کد مطلب: ۳۵۶۴
تعداد بازدید: ۱۴۴۲
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۶
نگاهی بر زندگی امام هادی(ع)| ۱۶
معتمد به پیروی از نیاکان خود برای رسیدن به آمال و آرزویش، تصمیم گرفت با نیرنگ، آن حضرت را مسموم کند. محدّث معروف، مسعودی می‌نویسد: «امام هادی در عصر خلافت معتزّ در روز دوشنبه وفات کرد.»

امام هادی(ع) در عصر خلافت متوکّل و خلفای بعد از او| ۶


چگونگی مرگ ذلّت‌بار متوکّل
 

چگونگی مرگ متوکّل به طور خلاصه چنین بود:
متوکّل نسبت به خاندان رسالت، بسیار دشمنی می‌کرد، بخصوص نسبت به امیرمؤمنان علی(ع) گستاخی را از حدّ گذراند، یک روز در مجلسی که جمعیّتی حضور داشتند، از جمله پسرش «مُنْتَصر» حاضر بود، متوکّل نام مبارک حضرت علی(ع) را به زبان آورد و طبق عادت زشت خود، از آن حضرت بدگویی نمود و جسارت کرد.
منتصر وقتی که ناسزاگویی پدر را شنید، ناراحت و خشمگین شد، متوکّل نسبت به منتصر عصبانی شد و گفت:
غَضِبَ الْفَتی لِاِبْنِ عَمِّهِ / رَأسُ الْفَتی فِی حَرامِهِ
«این جوان برای پسرعمویش (علی (ع)) خشمگین شد، سر این جوان در فلان مادرش باد!»
منتصر در همان لحظه، تصمیم گرفت پدرش را در فرصتی بکشد.
منتصر به دنبال این تصمیم، محرمانه چند نفر از غلامان متوکّل را برای کشتن متوکّل آماده ساخت تا اینکه یک شب متوکّل در داخل کاخ خود به میگساری مشغول بود، بغاء صغیر (یکی از افسران ترک، همدست منتصر) وارد کاخ شد و ندیمان و خدمتکاران را مرخّص کرد، همه از کاخ بیرون رفتند ولی فتح ‌بن خاقان وزیر متوکّل در کاخ ماند. در همان شب چند نفر از غلامان با شمشیرهای برهنه، وارد کاخ شده و به سوی متوکّل رفتند و به او هجوم بردند فتح‌بن خاقان فریاد کشید و خود را به روی متوکّل انداخت، غلامان به متوکّل حمله کرده و او و فتح‌بن خاقان را کشتند و همان شب نزد منتصر بازگشتند و به او به عنوان خلیفه سلام کردند.
به این ترتیب پس از گذشت سه ساعت از شب چهارشنبه سوم (یا چهارم) شوّال سال ۲۴۷ ﻫ . ق متوکّل کشته شد.[1]
و سه روز بعد از هشدار امام هادی(ع) (که در داستان قبل ذکر شد) مرگ ذلّت‌بار متوکّل تحقق یافت.
 

امام هادی در عصر منتصر
 

هنگامی که متوکّل کشته شد، پسر او مُنتصر که پدر را کشته بود، بر مسند خلافت نشست، مطابق پاره‌ای از روایات، او شیعه بود، امام هادی(ع) در عصر او آسیبی ندید و در آسایش بسر می‌برد، او نسبت به خاندان رسالت مهربان بود و به عکس پدر به آنها کوچکترین آسیب نرسانید و زیارت مرقد مطهّر حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) را که از طرف متوکّل ممنوع شده بود، آزاد کرد، او را به عنوان مردی پاکدامن، ادیب و سخاوتمند یاد کرده‌اند و در ایّام خلافت خود، دو برادرش معتزّ و مؤیّد را که متوکّل آنها را ولیعهد خود نموده بود، از ولایتعهدی عزل کرد.
ولی عمر او کوتاه بود، پس از شش ماه خلافت، بیمار شد و از دنیا رفت، روایت شده بدخواهان او را به وسیله‌ی شاخ حجامت (خونگیری) که زهرآلود نموده بودند، مسموم کرده و کشتند.[2]
 

امام هادی در عصر مستعین
 

پس از منتصر، پسرعمویش «المستعین» بر مسند خلافت نشست و حدود پنج سال خلافت کرد (و به گفته بعضی سه سال و نُه ماه خلافت کرد)، او از سامرّا به بغداد رفت و بیشتر به عیّاشی و هوسرانی سرگرم بود و نظامیان تُرک، زمام کشور را در دست داشتند، پیروان او از او دل بریدند و در سامرّا با معتزّ پسر متوکّل بیعت کردند و او را خلع نمودند و خود مستعین نیز با معتز سازش نمود و خود را از خلافت خلع کرد.
به این ترتیب معتزّ (به عنوان سیزدهمین خلیفه عباسی در سال ۲۵۲) روی کار آمد، سپس به دستور معتز، توسط سعید حاجب، مستعین کشته شد.
در زمان خلافت مستعین نیز، آسیبی قابل ذکر به امام هادی(ع) نرسیده است.[3]
 

امام هادی در عصر خلافت معتزّ و شهادت آن حضرت
 

معتزّ پسر متوکّل در سال ۲۵۲ زمام امور خلافت را به دست گرفت، سرانجام در ماه رجب سال ۲۵۵ خود را از خلافت خلع کرد و پس از شش ماه کشته شد، او مدت چهار سال و شش ماه و چند روز خلافت کرد.
در همین عصر، معتمد عباسی برادرزاده معتز (که بعدها به عنوان پانزدهمین حلیفه عبّاسی روی کار آمد) به دستور معتز، امام هادی(ع) را مسموم نموده و به شهادت رسانید.[4]
معتمد به پیروی از نیاکان خود برای رسیدن به آمال و آرزویش، تصمیم گرفت با نیرنگ، آن حضرت را مسموم کند.[5]
محدّث معروف، مسعودی می‌نویسد: «امام هادی در عصر خلافت معتزّ در روز دوشنبه وفات کرد.»
 

تشییع جنازه و خاکسپاری امام هادی(ع)

 
مسعودی در کتاب اثبات الوصیّه، می‌نویسد: جماعتی برای ما نقل کردند که هر کدام در روز وفات امام هادی(ع) به خانه‌ی آن حضرت رفته‌اند، جمعیّت بسیاری از بنی‌هاشم خواه از آل ابوطالب و خواه از بنی‌عبّاس در آنجا جمع شده بودند و گروه بسیاری از شیعیان نیز حاضر بودند، ولی امامت حضرت امام حسن عسکری(ع) برای آنها آشکار نشده بود و جز افراد موثّق و خاصّ، کسی از آن اطّلاع نداشت، همان افرادی که امام هادی(ع) در نزد آنها، تصریح به امامت پسرش امام حسن عسکری(ع) نموده بود.
حاضران در مورد امامت بعد از امام هادی(ع) متحیّر بودند، ناگاه خادمی از خانه‌ی اندرونی امام بیرون آمد و خادم دیگر را چنین صدا زد: «ای رَیّاش! این نامه را بگیر و به خانه‌ی رییس مؤمنان (خلیفه وقت) ببر و به فلان شخص بده و بگو این نامه‌ی حسن‌بن علی(ع) است.»
حاضران برای دانستن موضوع نامه به آن سو نگاه می‌کردند، ناگاه دیدند از بالای رواق، دری گشوده شد و خادم سیاهی بیرون آمد و بعد از او امام حسن عسکری(ع) با سر برهنه و گریبان چاک زده، بیرون آمد و لباس سفید آستردار در تن داشت و صورت مبارکش، مانند چهره‌ی پدر بزرگوارش بود، در آن وقت، فرزندان متوکّل عبّاسی، در آن خانه بودند که بعضی از آنها، منصب ولیعهدی داشتند، همه‌ی مردم به احترام آمدن امام حسن عسکری(ع) برخاستند، احمدبن موفّق به سوی امام حسن(ع) رفت، امام حسن(ع) نیز به طرف او آمد و با هم معانقه کردند و امام فرمود: «مرحبا به پسرعموی من!» آنگاه امام حسن عسکری(ع) بین درهای رواق نشست و مردم در برابرش بودند، قبل از آمدن آن حضرت، صحن خانه، مانند بازار، پر سر و صدا بود، ولی وقتی که آن حضرت آمد، همه خاموش شدند و صدایی جز صدای عطسه و سرفه نمی‌شنیدیم، در آن هنگام کنیزی از خانه‌ی امام هادی(ع) بیرون آمد و برای وفات امام هادی(ع) گریه می‌کرد، امام حسن(ع) فرمود: «آیا کسی در اینجا نیست که این کنیز را ساکت کند؟» چند نفر از شیعیان نزد او رفتند و او به خانه بازگشت.
سپس خادمی از خانه بیرون آمد و در مقابل امام حسن عسکری(ع) ایستاد، امام حسن(ع) برخاست و جنازه‌ی امام هادی(ع) را بیرون آوردند، امام حسن(ع) همراه جنازه با سایر مردم حرکت کردند، تا به خیابانی که در مقابل خانه‌ی «موسی‌بن بغا» (فرمانده لشگر) بود رسیدند، امام حسن(ع) قبل از بیرون آوردن جنازه از خانه، بر او نماز خوانده بود و بعد از آنکه جنازه را بیرون آوردند، «معتمد» (پانزدهمین خلیفه عبّاسی) (یا ابواحمدبن هارون از جانب معتزّ) بر آن نماز خواند، آنگاه جنازه‌ی آن حضرت را در خانه‌اش، به خاک سپردند.[6]
روز تشییع جنازه و عزای شهادت امام هادی(ع) شهر سامرّا یکپارچه شیون و ناله و عزا بود، امام حسن عسکری(ع) در دنبال جنازه پدر، با غم و اندوه بسیار، یقه خود را پاره کرد و سینه‌اش را چاک زد.[7]
***
این بود شهادت و رحلت جانسوز امام هادی(ع) در تبعیدگاه سامرّا و مبارزات بیست ساله‌ی او با طاغوتیان در آن سرزمین تا سرحدّ شهادت.
درود بی‌کران همه‌ی خداپرستان مخلص بر روان پاک تو ای امام روشنگر و مبارز و طاغوت برانداز و ای شهید راه اسلام ناب و راه نبرد با طاغوتیان.
سلام خالصانه ما بر قبر منوّرت در تبعید سامرّا که همچنان پرچمی استوار بر ضدّ استکبار و الحاد و سمبل پیکار و مقاومت در برابر صاحبان زر و زور و تزویر است.
 

خودآزمایی
 

1- چگونگی مرگ ذلت‌بار متوکّل را به طور خلاصه بیان کنید.
2- چرا امام هادی(ع) در عصر منتصر آسیبی ندید؟
3- به چه دلیل در زمان «المستعین»، نظامیان تُرک زمام کشور را در دست داشتند؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] تتمّة المنتهی، ص ۲۳۸.
[2] اقتباس از تتمّة المنتهی، ص ۲۴۴.
[3] همان مدرک، ص ۱۴۶.
[4] مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ۴۰۱.
[5] همان مدرک، ص ۱۴۶.
[6] انوار البهیّه محدّث قمّی، ص ۴۶۸ و ۴۶۹.
[7] اعیان الشّیعه، ج ۲، ص ۴۰.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: