واجبترین علم برای هر مسلمان
حال ما باید دربارهی خود بیندیشیم که از کدامین گروهها هستیم؟ از خداوند رحیم کریم بخواهیم که توفیق تعلّم و تعلیم احکام و معارف دین خود را به همهی ما عنایت بفرماید. آقایان جوانان عزیز محترم باید توجّه کامل داشته باشند که اوّلین وظیفهی واجب برای یک مسلمان، تحصیل علم به معارف و احکام دینی است. در رتبهی اوّل علم به اصول عقاید یعنی اعتقاد به خدا و پیامبر و امام و معاد و در رتبهی دوّم علم به احکام و برنامههای عملی یعنی نماز و روزه و دیگر واجبات و محرّمات که تحصیل این علم بر هر فرد مسلمانی از مرد و زن واجب عینی است. البتّه همهی علوم و دانشها در دین ما محترم است و تحصیل آنها و تربیت متخصّصین در آن علوم برای یک جامعهی اسلامی از واجبات کفایی است تا از هیچ جهت از جهات اقتصادی و فرهنگی، پزشکی و سیاسی و نظامی احتیاج به دیگران نداشته باشند. بلکه به فرمودهی قرآن «اعلی الامم» یعنی بلندمرتبهترین امّتها از هر جهت باشند. ولی در عین حال، لازمترین علم که به گونهی واجب عینی بر هر مرد و زن مسلمان به دست آوردنش واجب است، علم به معارف و احکام دین است که با دانش آن سایر علوم نیز نافع به حال او خواهد بود و زندگی دنیوی و اخرویاش را قرین خیر و سعادت خواهد کرد و در صورت نداشتن این علم، فرضاً که کسی متخصّص در تمام رشتههای علوم و دانشهای دیگر باشد و فرضاً که زندگی دنیایی خود را غرق در رفاه و خوشی هم کرده باشد، ولی در عالم پس از مرگ از این همه علوم و دانشها نه تنها بهرهای نخواهد داشت، بلکه به خاطر تضییع سرمایهی گرانبهای عمر و بیاعتنایی به فرامین و دستورات خالق سبحان، محکوم به عذاب جاودانه خواهد شد و لذا میگوییم به دست آوردن علم به معارف و احکام دینی، بر هر مرد و زن مسلمانی واجب عینی است و همین علم است که رسول عظیمالشّأن الهی دربارهاش فرموده است:
«طَلَبُ الْعِلْمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مِسْلِمٍ وَ مُسْلِمة»؛[1]
تحصیل علم، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
و در مقام ترغیب و تشویق امّت اسلامی برای تحصیل این علم فرموده است: قسم به کسی که جانم به دست اوست، هر کس برای آموختن علم به جایی برود، به تعداد هر قدمهایی که برمیدارد، ثواب حجّ در نامهی عملش نوشته میشود و این هم روشن است که علم به معارف و احکام دینی، آنگاه ارزش پیدا میکند که در مرحلهی عمل ظاهر و بارز گردد وگرنه رسول خدا(ص) فرموده است:
«مَنِ ازْدادَ عِلْماً وَ لَمْ يَزْدَدْ هُدَىً، لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللهِ اِلاّ بُعْداً»؛[2]
کسی که بر علم خودش بیفزاید امّا بر هدایت در راهیابیاش به سوی خدا نیفزاید، جز دوری از خدا بهرهای از آن علم عائدش نمیشود.
و همچنین فرموده است:
«تَعَلَّمُوا ما شِئْتُمْ اَنْ تَعَلَّمُوا فَلَنْ يَنْفَعَكُمُ اللهُ بِالْعِلْمِ حَتّى تَعْمَلُوا بِهِ لِاَنَّ الْعُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرِّعايَةُ وَ السُّفَهاءَ هِمَّتُهُمْ اَلرِّوَايَةُ»؛[3]
فرا گیرید از علم آنچه را که میخواهید فرا گیرید [ولی بدانید که] خدا هرگز شما را از فوائد علم برخوردار نخواهد ساخت تا به آن عمل کنید، زیرا عالمان واقعی تمام همّتشان تحقّق بخشیدن به علمشان در تمام ابعاد زندگیشان است ولی نادانان [عالمنما] تمام همّتشان نقل مطالب علمی برای دیگران است.
عذاب عالم بی عمل
رسول اکرم(ص) فرمود: در شب معراج افرادی را دیدم که لبهای آنها را با مقراضهای[4] آتشین میبریدند، از ملکی که همراهم بود پرسیدم اینها کیانند؟ گفت: اینها کسانی هستند که عالم به احکام دینی بودند و آنها را برای مردم میگفتند، امّا خودشان اهل عمل به علمشان نبودند. این واقعاً کمال بدبختی است که انسان عمری در مسیر تعلیم و تعلّم احکام دینی تلاش کرده، از فکر و بیان و قلم مایه گذاشته، ولی پس از مرگ که وقت بهرهبرداری از محصول زحمات یک عمر است، ببیند که نه تنها چیزی از سعی و تلاش عمرانه عائدش نشده، بلکه چنان مغضوب درگاه خدا قرار گرفته که لبهایش را با مقراضهای آتشین میبرند و میگویند چرا احکام خدا را یاد گرفتی و آنها را برای دیگران گفتی، امّا خودت طبق آن احکام عمل نکردی.؟
حال ای جوانان عزیز که از نعمت نیروی جوانی برخوردار و اشتیاق وافر به تحصیل علم و دانش دارید در هر رشتهی از علوم که هستید، توجّه داشته باشید که یاد گرفتن احکام و معارف دینی به قدر لازم، در رتبهی اولویّت حتمی قرار گرفته و هیچ علمی برای تأمین حیات جاودانهی پس از مرگ، جایگزین آن علم نخواهد بود و بدانید آن علم، جز از طریق عمل بر طبق آن، نفعی به حال انسان نخواهد داشت که فرمودهاند:
«مَنْ عَمِلَ بِما یَعْلَم وَرِثَهُ اللهُ عِلمَ ما لَمْ یَعْلَمْ»؛[5]
هر کس به آنچه که میداند عمل کند، خدا آنچه را هم که نمیداند به او تعلیم میکند.
در قرآن نیز آمده است:
«...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ ...»؛[6]
...تقوای خدا را رعایت کنید، خدا عالمتان میسازد...
«...إنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً ...»؛[7]
...اگر تقوای خدا پیشه کنید، خدا [حالت] فرقان [و تشخیص حقّ از باطل] به شما عنایت میکند...
گناه سبب کور و کر شدن دل
از آن طرف هم فرموده است:
«...أنْ لَوْ نَشاءُ أصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ»؛[8]
...ما به گناهانشان اخذ میکنیم و مهر به دلهایشان مینهیم و آنها دیگر نمیشنوند.
آیهی شریفه، نشان میدهد که ارتکاب گناه و معصیت، سبب کر شدن گوش دل میشود و انسان گنهکار از شنیدن نغمههای الهی محروم میگردد.
«...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اسْمَعُوا...»؛[9]
...تقوای خدا پیشه کنید و بشنوید...
آدمی همانگونه که چشم و گوش سر دارد و با آن صورتهای آدمیان را میبیند و صداهای آنها را میشنود؛ چشم و گوش دل هم دارد و با آن جمالهای معنوی را میبیند و نغمههای الهی را میشنود، آنگونه که اگر چشم و گوش سر کور و کر شد، دیگر صورتها را نمیبیند و صداها را نمیشنود، همچنین اگر چشم و گوش دل کور و کر شد، دیگر نه جمالی از جمالهای معنوی را میبیند و نه نغمهی از نغمههای الهی را میشنود که قرآن میفرماید:
«...فَإنَّها لا تَعْمَى الْأبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»؛[10]
احیاناً چشمها کور نمیشوند، امّا دلهای نهان در سینهها کور میشوند...
«...وَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ»؛
...مهر بر دلهایشان مینهیم و آنها نمیشنوند.
و از مصادیق این آیه میشوند:
«...صُمُّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ»؛[11]
...کر و لال و نابینایانی هستند که هیچ [حقیقتی از حقایق عالم را] درک نمیکنند.
آری، این قرآن است که ارتکاب گناه را سبب تیره گشتن صفحهی آیینهی قلب و محرومیّت از لقای خدا میداند و میفرماید:
«كَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ* كَلاّ إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ*ثُمَّ إنَّهُمْ لَصالُو الْجَحِيمِ»؛[12]
نه، چنین نیست که حساب و جزایی در کار نباشد، بلکه اعمالشان قلبهایشان را چرکین نموده و آنها در روز جزا از پروردگارشان در حجاب میباشند و سپس داخل آتش میشوند.
عجیب اینکه ما مدّعیان پیرو قرآن از کنار این آیات لرزانندهی قرآن با سهلانگاری تمام میگذریم و هول و هراسی از آثار شوم گناهان از خود نشان نمیدهیم و در مجالس و محافل وعظ و نصیحت نیز غالباً سخن از رحمت خدا و شفاعت اولیای خدا به میان آورده، نوید بهشتی شدن در روز قیامت به مردم میدهیم. آنها هم با خوشحالی تمام اشک شوق میریزند و قربان خداوند رحیم و شفیعان کریم میروند که بهبه! چه خدای مهربان و امامان بزرگواری داریم؛ ما را به بدیهایمان نمیگیرند و با تمام آلودگی که داریم در غرفههای اعلای بهشتی جایگزینمان میسازند. در صورتی که مطلب اینچنین نیست و دین دارای حدود و مرز است و حساب و کتابی در کار است و اعمال بد در روز جزا کیفر مسلّم دارند. این قرآن است که میفرماید:
«...تِلْكَ حُدُودُ اللهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ...»؛[13]
این [دستورات آسمانی دین] حدود خداست، هر که تعدّی از حدود خدا کند [و امر و نهی او را سبک بشمارد] همانا ظلم به خود کرده [و محکوم به عذاب میباشد]...
«وَ مَنْ يَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ»؛[14]
هر که خدا و رسولش را نافرمانی کرده از حدود او تجاوز نماید، او را خدا داخل آتش میکند و عذاب خوارکنندهی جاودان از آن او خواهد بود.
خودآزمایی
1- اوّلین وظیفهی واجب برای یک مسلمان را بیان کنید.
2- علم به معارف و احکام دینی، چه زمانی ارزش پیدا میکند؟
3- آیهی شریفه 100 سوره اعراف، چه چیزی را نشان میدهد؟
4- سبب تیره گشتن صفحهی آیینهی قلب و محرومیّت از لقای خدا چیست؟
پینوشتها
[1]- کافی، جلد ۱، صفحهی ۳۰، با اندکی تفاوت.
[2]- بحارالانوار، جلد ۲، صفحهی ۳۷.
[3]- بحارالانوار، جلد ۲، صفحهی ۳۷.
[4]- مقراض: قیچی.
[5]- بحارالانوار، جلد ۴۰، صفحهی ۱۳۷.
[6]- سورهی بقره، آیهی ۲۸۲.
[7]- سورهی انفال، آیهی ۲۹.
[8]- سورهی اعراف، آیهی ۱۰۰.
[9]- سورهی مائده، آیهی ۱۰۸.
[10]- سورهی حج، آیهی ۴۶.
[11]- سورهی بقره، آیهی ۱۷۱.
[12]- سورهی مطفّفین، آیات ۱۴ تا ۱۶.
[13]- سورهی طلاق، آیهی ۱.
[14]- سورهی نساء، آیهی ۱۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی