کد مطلب: ۳۳۸۰
تعداد بازدید: ۶۳۰
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۵
نگاهی بر زندگی امام صادق(ع)| ۱۷
روایت شده؛ امام صادق(ع) با حالی ملکوتی مشغول نماز بود و آیات قرآن را در نماز تلاوت می‌کرد، ناگهان از حال رفت، پس از لحظاتی به حال عادی بازگشت، حاضران از او پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما دست داد؟

نمونه‌هایی از گفتار و رفتار امام صادق(ع)| ۲


یک نمونه از نماز ملکوتی امام صادق(ع)


روایت شده؛ امام صادق(ع) با حالی ملکوتی مشغول نماز بود و آیات قرآن را در نماز تلاوت می‌کرد، ناگهان از حال رفت، پس از لحظاتی به حال عادی بازگشت، حاضران از او پرسیدند: «این چه حالی بود که به شما دست داد؟»
آن بزرگوار در پاسخ فرمود:
«ما زِلْتَ اُکَرِّرُ آیاتَ الْقُرآنِ حَتّی بَلَغْتُ اِلَی حالٍ کَاَنَّنِی سَمِعْتُها مُشافِهَةً مِمَّنْ اَنْزَلَهَا»:
«پیوسته آیات قرآن را تکرار کردم، تا این که به حالتی رسیدم که گویی آن آیات را به طور مستقیم از زبان خداوندِ نازل کننده‌ی آیات، شنیدیم.»
ابو ایّوب روایت می‌کند: «هنگامی که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مشغول نماز می‌شدند، رنگ چهره‌ی آنها گاهی سرخ و گاهی زرد می‌شد، به گونه‌ای (در عالم دیگر فرو می‌رفتند) که گویا شخصی را می‌نگرند و با او محرمانه سخن می‌گویند.»[1]
 

توجّه امام صادق(ع) به بینوایان

 
امام صادق(ع) به مستمندان و نیازمندان و افرادی که مشکلات مختلف در زندگی داشتند، عنایت خاصّی داشت، و برای رفع نیاز و مشکل آنها تا حدّ ایثار اقدام می‌نمود، در این راستا نیز نظر شما را به نمونه‌های زیر از رفتار نیک آن حضرت، جلب می‌کنیم:
 

1- سفارش امام صادق(ع) به پسر، برای انفاق به بینوایان

 
یکی از پسران امام صادق(ع) به نام محمّد بود، گاهی از مخارج زندگی او چیزی زیاد می‌آمد، روزی امام صادق(ع) به او فرمود: «چقدر از مخارج زندگیت، زیاد آمده؟»
محمّد: این بار، چهل دینار اضافه آمده است.
امام: آن را ببر و در راه خدا صدقه بده.
محمّد: غیر از این پولی ندارم، این را هم صدقه بدهم چیزی برایم نمی‌ماند.
امام: برو آن را صدقه بده، خداوند عوضش را می‌دهد، آیا نمی‌دانی که هر چیزی کلیدی دارد، و کلید رزق و روزی، صدقه است. بنابراین آن اضافی را صدقه بده.
محمّد نصیحت پدر را پذیرفت و رفت و آن چهل دینار اضافی را صدقه داد، از این جریان ده روز بیشتر نگذشته که چهار هزار دینار، از محلّی برای امام صادق(ع) رسید، امام(ع) به محمّد فرمود:
«یا بُنَیَّ اَعْطَیْنَا لِلّهِ اَرْبَعِینَ دِیناراً، فَاَعْطانَا اللهُ اَرْبَعَةُ آلافِ دِینارٍ»:
«پسر جانم! ما برای خدا، چهل دینار دادیم، خداوند به جای آن چهار هزار دینار (صد برابر) به ما عنایت فرمود.»[2]
 

2- دلجویی از مؤمن و رفع پریشانی او

 
عصر امام صادق(ع) بود، یکی از شیعیان در عراق زندگی می‌کرد، دارای همسر و فرزند بود، مسافرتی پیش آمد و او به سفر رفت و سفرش طولانی شد، در یکی از شب‌ها در عالم خواب دید، قوچی با دو شاخ خود به زیر شکم همسرش حمله می‌کند.
وقتی از خواب بیدار شد، پریشان گردید و در کام وسوسه و افکار آلوده فرو رفت، با خود می‌گفت: مبادا مرد نامحرمی با همسرم در غیاب من رابطه پیدا کرده است، مبادا این خواب بیانگر آلودگی دامن همسرم باشد، زیرا حمله قوچ به زیر شکم، نشانه‌ی آلودگی است، این سوء ظنّ و فکر پریشان، همچنان خاطر او را می‌آزرد و روز به روز غمگین‌تر می‌شد، او فکر کرد به حضور امام صادق(ع) برود و ماجرای خود را به او بگوید و کسب تکلیف کند، به حضور امام صادق(ع) رفت و گفت: «من در عالم خواب، چنین خوابی را دیده‌ام و اکنون پریشانم...»
امام صادق(ع) با کمال بردباری به او فرمود: تعبیر خواب تو این است که همسرت علاقه‌ی شدید به تو دارد و برای آمدن تو لحظه شماری می‌کند، موی زیر شکم خود را با قیچی دو سر، زدوده و خود را پاک و تمیز نموده تا با نظافت و پاکی از تو استقبال کند (دو شاخ قوچ، همان دو سر قیچی است.)
تعبیر خواب امام، پریشانی او را برطرف ساخت، از آن پس شاد و با نشاط از سفر به خانه بازگشت، فهمید که همسرش با علاقه وافر در انتظار شوهرش می‌باشد، و آنچه امام تعیبر کرد، مطابق حقیقت بود.[3]
 

3- برخورد مهرانگیز امام صادق(ع) با کنیز

 
سُفیان ثَوْری یکی از صوفیان معروف عصر امام صادق(ع) بود، روزی به حضور امام صادق(ع) آمد، دید آن حضرت، بسیار غمگین و ناراحت به نظر می‌رسد، علّت آن را پرسید.
امام: من اهل خانه‌ام را از رفتن به پشت بام نهی‌کرده بودم امروز به خانه آمدم دیدم یکی از کنیزانی که بچه‌ام را نگهداری می‌کرد از پلّه‌های نردبان بالا رفته می‌خواهد به پشت بام برود، هنگامی که مرا دید، لرزه بر اندام شد و در این حال کودک از آغوشش به زمین سقوط کرد و مُرد، خشم و ناراحتی من به خاطر مرگ کودک نیست، بلکه از این جهت ناراحتم که چرا این کنیز بینوا با دیدن من وحشت زده شد.؟
سپس آن امام مهربان، کنیز را دلداری داد (برای جبران شکست و ناراحتی کنیز، به او) دوبار فرمود:
«اَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللهِ لا بَأْسَ عَلَیْکِ»:
«تو در راه خدا آزاد هستی و هیچ باک و بازخواستی بر تو نیست.»[4]

 
پول دادن امام صادق(ع) برای اصلاح
 

مفضّل بن عمر از شاگردان برجسته‌ی امام صادق(ع) بود، امام به او فرموده بود: «هرگاه آشتی دادن بین دو نفر، نیاز به صرف هزینه‌ی مالی داشت، از جانب من آن را بده، بعد از من بگیر.»
روزی بین ابوحنیفه (سعید بن بیان) که حمله‌دار حجّ بود، با دامادش نزاع و درگیری شد، مفضّل به آنها رسید، و ساعتی (برای اصلاح آنها) نزد آنها ایستاد و سپس آنها را به خانه‌ی خود برد و با اراده‌ی جدّی، علّت درگیری آن‌ها را رسیدگی کرد، دریافت که امور مالی باعث نزاع آنها شده است، چهارصد درهم از جیب خود به آنها داد، و از هر دو آنها تعهّد گرفت که دیگر ادّعایی نسبت به دیگری نداشته باشند، و در پایان به نزاع کنندگان گفت: «این پول از آنِ من نبود، بلکه مال امام صادق(ع) بود، و آن حضرت به من فرمود؛ هرگاه بین دو نفر شیعه، نزاع درگرفت، میان آنها را اصلاح کن و از جانب من در این راه پول بده، تا صلح انجام گیرد پس بدانید که این پول مال من نیست، بلکه امام صادق(ع) است.»[5]
 

اخلاق نیک و متین امام صادق(ع)

 
مفضّل بن عمر، یکی از شاگردان برجسته‌ی امام صادق(ع) با «ابن اَبِی الْعَوْجاء» {یکی از منکران خدا} روبرو می‌شد، و بعضی از مطالب کفرآمیز را از او می‌شنید، نمی‌توانست خشم خود را کنترل کند، بر سر او فریاد می‌کشید و می‌گفت: «ای دشمن خدا! دین خدا را انکار کردی و منکر خدا شدی... و سخنانی از این قبیل.»
ابن اَبِی العَوْجاء به مفضّل می‌گفت: «ای مرد! اگر تو به علم کلام آشنا هستی، با تو بحث می‌کنیم، اگر در مباحثه پیروز شدی، از تو پیروی می‌کنیم و اگر به علم کلام آشنا نیستی، حق بحث با ما نداری، و اگر از اصحاب جعفر بن محمّد الصّادق(ع) هستی، آن حضرت این گونه با ما برخورد و ستیز نمی‌کرد، او گفتار ما را بیش از تو شنید، هیچ گاه به ما ناسزا نگفت، و در پاسخ به ما از مرز انصاف خارج نشد؛
«اِنَّهُ لَلْحَلِیمٌ الرَّزِیِنُ، اَلْعاقِلُ الرَّصِینٌ، لا یَعْتَرِیهِ خُرْقُ، وَ لا طَیْشٌ وَ لا نَزِقٌ...»
«او انسانی خوددار و باوفا است، اندیشمند و استوار می‌باشد، تندی‌ها، سستی رأی و سبکی‌های ما او را خسته و پریشان نمی‌کرد، گفتار ما را خوب گوش می‌کرد، به طوری که ما خیال می‌کردیم که او را محکوم کرده‌ایم، بعد که نوبت او می‌شد، با کمال متانت، یک یک از استدلال‌های ما بررسی کرده و با گفتاری اندک، ردّ می‌کرد، به گونه‌ای که هرگونه بهانه در بحث را به روی ما می‌بست، اگر تو از اصحاب و شاگردان او هستی، همانند او با ما گفتگو و برخورد کن.»[6]
 

خودآزمایی
 

1- چرا امام صادق(ع) در حالی که مشغول نماز بود و آیات قرآن را در نماز تلاوت می‌کرد، ناگهان از حال رفت؟
2- کلید رزق و روزی چیست؟
3- نحوه برخورد امام صادق(ع)‌ با «ابن اَبِی العَوْجاء» چگونه بود؟ 
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]- بحار، ج 84، ص248.
[2]- فروع کافی، ج 4، ص9.
[3]- کشکول شیخ بهایی (مترجّم) ص 432. (با اقتباس و توضیح)
[4]- روضة الکافی، مطابق نقل بحار، ج 47، 24.
[5]- اصول کافی، ج 2، ص209.
[6]- بحار، ج 3، ص 58.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: