دین، ناموس الهی است
در آیهی دیگر خطاب به رسول گرامیاش(ص) فرموده:
«نَبِّئ عِبادِي أنِّي أنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ*وَ أنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْألِيمُ»؛[1]
به بندگان من آگاهی ده که من، آری من، آمرزندهی مهربانم و [با این وصف] عذاب من به طور حتم عذابی دردناک است.
در دعای افتتاح ماه مبارک رمضان نیز میخوانیم:
«اَيْقَنْتُ اَنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَشَدُّ الْمُعاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكالِ وَ النَّقْمَةِ»؛
من به یقین میدانم، ای خدا که تو مهربانترین مهربانان هستی در جای عفو و رحمت و شدیدترین عقوبت کنندگان هستی در جای عذاب و نقمت.
حاصل اینکه ما باورمان بشود که دین در نزد خدا بسیار محترم است و هرگز رضا به هتک حرمت دین از جانب احدی نمیدهد. این جمله از رسول خدا(ص) منقول است:
«اَلا وَ اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الْحَرامَ وَ حَدَّدَ الْحُدُودَ وَ ما اَحَدٌ اَغْیَرَ مِنَ اللهِ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَواحِشَ»؛[2]
توجّه که خدا تحریم حرام و تحدید حدود کرده و احدی غیرتمندتر از خدا نمیباشد و از غیرتش بوده که تحریم فواحش نموده و ارتکاب کارهای زشت را ممنوع کرده است.[3]
دین در واقع ناموس خداست و قهراً برای حفظ حریم ناموسش غیرت میورزد و اجازهی هتک حریم دین به کسی نمیدهد؛ از اینروست که میبینیم عزیزترین و مقرّبترین اولیائش را فدای حفظ اساس دین نموده است. آیا شما عزیزتر از حسین فاطمه(ع) در نزد خدا سراغ دارید؟ آنگاه آیا پرسوز و گدازتر از مصائب کربلای حسین(ع) را در میان همهی انبیاء و اولیاء و مقرّبان درگاه خدا شنیدهاید؟ شما تنها یک شب یازدهم محرّم را به خاطر بیاورید که آن شب بر زینب کبری(س) یادگار زهرا(س) چه گذشت؟ آیا اینان عزیزترین عزیزان خدا نبودهاند که رضا داده آن همه مصیبتهای جانگداز را تحمّل کنند. از اینجا بفهمیم که دین در نزد خدا بسیار عزیز است که رضا داده برای حفظ حریم آن، عزیزترین عزیزانش فدا شوند. بنابراین اگر ما با بیپروایی در ارتکاب گناهان و سبکشماری امر و نهی خدا تعدّی به حریم دین بنماییم؛ به طور مسلّم مشمول قهر و غضب خدا خواهیم شد و در ادّعای محبّت به اولیای خدا صادق نخواهیم بود.
کرامت انسان نزد خدا به میزان تقوا
ماه مبارک رمضان در حال منقضی شدن است، حال از برکات این ماه عزیز چقدر نصیب ما شده است نمیدانیم. از نواحی متعدّد این فرصت مغتنم میتوانستیم برخوردار گردیم. از ناحیهی روزهداری، از ناحیهی تلاوت قرآن و از ناحیهی دعا و مناجات با خدا که هر کدام مجرای خاصّی برای نزول رحمت الهی بود. قرآن کریم روزه را موجب حصول تقوا میداند و میفرماید:
«يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[4]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما واجب شده؛ همانگونه که بر گذشتگان پیش از شما واجب شده بود. به این منظور که شما متقی گردید.
روی این تعبیرات و تأکیدات قرآن باید تکیه کرد چون فرمان الهی است و به فرمان خدا باید دقیقاً توجّه داشت که هدف چه بوده و منظور چیست؟ میفرماید: ما روزه را بر شما واجب کردیم که متقّی شوید. تقوا را هم موجب کرامت معرّفی میکند.
«...إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ...»؛[5]
...حقیقت اینکه گرامیترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست...
پس معلوم میشود هر کسی به اندازهای که تقوا دارد، به همان مقدار نزد خدا کرامت پیدا میکند و محترم میشود. روزه سبب تقوا میشود و تقوا موجب کرامت. ما برای کسی که محترم است، ارزش قائل میشویم و احترامش را رعایت میکنیم. پس کسی که دارای کرامت شد یعنی دارای شخصیّت محترمی شد، از آننظر که دارای شخصیّت با کرامت است، از هر کار زشتی خود را کنار میکشد و مرتکب گناه نمیشود؛ نه برای اینکه به بهشت برود و یا از جهنّم بترسد، بلکه خود کرامتِ روحی او اقتضا میکند که مرتکب کار زشت نگردد.
فرضاً که دوزخ و بهشتی هم در کار نباشد، انسانی که دارای کرامت و عظمت روحی است، خود به خود از ارتکاب گناه و کار زشت دوری میجوید. قرآن میخواهد اهل ایمان اینگونه باشند؛ روزه بگیرند تا متّقی شوند. متّقی که شدند، مکرّمِ عندالله میگردند و نزد خدا محترم میشوند.
خوشحالی روزهدار در دو هنگام
فرمودهاند:
«لِلصَّائِمِ فَرْحَتانِ»؛
روزهدار دو خوشحالی دارد.
«فَرْحَةٌ عِنْدَ الاِفطارِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءِ الْمَلِکِ الْجَبّار»؛
یک خوشحالی موقع افطار و دیگری به هنگام لقای حضرت پروردگار.
انسان روزهدار موقع افطار خوشحال میشود، نه برای خوردن؛ بلکه برای این که وظیفهای را انجام داده و امتثال امر خدایش نموده است. خوشحالی دیگرش موقعی است که به دیدار پروردگارش نائل میشود. ما روزه میگیریم، هفت یا هشت ساعت بعد افطار میکنیم امّا آنان که روزهدار واقعی هستند، هفتاد سال روزه دارند و دم جان دادن موقع افطار آنهاست. آنها علیالدّوام روزه دارند و همیشه در حال امساکند. حقیقت روزه همان است و عظمت آن نیز برای همین است.
روزه، مغز عبادت
شاید لُبّ و مغز همهی عبادات روزه باشد. یعنی در همهی عبادات میخواهند با امساک، از غیر او منقطع شوند و فقط به او بپیوندند و این آخرین مرتبهی بندگی است. پس معلوم میشود که همهی عبادتها – اگر اثرگذار باشند – آدم را روزهدار میکنند. اگر عبادتها خوب انجام شود، نمازها خوب خوانده شود؛ حجّ و عمره و انفاقات، دعاها و مناجاتها همه بجا انجام شود، نتیجهاش روزهداری میشود. یعنی انسان با جمالی آشنا میشود که نسبت به همهچیز بیاعتنا میگردد و واقعاً روزهداری میشود که از همه چیز جز خدا امساک میکند. این شخص افطارش «عِنْدَ لِقاءِ الْمَلِکِ الْجَبّار»؛ است.
خودآزمایی
1-چگونه انسان از هر کار زشتی خود را کنار میکشد و مرتکب گناه نمیشود؟
2- دو خوشحالی روزهدار را بیان و شرح دهید.
3- لُبّ و مغز همهی عبادات، چیست؟ چرا؟
پینوشتها
[1]- سورهی حجر، آیات ۴۹ و ۵۰.
[2]- فقیه، جلد ۴، صفحهی ۱۱.
[3]- بحارالانوار، جلد ۷۶، صفحهی ۳۳۲.
[4]- سورهی بقره، آیهی ۱۸۳.
[5]- سورهی حجرات، آیهی ۱۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی