کد مطلب: ۳۳۵۸
تعداد بازدید: ۱۷۲۷
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۷
نگاهی بر زندگی امام جواد(ع)| ۱۴
امام جواد(ع) هنگامی که با اُمّ‌الفضل دختر مأمون ازدواج کرد، سالها گذشت او دارای فرزند نشد، چرا که او عقیم و نازا بود، امام جواد(ع) با کنیزی پاک سرشت به نام سمانه که از اهالی مغرب بود ازدواج کرد، و از او در سال ۲۱۲ هجری قمری دارای فرزند شد، که همان حضرت هادی(ع) باشد.

امام جواد(ع) در دوران امامت| ۹

 

نمایندگان امام جواد(ع)

 
امام جواد(ع) در اطراف و اکناف، نمایندگانی داشت که از طرف آن حضرت به رسیدگی امور شیعیان و حلّ مشکلات مسلمین، می‌پرداختند، مانند محمّدبن اسماعیل‌بن بزیع، احمدبن حمزه قمّی، نوح‌بن درّاج، حسین‌بن عبدالله نیشابوری حاکم بُست و سیستان و حکیم‌بن علیا اسدی، حاکم بحرین[1] در این راستا نظر شما را به روایت زیر جلب می‌کنم:
حسین‌بن عبدالله نیشابوری حاکم دولت وقت در سیستان از شیعیان و ارادتمندان امام جواد(ع) بود، و همچون مأمور نفوذیِ امام جواد(ع) در آنجا به امور شیعیان رسیدگی نیک می‌نمود.
یکی از شیعیان دودمان بنی حنیفه از اهالی بُست سیستان می‌گوید: «در سال اوّل خلافت معتصم عبّاسی به حجّ رفتم، در مسیر راه به محضر امام جواد(ع) رسیدم، و به او عرض کردم یکی از کارگزاران خلیفه در سیستان، از شیعیان و دوستان شما است، من مالیاتی بدهکارم، برای او بنویسید که نسبت به من نیکی کند.»
امام جواد(ع) تقاضای این شیعه را پذیرفت و برای حاکم سیستان چنین نوشت:
«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ اَمّا بَعْدُ فَاِنَّ مُوصِلَ کِتابِی هذا ذَکَرَ عَنْکَ مَذْهَباً جَمِیلاً، وَ اَنَّهُ مالَکَ مِنْ عَمَلِکَ اِلاّ ما اَحْسَنْتَ فِیهِ فَاَحْسَنْ اِلی اِخْوانِکَ، وَ اعْلَمْ اَنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ سائِلُکَ عَنْ مَثاقِیلِ الذَّرِّ وَ الخرْدَلِ:
به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان؛ امّا بعد همانا آورنده‌ی این نامه از مذهب و شیوه‌ی نیکویت یاد کرد، و بدان که عمل تو برای تو مفید نیست مگر احسانی که به دیگران کنی، پس به برادران دینی خود نیکی کن، و بدان که خداوند متعال از اندازه‌ی ذرّه و خردلی نمی‌گذارد مگر آنکه تو را در مورد آن مورد بازخواست قرار می‌دهد.»
آن مرد سیستانی به سیستان رفت، قبل از آنکه نزد حسین‌بن عبدالله برود، خبر نامه به گوش او رسیده بود، او تا ده فرسخ به استقبال آن مرد سیستانی آمد و نامه را از او گرفت و بوسید و بر دیده‌ی خود نهاد، سپس علاوه بر اینکه او را از مالیات معاف کرد، ماهیانه مبالغی نیز مقرّر کرد تا به‌ عنوان کمک ‌هزینه زندگی به او بپردازند، حاکم سیستان تا آخر عمر، به این قول خود وفا کرد.[2]
 

سرپرستی و رسیدگی امور در مدینه

 
چنانکه گفتیم امام جواد(ع) پس از مراجعت از بغداد به مدینه، حدود پانزده سال یا ... در مدینه سکونت نمود.
در این مدّت امام همچون یک مرجعی توانمند به رسیدگی امور پرداخت، به‌ویژه در حفظ و تفکّر و فرهنگ تشیّع، توجّه بسیار نمود، و بیشتر وقت شریفش در راه تعلیم و تعلّم، و سامان بخشیدن به نیازهای مردم، می‌گذشت، طبیعی است که در این مدّت حوادث بسیار در شیوه‌ی زندگی آن حضرت رخ داده است، در اینجا در میان صدها حوادث، نظر شما را به ذکر چند نمونه جلب می‌کنیم:

 
ازدواج با سمانه‌ی مغربیّه

 
امام جواد(ع) هنگامی که با اُمّ‌الفضل دختر مأمون ازدواج کرد، سالها گذشت او دارای فرزند نشد، چرا که او عقیم و نازا بود، امام جواد(ع) با کنیزی پاک سرشت به نام سمانه که از اهالی مغرب بود ازدواج کرد، و از او در سال ۲۱۲ هجری قمری دارای فرزند شد، که همان حضرت هادی(ع) باشد.
مطابق روایات متعدّد، حسادت هووگری باعث شد که اُمّ‌الفضل بنای ناسازگاری را با امام جواد(ع) گذاشت، و از اینکه آن حضرت دارای همسر دیگر و فرزند شده، بسیار ناراحت بود، و سرانجام چنانکه خواهیم گفت امام جواد(ع) به دست امّ‌الفضل، مسموم و شهید شد.
اُمّ‌الفضل در مورد ازدواج امام جواد(ع) با سمانه، به پدرش مأمون شکایت نمود، مأمون به او گفت: «دخترم تحمّل و سازگاری کن، زیرا حضرت جواد(ع) پاره‌ی تن رسول خدا(ص) است.»[3]
و طبق روایت دیگر؛ اُمّ‌الفضل ضمن نامه‌ای به پدرش مأمون شکایت نمود، مأمون در پاسخ نوشت:‌ »ای دخترم! ما تو را همسر حضرت جواد(ع) نکرده‌ایم که حلالی را حرام کنیم، پس از این، این شکایتها را تکرار نکن.»[4]
اُمّ‌الفضل بقدری در موارد ازدواج جدید امام جواد(ع) حسّاس و ناراحت بود که خود می‌گوید: «روزی کنیزی نزد من آمد و سلام کرد، پرسیدم: کیستی؟ جواب داد: من کنیزی از نوادگان عمّار یاسر هستم، و همسر امام جواد(ع) شوهر تو می‌باشم.» حسادت هووگری بقدری بر من چیره شد که نتوانستم خود را نگهدارم، تصمیم گرفتم از خانه بیرون روم و در شهرها دربدر گردم، و شیطان مرا بر آن وادار می‌کرد که به آن کنیز بد رفتاری کنم، و به او ناسزا بگویم، ولی سرانجام خود را کنترل کردم...»[5]
 

شیعه‌ی حقیقی کیست؟

 
یک روز در مدینه، یکی از شیعیان، به خاطر احسانی که کرده بوده، بسیار خوشحال به نظر می‌رسید، به محضر امام جواد(ع) آمد، امام به او فرمود: «علّت چیست که تو را این‌گونه شادمان می‌نگرم؟»
او جواب داد: ای پسر رسول خدا! از پدرت شنیدم می‌فرمود:
«سزاوارترین روز برای شادی کردن، آن روزی است که خداوند به انسان توفیق نیکی کردن و انفاق نمودن به برادران دینی دهد، امروز ده نفر از برادران دینی که فقیر و عیالمند بودند از فلان‌جا و فلان‌جا نزد من آمدند، و من به هر کدام فلان مقدار پول و خواروبار دادم، از این‌رو خوشحال هستم.»
امام جواد(ع) فرمود: «سوگند به جانم، سزاوار است که تو خوشحال باشی، اگر عمل نیک خود را «حَبط و پوچ» نساخته باشی و یا بعداً حبط و پوچ نکنی.»
او عرض کرد:‌‌ « با اینکه من از «شیعیان خالص» شما هستم، چگونه عمل نیکم را حبط و پوچ می‌کنم؟»
امام جواد(ع) فرمود: همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاقهای خود را حبط و پوچ نمودی (یعنی ادّعای شیعه‌ی خالص بودن، کار ساده‌ای نیست).
او عرض کرد: چگونه؟ توضیح بدهید.
امام جواد(ع) فرمود: این آیه را بخوان:
«یَا اَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا لَاتُبطِلُوا صَدَقاتکُم بِالمَنِّ وَ الاَذَی:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بخششهای خود را با منّت و آزار، باطل نسازید.»[6]
او عرض کرد: من به آن افرادی که صدقه دادم، منّت بر آنها نگذاشتم و آنها را آزار ننمودم.
امام جوا (ع) فرمود: خداوند فرموده:
«لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْاَذی:
بخشش‌های خود را با منّت و آزار، باطل و پوچ نسازید»،
نفرموده تنها منّت و آزار بر آنانکه می‌بخشید، بلکه خواه منّت و آزار بر آنان باشد یا دیگران، آیا به نظر تو آزار به آنان (بخشش گیرندگان) شدیدتر است، یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو و فرشتگان مقرّب الهی، و یا آزار به ما؟
او عرض کرد: بلکه آزار به فرشتگان و آزار به شما، شدیدتر است.
امام جواد(ع) فرمود:«تو فرشتگان و مرا آزار دادی و بخشش خود را باطل نمودی!»
او عرض کرد: چرا باطل کردم و شما را آزار دادم؟
امام جواد(ع) فرمود: این که گفتی: چگونه باطل نمودم با اینکه من از شیعیان خالص شما هستم؟ (همین ادّعای بزرگ، ما را آزار داد).
سپس فرمود: «وای بر تو! آیا می‌دانی شیعه‌ی خالص ما کیست؟
شیعه‌ی خالص ما «حزبیل» مؤمن آل فرعون و «حبیب نجّار» صاحب یاسین[7] و سلمان(ره) و ابوذر(ره) و مقداد(ره) و عمّار(ره) هستند، تو خود را در صف این افراد برجسته قراردادی و با این ادّعا فرشتگان و ما را آزردی.»
آن مرد به گناه و تقصیر خود اعتراف کرد و استغفار و توبه نمود .و عرض کرد: «اگر نگویم شیعه‌ی خالص شما هستم پس چه بگویم؟»
امام جواد(ع) فرمود: «بگو من از دوستان شما هستم، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن دارم.»
او چنین گفت، و از گفته‌ی قبل، استغفار کرد، امام جواد(ع) فرمود: «اکنون پاداش بخششهای تو به تو بازگشت نمود و حبط و بطلان آنها برطرف گردید.»[8]
 

کرامت و بزرگواری امام جواد(ع) به شیعیان

 
محمّدبن سهل قمی(ره) می‌گوید: در سفر مکّه، به مدینه رفتم و به حضور امام جواد(ع) مشرّف شدم، می‌خواستم لباسی را از آن حضرت برای پوشیدن، مطالبه کنم، ولی فرصتی به‌دست نیامد، و با آن حضرت، خداحافظی کردم و از خانه‌ی او بیرون آمدم، تصمیم گرفتم نامه‌ای را برای آن حضرت بنویسم و در آن نامه، لباسی را درخواست کنم، نامه را نوشتم و به مسجد رفتم و پس از انجام دو رکعت نماز و استخاره، به قلبم آمد که نامه را نفرستم، از این‌رو نامه را پاره کردم، و از مدینه بیرون آمدم، همچنان به پیمودن راه ادامه می‌دادم، ناگاه، شخصی نزد من آمد و دستمالی که لباس در آن بود، در دستش بود و از افراد می‌پرسید: محمّدبن سهل قمی(ره) کیست؟، تا اینکه نزد من آمد، وقتی که مرا شناخت، گفت: «مولای تو (امام جواد(ع)) این لباس را برای تو فرستاده است، نگاه کردم دیدم دو لباس مرغوب و نرم است.
محمّدبن سهل، آن لباس‌ها را گرفت، و تا آخر عمر نزد خود نگهداشت، وقتی که از دنیا رفت، پسرش احمد، با همان دو لباس، او را کفن کرد.[9]
دو ماجرای فوق نشان می‌دهد که امام جواد(ع) با شیوه‌های مخصوصی، به تربیت شاگردان و شیعیان می‌پرداخت، و با هر کسی براساس تناسب روحیّه او برخورد می‌نمود، تا موجب رشد و ترقّی او گردد.
 

خودآزمایی

 
1- به چه دلیل حسین ‌بن عبدالله نیشابوری، یکی از شیعیان دودمان بنی حنیفه را از مالیات معاف کرد؟
2- چرا امام جواد(ع) با سمانه ازدواج کرد؟
3- مطابق روایات متعدّد به چه دلیل، اُمّ‌الفضل بنای ناسازگاری با امام جواد(ع) گذاشت؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، دکتر حسین جاسم، ص ۷۹.
[2] فروع کافی، ج ۵، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.
[3] بحار، ج ۵۰، ص ۹۶.
[4] مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۳۸۲.
[5] همان مدرک.
[6] بقره/۲۶۴.
[7] در قرآن، در آیه ۲۸ غافر، سخن از مؤمن آل فرعون (حزبیل)، در آیه ۲۰ یس سخن از صاحب یاسین (حبیب نجّار) به میان آمده است.
[8] بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۱۵۹.
[9] مختار الخرائج، ص ۲۷۳.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: