پیامبر اسلام (ص) قبل از پیامبری | ۱
اشاره:
برای آشنایی با زندگی درخشان و بالندهی پیامبر اسلام(ص)، باید نخست به چند مطلب زیر به طور فشرده آگاه شویم:
۱- خاندان پیامبر اسلام(ص) و زادگاه آن حضرت.
۲- اوضاع جهان، به خصوص سرزمین حجاز در عصر جاهلیّت.
۳- دوران کودکی و جوانی پیامبر (ص)، و ماجرای ازدواج او.
۱- خاندان پیامبر اسلام(ص) و زادگاه او
پیامبر اسلام(ص) در مکّه، در خانهی خود، کنار کعبه کانون خداپرستی، دیده به جهان گشود، هماکنون محلّ این خانه در شعب ابیطالب، مشخص است و جایگاه عبادت و زیارت زائران میباشد.
پیامبر(ص) از یک خاندان شریف از شاخهی دودمان قریش به دنیا آمد، پدران و مادران او تا حضرت آدم، همه خداپرست و یکتاپرست بودند.
سلسه نسب پیامبر(ص) با ۴۸ واسطه به حضرت آدم(ع) میرسد و در این سلسله پیامبرانی قرار دارند مانند: اسماعیل [جدّ بیست و هشتم پیامبر] و ابراهیم خلیل (ع) [جدّ بیست و نهم پیامبر] حضرت نوح (ع) [جدّ سی و نهم پیامبر] و ادریس [جدّ چهل و دوم پیامبر] و حضرت آدم [جدّ چهل و هشتم پیامبر][1].
محمّد (ص) پسر عبدالله، پسر عبدالمطّلب، پسر هاشم، پسر عبد مناف، پسر قُصَیّ، پسر کِلاب، پسر مُرّه، پسر کَعْب، پسر لُوَیّ، پسر غالب، پسر فِهْر، پسر مالک، پسر نَضْر، پسر کِنانه، پسر خُزَیْمه، پسر مُدْرِکه، پسر الیاس، پسر مُضِرّ، پسر نِزار، پسر مَعْد، پسر عَدْنان.
سلسلهی نسب پیامبر(ص) تا «عدنان» مورد اتفاق نسبشناسان است، ولی پس از او تا آدم(ع) اختلاف بسیار دیده میشود، طبق روایتی پیامبر(ص) فرمود:
اِذا بَلَغَ نَسَبِی اِلی عَدْنانٍ فَامْسُکُوا:
«هنگامی که سلسلهی نسب من به عدنان رسید، در همانجا توقف کنید»[2].
پدر و عموهای پیامبر(ص)
عبدالمطّلب (جدّ اوّل پیامبر) با پنج زن ازدواج کرد و از آنها دارای دوازده پسر و شش دختر به ترتیب زیر گردید:
۱- حارث ۲- زبیر ۳- ابوطالب ۴- حمزه ۵- ابولهب ۶- غَیداق ۷- ضِرار ۸- مُقَوِّم ۹- عباس ۱۰- قُثَم ۱۱- حَجْل (مغیره) ۱۲- عبدالله.
در کتاب سیرهی ابن هشام، پسران عبدالمطّلب، ده نفر (با حذف غیداق و حجل) ذکر شدهاند و در کتاب ذخائر العقبی شخص دیگری به نام «عبدالکعبه» بر آنها افزوده شده است.
دختران عبدالمطّلب عبارتند از:
۱- عاتکه ۲- امیمه ۳- بیضاء ۴- بَرَّه ۵- صفیّه ۶- اَرْوی[3].
عموها و عمّههای پیامبر(ص)، افراد نامبرده غیر از عبدالله بودند و عبدالله از برگزیدهترین پسران عبدالمطّلب، پدر بزرگوار پیامبر(ص) بود.
عبدالله و سه برادرش به نامهای: ابوطالب، زبیر و عبدالکعبه و سه خواهرش به نامهای: عائکه، امیمه و برّه، از یک مادر به نام «فاطمه دختر عمروبن عائذبن عمروبن مخزوم» بودند[4].
عبدالله پدر پیامبر اسلام(ص) در میان برادران، از امتیاز خاصّی برخوردار بود، چهرهی نورانی و قامت رعنا و سیرت زیبا داشت و از نظر معنوی و اخلاقی، یگانه و ممتاز بود.
نور پیامبری در صُلب عبدالله
جابربن عبدالله انصاری میگوید؛ پیامبر(ص) فرمود: «خداوند قطعهای نور آفرید، و آن را در صُلب حضرت آدم(ع) قرار داد و پس از آدم، همان نور نسل به نسل منتقل شد تا در صُلب عبدالمطّلب (جدّ اول پیامبر) قرار گرفت.
سپس همان نور در صُلب عبدالمطّلب، دو قِسم گردید، یک قسم آن در صُلب عبدالله و قسم دیگرش در صُلب ابوطالب استقرار یافت، در نتیجه آن نور در وجود عبدالله به شکل من در آمد و در وجود ابوطالب به شکل علی(ع) گردید. من پیامبر شدم و علی(ع) وصیّ من گردید»[5].
عبدالله در میان فرزندان عبدالمطّلب و قریش، چهرهی بسیار نورانی و درخشنده داشت، جمال و کمال او به درجهای رسیده بود که بانوان آن عصر از طایفههای گوناگون افتخار میکردند که همسر او شوند، آنها شیفتهی بیقرار جمال و کمال او شده بودند.
دانشمندان روحانی یهود در کتابهای آسمانی خود، ویژگیهای عبدالله پدر پیامبر(ص) را خوانده بودند و از راههایی به دست آورده بودند که عبدالله به دنیا آمده و در مکّه زندگی میکند، گروهی از آنها به طور محرمانه [در ظاهر به عنوان تجارت و در باطن به عنوان دیدار عبدالله] به مکّه آمدند، آنها در مکّه از هر کسی دربارهی عبدالله میپرسیدند، جواب میشنیدند که: «عبدالله نوری درخشنده از خاندان قریش است».
دانشمندان روحانی یهود به مردم مکّه میگفتند: «این نور، از عبدالله نیست، بلکه از محمّد(ص) است که از او بهوجود میآید»[6].
ازدواج عبدالله با آمنه(ع)
حدود ۲۵ سال از سنّ عبدالله گذشته بود، او میخواست برای خود همسری انتخاب کند، خانوادههای شریف و دختران بسیار، آرزو داشتند که این افتخار نصیب آنها گردد.
عبدالمطّلب پدر عبدالله که دانشمندی بزرگ و پاکسرشتی آزموده بود، در جستجوی دختر دانا و پاکدامن از یک خانوادهی شریف بود، تا همتایی مناسب و همآهنگ با عبدالله باشد.
«وهببن عبد منافبن زُهره»، که نوادهی پسر عموی جدّ عبدالمطّلب بود، از شخصیتهای برجسته قریش بود و به عنوان سیّد و سرور دودمان «بنی زهره» شناخته میشد، او دختری به نام «آمنه» داشت که از نظر اصالت خانوادگی و پاکدامنی و کمالات، بهترین دختر آن عصر به شمار میآمد[7].
او خواستگاران متعدّدی داشت ولی آمنه که دختری پاکفکر و باهوش و آگاه بود، آنها را نمیپذیرفت و به پدر میگفت: «هنوز زود است».
وهب که از شخصیتهای پاکسرشت بود، آرزو داشت که برای یگانه دخترش آمنه، شوهری مناسب و با کمال پیدا شود، گویی به دنبال چنین شخصی میگشت.
تا اینکه روزی وهب به شکارگاه رفت و در آنجا عبدالله را دید، جمال و کمال عبدالله آنچنان او را مجذوب کرد که شیفته مقام عبدالله شد، به خانه آمد و به همسرش گفت:
«برای دخترم آمنه، همسری مناسبتر و شایستهتر از عبدالله نیست، او از زیباترین جوانان قریش است».
آمنه نیز چنین شوهری را برای خود پسندید.
وهب به همسرش گفت: «نزد عبدالمطّلب برو و آمادگی دخترم آمنه را برای همسری عبدالله اعلام کن».
مادر آمنه، نزد عبدالمطّلب آمد و آمادگی دخترش را برای همسری عبدالله، اعلام کرد.
عبدالمطّلب که آمنه و خاندان شریف او را کاملاً میشناخت، بیدرنگ این پیشنهاد را پذیرفت و گفت:
«هیچ دختری برای پسرم عبدالله پیشنهاد نشده که مناسبتر و شایستهتر از آمنه باشد».
به این ترتیب عبدالله با آمنه ازدواج کرد، بانوان بسیار در آن عصر، از اینکه از چنین افتخاری محروم گشتند، بیمار شدند و بعضی از حسرت فراق چنین افتخار مردند[8].
جمعی از بانوان از روی حسادت، تصمیم گرفتند که آمنه(س) را بکشند ولی خداوند او را از گزند آنها حفظ کرد[9].
عبدالله هنگام ازدواج با آمنه(س) ۲۵ یا ۲۸ سال داشت[10].
جدایی نور پیامبری از عبدالله به آمنه(س)
پس از ازدواج عبدالله با آمنه(س)، نور پیامبر اسلام(ص) به رَحِم آمنه منتقل شد، از آن پس، عبدالله از آن نشانهی نور جدا شد و مردم آن نور درخشان را در چهرهی عبدالله نمیدیدند، یکی از بانوان مکّه که به امید ازدواج با عبدالله، همواره خود را در معرض دیدار عبدالله قرار میداد پس از جدا شدن نور نبوّت از عبدالله، دیگر مثل سابق به حضور عبدالله نیامد، وقتی که عبدالله علّت را از او پرسید، او در پاسخ گفت: «آن نشانهی نوری که در چهرهی تو میدیدم، از تو جدا شده است، دیگر نیازی به تو ندارم».
این بانو خواهر «وَرَقَةبن نَوْفِل» [دانشمند هوشمند مسیحی] بود و از برادرش، ماجرای ظهور پیامبر اسلام(ص) را شنیده بود و بر همین اساس، قبل از ازدواج عبدالله، نشانهی نور درخشان نبوّت را در چهرهی او میدید.
بانوی دیگری گفت: «در بین دو چشم عبدالله، نور سفید و درخشانی میدیدم، ولی بعد از ازدواج او با آمنه(س) آن را ندیدم»[11].
چند سال بود که بر اثر نیامدن باران، خشکسالی و قحطی حجاز را فرا گرفته بود ولی به برکت انتقال نور پیامبری(ص) از عبدالله به آمنه(س)، باران بسیار بارید و در آن سال نعمت فراوان نصیب مردم شد، به گونهای که مردم آن سال را به نام «سَنَةُ الْفَتْحِ» (سال پیروزی) نامیدند[12].
رحلت عبدالله پدر بزرگوار پیامبر(ص)
هنوز پیامبر(ص) به دنیا نیامده بود که پدرش عبدالله از دنیا رفت. عبدالمطّلب در آن سال، عبدالله را برای تجارت به شام فرستاده بود، هنگام مراجعت از شام به مدینه رفت و در آنجا بیمار شد و از دنیا رفت.
و به گفتهی تاریخنویس معروف، ابناثیر؛ عبدالمطّلب پسرش عبدالله را برای تجارت خرما به مدینه فرستاد، عبدالله در مدینه بیمار شد و از دنیا رفت و پیکر مطهّرش را در خانهی «نابغهی جُعدی» [از شاعران معروف عصر جاهلیت، که پس از پذیرش اسلام، با اشعار عمیق و جالب خود، از اسلام حمایت میکرد] به خاک سپردند، او در این هنگام ۲۵ سال و به گفتهی بعضی ۲۸ سال داشت[13].
خودآزمایی
1- سلسلهی نسب پیامبر(ص) تا چه کسی مورد اتفاق نسبشناسان است؟
2- چگونگی ازدواج عبدالله با آمنه(ع) را مختصری توضیح دهید.
3- پدر پیامبر(ص) در هنگام وفات چند سال داشتند؟
پینوشتها
[1]- اقتباس از سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱ تا ۳.
[2]- کحلالبصر (محدّث قمی)، صفحه ۱۲ تا ۳۷.
[3]- کحلالبصر، ص ۷۲.
[4]- همان، ص ۱۲.
[5]- مناقب ابن مغازلی، ص ۸۸ و ۸۹.
[6]- اقتباس از کحلالبصر، ص ۱۲و۱۳.
[7]- سیرهی ابن هشام، ج ۱، ص ۱۱۵ و ۱۶۵.
[8]- اقتباس از کحلالبصر، ص ۱۳و۱۴.
[9]- ریاحینالشّریعه، ج ۲، ص ۳۸۶ تا ۴۱۱.
[10]- کحلالبصر، ص ۱۴و۱۵.
[11]- اقتباس از سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۶۵.
[12]- منتهیالآمال، ج ۱، ص ۱۰.
[13]- کحلالبصر، ص ۱۵.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی