کد مطلب: ۳۵۵۵
تعداد بازدید: ۷۳۱
تاریخ انتشار : ۰۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۶
ماه رمضان: فصل شکوفایی انسان در پرتو قرآن| ۲۶
وقتی که مناسک حجّ خود را انجام دادید، نتیجه‌ی حاصل از آن باید ذکر و یاد خدا باشد، آنچنان که در مرکز مملکت وجود شما که قلب و روح شماست، تنها حاکم فرمانروا خدا باشد و بس، در تمام شئون زندگی شما یاد خدا جلوه کند و از تمام اعضاء و جوارح شما آثار اطاعت از فرمان خدا بارز گردد.
توجّه به باطن اعمال، شرافت‌بخش انسان
 
از باب مثال مکّه می‌رویم و اعمال و مناسک حجّ را انجام می‌دهیم از جنبه‌های ظاهر عمل بسیار خوب است و منظّم، طواف بیت و سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات و وقوف در عرفات و مشعر و منی، همه از دید ظاهر، جالب و چشمگیر است و کامل، ولی از منظر باطن اکثراً فاقد روح است و ناقص است و بی‌اثر چون ظاهر کار جز ارتباط با جمادات داشتن چیز دیگری نیست.
خود کعبه که آن را طواف می‌کنیم، ساختمانی از سنگ و گل است و جماد است، حجرالاسود که آن را استلام می‌کنیم، سنگ است و جماد است، دو کوه صفا و مروه که بین آنها سعی می‌کنیم، جماد است. جمرات در منی، که چند ستون سنگی است و با پرتاب سنگریزه آنها را رمی می‌کنیم جماد است. عرفات و مشعر و منی هم که در آنها وقوف می‌کنیم، چند قطعه زمین خاکی و جماد است.
پس ظاهر مناسک حجّ نیز جز ارتباط با جمادات چیز دیگری نیست و این بدیهی است که کمالی برای انسان نخواهد بود، امّا باطن حجّ که لبّیک اجابت گفتن به ندا و دعوت حضرت ربّ‌العالمین است و طواف بر محور ربوبیّت او و دست بیعت و تسلیم و اطاعت دادن به دین و شریعت او و سعی و تلاش روحی دائم داشتن بین خوف و رجاء یعنی ترس از خشم او و امید به رحمت اوست و قرار گرفتن در میدان وسیع معرفت و شناخت صفات کمال او و پیشروی کردن در این میدان.
آری این باطن حجّ و روح حجّ است و شرف و کمالی عظیم برای انسان است که خود ذات اقدسش عزّوعلا فرموده است:
﴿فَإذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أوْ أشَدَّ ذِكْراً...﴾؛[1]
وقتی که مناسک حجّ خود را انجام دادید، نتیجه‌ی حاصل از آن باید ذکر و یاد خدا باشد، آنچنان که در مرکز مملکت وجود شما که قلب و روح شماست، تنها حاکم فرمانروا خدا باشد و بس، در تمام شئون زندگی شما یاد خدا جلوه کند و از تمام اعضاء و جوارح شما آثار اطاعت از فرمان خدا بارز گردد.
در این صورت است که حجّی زنده و با روح و دارای باطن انجام داده‌اید، وگرنه کسی که پس از بازگشت از مکّه همان آش است و همان کاسه، نه پروایی از معصیت دارد و نه اعتنایی به رعایت حقوق خدا و بندگان خدا، این وضع نشانگر این است که پیکری بی روح از مناسک به جا آورده و جز با جمادات ارتباطی نداشته است.
رفته و مکّه دیده آمده باز  / زحمت بادیه خریده به سیم
در اتفاقات مالی هم همین نقص و کمبود را داریم، قسمتی از مال خود را به عنوان خمس و زکات می‌پردازیم این ظاهر کار است امّا باطن آن که تطهیر قلب و روح از آلودگی به حبّ دنیاست اکثراً مورد توجّه قرار نمی‌گیرد که خدا فرموده است:
﴿خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها...﴾؛[2]
[ای پیامبر] از اموال آنان صدقه بگیر تا بدین وسیله [قلبشان را از آلودگی به حبّ مال] پاک گردانی و [روحشان را در مسیر تکامل معنوی] به راه رشد و ارتقاء و کمال بیفکنی...
حالا منظور این بود که در روزه‌ی ماه مبارک رمضان هم تنها خالی گذاشتن معده از غذا هدف نیست بلکه خالی کردن قلب از غیر خدا مقصود است. در مناجات شعبانیّه که در واقع زمینه‌ساز برای ورود به ماه مبارک رمضان و نشستن بر سر سفره‌ی خدا و بهره‌گیری از انواع طعام‌های روحانی است، این جمله‌ی بسیار پرمحتوا را خوانده‌ایم که اگر تمام عمر را صرف تحقّق بخشیدن به همین یک جمله کنیم، باز معلوم نیست که حقّ آن را ادا کرده باشیم. آن جمله‌ی نورانی این است:
«اِلهی هَبْ لِی کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ»؛[3]
ای خدا و ای معبود من، از تو می‌خواهم این موهبت و این لطف و عنایت را درباره‌ی من روا داری که به طور تمام و کمال از هرچه که غیر توست بریده شوم و یک جا به تو بپیوندم دل از هرچه غیر توست بر کنم و تنها دل به تو ببندم.
آری انقطاع دل از غیر خدا و اتّصال روحی به خدا، هدف و مقصود اصلی از روزه است، اینک ما باید در خود بنگریم و ببینیم تا چه حدّ توانسته‌ایم روی این جمله بیندیشیم و در مقام تحقّق بخشیدن به محتوای آن در فضای جان خود تلاش و سعی و کوشش بنماییم، زیرا دل از غیر خدا بریدن و یک جا دل به خدا بستن، کار ساده‌ای نیست؛ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.
این زشت‌های زیبانما که به جای جمال اعلای خدا در چشم‌انداز ما جلوه کرده و دل‌های ما را ربوده‌اند، آیا ممکن است به این سهولت و آسانی از دل بیرون رفته جا خالی کنند و خانه را به صاحبش که خدای جمال آفرین است، بسپارند. محبّت به اسکناس و پول‌های انباشته‌ی در بانک‌ها علاقه‌مندی به مسکن و مرکب‌های اعلا و دلدادگی به پری چهرگان زیبا و شیفتگی به جاه و مقام و ریاست و شهرت و... سراپای وجود آدمیان را گرفته و جان‌ها را مجذوب خود ساخته است. کو آن چشم بینایی که از پشت این پرده‌های تاریک ظلمتزا گوشه‌ای از جمال اعلای خدا را ببینید و ندای ایمان از عمق جان سر داده بگوید «الله‌اکبر» و خدا را به‌راستی از همه چیز زیباتر و دلرباتر بشناسد و به تقاضای «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» در فضای قلب خود تحقّق بخشد.
 
انحراف خطرناک در بینش ما
 
آری مشکل بزرگ و اصلی ما این است که تا چشم باز کرده‌ایم، این جمال‌های فناپذیر را دیده و دل به این زشت‌های زیبانما داده‌ایم، از خدا و جمال خدا چیزی درک نکرده و لذّتی نچشیده‌ایم و اکنون هم که این جمله را به عنوان مناجات با خدا می‌خوانیم، اصلاً مقصود از انقطاع و بریدن از غیر خدا و پیوستن به خدا را خوب نمی‌فهمیم و اگر هم بفهمیم، از تصوّرش وحشت می‌کنیم که یعنی چه؟
مگر می‌شود انسان از جمال پول و زن و جاه و مقام در برکند و بگوید الله‌اکبر. خیر، از نظر ما الپول الاکبر، پول از همه چیز و همه کس بزرگ‌تر است و برای رسیدن به پول، از همه چیز و از همه کس باید برید.
آنگاه از آن سو خالق و آفریننده‌ی مهربان، ندای توأم با رحمت خود را در گوش انسان طنین‌انداز نموده و فرموده است:
﴿يا أيُّهَا الْإنْسانُ إنَّكَ كادِحٌ إلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ﴾؛[4]
ای انسان و ای دارنده‌ی فکر و عقل و شعور، اندکی به خود بیا و ارزش خود را بشناس؛ من تو را برای ملاقات و دیدار با خودم ساخته‌ام که هم صحبت و همنشین با آسمانیان و عرشیان باشی، نه فدایی و قربانی خاکیان گردی.
این زیبانمایان که دل از تو برده‌اند، همه از خاک برآمده‌اند و به خاک بر می‌گردند و تو را بی محبوب و معشوق می‌گذارند و به سوز و گداز دائمی فراق محبوب مبتلایت می‌سازند. حال از همان راه که من تعیین نموده و به وسیله‌ی پیامبرم به تو ابلاغ کرده‌ام به سوی من حرکت کن تا به دیدار من نائل گردی و برای همیشه غرق در نور و سُرور و بَهجَت شوی.
ولی یاللاسف که این انسان جاهل نادان، پی به ارزش خود نبرده و خود را ارزان فروخته است، خدا را با خاک مبادله کرده به جای اینکه عرش‌نشین شود مزبله‌نشین گشته است.
خدا فرموده است:
﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسانَ فِي أحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾؛[5]
ما ساختمان وجود انسان را به نیکوترین صورت بنا کرده‌ایم.
استعداد حرکت به سوی کمال لایتناهی در ساختمان وجودش نهاده‌ایم و او می‌تواند به معراج برود. معراج اختصاص به پیغمبر اکرم«ص» ندارد، بلکه فرموده‌اند:
﴿اَلصَّلوةُ مِعراجُ الْمُؤمِن﴾؛[6]
انسان مؤمن با نمازش به معراج می‌رود.
البتّه اعلا مرتبه‌ی آن، مختصّ به پیغمبر اکرم«ص» است و سایر انبیاء و اولیاء هم توانایی نیل به آن مرتبه را ندارند، ولی هر انسان مؤمنی با داشتن ایمان به معنای واقعی‌اش، به نماز که می‌ایستد، می‌گوید «الله‌اکبر» یعنی خدا را بزرگ‌تر از همه چیز می‌بیند و پا روی دنیا و مافیها و هرچه که غیر خداست می‌گذارد و سر به آستان عرش اعلا می‌ساید، به خاک می‌افتد و «سبحان ربّی الاعلی» می‌گوید و بانگ «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» از عمق جان سر می‌دهد و حقیقت معراج هم جز پا روی غیر خدا نهادن و سر به خدا سپردن نیست. در آیات مربوط به معراج پیغمبر اکرم«ص» می‌خوانیم:
﴿ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی﴾؛[7]
آن عبد مقرّب درگاه خدا بالا رفت و نزدیک و نزدیک‌تر شد تا به حدّ تدلّی به مقام خاصّ قرب ربوبی رسید. تدلّی در لغت به معنای آویختگی است. این لوستر الان آویخته‌ی از سقف است یعنی نگه دارنده‌ای جز سقف ندارد، سقف اگر رهایش کند، افتاده و خرد شده است. موقعیّت مخلوق نسبت به خالقش، شبیه به موقعیّت این لوستر نسبت به سقف است، یعنی مخلوق ذاتاً آویخته‌ی به خالق است و جز خالق، نگه دارنده‌ای ندارد، اگر او را رها کند، افتاده و هیچ و پوچ شده است.
منتهی ما مخلوق‌ها اکثراً به این آویختگی توجّه نداریم و می‌پنداریم که به پای خود ایستاده‌ایم و هرچه داریم از خود داریم و یا با گدایی از دیگران از امثال خود به دست آورده‌ایم.
امّا پیامبر اکرم«ص» اگرچه توجّه به تدلّی و آویختگی خود نسبت به خالقش داشت و عبدالله به معنای واقعی‌اش بود، ولی در شب معراج، به امر خدا بالا برده شد و بالا و بالاتر رفت و نزدیک و نزدیک‌تر شد تا به عالی‌ترین نرتبه (مرتبه) از مراتب شهود باطنی و قلبی که فوق آن مرتبه در عالم امکان متصوّر نیست واصل شد.
سپس مأمور شد که سایر بندگان خدا را هم در دامن تربیت خودش با برنامه‌ی نماز آنچنان بپروراند که همگی البتّه با حفظ مراتبشان به معراج بروند و از تدلّی و آویختگی خود آگاه گردند.
در آن صورت است که دل از هر چه که غیر خداست می‌بُرند و جز یاد خدا در دل جا نمی‌دهند و جز نام خدا بر زبان جاری نمی‌کنند و جز سجده و خضوع در پیشگاه خدا و اطاعت امر و نهی خدا در تمام شئون زندگی، از خود چیزی نشان می‌دهند.
حال ما انسان‌های مؤمن به این حقایق، باید در ابعاد گوناگون زندگی خود از افکار و اخلاق و اعمال بیندیشیم و ببینیم تا چه حدّ توانسته‌ایم آثاری از این حرکت معراجی که خدا و رسولش از ما خواسته‌اند و ما را برای همین حرکت به این دنیا آورده‌اند از خود به بروز و ظهور برسانیم که هم نمازمان نماز معراجی باشد و هم روزه‌ی ماه رمضانمان روزه‌ی واقعی که هدف در هر دو انقطاع قلبی از غیر خدا و پیوند روحی با خداست.
 
خودآزمایی
 
1- هدف و مقصود اصلی از روزه کدام است؟
2- نتیجه‌ی حاصل از انجام مناسک حج چیست؟
3- تدلّی در لغت به چه معناست؟
4- موقعیّت مخلوق نسبت به خالقش شبیه چیست؟ این معنا و مفهوم را شرح دهید.
 
پی‌نوشت‌ها

[1]- سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۰۰.
[2]- سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۱۰۳.
[3]- الاقبال، صفحه‌ی ۶۸۷.
[4]- سوره‌ی انشقاق، آیه‌ی ۶.
[5]- سوره‌ی تین، آیه‌ی ۴.
[6]- بحارالانوار، جلد ۷۹، صفحه‌ی ۳۰۳.
[7]- سوره‌ی نجم، آیه‌ی ۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: