۱۴۳ – زندگی سیاسی امام جواد (ع)، ص ۹۰.
[8] اقتباس از دلائل الامامه، ص ۲۰۶.
[9] ارشادالمفید، ص ۳۰۶، - اصول کافی، ج ۱، ص ۴۹۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی