تقوا، تنها سرمایهی حیاتی ما در عالم برزخ
اعمال عبادی هم که در دنیا انجام میدهیم، وقتی دارای ارزش اخروی خواهند بود که نشأت گرفتهی از مَلَکهی تقوا باشند. مَلَکهی تقوا نیرویی است که در جان انسان پیدا میشود و آدمی را مانع از این میشود که مرتکب گناه گردد. هر صفت خوب یا بد در انسان مولود مَلَکهای است در وجود او که با بودن آن ملکه کارهای زشت یا زیبا به سهولت و آسانی از او صادر میشود. آدم خطّاط و خوشخطّ، دارای ملکهای است که وقتی قلم به دست میگیرد با کمال سهولت خطی زیبا روی صفحه مینویسد. آدم نقّاش دارای ملکهای است که با اندک حرکت دست و قلم نقشی جالب و زیبا روی تابلو میآورد. دیگری نجّاری قابل، بنّا و معماری کامل، خیّاطی ماهر، نویسندهای سحّار و سخنوری قهّار و جرّاحی زبردست و... همهی اینها دارای ملکاتی هستند که به سهولت تولید اعمالی مناسب مینمایند.
ملکهی تقوا نیز نیرویی است روحی که بر اثر مراقبت و تکرار انجام اعمال نیک و خودداری از اعمال بد در انسان بهوجود میآید و او را با سهولت به انجام واجبات و ترک محرّمات وا میدارد. آری این نیرو است که سرمایهی حیاتی ما در عالم برزخ و محشر خواهد بود که قرآن کریم از آن سرمایه، گاهی تعبیر به تقوا کرده که:
«أنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً»؛[1]
و گاهی تعبیر به «قلب سلیم» فرموده که:
«يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إلاّ مَنْ أتَى اللهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»؛[2]
تنها قلبی که سالم از رذائل خلقیّه و عملیّه باشد در روز جزا برخوردار از رحمت خدا خواهد بود.
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْاَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»؛[3]
ما این سرای آخرت را به نفع کسانی قرار دادهایم که برتری طلب نباشند و نخواهند در زمین ایجاد فساد نمایند و پایان نیک از آن تقواپیشگان است.
«... إلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ....»؛[4]
... آنچه که سوی خدا بالا میرود، کلم طیّب [و جان پاکیزه از رذائل] است و عمل صالح آن را رفعت میدهد و بالا میبرد...
چرا از مناجات خود لذّت نمیبریم؟!
«عمل صالح» همچون نردبان است برای رفتن بالای پشتبام و طبیعی است اگر بالارونده کسی نباشد، نردبان در خانه چیز بیثمری خواهد بود؛ اگرچه فراوان هم باشد. حال اگر ما اعمال صالح از نماز و روزه و حجّ و زیارات و اعتکاف و... بسیار داریم امّا کلم طیّب نیست، یعنی آن قلب سلیم و آن گوهر درخشان تقوا در باطن جانمان نیست که به وسیلهی نردبان اعمال صالح به سوی عالم قرب الهی صعود نماید و خود را به پشتبام معرفة الله و محبّة الله برساند. مکرّراً میپرسند: چرا ما از عباداتمان لذّت نمیبریم؟ آن شوق و رغبتی که باید به مناجات با خدا داشته باشیم نداریم؟
عرض میشود: چون متّقی نیستیم و آن قلب سلیم بهبود یافته از بیماریهای رذائل خلقیّه از کبر و بخل و حسد و حبّ دنیا در ما بهوجود نیامده و آن کلم طیّب و جان پاک که صلاحیّت صعود به عالم بالا را دارد، در باطن ما پیدا نشده است تا به وسیلهی اعمال صالح به عالم بالا صعود کند و ما را از لذّت و حلاوت انس با خدا کامروا گرداند.
ماه مبارک رمضان از جانب خدا مقرّر شده که ما را مجهّز به جهاز ملکهی تقوا و قلب سلیم بسازد که فرموده است:
«يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[5]
ای کسانی که ایمان آوردهاید روزه بر شما واجب شده به این منظور که ملکهی تقوا به دست آورید!
هدف از روزهداری تحصیل «ملکهی تقوا»
تنها گرسنه و تشنه ماندن یک ماهه که کمالی نیست برای انسان که خدا آن را واجب کرده باشد. آیا میشود این را به دنیای علم عرضه کرد که یکی از وظایف دینی ما این است که سالی یک ماه روزها باید گرسنه و تشنه بمانیم. اگر بپرسند آخر چرا؟ مگر انسان نیاز به آب و غذا ندارد؟! تشنه و گرسنه نگه داشتن او چه فایدهای دارد؟
در جواب میگوییم: خیر، هدف تنها گرسنه و تشنه ماندن نیست؛ بلکه این یک تمرین عملی یک ماهه است برای تحصیل ملکهی تقوا و نیروی پرهیز از محرّمات خدا که سالی یک بار آن تمرین عملی تکرار میشود و با تکرار آن، بر شدّت و قوّت آن نیروی پرهیز از محرّمات افزوده میگردد و حدّاقل هر سال یکی از رذائل خلقیّه با روزهی ماه رمضان از جان یک مسلمان زدوده میشود و سرانجام در پایان عمرش با جانی سراپا تقوا و قلب سلیم از دنیا بیرون میرود و به عالم برزخ منتقل میشود و صعود الی الله مینماید.
ولی یاللاسف که ما همانطور که گفته شد، در عبادات خود دارای حال حضور نمیباشیم و تنها اکتفا به ظواهر میکنیم و لذا بعد از شصت هفتاد سال که هر سال روزه گرفتهایم، اکنون نه در خود ملکهی تقوا میبینیم و نه قلب سلیمی به دست آوردهایم و حال آن که هر سال که ماه مبارک رمضان فرا میرسد، این آیهی صیام و تقوا را مکرّر در مجالس خود میخوانیم و میشنویم که:
«يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛
و چنان با بیتفاوتی از کنارش میگذریم که گویی اصلاً این آیه ارتباطی به ما ندارد و منظور آیه، گروه دیگری غیر ما هستند و آیهی شریفه با آنها دارد سخن میگوید و تحصیل ملکهی تقوا را از آنها میطلبد. حاصل این که این حقیقت از لسان قرآن کریم باید باورمان بشود که داشتن ملکهی تقوا، شرط مسلّم برای مقبولیّت اعمال بدی در نزد پروردگار است که فرموده است:
«...أنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛[6]
با کلمهی «انّما» که نشان حتمیّت مطلب است اعلام میفرماید که:
... تنها اعمال تقواپیشگان است که مقبول درگاه خدا قرار میگیرد.
اعمال انسانهای غیر متقّی، صلاحیّت ارتقاء به عالم قرب الهی ندارد. بیتقوایی و بیپروایی در امر گناه و معصیت، تمام اعمال عبادی را بیاثر میسازد!
تقواپیشگی تنها راه لذّت بردن از عبادات
بنابراین کسانی که میپرسند ما چه کنیم که از عباداتمان لذّت ببریم؟ ما هر چه عبادت میکنیم هیچ حرکتی در روح خود به سوی خدا نمیبینیم! جوابشان همین آیه از قرآن است که:
«...أنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛
شما تقوا پیشه کنید و از گناهان بپرهیزید تا راه تقرّب به خدا به روی شما باز شود. شما اگر بیمار شوید و به طبیب مراجعه کنید، او به شما هم دستور دارویی میدهد و هم دستور پرهیز از غذای مضرّ. حال اگر شما دستور دارویی او را خوب رعایت کنید امّا به دستور پرهیز او از غذای مضرّ اعتنا نکنید، طبیعی است که آن ناپرهیزی، اثر داروها را خنثی میکند و هیچگاه بهبودی از آن بیماری در خود نمییابید. دین مقدّس ما نیز هم دستور عبادات دارد و هم دستور پرهیز از محرّمات. این ناپرهیزی از محرّمات است که عبادات ما را بیاثر میکند و راه تقرّب به خدا را به روی ما میبندد. آنگاه افرادی که به قول معروف سوراخ دعا را گم کردهاند، میآیند و میگویند آقا! یک ذکری و وردی به ما یاد بدهید که به خدا نزدیک شویم و از مناجات با خدا لذّت ببریم. ما میگوییم: آیا این درست است که کسی بیاید و بگوید طبیب به من دستور داده که در رژیم غذایی خود از خوردن نمک به طور جدّی پرهیز کنم؟! حال از شما میخواهم یک ذکری و وردی به من یاد بدهید که آن را بگویم و نمک بخورم و نمک مضرّ به حال من نباشد! بدیهی است که این توقّعی نابجا و ناسازگار با راه و رسم عاقلان است. انسان عاقل باید طبق دستور طبیب از خوردن نمک پرهیز کند تا بهبودی کامل به دست آورد، وگرنه ناپرهیزی از خوردن نمک، آثار شفابخش داروها را از بین خواهد برد. در دین مقدّس نیز جریان همین است. انسانِ عاقلِ آگاه از دستورات تربیتی دین که میخواهد راه تقرّب به خدا را بشناسد و از عبادات و مناجات با خدایش لذّت ببرد، هیچ چارهای جز این ندارد که با جدّ تمام باید از گناهان و ارتکاب محرّمات بپرهیزد تا تدریجاً ملکهی تقوا در جوهر جانش پدید آید و با قلبی سلیم از دنیای فانی به عالم باقی ارتحال یابد و برای همیشه مشمول رحمت لایتناهای حضرت ربّالعالمین گردد؛ اِنشاءالله.
خودآزمایی
1- اعمال عبادی که در دنیا انجام میدهیم، چه زمانی دارای ارزش اخروی خواهند بود؟
2- مَلَکهی تقوا چگونه نیرویی است؟
3- چرا ما از عباداتمان لذّت نمیبریم؟ وچه کنیم که از عبادتمان لذت ببریم؟
4- چرا یکی از وظایف دینی ما این است که سالی یک ماه، روزها باید گرسنه و تشنه بمانیم؟ تشنه و گرسنه نگه داشتن انسان چه فایدهای دارد؟
پینوشتها
[1]- سورهی نبأ، آیهی ۳۱.
[2]- سورهی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
[3]- سورهی قصص، آیهی ۸۳.
[4]- سورهی فاطر، آیهی ۱۰.
[5]- سورهی بقره، آیهی ۱۸۳.
[6]- سورهی مائده، آیهی ۲۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی