امام جواد(ع) در دوران امامت| ۷
پرسشهای امام جواد(ع) از یحیی، و درماندگی یحیی
آنگاه مأمون به حضرت جواد(ع) عرض کرد: اکنون نوبت شما است که از یحیی سؤال کنی، اگر صلاح میدانی سؤال کن.
امام جواد(ع) به یحیی فرمود: سؤال کنم؟
یحیی عرض کرد: فدایت گردم، اختیار با شما است، اگر جواب سؤال تو را دانستم که به مراد رسیدهام وگرنه از محضر شما بهرهمند میگردم.
امام جواد(ع) سؤال خود را چنین مطرح کرد:
به من خبر بده از مردی که:
۱- اگر اوّل روز به زنی نگاه کند، نگاهش حرام است.
۲- پس از ساعاتی نگاه او جایز است.
۳- و هنگام ظهر نگاهش به آن زن حرام شود.
۴- و هنگام عصر، جایز باشد.
۵- هنگام غروب حرام باشد.
۶- آخر شب جایز باشد.
۷- نصف شب حرام باشد.
۸- هنگام طلوع فجر جایز باشد.
بگو بدانم این مسأله چگونه است؟
یحییبن اَکْثَم گفت: سوگند به خدا، پاسخ به این مسائل را نمیدانم، اگر لطف بفرمایید با جواب آن ما را مستفیض کنید.
امام جواد(ع) فرمود:
۱- این زن، کنیز مردی بود، مرد نامحرمی در آغاز روز به او نگاه کرد که نگاه او حرام بود.
۲- پس از ساعتی همان مرد او را از صاحبش خرید، نگاه به او برایش جایز شد.
۳- هنگام ظهر، او را از بردگی آزاد نمود، نگاهش به او حرام شد.
۴- هنگام عصر با او ازدواج کرد، نگاهش به او جایز گردید.
۵- هنگام غروب به آن زن ظِهار[1] کرد، نگاهش به او حرام شد.
۶- در آخر شب کفّاره ظِهار را داد، نگاهش به او جایز گردید.
۷- نصف شب او را طلاق داد، نگاهش به او حرام گردید.
۸- صبح به آن زن رجوع کرد، نگاهش جایز شد.
در این هنگام مأمون به حاضران رو کرد و گفت: «آیا در میان شما شخصی هست که اینگونه مسائل را تجزیه کند و پاسخ دهد؟»
حاضران به اتّفاق گفتند: نه، بلکه رییس مؤمنان (شما) آگاهتر هستید.
مأمون گفت: وای بر شما! کسانی که از افراد این خاندان (رسالت) هستند، چنانکه دیدید به مقامات عالی علم و کمال، اختصاص داده شدهاند، خردسالی آنها را از کمالات باز نمیدارد، آیا نمیدانید که رسول خدا(ص) دعوت خود را با دعوت کردن امیر مؤمنان علی(ع) به اسلام شروع کرد، و اسلام علی(ع) را پذیرفت و به آن حکم فرمود با اینکه علی(ع) در این وقت ده سال داشت، و همچنین پیامبر(ص) با حسن و حسین(ع) بیعت کرد، با اینکه آنها در آن وقت کمتر از شش سال داشتند، و با کودکی جز آنها بیعت نکرد، آیا نمیدانید که این خاندان مورد عنایت مخصوص خدا هستند، و علم و کمال را از همدیگر به ارث میبرند، و آخرین آنها با نخستینشان همسان هستند؟»
حاضران گفتند: راست میگویی ای امیر مؤمنان![2]
مناظرهی دیگر یحییبن اَکْثَمْ با امام جواد(ع)
پس از ازدواج امام جواد(ع) با امّالفضل، در مجلسی که گروه بسیاری از جمله مأمون و رجال کشور بودند، یحییبن اکثم مناظرهی زیر را با آن حضرت نمود:
یحیی: روایت شده جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و گفت:
«خداوند سلام میرساند و میفرماید؛ «من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او نیز از من راضی است؟»
امام جواد: من منکر فضل ابوبکر نیستم ولی شخصی که چنین روایتی نقل میکند باید توجّه داشته باشد که رسول خدا(ص) در حجّةالوداع فرمود: «دروغسازان دروغ بسیار بر من بستند، بعد از من نیز دروغ بسیار ببندند، هرکس از روی عمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش است، هرگاه حدیثی از من به شما رسید آن را بر کتاب خدا قرآن و سنّت من عرضه کنید، آنچه را که موافق قرآن و سنّت من است بپذیرید، و اگر مخالف است رد کنید.» این روایت با کتاب خدا موافق نیست، زیرا خدا میفرماید:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ:
«ما انسان را آفریدیم و میدانیم در دلش چه چیز میگذرد، و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.» (سورهی ق/۱۶)
بنابراین آیا خشنودی ابوبکر از خدا، بر خدا مخفی است تا از او بپرسد، چنین نسبتی به خدا، محال است.»
یحیی: روایت شده: «مَثَل ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است.»
امام جواد: در این مورد نیز باید دقّت شود، زیرا جبرئیل و میکائیل دو فرشتهی مقرّب درگاه خدایند، هرگز گناه نکردهاند و نمیکنند و یک لحظه از اطاعت خدا جدا نمیگردند، ولی عمر و ابوبکر مدّتها مشرک بودند و سپس مسلمان شدند، آنها بیشتر عمرشان را در شرک به سر آوردند، پس محال است که آنها به میکائیل و جبرئیل تشبیه شوند.
یحیی: نیز روایت شده: عمر و ابوبکر دو آقای پیران بهشتند، نظر شما در این مورد چیست؟
امام جواد: این روایت نیز نادرست است زیرا تمام اهل بهشت جوان هستند، در میان آنها پیر نیست، این حدیث را بنیامیّه به دروغ ساختند تا در برابر آن حدیثی قرار گیرد که رسول خدا(ص) فرمود:
«حسن و حسین(ع) دو آقای جوانان اهل بهشتند.»
یحیی: روایت شده که عمربن خطّاب چراغ تابان اهل بهشت است.
امام جواد: این روایت نیز نادرست است، زیرا در بهشت نورهای فرشتگان مقرّب و نورهای آدم و محمّد(ص) و همهی پیامبران و رسولان وجود دارد، چطور بهشت به نور اینها روشن نمیشود و به نور عمر روشن میشود؟
یحیی: روایت شده که سکینه (فرشتهی حقّ) به زبان عمر سخن میگوید.
امام جواد: من منکر فضل عمر نیستم ولی ابوبکر با اینکه از عمر افضل است، بر فراز منبر گفت: «شیطانی در من هست که مرا منحرف میسازد، هرگاه دیدید از راه راست انحراف یافتم، مرا از انحراف باز دارید.» (بنابراین افضل که چنین بگوید، مفضول چگونه خواهد بود؟)
یحیی: روایت شده پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبری مبعوث نمیشدم، عمر مبعوث میشد!»
امام جواد: کتاب خدا قرآن راستگوتر از این حدیث است، خداوند در کتابش میفرماید:
«وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبِییِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ:
به خاطر بیاور هنگامی را که از پیامبران و از تو و از نوح، پیمان گرفتیم.» (احزاب/۷)
این آیه به طور آشکار میگوید: خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، بنابراین چگونه این پیمان تبدیل شدنی است (چنین پیمانی تبدیل شدنی نیست و با واژهی اگر نمیتوان آن را ادا کرد، وانگهی) هیچ یک از پیامبران به اندازهی یک چشم به هم زدن شرک نورزیدهاند، چگونه خدا کسی را به پیامبری مبعوث کند با اینکه آن کس بیشتر عمر خویش را در شرک گذرانده است، و نیز پیامبر(ص) فرمود: «آن هنگام که آدم بین روح و جسد بود (و هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم.»
یحیی: روایت شده پیامبر(ص) فرمود: «هیچگاه وحی بر من نازل نشد مگر اینکه گمان کردم بر آل خطّاب (دودمان عمر) نازل شده است.»
امام جواد: این سخن نیز محال است، زیرا روا نیست که پیامبر در مورد خود شک و گمان کند، خداوند میفرماید:
«اَللهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ:
خداوند از فرشتگان و انسانها، رسولانی را بر میگزیند.» (پس با گزینش خدا، شک و گمان پیدا نمیشود) و چگونه ممکن است که مقام پیامبر از کسی که برگزیدهی خدا است به کسی که سابقه شرک دارد، منتقل شود.
یحیی: روایت شده: پیامبر(ص) فرمود: «اگر عذاب نازل شود جز عمر کسی از آن نجات نمییابد.»
امام جواد: این حدیث نیز محال است زیرا خداوند خطاب به پیامبرش میفرماید:
«وَ ما کانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ، وَ ما کانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرونَ:
تا آن هنگام که تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را عذاب نمیکند، و نیز مادام که آنها استغفار میکنند، خدا عذابشان نمیکند.» (انفال/۳۳)[3]
خودآزمایی
با توجه به مناظرهی دیگر یحییبن اَکْثَمْ با امام جواد(ع)، پاسخ امام جواد(ع) به سوالات زیر که یحییبن اَکْثَمْ مطرح کرد، چه بوده است؟
1- روایت شده جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «خداوند سلام میرساند و میفرماید؛ «من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او نیز از من راضی است؟»
2- روایت شده که عمربن خطّاب چراغ تابان اهل بهشت است.
3- روایت شده پیامبر(ص) فرمود: «اگر من به پیامبری مبعوث نمیشدم، عمر مبعوث میشد!»
پینوشتها
[1] ظهار، طلاق زمان جاهلیت بود، و عبارت از این است که مردی به همسرش بگوید: «پشت تو نسبت به من همانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم هست.» اسلام این کار را(نه به عنوان طلاق، بلکه به عنوان جدایی زن و مرد) تقریر کرد، و رجوع آن را بهوسیلهی کفّاره قرار داد.
[2] کشف الغّمه، ج ۳، ص ۲۰۷ – احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۲۴۴ و ۲۴۵ – ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۲۷۰ تا ۲۷۵ – الاختصاص مفید، ص ۱۰۰.
[3] احتجاح طبرسی، ج ۲، ص ۲۴۵ تا ۲۴۹ – بحار، ج ۵۰، ص ۸۰ تا ۸۳ – ترجمهی تحفالعقول، ص ۵۲۹ تا ۵۳۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی