پرهیز از محرّمات (دوری از گناه و معصیّت)| ۱۵
بدترين مردم
امير المؤمنين على عليه السّلام میفرمايد:
«شَرُّ النَّاسِ مَنْ كَانَ مُتَتَبِّعاً لِعُيُوبِ النَّاسِ عَمْياً لِمَعَايِبِه.»[1]
«بدترين مردم كسى است كه عيوب مردم را دنبال كند و عيوب خود را نبيند.»
عيب خود يك ذرّه چشم كور او / مینبيند گرچه هست او عيب جو[2]
برخى از مردم تنها به نقاط ضعف ديگران میپردازند و خطاهاى خود را فراموش میکنند، چنان كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
«يُبْصِرُ أَحَدُكُمُ الْقَذَاةَ فِي عَيْنِ أَخِيهِ وَ يَدَعُ الْجِذْعَ فِي عَيْنِهِ.»[3]
«بعضى از شما خارى را در چشم برادر خود میبينيد ولى شاخه درختى را در چشم خود نمیبينيد.»
آگه از عيب عيان خود نئيم / پردههاى عيب مردم میدريم
خلاصه اين كه انسان عاقل كسى است كه آنچنان سرگرم عيوب خويش باشد كه هرگز به جستجو كردن عيوب مردم نپردازد.
المَرءُ اِن كَانَ عَاقِلاً وَرَعاً / اَشغَلَهُ عَن عُيُوبِهِ وَرَعه
كَمَا السَّقِيم المَريض يَشغَلُه / عَن وَجَعِ النَّاسِ كُلّهُم وَجَعهُ[4]
اگر انسان عاقل و با تقوا باشد عقل و ورع او را از پرداختن به عيوب مردم باز میدارد.
همان گونه كه احساس درد، انسان بيمار را از درد ديگران بازمیدارد.
و ديگرى گويد:
لَا تَكشفَن مُساوِى النَّاس مَا سَتَرُوا / فَيهتِك اللّه سِتراً عَن مسَاوِيكَا
وَ اذكُر مَحاسِن مَا فِيهِم اِذَا ذَكَرُوا / وَ لا تَعَب اَحداً مِنهُم بِمَا فِيكَا[5]
عيوب مخفى مردم را فاش مساز. زيرا خدا پرده از روى كارهاى زشت تو بر خواهد داشت.
و هنگامى كه نامى از مردم برده میشود كارهاى نيك آنها را به ياد آور .
و هيچ كس را به عيبى كه در خودت وجود دارد ملامت مكن.
حضرت على عليه السّلام فرمود:
«مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِه.»[6]
«هر كس به عيب خود بنگرد از عيبجويى ديگران باز میايستد.»
هر كسى گر عيب خود ديدى ز پيش / كى بدى فارغ خود از اصلاح خويش
غافلند اين خلق و از خود بیخبر / لاجرم گويند عيب همدگر
من نبينم روى خود را اى شمن / من ببينم روى تو، تو روى من[7]
امام باقر عليه السّلام فرمود:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللّه عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ثَلَاثُ خِصَالٍ مَنْ كُنَ فِيهِ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَ كَانَ فِي ظِلِ عَرْشِ اللَّهِ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ رَجُلٌ أَعْطَى النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ مَا هُوَ سَائِلُهُمْ وَ رَجُلٌ لَمْ يُقَدِّمْ رِجْلًا وَ لَمْ يُؤَخِّرْ رِجْلًا حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا وَ رَجُلٌ لَمْ يَعِبْ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِعَيْبٍ حَتَّى يَنْفِيَ ذَلِكَ الْعَيْبَ عَنْ نَفْسِهِ فَإِنَّهُ لَا يَنْفِي مِنْهَا عَيْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَيْبٌ وَ كَفَى بِالْمَرْءِ شُغُلًا بِنَفْسِهِ عَنِ النَّاسِ.»[8]
«رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: در هر كس سه صفت و يا يكى از آنها باشد روز قيامت كه هيچ سايهاى جز سايه [لطف] الهى نيست او در سايه عرش خدا خواهد بود:
1. مردى كه رفتارش با ديگران آن چنان باشد كه همان رفتار را نسبت به خود از ديگران انتظار دارد.
2. مردى كه گامى بر ندارد جز اين كه رضا و خشم خدا را در آن كار بداند.
3. كسى كه تا عيبى را از خويشتن دور نساخته از برادرش در آن باره عيبجويى نكند، زيرا بیشك هر كس عيبى را از خود دور سازد باز عيبى ديگر در خويشتن خواهد ديد و هر كس به خود بپردازد مجال عيبجويى از ديگران را نخواهد داشت.»
به هر حال، اگر كسى در آيات قرآن و احاديث فراوانى كه در مذمّت غيبت رسيده است تدبّر كند و راجع به عواقب شوم اين گناه بينديشد و مفاسد دنيوى و اخروى آن را در نظر بياورد، هرگز مرتكب اين گناه نخواهد شد. برخى از اين اخبار قبلاً ذكر شد و اينك به ذكر يكى از خطبههاى امير مؤمنان على عليه السّلام كه درباره نهى از غيبت ايراد فرموده است میپردازيم:
«وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ الشُّكْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ الْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاه؟!»
«آنان كه از عيوب پاكند و از آلودگیها سالم ماندهاند سزاوار است كه به گنهكاران و اهل معصيت ترحّم كنند، همواره در سپاس و شكر خداوند باشند و اين سپاس آنان را از پرداختن به عيب ديگران مانع گردد. بنابراين چرا و چگونه پشت سر برادر خويش بد میگويد و او را به بلايى كه گرفتار شده است سرزنش میکند؟»
«أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ بِهِ وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي الْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ لَجُرْأَتُهُ عَلَى عَيْبِ النَّاسِ أَكْبَرُ!»
«چرا به ياد نمیآورد پوششى را كه خداوند بر گناهان او افكنده و توجّه ندارد كه خداوند بر بزرگتر از گناهى كه بر ديگران عيب میگيرد در مورد او پوشش افكنده است؟ چگونه ديگرى را بر گناهى مذمّت میکند كه خود همانند آن را مرتكب شده است و اگر به آن گناه آلوده نشده [شايد] معصيت ديگرى كرده كه از آن بزرگتر است. به خدا سوگند حتى اگر خداوند را در گناهان بزرگ عصيان نكرده و تنها گناه صغيرهاى انجام داده همانا جرأت او بر عيبجويى مردم گناه بزرگترى است.»
«يَا عَبْدَ اللَّهِ لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لَا تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ وَ لْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلًا لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ.»[9]
«اى بنده خدا! نسبت به گناه هيچ كس با عجله و شتاب سرزنش مكن، شايد خداوند او را آمرزيده باشد. و نيز بر گناه كوچكى كه خود انجام دادهاى ايمن مباش، شايد به خاطر آن كيفر بينى. بنابراين هر كدام از شما كه از عيب ديگران آگاه است به خاطر آنچه از عيب خود میداند بايد از عيب جويى ديگران خوددارى كند و شكر و سپاس اين موهبت كه او از اين عيوب پاك است، وى را مشغول دارد!»
اما عوامل و انگيزههايى كه شخص را به غيبت كردن وادار میکنند عبارتند از:
1. همرنگى با دوستان
يكى از انگيزههاى غيبت، موافقت با دوستان و همنشينان است. برخى از مردم تصوّر میکنند حسن معاشرت و اخلاق خوب آن است كه انسان به گونهاى رفتار كند كه هيچ كس از او آزرده خاطر نشود و حال آن كه اين طرز برخورد نوعى نفاق و بیتفاوتى در برابر مسئوليّتها است. كسانى كه میخواهند تمام اقشار مردم از آنها راضى باشند و در دوران عمر خود حتى يك دشمن هم نداشته باشند در واقع افرادى چند چهره هستند كه از فضايل انسانى و اخلاقى بهرهاى نبرده و مزه ايمان و اخلاق را نچشيدهاند و به قول معروف به هر سازى میرقصند و در پاى هر علمى سينه میزنند و از هر كجا باد بوزد به همان طرف میروند و عقيده دارند كه:
چنان با نيك و بد خو كن كه بعد از مردنت عرفى / مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
يا به قول ديگرى:
خواهى نشوى رسوا، همرنگ جماعت شو
اقشار مردم از ديدگاه امير مؤمنان عليه السّلام:
حضرت على عليه السّلام مردم را به سه گروه تقسيم میکند و میفرمايد:
«النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيق...»[10]
«مردم سه گروهند:
1. علماى ربّانى
2. دانشجويانى كه در راه نجات خويش دنبال تحصيل علم هستند.
3. احمقان بیسر و پايى كه به دنبال هر صدايى میروند و با هر بادى حركت میکنند. اينان نور علم را فرا راه خويش قرار نداده و به ستون محكمى پناه نبردهاند ...»
خلاصه كلام، بسيارى از مردم از گروه سوّماند. اينان براى اين كه رضايت دوستان خويش را جلب كنند همرنگ جماعت میشوند و به عيبجويى از ديگران میپردازند تا دوستان را از خود راضى كنند هر چند جلب رضايت آنان موجب غضب و سخط پروردگار متعال باشد.
مرحوم فيض كاشانى رحمة اللّه عليه در اين باره میفرمايد:
وَ اَما المُوافِقَة فَبان تَعلَم اَنَّ اللّه يَغضِبُ عَلَيكَ اِذَا طَلَبت سَخَطَه فِي رِضَى المَخلُوقِين فَكَيفَ تَرضَى لِنَفسِكَ اَن تُوقِرَ غَيركَ وَ تَحقر مَولاكَ فَتَتركَ رِضاهُ لِرِضاهُم اِلَّا اَن يَكُونَ غَضَبَكَ للّهِ وَ ذَلِكَ لَا يُوجَبُ اَن تَذكُرَ المَغضُوب عَلَيهِ بِسُوء بَل يَنبَغِى اَن تَغضِبَ للّهِ عَلَى رفَقائِكَ اِذَا ذَكَرُوهُ بِالسُّوء فَاِنَّهُم عَصوا رَبَّكَ بِاَفحَشِ الذُّنُوب وَ هِيَ الغِيبَة.[11]
اى كسى كه براى جلب موافقت ديگران و هماهنگ شدن با آنان غيبت میکنى! بدان كه اگر بخواهى رضاى مخلوق را [به وسيله غيبت ديگران] جلب كنى خدا بر تو غضب میکند. و چگونه راضى میشوى و به خود میپسندى كه ديگران را احترام كنى و رضايت آنان را جلب نمايى ولى مولا و خداى خود را تحقير كنى و به خاطر رضايت مردم رضاى او را رها سازى و دستور او را ناديده بگيرى؟! مگر اين كه [ادّعا كنى] خشم تو براى خدا است ولى [بر فرض كه چنين باشد] باز اين سبب نمیشود كه شخص مورد غضب خود را با بدى ياد كنى بلكه سزاوار است بر كسانى كه غيبت میکنند غضب كنى زيرا آنان به وسيله زشتترين و بدترين گناه [كه همان غيبت است] خدا را معصيت میکنند و موجبات سخط پروردگار را فراهم میآورند.
پس انسان نبايد تا اين اندازه بیاراده و بیاختيار باشد كه در هر جا كه وارد شد، بوقلمون صفت همرنگ جماعت گردد و به جاى اين كه از برادر دينى خود دفاع كند با ديگران همآواز شده و نقايص او را بر شمارد بلكه وظيفه دارد حتى الامكان جلوى گناه را بگيرد و كسانى را كه غيبت میکنند از اين كار زشت بازدارد، وگر نه مجلس را ترك گويد و بدين وسيله تنفّر خود را از گناه ابراز دارد و موجبات خشنودى خدا را فراهم آورد، هر چند دوستان وى ناراحت شوند و در غير اين صورت جزو كسانى خواهد بود كه قرآن مجيد درباره آنها فرموده است:
«فى جَنّاتٍ يَتَسائَلُونَ عنِ الْمُجْرِمينَ ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلّينَ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ.»[12]
«مؤمنان كه در باغهاى بهشتاند از مجرمان سؤال میکنند: چه چيز شما را به دوزخ آورد [و حال آن كه انسان طبعاً بهشتى است و جهنّم جاى او نيست]؟»
میگويند: ما از نمازگزاران نبوديم و به مستمندان اطعام نمیکرديم و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا بوديم.
بنابراين، كسانى كه در هر محفل و مجلسى شركت میکنند و از گفتن هر سخنى پروا ندارند، در آتش دوزخ معذّب خواهند بود و آنها كه میخواهند از عذاب الهى نجات يابند بايد از معاشرت با افراد ناباب و ستيزهجو كه همواره از مؤمنان غيبت میکنند و (در واقع آيات و احكام خدا را ناديده گرفته و آن را به مسخره میگيرند) خوددارى كنند چرا كه قرآن مجيد میفرمايد:
«... وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً.»[13]
«... بندگان خداى رحمان هنگامى كه به مجالس لغو و هرزگى میگذرند با كرامت و بزرگوارى از آن عبور میکنند.»
خودآزمایی
1- به فرموده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چه کسانی در روز قيامت در سايه عرش خدا خواهند بود؟
2- يكى از انگيزههاى غيبت را بیان کنید.
3- حضرت على(ع) مردم را به چند گروه تقسيم میکند؟ نام ببرید.
پینوشتها
[1]- فهرست موضوعى غرر، ص 287، شماره 5739.
[2]- مثنوى معنوى، دفتر سوم، ص 51.
[3]- تفسير قرطبى، ص 16- ص 327.
[4]- همان، ص 327.
[5]- همان، ص 327.
[6]- نهج البلاغه فيض الاسلام، حكمت 341، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 72- ص 49.
[7]- مثنوى معنوى، دفتر دوم، ص 242.
[8]- خصال صدوق، ج 1- ص 109، حديث 3.
[9]- نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 140، نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 140.
[10]- نهج البلاغه صبحى صالح، حكمت 147.
[11]- محجّة البيضاء، ج 5- صص 265 و 266.
[12]- مدثر- 40- 45.
[13]- فرقان- 72.