کد مطلب: ۳۵۲۸
تعداد بازدید: ۶۹۳
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۰
شیعه علوی، مذهب جعفری| ۲
انسان به سرشت اولیّه‌اش دوست دارد که تمام کمالات را به طور دائم و کامل داشته باشد و دارای حیاتی شود که دنبالش مرگ نباشد، صحّت و سلامتی که بیماری تهدیدش نکند، ثروتی که هرگز پایان نپذیرد، قدرتی که منتهی به عجز نگردد، دوران جوانی که پیری به سراغش نیاید و خلاصه می‌خواهد که همیشه همه چیز داشته باشد.

اصل امامت از نگاه قرآن و عقلانیّت | ۲

 

طلب نامحدود بشر دلیل روشنی بر لزوم وقوع معاد

 
انسان به سرشت اولیّه‌اش دوست دارد که تمام کمالات را به طور دائم و کامل داشته باشد و دارای حیاتی شود که دنبالش مرگ نباشد، صحّت و سلامتی که بیماری تهدیدش نکند، ثروتی که هرگز پایان نپذیرد، قدرتی که منتهی به عجز نگردد، دوران جوانی که پیری به سراغش نیاید و خلاصه می‌خواهد که همیشه همه چیز داشته باشد و بر اساس همین خواست و طلب فطری است که در دنیا علی‌الدّوام می‌کوشد و سعی و تلاش می‌کند که به این خواسته‌ها برسد و نمی‌رسد و این طلب نامحدود را که در فطرتش نهاده شده است لغو و عبث می‌پندارد. در صورتی که این حال طلب نامحدود که خداوند حکیم در سرشت انسان نهاده است، بسیار حکیمانه است و برای رسیدن به همان مطلوب نامحدود است و همین یکی از روشن‌ترین دلایل بر حتمیّت معاد و لزوم قطعی عالم ابدی و جاودانی پس از مرگ است.
چون عالم دنیا ماهیّتاً فناپذیر است و از هر جهت محدود، ظرفیّت این را ندارد که حقایق نامحدود را در خود بگنجاند. در حالی که انسان هم بقاطلب است و هم طالب حقایق نامحدود و لذا اگر عالَم دیگری نباشد که پاسخ مثبت به تقاضای فطری انسان داده و مطلوب نامحدود به طلب نامحدود وی عرضه کند، لازم می‌آید که وجود حالِ طلب نامحدود در سرشت و فطرت انسان لغو و عاری از حکمت باشد و حال آن که خداوند علیم قدیر حکیم، منزّه از هر کار لغو عاری از حکمت می‌باشد.
آری، انسان فطرتاً طالب کمال مطلق است و علی‌الدّوام می‌کوشد خود را به حیات و علم و ثروت و قدرت بی‌پایان برساند و برای همیشه کامل و باقی باشد و از هیچ جهت روال و فنا جهل و فقر و عجز به او راه نیابد و بدیهی است که چنین موجودی منحصراً ذات اقدس الله جلّ جلاله است و بس و غیر او هرچه که هست، مخلوق است و مخلوق ذاتاً فاقد هستی و فاقد هرگونه کمال است.
پس روشن شد که انسان از حیث سرشت اوّلیّه‌اش خواهان تقرّب به ذات اقدس الله است که کمال مطلق است و وجود لایتناها و هدف اصلی از خلقت انسان نیز همین تقرّب جوهری به ذات اقدس اوست که در پرتو نور اَرفع و اَعلای او به حیات ابدی و کمال سرمدی نائل گردد و بسیار روشن است که چنین سیر و حرکت جوهری، نیاز به برنامه‌ی خاصّی دارد که از جانب خالق انسان تنظیم و در اختیار انسان نهاده شده باشد و آن برنامه‌ی تنظیم شده‌ی از جانب خدا همین قرآن است که به وسیله‌ی رسول مکرّمش حضرت محمّد مصطفی(ص) به عالَم انسان ابلاغ شده است.
 

قرآن بدون مبیّن، در امر هدایت کافی نیست

 
ولی این قرآن به سبب اجمال آیاتش نیاز به مبیّن دارد تا مقاصد عالیه‌اش را برای عالم انسان تبیین نماید. چنان‌که خود فرستنده‌ی قرآن خداوند حکیم خطاب به رسول گرامی‌اش فرموده است:
...وَ أنْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ....[1]
...ما این ذکر [قرآن] را به تو نازل کردیم برای این که آن را برای مردم بیان کنی [و از محتویات آن آگاهشان گردانی]...
این آیه صریحاً نشان می‌دهد که قرآن بدون مبیّن، کافی در امر هدایت انسان نیست و باید در کنار آن، بیان پیامبر اکرم(ص) که معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است قرار گیرد. البتّه قرآن خودش کتاب مبین و روشنگر مقاصد عالیه‌اش می‌باشد که فرموده است:
تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ.[2]
امّا برای اهلش نه برای همه کس، زیرا اگر برای همه کس روشن بود، دیگر نیازی به تبیین پیامبر(ص) نداشت و نمی‌فرمود:
...وَ أنْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ....
ما قرآن را به تو نازل کردیم برای این که شخص تو، مبیّن آن برای مردم باشی.
پس بیان پیامبر(ص) باید در کنار قرآن قرار گیرد تا مقاصد عالیه‌اش از معارف و احکام برای دیگران روشن گردد. آنگاه از آن جهت که پیامبر(ص) نیز بر حسب طبع بشری از دنیا می‌رود که خدا فرموده است:
إنَّکَ مَیِّتٌ وَ إنَّهُمْ مَیِّتُونَ.[3]
به طور حتم تو می‌میری و آنها هم می‌میرند.
حال آن که قرآن که آخرین کتاب آسمانی و آخرین برنامه‌ی هدایت بشری است و باید تا آخرین روز عمر دنیا در میان مردم بماند، طبعاً نیاز به مبیّن دیگری پیدا می‌کند که پس از پیامبر(ص) جانشین او باشد و همچون پیامبر(ص) دارای صفت عصمت و معصونیّت از هرگونه خطا و اشتباه باشد تا حقایق آسمانی قرآن از معارف و احکام را آنگونه که هست برای مردم بیان کند و لذا می‌بینیم که رسول اکرم(ص) به امر خدا جانشینان پس از خود را به عنوان مبیّن، عدیل[4] قرآن تا آخرین روز عمر بشر در دنیا معیّن کرده و آنها را با مشخّصاتشان معرّفی فرموده است.
حدیث متواتر ثقلین که همه‌ی ما شیعیان آن را شنیده و اِن شاء‌الله آن را به ذهن خود سپرده‌ایم در منابع روایی همه‌ی فِرَق اسلامی از شیعه و سنّی مکرّراً نقل شده که رسول خدا(ص) فرمود:
«اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقَلَیْنِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیْتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوضَ».[5]
من دو چیز گرانقدر از خود در میان شما باقی می‌گذارم؛ اگر به این دو متمسّک شوید، هیچگاه گمراه نمی‌گردید! آن دو، کتاب خدا و عترت و اهل بیت من هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا روز قیامت بر من وارد شوند.
در حدیث غدیر خم هم در مجمع عمومی مسلمانان به هنگام بازگشت از حَجَّة‌الوداع ضمن خطبه‌ی مفصّل و بیان منزلت فوق‌العاده عظیم امام علیّ بن ابیطالب(ع) در نزد خدا آن حضرت را به عنوان وصیّ و خلیفه‌ی خود در میان امّت معرّفی کرد و سپس دست علی(ع) را که در کنارش ایستاده بود گرفت و بلند کرد؛ آنگونه که همه‌ی جمعیّت او را دیدند.
آنگاه فرمود: ای مردم، آیا من به امر خدا ولیّ شما و اَوْلی به تصرّف در شما نیستم؟ همه یک صدا گفتند آری یا رسول الله، تو ولیّ و مولای ما هستی.
اینجا بود که با صدای هرچه رساتر فرمود:
«اَلا مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه».[6]
توجّه! هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست.
و به امامت امامان بعد از علی(ع) نیز اشاره کرد و مخصوصاً روی دوازدهمین آنان(ع) تأکید بیشتری فرمود و آن برگزیدگان الهی را به عنوان عدیلِ قرآن تا روز قیامت معرّفی کرد.
حال منظور این که ما شیعه‌ی امامیّه، امتیازمان از سایر مذاهب اسلامی این است که ما به حکم خودِ قرآن و بیان رسول خدا(ص) به شرحی که قبلاً گفته شد، قرآن را بدون مبیّنِ معصوم منصوب از جانب خدا، کافی در امر هدایت امّت نمی‌دانیم و معتقدیم که بر اساس وصیّت رسول اکرم(ص) باید امام علیّ بن ابیطالب(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) یکی پس از دیگری در هر زمان در کنار قرآن باشند تا معارف و احکام آسمانی آن را برای امّت تبیین نمایند.
در حدیث ثقلین هم رسول اکرم(ص) فرمود: «آن دو» یعنی قرآن و عترت هرگز از هم جدا نمی‌شوند و امّت اسلامی نباید آنها را از هم جدا کنند تا به ضلالت نیفتند. این اعتقاد ماست، امّا دیگران از مخالفین ما در مذهب، به تبعیّت از عمربن خطاب معتقدند که:
(حَسْبُنا کِتابُ الله)؛ کتاب خدا [قرآن] ما را بس است.
و در به دست آوردن احکام آسمانی آن، نیاز به ضَمّ ضمیمه‌ای نداریم!!
در صورتی که این سخن، ضدّ کلام خدا و ضدّ کلام رسول خداست، زیرا خدا فرموده:
...وَ أنْزَلْنا إلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ....
ما ای پیامبر این قرآن را به تو نازل کردیم به این منظور که تو مبیّنِ آن برای مردم باشی و رسول خدا(ص) هم فرموده است:
«اِنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیْتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوضَ».
من دو چیز گرانقدر از خود در میان شما باقی می‌گذارم؛ اگر به این دو متمسّک شوید، هیچگاه گمراه نمی‌گردید! آن دو، کتاب خدا و عترت و اهل بیت من هستند که هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تا روز قیامت بر من وارد شوند.
یعنی اگر تنها قرآن را بگیرید و عترت را رها کنید، به طور حتم گمراه خواهید شد. اینجا مناسب است حدیثی که از حضرت امام صادق(ع) نقل شده بیان شود، آن حضرت فرمود:
«اِنَّ اَوَّلَ ما يُسْأَلُ عَنْهُ اَلْعَبْدُ اِذا وَقَفَ بَيْنَ يَدِي اللهِ عَزَّوَجَلَّ عَنِ الصَّلَواتِ الْمَفْرُوضَةٍ وَ عَنِ الزَّكاةِ الْمَفْروضَةٍ وَ عَنِ الصِّيامِ الْمَفْروضِ وَ عَنِ اَلْحَجِّ الْمَفْروضِ وَ عَنْ وَلايَتِنا اَهْلَ الْبَيْتِ».[7]
در موقف حساب روز قیامت که آدمی در پیشگاه خداوند عزّوجلّ ایستاد، اوّلین مطلبی که راجع به آن، مورد پرسش قرار می‌گیرد نماز است و زکات و روزه و حجّ و ولایت ما اهل بیت [اگر اقرار به ولایت داشت، تمام اعمالش مقبول می‌گردد وگرنه کلّاً مردود می‌باشد].
حدیث دیگری از رسول اکرم(ص) منقول است که فرمود:
«وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَوْ اَنَّ عَبْداً جاءَ يَومَ الْقِيامَةِ بِعَمَلِ سَبْعينَ نَبِيّاً ما قَبِلَ اللهُ ذلِكَ مِنْهُ حَتّى يَلْقَی اللهَ بِوِلایَتی وَ وِلایَةِ اَهْلِ بَيْتي».[8]
قسم به خدایی که جان محمّد به دست اوست، اگر بنده‌ای روز قیامت با عمل هفتاد پیغمبر وارد بر خدا گردد، خدا آن را از او قبول نمی‌کند تا با ولایت من و ولایت اهل بیت من با خدا ملاقات کند.
 

خودآزمایی

 
1- یکی از روشن‌ترین دلایل بر حتمیّت معاد و لزوم قطعی عالم ابدی و جاودانی پس از مرگ را بیان کنید.
2- به چه دلیل قرآن نیاز به مبیّن دارد؟ و مبین قرآن چه کسانی هستند؟
3- شرط پذیرش اعمال انسان در روز قیامت چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] - سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۴۴.
[2] - سوره‌ی شعراء، آیه‌ی ۲.
[3] - سوره‌ی زمر، آیه‌ی ۳۰.
[4] - برابر، هم رتبه.
[5] - المراجعات، صفحه‌ی ۱۹.
[6] - کافی، جلد ۱، صفحه‌ی ۴۲۰.
[7] - مستدرک الوسائل، جلد ۱، صفحه‌ی ۶۹.
[8] - همان، صفحه‌ی ۱۵۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
برچسب ها: شیعه مذهب جعفری
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: