حضرت عیسی(ع)| ۳
مائده آسمانى، یكى از معجزات عیسى(ع)
حواریون دوازده نفر از یاران مخصوص حضرت عیسى(ع) بودند كه بعضى از آنها لغزش پیدا كردند. نامهایشان چنین بود: پطرس، اندریاس، یعقوب، یوحنا، فیلوپس، برتر لوما، توما، متّى، یعقوب بن حلفا، شمعون ملقب به غیور، یهودا برادر یعقوب، و یهوداى اسخریوطى كه به حضرت عیسى(ع) خیانت كرد. آنها با اینکه ایمان آورده بودند میخواستند با دیدن معجزه دیگرى از عیسى(ع) كه آنهم مربوط به آسمان باشد قلبشان سرشار از یقین گردد، به عیسى(ع) عرض كردند: آیا پروردگار تو میتواند مائدهای از آسمان (یعنى غذایى از آسمان) براى ما بفرستد؟
این تقاضا كه بوى شك میداد، حضرت عیسى(ع) را نگران كرد، به آنها هشدار داد و فرمود: اگر ایمان آوردهاید از خدا بترسید.
حواریون گفتند: ما میخواهیم از آن غذا بخوریم تا قلبمان سرشار از اطمینان و یقین گردد و بهروشنی بدانیم كه آنچه به ما گفتهای راست است و بر آن گواهى دهیم.
هنگامیکه عیسى(ع) از حسن نیت آنها آگاه شد، به خدا عرض كرد:
خدایا مائدهای (سفرهای از غذا) از آسمان براى ما بفرست تا عیدى براى اول و آخر ما باشد و نشانهای از جانب تو محسوب شود، و به ما روزى ده كه تو بهترین روزىدهندگان هستى.
خداوند به عیسى(ع) وحى كرد: من چنین مائدهای براى شما نازل میکنم، ولى باید متوجه باشید كه مسؤولیت شما بعد از نزول این مائده، بسیار سنگینتر خواهد بود. اگر پس از مشاهده چنین معجزه آشکاری هر كس از شما به راه كفر رود، او را آنچنان عذاب كنم كه هیچکس را آنگونه عذاب نكرده باشم.[1]
مائده نازل شد، و در میان آن چند قرص نان و چند ماهى بود و چون مائده در روز یكشنبه نازل شد، مسیحیان آن روز را روز عید نامیدند و در دعاى حضرت مسیح(ع) نیز آمده بود: مائده موجب عید براى ما شود. یعنى ما را به خویشتن و به وجدان و سرنوشت نخستینمان بازگردان که براساس توحید و ایمان است.
روایت شده: پس از چند بار نزول مائده، خداوند به عیسى(ع) وحى كرد: مائده را براى تهیدستان قرار بده نه ثروتمندان. عیسى(ع) چنین كرد، ثروتمندان به شك و تردید افتادند، و مردم را در مورد معجزه بودن مائده به شك انداختند. خداوند 333 نفر از مردان آنها را بهصورت خوك، مسخ نمود كه حركت میکردند و كثافات را میخوردند. بستگان آنها گریه كردند و دست به دامن حضرت عیسى(ع) شدند، ولى آنها بعد از سه روز به هلاكت رسیدند.[2]
نمونهای از تواضع حضرت عیسى(ع)
روزى عیسى(ع) به حواریون (اصحاب نزدیك و خاص) خود فرمود: من كارى با شما دارم، آن را انجام دهید. (از آن جلوگیرى نكنید.)
حواریون: كارت را انجام بده، ما آماده هستیم.
حضرت عیسى(ع) برخاست و پاهاى آنها را شست، آنها عرض كردند: اى روح خدا! ما سزاوارتر به این كار هستیم.
حضرت عیسى(ع) فرمود: سزاوارترین انسان به تواضع و فروتنى، عالِم است، من اینگونه به شما تواضع نمودم، تا بعد از من، شما نسبت به مردم، اینگونه تواضع كنید.
آنگاه عیسى(ع) افزود:
«بالتَّواضُعِ تَعمُرُ الحِكمَةُ لا بِالتَّكَبُّرِ، وَ كَذلِكَ فِى السَّهلِ ینبُتُ الزَّرعُ لا فِى الجَبَلِ؛»
بناى حكمت با تواضع ساخته میشود، نه با تكبر، و همچنین زراعت در زمین نرم میروید، نه در زمین سخت.[3]
مجازات همسفر عیسى، براثر خودبینى
یكى از مهمترین كارهاى حضرت عیسى(ع) براى تبلیغ دین برنامه سیاحت و بیابانگردی بود. در یكى از این سیاحتها، یكى از دوستانش كه قدکوتاه بود و همواره در كنار حضرت عیسى(ع) دیده میشد، به همراه عیسى(ع) به راه افتاد، تا باهم به دریا رسیدند. عیسى با یقین خالص و راستین گفت: (بسمالله،) سپس بر روى آب حركت كرد، بى آنکه غرق شود.
آن شخص قدکوتاه هم وقتیکه عیسى(ع) را دید كه بر روى آب راه میرود، با یقین خالص گفت: بسمالله، و سپس بر روى آب به راه افتاد، بى آنکه غرق بشود، تا به عیسى(ع) رسید. ولى در همین حال، خودبینى او را گرفت و با خود گفت: این عیسى روحالله است كه بر روى آب، گام برمیدارد، من نیز روى آب حركت میکنم، (فَما فَضلُهُ عَلىَّ؟) بنابراین، عیسى(ع) چه برترى بر من دارد؟ هماندم زیر پایش بیقرار شد و در آب فرورفت و فریاد زد: اى روحالله! دستم به دامنت، مرا بگیر و از غرق شدن نجات بده.
عیسى(ع) دست او را گرفت و از آب بیرون كشید و به او فرمود: اى کوتاهقد! مگر چه گفتى؟ (كه در آب فرورفتى)
کوتاهقد: گفتم؛ این روحالله است كه بر روى آب میرود، من نیز بر روى آب میروم. (بنابراین چه فرقى بین ما هست)، خودبینى مرا فراگرفت (و درنتیجه به مكافاتش رسیدم).
عیسى(ع) فرمود: تو خود را (براثر خودبینى) در مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده، نهادى. خداوند بر تو غضب كرد، اكنون ازآنچه گفتى توبه كن.
او توبه كرد، آنگاه به مرتبهای كه خدا برایش قرارداده بود، بازگشت.[4]
گفتگوى عیسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده
روزى حضرت عیسى(ع) و حواریون در سیر و سیاحت خود به روستایى رسیدند، دیدند اهل آن روستا و پرندگان و حیوانات آن، همه بهطور عمومى مردهاند.
عیسى(ع) به همراهان فرمود: معلوم است كه اینها به عذاب عمومى الهى كشته شدهاند. اگر آنها به تدریج مرده بودند، همدیگر را به خاك میسپردند.
حواریون: اى روح خدا، از خداوند درخواست كن تا اینها را زنده كند تا علت عذابى را كه به سراغ آنها آمده، براى ما بیان كنند، تا ما از كردارى كه موجب عذاب الهى میشود، دورى كنیم.
حضرت عیسى(ع) از درگاه خدا خواست تا آنها را زنده كند، از جانب آسمان به عیسى(ع) ندا شد كه: آنان را صدا بزن.
عیسى(ع) شبانه بالاى تپهای از زمین رفت و فرمود: اى مردم روستا!
یك نفر از آنها زنده شد و گفت: بلى، اى روح و كلمه خدا!
عیسى: واى به حال شما، كردار شما چه بوده؟ (كه اینگونه شما را دستخوش بلاى عمومی نموده است.)
مرد زنده شده: چهار چیز ما را مشمول عذاب الهى كرد:
1 - پرستش طاغوت.
2 - دلبستگى به دنیا با ترس اندك از خدا.
3 - آرزوى دورودراز.
4 - غفلت و سرگرمى به بازیهای دنیا.
عیسى: دلبستگى شما به دنیا چه اندازه بود؟
مرد زنده شده: همانند علاقه كودك به مادرش. هنگامیکه دنیا به ما رو میآورد شاد و خوشحال میشدیم، و هنگامیکه دنیا به ما پشت میکرد، گریه میکردیم و محزون میشدیم.
عیسى: طاغوت را چگونه میپرستیدید؟
مرد زنده شده: ما از گنهکاران پیروى میکردیم.
عیسى(ع): عاقبت كارتان چگونه پایان یافت؟
مرد زنده شده: شبى با خوشى به سر بردیم، صبح آن در هاویه افتادیم.
عیسى: هاویه چیست؟
مرد زنده شده: هاویه، سجّین است.
عیسى: سجین چیست؟
مرد زنده شده: سجین، به کوههاى گداخته به آتش است كه تا روز قیامت، بر ما میافروزد.
عیسى: وقتى به هلاكت رسیدید، چه گفتید و مأموران الهى، به شما چه گفتند؟
مرد زنده شده: گفتند: ما را به دنیا بازگردانید، تا كارهاى نیك در آن انجام دهیم و زاهد و پارسا گردیم، به ما گفته شد: دروغ میگویید.
عیسى: واى به حال شما! چه شد كه غیر از تو، شخص دیگرى از این هلاك شدگان با من سخن نگفت؟
مرد زنده شده: اى روح خدا! دهان همه آنها با دهنه آتشین بسته شده است، و آنها به دست فرشتگان خشن، گرفتار میباشند. من در دنیا در میان آنها زندگى میکردم، ولى از آنها نبودم. (و مانند آنها گناه نمیکردم) تا وقتیکه عذاب عمومى فرارسید و مرا نیز فراگرفت. اكنون به تار مویى در لبه پرتگاه دوزخ آویزان میباشم، نمیدانم كه از كجا در میان دوزخ واژگون میشوم، یا نجات مییابم. (احتمالاً عذاب این شخص، به خاطر ترك امربهمعروف و نهیازمنکر بوده است.)
عیسى(ع) به حواریون رو كرد و فرمود:
«یا اَولیاءَ اللهِ! اَكلُ الخُبزَ الیابِسِ بالمِلحِ الجَریشِ، وَ النَّومِ عَلَى المَزابِلِ خیرٌ كَثِیرٌ مَعَ عاقِبَةِ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ؛»
اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن، و خوابیدن بر روى خاشاکهای آلوده، بسیار بهتر است، اگر همراه عافیت و سلامتى دنیا و آخرت باشد.[5]
پینوشتها
[1] . مضمون آیات 112 تا 115، سوره مائده.
[2] . بحار، ج 14، ص 492، و صفحه 260 تا 265.
[3] . اصول كافى، ج 1، ص 37.
[4] . اصول كافى، ج 2، ص 306.
[5] . همان مدرك، ص 318.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّد محمّدی اشتهاردی