پرهیز از محرمات (دوری از گناه و معصیت)|۱۲
چند توضيح
اكنون كه سخن از سوء ظنّ به ميان آمد مناسب است كه در اين مورد براى رفع پارهاى از ابهامات توضيحاتى داده شود:
الف. بیترديد نمیتوان مطلق گمان را بدون قيد و شرط گناه و حرام دانست، زيرا خاطرات زودگذر و تصوّرات ذهنى در برخورد با حوادثى كه در اطراف انسان میگذرد امرى قهرى و طبيعى و خارج از دايره اختيار انسان است.
اين گونه خاطرات به هيچ وجه قابل اتّصاف به حسن و قبح تكليفى و اخلاقى نيست و متعلّق امر و نهى واقع نمیشود، مگر آن كه در پيدايش آن اراده شخص دخيل باشد و مقدّماتش را با اراده و اختيار فراهم كند و يا آن كه به گمانش ترتيب اثر سوئى بدهد، مثلاً با تجسّس در اسرار ديگران مقدّمات پيدايش سوء ظنّ را ايجاد كند و يا آن كه به صرف سوء ظنّ ديگران را متهم سازد. در اين شرايط، سوء ظنّ به دايره اختيار بازمیگردد، زيرا با اختيارى بودن مقدّمات در صورت اوّل و اختيارى بودن ترتيب اثر در صورت دوّم، سوء ظنّ يك پديده اختيارى محسوب میشود و ديگر به عنوان يك پديده قهرى و طبيعى به حساب نمیآيد. در علوم عقليّه ثابت شده است كه: «الاِمتِناعُ بِالاِختِيارِ لَا يُنَافِى الاِختِيارِ»[1]، يعنى بیاختيارى اگر مستند به اختيار و اراده انسان شود با اختيار منافات ندارد. مثلاً اگر كسى خود را از بلندى پرت كند و بميرد گناهكار و مجرم است. هر چند كه اين شخص در وسط راه پشيمان شده باشد، امّا چون در ابتدا به اراده خود، خويشتن را به زير افكنده عقلا او را فاعل مختار میشمارند و گناهكارش میدانند. و نيز اگر كسى يك عمل غير اختيارى را با اراده و خواست خويش ادامه دهد گناهكار است هر چند در اصل مختار نبوده. مثلاً اگر كسى بى اختيار نظرش به نامحرم بيفتد گناهكار نيست امّا اگر به اين نگاه ادامه دهد گناهكار محسوب میشود، زيرا ادامه نگاه در اختيارش بوده است. از اين رو امام صادق عليه السّلام فرمود:
«أَوَّلُ النَّظْرَةِ لَكَ وَ الثَّانِيَةُ عَلَيْكَ وَ لَا لَكَ وَ الثَّالِثَةُ فِيهَا الْهَلَاكُ.»[2]
«نگاه اوّل به سود تو است و نگاه دوّم به زيان تو است نه به سود تو و در نگاه سوّم هلاكت تو است.»
بنابراين، از مقدّمات سوء ظنّ مانند تجسّس و گوش دادن به شايعات بايد پرهيز كرد و نيز در صورت بروز سوء ظنّ بايستى آن را به فراموشى سپرد و از پیگيرى و ترتيب اثر دورى جست.[3]
ب. نكته ديگرى كه يادآورى آن مفيد به نظر میرسد آن است كه ترتيب اثر دادن به سوء ظنّ به دو گونه است:
1. ترتيب اثر قلبى كه علماى اخلاق از آن به «عقد القلب» تعبير كردهاند.
2. ترتيب اثر عملى كه عملا به صورت تهمت و غيبت يا تضييع حقوق ديگران تحقّق میپذيرد.
ترتيب اثر قلبى آن است كه انسان گمان خود را كه در ابتدا يك تصوّر ساده و خاطره زودگذر بيش نيست در ذهن بسپارد، سپس آن را پرورش دهد و به صورت نوعى باور (عقد قلب) در آورد، به طورى كه امر بر خودش نيز مشتبه شود و گمانش را به جاى يقين بگيرد و آثار علم و يقين بر آن بار كند. در چنين وضعى، انسان نسبت به دوستش بدگمان شده و حسّ اعتمادش سلب میگردد. اين حالت نوعى بيمارى روحى و اخلاقى است كه در صورت شمول و عموميّت، اساس زندگى را متزلزل میکند و جامعه را به فساد و تباهى میکشد.
سخنى از شهيد ثانى
مرحوم شهيد ثانى نيز در اين باره میفرمايد:
«وَ اعلَم اَنَّه كَما يَحرُمُ عَلَى الاِنسَانِ سُوء القَول فِي المُؤمِنِ وَ اِن يَحدَث غَيره بِلِسَانِه بِمُساوِى الغَيرِ كَذلِكَ يَحرُمُ عَلَيهِ سُوء الظَّنِّ وَ اِن يُحَدّث نَفسهُ بِذَلكَ وَ المُرادُ مِن سُوءِ الظَّنِّ المُحَرَّم عَقدَ القَلب وَ حُكمه عَلَيهِ بِالسُّوءِ مِن غَيرِ يَقِين بِهِ وَ اَمَّا الخَواطِر وَ حَديث النَّفس فَهُوَ مَعفُو عَنهُ.[4]
همان گونه كه بدگويى پشت سر انسان مؤمن حرام است و كسى حقّ ندارد در غياب ديگرى بدگويى كند و بدیهاى او را براى ديگران بازگو نمايد، سوء ظنّ و حديث نفس به آن نيز جايز نيست. [آنگاه میفرمايد:] مقصود از سوء ظنّ عقد قلب است، به اين معنى كه انسان آنچه را كه در ذهنش وارد شده است بپذيرد و به آن معتقد باشد و گناه وى را قطعى بداند با اين كه در واقع براى او ثابت نشده است و تنها به صرف سوء ظنّ او را محكوم كند و آبروى او را در ميان مردم ببرد. اين سوء ظن گناه دارد و حرام است امّا خاطرههاى زود گذر را خدا میبخشد.
سپس میفرمايد:
«... وَ مِن هُنَا جَاء فِي الشَّرعِ اِن مَن عَلِمَت فِي فِيهِ رَائحَة الخَمرِ لَا يَجُوزُ اِن يَحكُم عَلَيهِ بِشُربِهَا وَ لَا يَحدُهُ عَلَيهِ لِامكانِ اَن يَكونَ تَمضمَض بِِهِ وَ مَجهِ اَو حَملَ عَلَيهِ قَهراً وَ ذَلكَ اَمرٌ مُمكِنٌ فَلَا يَجُوزُ إسَاءَة الظَّنِّ بِالمُسلِمِ.[5]
... و به اين جهت است كه در شرع مقدّس اسلام آمده است اگر از دهان كسى بوى شراب به مشام انسان برسد حقّ ندارد بگويد شراب خورده است و و نمیتواند حدّ شرابخوارى بر او جارى كند. چه بسا احتمال میرود شراب را مضمضه كرده و نخورده باشد، يا كس ديگرى به زور در دهانش ريخته باشد و اين بعيد به نظر نمیرسد. به هر حال، اين فكر مجوّزى براى سوء ظنّ نسبت به برادر مسلمان نمیشود و انسان نمیتواند به اين گونه گمانها ترتيب اثر بدهد.
پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:
«إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّق.»[6]
«هرگاه به كسى بدگمان شدى آن را تصديق مكن يعنى به صرف گمان چيزى را باور مدار.»
ترتيب اثر عملى عبارت است از اين كه انسان گمان خود را به عنوان يك واقعيّت مسلّم تلقى كرده و آثار واقع را بر آن بار كند. مثلا ظنّ خود را به صورت يك خبر قطعى بازگو نمايد و ديگران را به صرف گمان، متّهم و محكوم سازد.
بديهى است نتيجه اين گونه برخورد جز تهمت و غيبت و هتك آبرو و تضييع حقوق افراد و جامعه چيز ديگرى نمیتواند باشد. چه بسيار آبروها و استعدادها و لياقتها كه در اثر يك سوء ظنّ جزئى و بى اساس بر باد رفت و مردم را از نتايج اين سرمايههاى اجتماعى و الهى مرحوم ساخت با اين كه ما همه میدانيم آبرو و حيثيّت مسلمانان محترم است و بايد در حفظ آن كوشيد و چه بسا مطالب قطعى كه موجب هتك آبروى مسلمين است بدون مجوّز شرعى نمیشود اظهار كرد چه برسد به مطالب ظنّى و حدسى كه هيچ گونه سند شرعى و عقلايى ندارد.
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:
«إنَّ الله حَرَّمَ مِنَ المُسلِمِ دَمهُ وَ مَالهُ وَ عَرضهُ وَ أن يَظُنَّ بِهِ ظَنَّ السُّوءِ.»[7]
«خداوند خون و مال و آبروى مسلمان را محترم شمرده و سوء ظنّ به مسلمانان را تحريم فرموده است.»
اصل صحّت
از آنجا كه بدگمانى حسّ اعتماد عمومى را از بين میبرد و دلها را مكدّر میکند، شريعت مقدّسه براى خنثى كردن آن پاد زهرى به نام «اصالة الصّحّة» مقرّر داشته كه در كلّيه مراحل زندگى بايد به كار گرفته شود. يعنى انسان بايد اعمال مؤمنان را حمل بر صحّت كرده و تا میتواند كار آنان را به خوبى توجيه و تحليل كند مگر آنكه تمام راهها براى توجيه بسته باشد.
حضرت على عليه السّلام میفرمايد:
«ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا.»[8]
«اعمال برادرت را بر بهترين وجه حمل كن مگر آن که حجّت و دليلى براى تو پيدا شود كه راه توجيه را بر تو ببندد. و هرگز نسبت به سخنى كه از برادر مسلمانت صادر شده است بدگمان مباش در صورتى كه میتوانى محمل نيكى براى آن بيابى.»
مرحوم علّامه مجلسى در شرح اين جمله میگويد:
ضَع اَمرَ اَخيكَ اَى اِحمِل مَا صَدر مِن اَخيكَ مِن قَول اَو فِعل عَلَى اَحسَن مُحتَمِلاتِه وَ اِن كَانَ مَرجُوحاً مِن غَيرِ تَجسُّسٍ حَتَّى يَأتِيكَ مِنه اَمر لَا يُمكِنكَ تَأويلهُ فَاِنَّ الظَّنَّ قَد يخطِئ وَ التَّجَسُّس مَنهِىّ عَنهُ.[9]
مقصود اين است كه گفتار و كردارى كه از برادر دينى تو سر میزند تا آنجا كه میتوانى بايد آن را بر نيكوترين وجه حمل كنى گر چه احتمال صحّت مرجوح و ضعيف، و احتمال فساد و بدى راجح و قوى باشد، و حق ندارى تجسّس كنى، مگر آن كه دليل قطعى بر ثبوت آن پيدا شود. چه بسا گمان كه بیاساس است و تجسّس هم در مورد آن جايز نيست.»
و اين حديث يكى از دلايلى است كه در علم اصول فقه مبنا و معيار اصل صحّت میباشد. يعنى اگر دو نفر با يكديگر قراردادى منعقد میسازند بايد كارهاى يكديگر را با اصل صحّت ارزيابى كنند، چون اگر بنا را بر اصل صحّت قرار ندهند و اين اصل را در روابط اجتماعى و معاملات و قراردادهاى منعقده معتبر ندانند ديگر هيچ معامله و قراردادى قابل اعتماد نخواهد بود و امور جاريه متزلزل خواهد شد و اساس اجتماع به هم خواهد خورد، زيرا براى همه اين ترديد پيش میآيد كه آيا آن معاملهاى كه فلان مؤمن انجام داده است صحيح بوده يا خير، آيا فلانى در آن معامله صحيح عمل كرده يا نه و امثال آن از شبهات كه موجب تشكيك در صحّت معاملات و قراردادها میشود و با بودن اين گونه شبههها و تشكيکها پشتوانهاى براى صحّت و تنفيذ معاملات و مبادلات و ساير روابط باقى نمیماند و همه چيز زير سؤال میرود. به اين جهت اسلام دستور میدهد كار برادر دينى خود را حمل بر صحّت كن و همين اصل صحّت نيز يكى از طرق مبارزه با سوء ظنّ است كه با كمك اين اصل بايد از سوء ظنّ جلوگيرى نمود و آن را ابراز نكرد. بدگمانى علاوه بر اينكه خود انسان را آلوده میکند جامعه را نيز به فساد و تباهى میکشاند، زيرا شخص بدگمان، سوء ظنّ خود را به افراد ديگر نيز منتقل میکند و به تدريج چيزى را كه اساس و پايهاى جز شايعه يا برداشت نادرست نداشته است به صورت امرى قطعى و مسلّم در ميان مردم منتشر میسازد و هنگامى كه از او سؤال میکنند چرا و به چه دليل در باره برادر مسلمانت سوء ظن پيدا كردى و آبروى او را ريختى و شخصيّتش را لكّهدار نمودى و او را از هستى ساقط كردى، میگويد از فلانى شنيدم و هنگامى كه از دوّمى سؤال میشود او هم میگويد من نيز از فلان شخص شنيدهام و ... و پس از بررسى و تحقيق متوجّه میشود كه بدگمانى او هيچ اساس و پايهاى نداشته است.
ج. همچنان كه خصلت بدگمانى بسيار زشت و ناپسند است در مقابل، خوشگمانى از صفات نيك و از مكارم اخلاق مؤمن است. اخلاق اسلامى ما را به داشتن حسن ظنّ نسبت به ديگران ترغيب میکند و سلامت روح را با اين حسّ تضمين مینمايد و زندگى اجتماعى را بر اين اساس استوار میسازد. قرآن كريم در اين باره میفرمايد:
«لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إفْكٌ مُبينٌ.»[10]
اين آيه در قضيه افك كه منافقان، عايشه همسر پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم را متهم كردند نازل شد. خداوند در برابر اين شايعه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و میگويد:
«چرا آن هنگامى كه آن بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن نسبت به يكديگر گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين شايعه يك دروغ پردازى آشكار است؟»
يعنى به جاى سوء ظنّ، میبايد با حسن ظنّ و اعتماد عمومى نسبت به زنان و مردان مسلمان، شايعهسازان را محكوم میساختند و گفته آنان را صريحاً و قاطعانه تكذيب میکردند تا ديگر جايى براى شايعهپردازى باقى نماند و آبروى مسلمانان محفوظ گردد.
در كتاب شريف مصباح الشريعه آمده است: حسن ظنّ از ايمان انسان و سلامت روحش ناشى میشود و از نشانههاى پاكى روح آن است كه انسان هر چه را كه میبيند با خوبى و فضيلت مینگرد.
رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود:
«گمان خود را نسبت به برادران دينى خوب كنيد كه بدين وسيله به صفا و طهارت طبع میرسيد.»[11]
خودآزمایی
1- «عقد القلب» چیست؟ مختصری شرح دهید.
2- ترتيب اثر عملى را توضیح دهید.
3- حديثی كه در علم اصول فقه يكى از دلايل مبنا و معيار اصل صحّت میباشد را بیان کنید.
4- شأن نزول آیه 21 سوره نور «لَوْلا إذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤمِناتُ بِأنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إفْكٌ مُبينٌ.» را بیان کنید.
پینوشتها
[1] - يعنى كارى كه شروع آن به اختيار انسان واقع شود، آن كار از اعمال اختيارى و ارادى محسوب میشود هر چند پس از شروع، زمام اختيار از دست انسان خارج شود.
[2] - سفينة البحار، ج 2- ص 597.
[3] - علامه طباطبايى در ذيل آيه كريمه« ان بعض الظّنّ اثم ...» به اين مطلب تصريح دارد( براى آگاهى از تفصيل مطلب رك.: تفسير الميزان، ج 18- ص 351).
[4] - كشف الريبه، ص 20.
[5] - همان.
[6] - تفسير قرطبى، ج 16- ص 332.
[7] - محجّة البيضاء، ج 5- ص 268، تفسير قرطبى، ج 16- ص 332.
[8] - وسائل الشيعه، ج 8- ص 614، اصول كافى، ج 2- ص 362، باب التهمة و سوء الظن، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 72- ص 196، امالى صدوق، ص 250، حديث 8، مجلس 50.
[9] - مرآة العقول، ج 11- ص 15.
[10] - نور- 12.
[11] - باب 85.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی