در آستانهی ماه مبارک رمضان هستیم، ماه رحمت و برکت، ماه ضیافت و میهمانی حضرت سلطانالسّلاطین. ندای حضرت معبود که:
«یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ...»؛[1]
فرحبخشترین نداست که به گوش جان اهل ایمان میرسد و آنان را با شوق و شعف بیپایان به اجابت دعوت و امتثال امر و اطاعت فرمان وا میدارد، آنگونه که محبوبی حبیبش را و معشوقی عاشقش را صدا بزند که بیا به خانهی من و بنشین در کنار من.
آری ای کسانی که ایمان به من آورده و دوستدار من هستید، از شما خواستهام امساک کنید از آنچه که من نمیپسندم. در این یک ماه از همه چیز جدا شوید و به من بپیوندید. این ندا چنان نشاط و فرح در مؤمنان ایجاد میکند که سر از پا نشناخته آماده برای تحمّل هرگونه رنج و تعب از گرسنگی و تشنگی و ترک دیگر تمایلات خود میگردند و به زبان حال خویش میگویند:
هوای کعبه چنان میدواندم به نشاط/ که خار مغیلان حریر میآید
دو تعبیر بسیار لطیف
فرموده است:
«اَلصَّوْمُ لِی وَ أنَا أجْزِی بِهِ»؛[2]
روزه مال من است و من خودم به آن پاداش میدهم.
در این جمله دو تعبیر بسیار لطیف آمده است.
اوّل:
«اَلصَّوْمُ لِی»؛
روزه مال من است.
در هیچیک از عبادات ظاهراً اینگونه گفته نشده است. دربارهی نماز داریم:
«...أقِمِ اصَّلاةَ لِذِکْرِی»؛[3]
... نماز را به پا دار که به یاد من باشی.
یعنی ذکر و یاد من، غرض اصلی از نماز است و دربارهی حجّ آمده:
«...ِللهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ...»؛[4]
... بر مردم [واجب] است برای خدا کعبه را زیارت کنند...
ولی آن لطافتی که در الصَّومُ لی هست در «اقم الصّلوة لذکری» و در «لله علی النّاس حجّ البیت» نیست «ارباب ذوق این لطافت را میفهمند».
دوّم:
«اَنَا اَجْزِی بِهِ»؛
من، خودم پاداش روزهدار را میدهم.
معمولاً شخص عظیمالقدر بزرگی بخواهد اجر و مزد کارگزاران خانهاش را بدهد، دستور به خادمان خود میدهد که اجر و مزد آنها را بپردازید و هیچگاه شخص خودش اقدام به این کار نمیکند. ولی بندگان روزهدار آنچنان نزد خدا مکرّمند که نمیفرماید دستور به فرشتگان مقرّب میدهم که اجر و پاداش آنها را بپردازند بلکه میفرماید: من خودم ـ بدون واسطه ـ اقدام به پاداش دادن به آنان مینمایم:
«...وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»؛[5]
... گروهی از بهشتیان، خود پروردگارشان ساقی آنان میباشد.
این معنا بنابراین است که کلمهی «اَجْزِی» به اصطلاح ادبی، صیغهی فعل معلوم باشد و اگر آن را به صیغهی فعل مجهول بخوانیم «اَنَا اَجْزَی بِهِ» معنا بسیار لطیفتر از معنای اوّل خواهد شد، زیرا معنا این میشود که: من خودم پاداش روزه میشوم، یعنی متاعی ارزشمندتر و عالیتر از لقاء و دیدار جمال خودم نیست که به عنوان پاداش روزه به روزهدار بدهم؛ آنگونه که در پاداش نفس مطمئنّه فرموده است:
«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ... وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛[6]
به سوی خدایت بازگرد... و به بهشت خودم داخل شو.
این نشان میدهد جنّتی که از آنِ خداست، امتیاز خاصّی از دیگر جنّات دارد و آن جنّت لقاء و آن هدف اصلی از آفرینش انسان کامل است.
مقصود از انقطاع الیالله
باری، حقیقت روزه امساک است و خودداری کردن از توجّه قلبی به غیر خدا که در لسان ادعیّه از آن، تعبیر به «انقطاع» شده است. در مناجات شعبانیّه که زمینهساز ماه مبارک رمضان است آمده:
«اِلهى هَبْ لِى کَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلْ اِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ»؛[7]
خدایا چنانم کن که از همه جدا گشته به تو بپیوندم و دیدگان دلهای ما را به روشنایی دیدارت منوّر گردان تا دیدگان دلها حجابهای نور را بشکافند و به معدن عظمت واصل گردند.
خدایا! به من عنایت کن از همه چیز بریده شوم و دل به چیزی نبندم. البتّه این کار سادهای نیست. ما از همان لحظه که چشم به این جهان گشودهایم غیر خدا را دیده و دل به آن بستهایم. مدّتی به پستان مادر و آغوش پدر چسبیده و در فراق آنها گریستهایم؛ بعد از آن کفش و کیف و کلاه و اسباببازی را محبوب خود دانسته و سرانجام به زن و فرزند و پول و جاه و مقام وابستگی پیدا کردهایم و هم اکنون از اقبال آنها خوشحال و از اِدبارشان محزون میشویم. بنابراین ما کجا و انقطاع از غیر خدا کجا؟! در مناجات شعبانیّه الفاظی را به زبان جاری میکنیم و اکثراً نمیفهمیم مقصود از انقطاع چیست و فرضاً هم که معنای آن را بفهمیم، متحقّق گشتن جان به حقیقت آن، بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
«اِلهى هَبْ لِى کَمالَ الْاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ»؛
خدایا! موفّقم کن از هرچه که ماسوای توست منقطع شوم و تنها به تو بپیوندم و دیدگان دلهای ما را به روشنایی خاصّی که در پرتو آن به تو بنگریم منوّر گردان.
«حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»؛
تا دیدهی دلها، حجابهای نور را که میان ما و تو حائل شده است بشکافد.
«فَتَصِلْ اِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ»؛
و به معدن عظمت واصل شده و جانهای ما آویخته به عزّ قدست گردد.
مراتب انقطاع الی الله
انقطاع از غیر خدا هم مراتب دارد:
۱- امساک چند ساعتی در روزهای ماه مبارک رمضان از خوردن و آشامیدن و دیگر مبطلات روزه که انقطاع عوام مردم است.
۲- بازداشتن اعضا و جوارح از ارتکاب گناه و اعمال ناپسند در نزد خدا در طول ماه مبارک رمضان علاوه بر امساک از مبطلات روزه که انقطاع خواصّ بندگان است.
۳- خالی کردن خانهی دل از توجّه به هرچه که غیر خداست در تمام مدّت عمر علاوه بر امساک از مبطلات روزه در ماه مبارک رمضان و علاوه بر بازداشتن اعضا و جوارح از ارتکاب گناهان که انقطاع اخصّ خواصّ از عبادالله المخلصین است و آنها خانهی دل را یکجا قُرُق برای خدا کردهاند و هیچ جای خالی از قلبشان برای کسی یا چیزی غیر خدا باقی نگذاشتهاند آنگونه که جناب یوسف صدّیق «ع» به زلیخا که با عشوهگریهای عجیب میخواست در دل او جاکند فرمود:
«...مَعاذَاللهِ إنَّهُ رَبِّی...»؛[8]
این شدنی نیست و هرگز تو نخواهی توانست در گوشهای از زوایای قلب من جا کنی و لذا خدا دربارهاش فرمود:
«...إنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ»؛[9]
...به تحقیق او از بندگان خالص گشتهی ماست و فضای جانش، یک جا قرقگاه ماست.
آری این انقطاع به معنای واقعی و ذکرالله حقیقی است و تحقّقبخش به حقیقت «الصَّومُ اِلَی وَ اَنَا اجزی بِهِ».
تا فراموشت نگردد غیر حق/ در حقیقت نیستی ذاکر بدان
چون فراموشت شود مادون او/ ذاکری گر چه نجنبانی زبان
خودآزمایی
1- دو تعبیر بسیار لطیف که در جمله «اَلصَّوْمُ لِی وَ أنَا أجْزِی بِهِ» آمده است را ذکر کنید.
2- «انقطاع» در لسان ادعیّه به چه معناست؟
3- مراتب انقطاع از غیر خدا را بیان کنید و مختصری شرح دهید.
پینوشتها
[1]- سورهی بقره، آیهی ۱۸۳.
[2]- وسائلالشّیعه، جلد ۱۰، صفحهی ۳۱۷.
[3]- سورهی طه، آیهی ۱۴.
[4]- سورهی آل عمران، آیهی ۹۷.
[5]- سورهی انسان، آیهی ۲۱.
[6]- سورهی فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰.
[7]- بحارالانوار، جلد ۹۱، صفحهی ۹۸.
[8]- سورهی یوسف، آیهی ۲۳.
[9]- همان، آیهی ۲۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی