اتمام حجّت خدا با بندگان
مولای ما امام امیرالمؤمنین علی(ع) در مواعظ خود فرمودهاند:
«وَاعْلَمُوا أنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُّ وَالْهَادِي الَّذِي لا يُضِلُّ وَالْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَكْذِبُ»؛[1]
این را بدانید که قرآن آن نصیحت کنندهای است که هرگز خیانت نمیکند و راهنمایی است که گمراه نمینماید و سخنگویی است که دروغ نمیگوید.
بنابراین:
«اِتَّعِظُوا بِمَواعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللهِ، فَإِنَّ اللهَ قَدْ أعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ»؛[2]
از کلام خدا بهره ببرید و منتفع شوید و از موعظههای خدا پند پذیرید و نصیحت خدا را قبول کنید؛ چه آنکه خدا به طور مسلّم، با دلایل روشن، حقایق را برای شما بیان کرده و [حجّت را بر شما تمام نموده] راه عذری برای شما باقی نگذاشته است.
روز قیامت هم هیچ عذری برای تبهکاریهای خود نخواهید داشت؛ زیرا خواهد گفت: آیا من به شما عقل ندادم که بیندیشید، پیامبر نفرستادم و قرآن نازل نکردم که به وسیلهی آن دو، راه را بیابید و در زندگی کج نروید و گمراه نشوید.
پس با داشتن این دو مشعل فروزان عقل و وحی چرا بیراهه رفتید و به چاه افتادید؟
راهیابی به حقیقت قرآن فراتر از الفاظ و الحان
البتّه همه میدانیم و باید روشنتر بدانیم که قرآن همین نیست که اکنون در دست ماست و دارای جلد و کاغذ و خطّ است؛ اینکه مصنوع و ساختهی دست بشر است.
حقیقت قرآن، یک گوهر آسمانی و عرشی است که در باطن عالم مکنون و مستور است و به تقدیر و تدبیر خدا، از مقام ربوبیّت حضرت حق عزّوعلا طیّ مراحلی، تنزیل کرده تا به این مرحله از عالم بشری رسیده که به صورت خطّ و نقش روی کاغذ آمده و در قالب الفاظ و اصوات بر زبانها جاری گشته و به گونهی مفاهیم در اذهان و حافظهها استقرار یافته است. اینها مراحل تنزّل یافته و پایین آمدهی حقیقت قرآن است که فرستندهاش در سورهی واقعه به گوشهای از جلالت و رفعت آن گوهر عرشی اشاره فرموده است:
فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ*وَ إنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ*إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ*فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ*لا يَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ*تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ؛[3]
سوگند یاد میکنم به جایگاه ستارگان و این قسمی است اگر بدانید بسیار بزرگ که این قرآنی است کریم در کتابی مکنون [و پوشیده از افکار و ادراکات عالمیان] که جز پاکشدگان و مطهّرگشتگان به تطهیر الهی، تماسّ با آن نمیتوانند داشته باشند.
تذکّر این نکتهی ادبی هم در این آیهی شریفه خالی از فایده نیست که کلمهی «لا» در جملهی «فلا اقسم» برای نفی نیامده که به معنای «سوگند یاد نمیکنم» باشد، بلکه اصطلاحاً زایده و دالّ بر تأکید است و این نکته در موارد عدیدهای از قرآن آمده است مانند:
لا اُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ*وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛[4]
سوگند یاد میکنم به روز قیامت و سوگند یاد میکنم به نفس لوّامهی انسان.
منظور اینکه خداوند حکیم با انشاء قسم که بر حتمیّت و قطعیّت مطلب مورد قسم دلالت میکند، تنبّه داده که شما مدّعیان شناخت قرآن اگر بخواهید تماسّ روحی با حقیقت قرآن پیدا کنید، چارهای جز تطهیر و پاکسازی قلب و جان خویش از اخلاق رذیله و اعمال قبیحه ندارید تا آن قرآنِ تنزّل یافتهی از کتاب مکنون الهی در کتاب مکنون بشری که جان و روح مطهّر گشتهی انسان است استقرار یابد.
تنها خطّ و نقش روی کاغذ، زبان و صوت و ذهن و حافظهی شما برای نشان دادن حقیقت قرآن کافی نیست. اینها یک مرتبهی بسیار نازل از قرآن مُنَزّل است که اگر جنبهی مقدّمهای به خود گرفت و پلّهی ارتقایی شد، برای بالا رفتن از نردبانِ معرفت قلبی قرآن، در این صورت است که در حدّ خود دارای ارزش بسیار بزرگ و عظیم خواهد شد، وگرنه که توقّف کردن در مرتبهی خط و نقش روی کاغذ و تلفّظ به الفاظ و تلاوت آیات قرآن با اصوات و نغمههای گوناگون و سپردن آنها به حافظه و انباشتن مفاهیم آنها در ذهن و به بیان و قلم آوردن آنها به عنوان تفسیر قرآن و اکتفا نمودن به همین حد، بدون کمترین تأثّر و تحوّل قلبی گرفتن از معارف این معلّم و مربّی آسمانی، بدیهی است که ارزش چندانی نخواهد داشت و بلکه احیاناً از منظر صاحبدلان، ممکن است به بازی گرفتن قرآن نیز به حساب بیاید و وسیلهای برای به دست آوردن تعیّن و تشخّص دنیایی قرار داده شود.
«اَعاذنَا الله مِن شُرورِ اَنفُسِنَا وَ مِن سَیِّئاتِ اَعمَالِنَا.»
تماس روحی با حقیقت قرآن
حاصل اینکه صاحب قرآن و نازل کنندهی آن با کمال صراحت و قاطعیّت اعلام کرده که:
إنَّهُ لَقُرْآنُ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ؛[5]
این قرآن کریم است و جز پاک گشتگان احدی صلاحیّت تماس با حقیقت آن ندارد. شما از همین دستور دین مقدّس دربارهی تماس بدنی با خطّ و کتابت قرآن درس بگیرید که فرموده است جایز نیست کسی دست بدون وضو به خطّ و نوشتهی قرآن بزند. آدم جُنب پیش از غسل جنابت، حقّ مسّ کتابت قرآن ندارد. با اینکه قرآنِ کتبی نوشتهی بشر است، ولی از آن نظر که مرتبهی نازلهای از قرآن است، محترم است و تماس بدنی داشتن با آن مشروط به طهارت بدن است.
از همین دستور باید پی ببریم که تماسّ روحی و قلبی داشتن با حقیقت قرآن نیز مشروط به طهارت روح و قلب انسان است و همین جاست که کار دشوار میشود، زیرا تطهیر روح و قلب، به زیر پا نهادن اهواء نفسانی و پرهیز از انحاء گناهان احتیاج دارد و این طبیعی است که برای کسانی که مقهور شهوات نفس خود هستند کار آسانی نخواهد بود.
از طرفی هم بر اساس ایمانی که به شِفابخشی نسخهی آسمانی قرآن داریم، هیچ چارهای جز تحصیل طهارت روحی برای تماس گرفتن با حقیقت قرآن نداریم و میدانیم که گنج بی رنج میسّر نمیشود.
البتّه میدانیم در رأس کسانی که مطهّر به تطهیر الهی هستند و تماس روحی با حقیقت قرآن داشته و در واقع متّحد با حقیقت قرآن هستند اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان نبوّت و رسالت(ع) هستند که خداوند حکیم دربارهی آن مقرّبان درگاه خود فرموده است:
...إنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛[6]
...خدا میخواهد فقط از شما خاندان رسالت، گناه و پلیدی را دور سازد و شما را کاملاً پاک گرداند.
کلمهی «انّما» که بر انحصار دلالت دارد، نشان میدهد که این موهبتِ تطهیر همه جانبهی الهی ویژهی خاندان پیامبر(ص) است و آیهی سورهی واقعه هم فرموده که تماس با حقیقت قرآن کریم، تنها نصیب پاکان و پاک شدگان است.
حال از جمع بین این دو آیهی شریفه نتیجه میگیریم که مرتبهی اعلای تماسّ با حقیقت آسمانی قرآن اختصاص به اهل بیت نبوّت(ع) اختصاص دارد که در مرتبهی اعلای طهارت به تطهیر الهی قرار گرفتهاند و سایر اصناف و طبقات مردم که در مراتب پایین از معارف دینی واقع شدهاند و موظّف به بهرهبرداری از قرآن کتاب هدایت آسمانی خود هستند، اگر بخواهند در حدّ خود تماسّ روحی با حقیقت آن کتاب الهی پیدا کرده و از معارف آن برخوردار شوند باید در مقام تهذیب نفس و تزکیهی روح و جان خود برآیند و با عمل به دستورات دین از اتیان واجبات و ترک محرّمات، صفحهی آیینهی قلب را از آلودگیها پاک و مطهّر سازند تا صلاحیّت تماس با حقیقت قرآن را پیدا کنند، چه آنکه خدا فرموده است:
إنَّهُ لَقُرْآنُ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ؛
تنها پاکان و پاک شدگانند که اهلیّت مساس[7] با قرآن کریم دارند.
ما بحمدالله قاریان قرآن و حافظان قرآن و مفسّران قرآن در میان خود فراوان داریم و از این جهت خدا را سپاسگزاریم، امّا آنچه که نادرالوجود است و کمیاب، موضوع «مطهّرون» است و پاک شدگان از لحاظ اخلاق و عمل که گویی ما هنوز باورمان نشده است که از ما، مساس با حقیقت قرآن را خواستهاند نه جمود و رکود در ظواهر آن، از قرائت و حفظ آیات و سور و تفسیر و تبیین مجملات آن که همهی آنها باید مقدّمه و پلّهی ارتقاء و اعتلا باشند، نه به صورت هدف و مقصد اصلی در آیند و پیوسته در سطح ظاهر زندگی دینی مورد توسعه و تکرار قرار گیرند.
خودآزمایی
1- چرا در روز قیامت هیچ عذری برای تبهکاریهای خود نداریم؟
2- برای تماسّ روحی با حقیقت قرآن پیدا کنید، چه کاری باید انجام دهید؟
3- مرتبهی اعلای تماسّ با حقیقت آسمانی قرآن اختصاص به چه کسانی دارد؟
4- اصناف و طبقات مردم، اگر بخواهند در حدّ خود تماسّ روحی با حقیقت کتاب الهی پیدا کرده و از معارف آن برخوردار شوند باید چه کارهایی انجام دهند؟
پینوشتها
[1]- نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۷۵.
[2]- همان.
[3]- سورهی قیامت، آیات ۷۵ تا ۸۰.
[4]- همان، آیات ۱ و ۲.
[5]- سورهی واقعه، آیات ۷۷ تا ۷۹.
[6]- سورهی احزاب، آیهی ۳۳.
[7]. مساس: تماس.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
«اِتَّعِظُوا بِمَواعِظِ اللهِ وَ اقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللهِ، فَإِنَّ اللهَ قَدْ أعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ»؛[٢]
فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ*وَ إنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ*إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ*فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ*لا يَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ*تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ؛[٣]
لا اُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ*وَ لا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛[
«اَعاذنَا الله مِن شُرورِ اَنفُسِنَا وَ مِن سَیِّئاتِ اَعمَالِنَا.
إنَّهُ لَقُرْآنُ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ
...إنَّما يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
إنَّهُ لَقُرْآنُ کَرِیمٌ* فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ* لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ؛