نمونههایی از گفتار و رفتار امام صادق(ع)| ۱
ده گفتار از امام صادق(ع)
1- اِنَّ الذَّنْبَ یَحْرِمْ الْعَبْدَ الرِّزْقَ:
«گناه؛ انسان را از روزی محروم میکند.»[1]
2- اِنَّ العَمَلَ السَیِّیءَ اَسْرَعُ فِی صاحِبِهِ مِنَ السَّکِّینِ فِی اللَّحْمِ:
«تأثیر کار بد بر صاحبش، از تأثیر کارد در گوشت زودتر است.»[2]
3- عَلَیْکَ بِالنَّصْحِ لِلَّهِ فِی خَلْقِهِ، فَلَنْ تَلْقاهُ بِعَمَلٍ اَفْضَلُ مِنْهُ:
«بر تو باد که برای خدا، خیرخواه مخلوقش باشی، که هرگز خدا را به کاری بهتر از آن ملاقات نکنی.»[3]
4- لَسْتُ اَحَبُّ اَنْ اَرَی الشّابَّ مِنْکُمْ اِلّا غادِیاً فِی حالَیْنِ، اِمّا عالِماً اَوْ مُتَعَلِّماً:
«دوست ندارم شما جوانان را جز در یکی از دو حال بنگرم:
1- عالم و دانشمند. 2- دانشجو و دانش طلب.»[4]
5- مَثَلُ الْعِلْمِ الّذِی لا یُعْمَلُ بِهِ کَالْکَنْزِ الّذِی لا یُنْفَقُ مِنْهُ:
«مثال دانشی که به آن عمل نمیشود، همچون گنجی است که چیزی از آن در مصرفهای لازم، صرف نمیگردد.»[5]
6- ثَلاثَةُ تَورِثُ الْمَحَبَّةَ: اَلدّینُ وَ التَّواضِعُ وَ الْبَذْلُ:
«سه چیز موجب جلب محبّت و دوستی دیگران است:
1- دینداری 2- تواضع و فروتنی 3- بذل و بخشش.»[6]
7- مَنْ اَحْزَنَ والِدَیْهِ فَقَدْ عَقَّهُما، وَ مَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلَی فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِیبَتِهِ فَقَدْ حَبَطَ اَجْرَهُ:
«کسی که پدر و مادرش را اندوهگین کند نسبت به آنها جفا نموده (و عاق والدین شده) است، و کسی که هنگام مبتلا شدن به مصیبتها و گرفتاریها دستش را بر رانش بزند، پاداش خود را پوچ و نابود نموده است.»[7]
8- اَلدَّیْنُ غَمٌّ باللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بالنَّهارِ:
«قرض گرفتن، غصّهی شب و ذلّت روز است.»
9- اَلْحَیاءُ عَلَی وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ، وَ مِنْهُ قُوَّةٌ وَ اِسْلامٌ وَ اِیمانٌ:
«حیا و شرم بر دو گونه است، یکی نشانهی ضعف و عجز است (مانند کم رویی بیجهت) و دیگری نشانهی قوّت اسلام و ایمان است.»[8]
10- مَنْ بَدأَ بکَلامٍ قَبْلَ سَلامٍ فَلا تُجِیبُوهُ:
«کسی که قبل از سلام کردن، آغاز سخن کند، جوابش نگویید.»[9]
نمونههایی از جلوههای رفتاری امام صادق(ع)
برای این که با شیوهی زندگی و شخصیّت معنوی امام صادق(ع) آشنا شویم، و آن را الگوی رفتاری خود قرار دهیم، در اینجا نظر شما را به نمونههایی از کمالات و ارزشهای والای انسانی او جلب میکنیم:
عبادت و بندگی امام صادق(ع)
امام صادق(ع) قبل از هر چیز بندهی خالص خدا بود و در همه چیز آن را اساس زندگی خود قرار داده بود، او شیفته و دلباختهی ذات پاک خدا بود و در این راستا به آخرین مرحلهی سیر و سلوک، عرفان و غرق شدن در دریای عظمت پروردگار رسیده بود و به راستی که در این مسیر به مقام تقرّب خاصّ الهی نایل گردید.
اینک نظر شما را به چند نمونه از عبادات امام صادق(ع) جلب میکنیم.
مناجات الیاس(ع) از زبان امام صادق(ع)
حضرت الیاس(ع) یکی از پیامبران و رسولان خداست. (صافّات/123)
و در قرآن به عنوان شخص صالح در ردیف پیامبرانی مانند: عیسی، زکریّا، یحیی(ع) ذکر شده است. (انعام/ 85)
و طبق روایتی؛ شخصی از الیاس(ع) پرسید: «اکنون چند نفر از پیامبران، زنده هستند؟»
الیاس جواب داد: «چهار نفر، که دو نفر از آنها یعنی عیسی و ادریس در آسمان هستند، و دو نفرشان یعنی الیاس و خضر در زمین میباشند.»[10]
مفضّل بن عمر (یکی از شاگردان معروف امام صادق(ع) میگوید: ما چند نفر بودیم، به در خانهی امام صادق(ع) رفتیم و میخواستیم اجازهی ورود بگیریم شنیدیم آن حضرت (با سوز و گداز خاصّی) سخن میگوید که عربی نبود و خیال کردیم که به زبان «سِریانی» سخن میگوید، و شنیدیم گریه میکند، ما نیز از گریه او گریستیم، آنگاه غلامش نزد ما آمد و اجازهی ورود داد، ما به حضور امام صادق(ع) رسیدیم، من عرض کردم: «خداوند کارت را سامان بخشد، ما به در خانهی شما آمدیم، شنیدیم به زبان غیر عربی که به گمانمان سِریانی بود سخن میگفتی، سپس گریه کردی و ما هم از گریهی شما گریستیم.»
امام: آری به یاد الیاس پیغمبر(ع) که از پیغمبران عابد بنیاسرائیل بود افتادم، همان سخنان را که الیاس(ع) در سجدهاش (به لغت سِریانی) میخواند (و مناجات میکرد) میخواندم، آنگاه امام(ع) آن دعا را پشت سر هم خواند، سوگند به خدا من هیچ کشیش و مقام عالی روحانی مسیحی را هرگز ندیده بودم که آن گونه شیوا و جاذب بخواند و سپس امام(ع) آن مناجات الیاس(ع) را به عربی برای ما ترجمه کرد و فرمود: الیاس در سجدهاش چنین میگفت:
«اَتُراکَ مُعَذِّبی وَ قَدْ اَظْمَأْتُ لَکَ هَوا جِرِی...»:
«پروردگارا! آیا بنگرم که مرا عذاب کنی با آن که روزهای داغ برای تو (با روزه گرفتن) تشنگی کشیدم؟
آیا تو را بنگرم که مرا عذاب کنی، با آن که رخسارم را برای تو روی خاک مالیدم؟
آیا تو را بنگرم مرا عذاب کنی، با آن که به خاطر تو، از گناهان دوری گزیدم.
آیا تو را بنگرم مرا عذاب کنی، با آن که برای تو شب زنده داری کردم...»[11]
خوف امام صادق(ع) از عذاب الهی
تابستان بود، وقت شام خوردن فرا رسید، سفرهای را کنار امام صادق(ع) پهن کردند، مقداری نان در میان سفره بود، سپس کاسهای که آب گوشت در آن بود، آوردند و نزد آن حضرت نهادند، آب گوشتی که در میان کاسه بود، داغ بود، وقتی که امام صادق(ع) لقمهای نان برداشت و در میان آب گوشت گذارد، آن را داغ یافت، دستش را کشید و چند بار مکرر فرمود:
«نَسْتَجیرُ بِاللهِ مَنَ النّارِ، نَعُوذُ بِاللهِ مِنَ النّارِ»:
«پناهنده میشویم به خدا از آتش دوزخ، پناه میبریم به خدا از آتش دوزخ.»
و این سخن را آنقدر تکرار کرد تا آب گوشت، سرد شد، فرمود: «ما قدرت بر تحمّل داغی این آب گوشت را نداریم پس چگونه بتوانیم آتش دوزخ را تحمّل کنیم؟!»[12]
به این ترتیب، امام صادق(ع) با دیدن آب داغی، به یاد دوزخ میافتاد و با کمال تواضع و بندگی به سوی خدا پناه برد.
روزی هنگام راه رفتن، بند کفش امام صادق(ع) پاره شد و کفش از پایش در آمد، با پای برهنه راه میرفت، در حالی که با تواضع و خلوص مخصوصی به درگاه خدا متوّجه شد و عرض کرد:
«رَبِّ لا تَکِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً، لا اَقَلَّ مِنْ ذلِکَ وَ لا اَکْثَرَ»:
«پروردگارا مرا به اندازهی یک چشم به هم زدن و نه کمتر و نه زیادتر به خویش وامگذار»
حال آن حضرت در این هنگام آن چنان منقلب بود که قطرات اشک از چشمانش میریخت.[13]
ابن ابی یعفور میگوید: امام صادق(ع) را دیدم دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده بود و دعای مذکور (رَبِّ لا تَکِلْنی...) را میخواند و اشک میریخت، سپس به من رو کرد و فرمود: «خداوند به اندازهی کمتر از یک چشم بر هم زدن، یونس پیغمبر را به خویش واگذارد، و آن گناه (ترک اولی، دوری از قومش) را مرتکب شد.»
عرض کردم: کارش به حدّ کفران رسید، فرمود: «نه، ولی هر کس در چنین حالی (بی توبه) بمیرد، هلاک شده است.»[14]
سجدههای طولانی امام صادق(ع)
حفض بن غیاث میگوید: امام صادق(ع) را دیدم از کنار درختهای باغهای کوفه عبور میکرد تا کنار یکی از نخلههای خرما رسید، در آنجا وضو گرفت و مشغول نماز شد و به سجده رفت، شمردم پانصد بار در سجده گفت: «سُبْحانَ اللهِ»، سپس بر تنهی آن درخت تکیه نمود و به دعا و راز و نیاز پرداخت.[15]
معاویة بن وهب میگوید: همراه امام صادق(ع) بودم، آن حضرت سوار بر مرکب بود، در مسیر راه، پیاده شد و سجده طولانی انجام داد، پس از سجده، از علّت آن پرسیدم، فرمود: «به یاد نعمتی افتادم از این رو سجده (شکر) به جا آوردم.»[16]
حالت ملکوتی امام صادق(ع) در کنار کعبه
مالک بن اَنَس (امام مذهب مالکی) میگوید: در یکی از سالها همراه امام صادق(ع) به سفر حجّ رفتم، هنگامی که لباس احرام پوشید، سوار بر شتر بود، آنچنان حالت معنوی پیدا کرد که وقتی خواست «لَبَّیْک» بگوید، صدا در حلقش بریده شد و به گونهای منقلب گردید که نزدیک بود، از پشت مرکب، به زمین بیفتد، عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! بگو لبَّیْک، که لازم است بگویی.» در پاسخ فرمود: ای پسر ابوعامر!
«کَیْفَ اُجْسِرُ اَنْ اَقُولَ: لَبَّیْکَ اَللّهمَّ لَبَّیْکَ، وَ اَخْشِی اَنْ یَقُولَ عَزَّوَجَلَّ: لا لَبَّیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ»:
«چگونه جسارت کنم که بگویم: لَبَّیْکَ اَللّهُمَّ لَبَّیْکَ (آمدم به سوی تو ای خدا، فرمان و پیام تو را پذیرفتم ای خدا)، از آن ترس دارم که خداوند در پاسخ من بفرماید: لا لَبَّیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ: «تو را نمیپذیریم و تو در درگاه ما، راه نداری.»[17]
خودآزمایی
1- سه چیز که موجب جلب محبّت و دوستی دیگران است را بیان کنید.
2- چرا امام صادق(ع) با سوز و گداز خاصّی به زبان سریانی سخن میگفت و گریه میکرد؟
3- هنگامیکه خداوند به اندازهی کمتر از یک چشم بر هم زدن، یونس پیغمبر(ع) را به خویش واگذارد، ایشان چه گناهی را مرتکب شدند؟
پینوشتها
[1]- اصول کافی، ج2، ص271.
[2]- همان مدرک، ص272.
[3]- همان مدرک، ص164.
[4]- بحار، ج1، ص170.
[5]- بحار، ج2، ص37.
[6]- اعیان الشّیعه، ج1، ص669.
[7]- همان مدرک.
[8]- همان مدرک، ص418.
[9]- تحف العقول، ص418.
[10]- بحار، ج13، ص402.
[11]- اصول کافی، ج1، ص227.
[12]- روضة الکافی، ص164.
[13]- سفینه البحار، ج1، ص423.
[14]- اصول کافی، ج2، ص581.
[15]- بحار، ج47، ص37.
[16]- بصائر الدّرجات، ج10، باب15، ص145.
[17]- انوار البهیّه، ص243.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی