داستانی عبرتانگیز از حضرت امام خمینی(ره)
اینجا مناسب آمد این داستان عبرتانگیز را که از استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله عظمی امام خمینی (رضوان الله علیه) در قم، در پای درسشان شنیدهام نقل کنم:
ایشان روششان این بود سال تحصیلی که به پایان میرسید و فصل تابستان دروس حوزه تعطیل میشد، روز آخر سال، بعد از درس، چند جمله موعظه میفرمودند که هم آقایان فضلا که پای درسشان بودند، تنبّه پیدا کنند و هم برخی از آنان که در ایّام تعطیل برای تبلیغ دینی به بلاد دیگر میرفتند، در منابرشان نقل کنند. آن قصّه را ایشان به طوری که یادم هست، از کشکول شیخ بهایی (رحمةالله علیه) نقل میکردند که شیخ فرموده است:
من در تخت فولاد اصفهان (که مقبرهای قدیمی است) با مردی که اهل ریاضت بود آشنا شدم. او غالباً از مردم کنارهگیری میکرد و در آن مقبره به دعا و مناجات با خدا و ریاضت اشتغال داشت. روزی از او پرسیدم شما در طول این مدّتی که تنها در مقبره مشغول ذکر و دعا و عبادت بودهای، آیا خاطرهای داری که برای من نقل کنی. او فکر و تأمّلی کرد و بعد گفت:
روزی من در همین جا نشسته بودم، دیدم سر و صدایی بلند شد و جمعیّتی جنازهای را آوردند در آن گوشهی قبرستان دفن کردند و رفتند. چندی نگذشته بود که احساس کردم بوی عطر خوشی به شامّهام میرسد. به اطراف نگاه کردم که این بوی عطر از کجاست؟ دیدم جوانی از در قبرستان وارد شد، خیلی خوش صورت و خوش لباس و خوشبو بود. فهمیدم این بوی خوش از اوست. آن جوان رفت کنار همان قبر و ناگهان دیدم آن قبر شکافته شد و آن جوان داخل قبر رفت و قبر به هم آمد. من غرق در تعجّب و حیرت شدم که خواب میبینم یا بیدارم.
در همین حال، احساس کردم بوی بدی به شامّهام میرسد، خیلی نفرتآور بود. دیدم از در قبرستان سگی وارد شد وحشتانگیز، بدقیافه و بدبو. با عجله رفت کنار همان قبر، قبر شکافته شد و او داخل قبر رفت و باز قبر به هم آمد. من تعجّب و حیرتم بیشتر شد که چه صحنهای دارم میبینم. لحظاتی گذشت. دیدم باز آن قبر شکافته شد و آن جوان از قبر بیرون آمد در حالی که سر و صورتش خونین و لباسهایش پاره و کثیف؛ خواست از قبرستان بیرون برود من دویدم جلو و او را قسم دادم که بگو تو که هستی و جریان چیست؟ گفت: من اعمال نیک آن میّت هستم، مأمور شدم پیش او بروم و تا روز قیامت با او باشم. آن سگ هم اعمال بد اوست که پس از من آمد. ما با هم نمیتوانستیم بسازیم، با هم گلاویز شدیم، او بر من غلبه کرد و از قبر بیرونم کرد. حال آن سگ تا روز قیامت با او خواهد بود.
این داستان نیز مؤیّد این حقیقت است که ملکات نفسانی ما در دنیا، مولّد اعمالی است که آن اعمال، اعمّ از نیک و بد، ساختمان اخروی ما را پیریزی میکند و ما را بهشتی یا جهنّمی میسازد و به محض اینکه با فرا رسیدن مرگ از دنیا منقطع و به عالم قبر و برزخ منتقل شدیم، یا با جوانی خوشرو و خوشبو و خوشخو مأنوس خواهیم شد یا با سگی وحشتانگیز، کثیف و بدبو، همنشین خواهیم گشت که رسول خدا(ص) فرمود: بدان ای قیس، به طور قطع و مسلّم تو پس از مرگ در عالم قبر و برزخ تنها نخواهی بود، بلکه با موجود زندهای همنشین خواهی شد تا روز قیامت و آن روز هم با همان محشور خواهی گشت. آن موجود زنده، اعمال تو از نیک و بد است که یا به صورت انسانی خوشرو و خوشبو خواهد درآمد و یا به صورت سگی نفرتانگیز و موحش و بدبو.
ما باید به خود بیاییم و ببینیم اکنون ساختمان اخروی خود را با چه مصالحی پیریزی میکنیم و در سرزمین جانمان، چه بذرهایی میافشانیم و چه محصولی خواهیم برداشت. آیا بذر اعمال ما در سرای آخرت، درخت طوبی و بهشتی خواهد شد و میوههای حیاتبخش خواهد داد یا شجرهی زقوّم جهنّم خواهد گشت و میوههای هلاکتبار خواهد داد.
ظهور ملکات انسانها در روز قیامت
در روایت آمده است:
«اَهْلُ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ مُكَحَّلُونَ اَبْناءَ ثَلاثَ وَ ثَلاثينَ»؛[1]
بهشتیان زیبارویانی هستند پاکیزه و شاداب به صورت جوانان در سی و سه سالگی.
امّا جهنّمیها:
«یُحْشَرُ النّاسُ یَومَ الْقِیامَةِ عَلَی صُورَ تَحْسُنُ عِنْدَها القَردَةِ وَ الْخَنازیر»؛
گروهی از مردم در روز قیامت به صورتهایی وارد محشر میشوند که خوکها و میمونها در کنار آنها زیبا دیده میشوند.
عجیب اینکه با این همه تحوّلات و دگرگونیها که در چهرههای انسانهای قیامتی بهوجود میآید، معالوصف آن تعیّن و تشخّص دنیایی آنها محفوظ است آنگونه که امام(ع) فرموده است:
«لَوْ رَاَیتَهُ لَقُلتَ فُلانٌ»؛
اگر یکی [از اهل محشر] را [به هر صورت که] بینی [او را میشناسی و] میگویی این همان کسی است [که در دنیا] میشناختمش.
همانطور که گاهی در روزنامهها و مجلاّت کاریکاتور از اشخاص میکشند. مثلاً شکل الاغ و سگ و گرگ و روباه را میکشند، ولی تا میبینیم، میفهمیم فلان آدم منظور است. در محشر هم میبینیم مثلاً خوکی وارد شد، او را میشناسیم و میگوییم این همان همسایهی بدبخت ماست که آدم شهوتپرست و بیغیرتی بود. از آن طرف روباهی آمد، او را هم میشناسیم و میگوییم این همان سیاستمدار شیّادی است که با نقشههای سیاسی خود موجبات بدبختی مردم را فراهم میساخت. از آن سو جوانی خوش سیما و خوش اندام با شکوه و جلال را میبینیم، او را هم میشناسیم و میگوییم این همان پیرمرد ضعیف لاغری است که در فلان مسجد، به زهد و تقوا و تدیّن شناخته شده بود و امروز به صورت این جوان زیبارو آمده است.
نقل شده که روزی رسول اکرم(ص) پیرزن کهنسال از پا افتادهای را دید، از روی مزاح فرمود: تو چه خواهی کرد در روز قیامت که پیران را به بهشت راه نمیدهند؟ او گفت: پس وای بر حال من یا رسول الله، حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ناراحت مباش، پیرها را جوان میکنند و به بهشت میبرند.
خلاصه اینکه بهشتیان از یوسف دنیا هم زیباترند و جهنّمیان از گرگ و خوک دنیا هم زشتتر و وحشتانگیزتر. حال قرآن کریم از خلال آیات آسمانیاش، هم جمال دلربای بهشت را نشان میدهد و هم عَقَبات پرسوز و گداز جهنّم را تا حالت خوف و رجا در پیروان خویش ایجاد کند. یعنی هم عشق به جمال بهشت در دلهای آنها بهوجود بیاورد و آنها را در اصلاح عقاید و اخلاق و اعمالشان کوشا و ساعی سازد و هم حالت ترس و گریز از جهنّم را در دلهای آنها بنشاند و آنها را از ارتکاب گناهان دور نگه دارد.
لذا میبینیم که مسألهی معاد و مطالب مربوط به بهشت و جهنّم در آیات قرآن کریم به طور مکرّر و مؤکّد مورد توجّه قرار گرفته است و همچنین در لسان روایات و دعاها و مناجاتهای مأثوره از رسول خدا(ص) و ائمّهی هدی(ع) تذکّرات فراوانی داده شده است، ولی متأسّفانه ما نه در روایات تدبّر لازم را داریم و نه از ادعیه و مناجاتها آنچنان که شایسته است متنبّه میشویم و این جدّاً مایهی تأسّف است.
دعای امام سجّاد(ع) برای سربازان مسلمان
امام سیّدالسّاجدین(ع) در صحیفهی مبارکهی سجّادیه آنجا که برای سربازان مجاهد در میدان جنگ با کفّار دعا میکند این جملات را دارد:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْسِهِمْ عِنْدَ لِقَائِهِمُ الْعَدُوَّ ذِكْرَ دُنْيَاهُمُ الْخَدَّاعَةِ الْغُرُورَ، وَ امْحُ عَنْ قُلُوبِهِمْ خَطَرَاتِ الْمَالِ الْفَتُونِ، وَ اجْعَلِ الْجَنَّةَ نَصَبَ أَعْيُنِهِمْ، وَ لَوِّحْ مِنْهَا لِأَبْصَارِهِمْ مَا أَعْدَدْتَ فِيهَا مِنْ مَسَاكِنِ الْخُلْدِ وَ مَنَازِلِ الْكَرَامَةِ وَ الْحُورِ الْحِسَانِ ... حَتَّى لا يَهُمَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ بِالْإِدْبَارِ، وَ لا يُحَدِّثَ نَفْسَهُ عَنْ قِرْنِهِ بِفِرَارٍ»؛
خدایا بر محمّد و آل او درود فرست و هنگام روبرو شدن سربازان مسلمان با دشمن، یادِ دنیای فریب دهندهی گول زننده را فراموششان گردان، فکر مال و دارایی گمراه کننده را از دلشان بیرون کن و بهشت را در برابر چشمشان قرار بده و از آنچه در بهشت آماده ساختهای از مساکن جاودانه و مقامات عالیه و همسران زیبا در جلو چشمشان نمایان ساز ... تا احدی از آنها به فکر روی برگرداندن از دشمن نیفتد و گریختن از مقابل حریف خود را به ذهن خود راه ندهد.
بنابراین وقتی لازم شد که سرباز مسلمان در میدان جهاد اصغر که جنگ با کفّار است، به یاد خدا و بهشت خدا باشد تا پیروز گردد، پس در میدان جهاد اکبر که جنگ با نفس امّاره است و آن مبتلا بِه همهی ما مسلمانان است، به یاد خدا و بهشت خدا بودن تا چه حدّ لازم و واجب خواهد بود تا ما هم در این میدان پیروز گردیم و شکست نخوریم و جهنّمی نشویم.
امام امیرالمؤمنین علی(ع) نیز این هشدار عمومی را داده و فرموده است:
«اِحْذَرُوا هذِهِ الدُّنْيا الْخَدّاعَةَ الغَدّارَةَ الَّتِي قَدْ تَزََيَّنَتَ بِحُلِّيّها فَاَصْبَحَتْ كَالعَرُوسِ الْمَجْلُوَّةِ وَ العُيُونُ اِلَيْها تائِقَةٌ»؛[2]
بر حذر باشید از این دنیای فریبندهی حیلهگر که خود را با زر و زیور آرایش داده و همچون عروسی زیبا و دلربا در مرئی و منظر آدمیان جلوهگر است. چشمها به او دوخته شده و دلها در عشق او به هیجان و تَوَقان[3] آمده است.
آری در این صحنهی لغزنده مراقبت شدید لازم است که به دام و کمند او نیفتیم و سعادت ابدی اخروی را با متاع اندک زودگذر دنیا مبادله نکنیم و خود را جهنّمی نسازیم.
خودآزمایی
1- جوان و سگی که داخل قبر آن شخص رفتند، تجسم چه چیزی بودند؟
2- در روایت، صورت بهشتیان و جهنمیان چگونه تصویر شده است؟
3- توضیح دهید که چگونه با این همه تحوّلات و دگرگونیها که در چهرههای انسانهای قیامتی بهوجود میآید، معالوصف آن تعیّن و تشخّص دنیایی آنها محفوظ است؟
پینوشتها
[1]- مستدرک الوسائل، جلد ۸، صفحهی ۴۰۶، با اندکی تفاوت.
[2]- بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحهی ۱۰۸، با اندکی تفاوت.
[3]- توقان: شور و هیجان.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی