کد مطلب: ۳۵۶۵
تعداد بازدید: ۱۱۲۴
تاریخ انتشار : ۰۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳
تولی و تبری| ۶
با توجه به آیات میثاق و فطرت به این نتیجه می رسیم که خداوند از تمام انسان ها نسبت به ربوبیت و دین و آئین الهی عهد و پیمان گرفته است و تمام انسان ها به آن اقرار کرده اند. و این همان ولایت الهی است که در نهان همه انسان ها قرار داده شده است و همه به آن معترف هستند و با این نور پا به دنیا می گذارند.
در درس قبل توضیح داده شد که انسان یا تحت ولایت خداست و از ولایت غیر خدا پرهیز می کند، و این سبب می شود از ظلمات به سمت نور حرکت کند و یا تحت حکومت طاغوت است و از تحت ولایت خدا خارج شده است، که این امر سبب می شود از نور ولایت خدا خارج شود و به سمت ظلمات حرکت کند. در این درس جایگاه این نور و ولایت خداوند و نسبت آن با انسان را با توجه به آیات و روایات مورد بررسی قرار می دهیم.
چنان چه در درس قبل در ذیل آیه شریفه 257 سوره بقره بیان کردیم، مقصود از نور، ایمان و هدایت است. و از آن جهت ایمان را نور می نامند که راه خدا و آخرت و راه زندگی را روشن می کند.
با توجه به آیات قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام، خداوند همه انسان ها را بر این نور خلق کرده است، به عبارت دیگر تمام انسان ها فطرتا از ابتدای خلقت دارای این نور و هدایت هستند و نسبت به آن، از تمام انسان ها پیمان و عهد گرفته شده است.
 

ماهیت فطرت

 
مراد از فطرت، معارف و گرایش های مشترک و غیر اکتسابی است، که مختص انسان ها است، و فطریات اموری هستند که در خلقت نخستین انسان ها وجود دارند و انسان ها همراه با آنها به دنیا می آیند، بی آن که اکتسابی باشد.[1] برخی از احادیث اهل بیت علیهم السلام به این مطلب اشاره دارد. چنان چه امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَة»، هر مولودی همرا با فطرتی به دنیا می آید[2]. در حدیثی دیگر می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّاسَ كُلَّهُمْ عَلَى الْفِطْرَةِ الَّتِي فَطَرَهُمْ عَلَيْهَا»، قطعا خداوند همه انسان ها را بر فطرتی خلق کرد که بر اساس آن ایشان را به وجود آورد[3].
 

چیستی معرفت فطری
 

«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‏»، هر گاه از آنها سؤال كنى چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده است، مسلما مى ‏گويند اللَّه، بگو الحمد للَّه (كه خود شما معترفيد) ولى اكثر آنها نمى ‏دانند[4]. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ذیل این آیه، فطرت را توضیح می دهند و می فرمایند: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ»، هر مولودی بر فطرت به دنیا آمده است و مراد از فطرت یعنی معرفت به این که خدای عز و جل خالق اوست[5].
امیر المومنین علیه السلام در خطبه ای می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُلْهِمِ عِبَادَهُ حَمْدَهُ، وَ فَاطِرِهِمْ عَلى‏ مَعْرِفَةِ رُبُوبِيَّتِه‏»، حمد و سپاس برای خداوندی است که حمد و ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد و آنان را بر معرفت به ربوبیتش خلق کرد[6]. با توجه به کلام امیر المومنین علیه السلام مراد از فطرت، اقرار به ربوبیت خداوند متعال است. در حدیثی دیگر امیر المومنین علیه السلام، کلمه اخلاص یعنی لا اله الا الله را همان فطرت معنا کرده اند، «وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَة» کلمه لا اله الا الله همان فطرت است[7]. که مقصود از آن اقرار به توحید است. چنان چه زراره از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کند که از امام در مورد آیه شریفه « فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» پرسیدم، امام علیه السلام در جواب فرمودند: «فَطَرَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التوحید »، خداوند همه خلائق را بر سرشت توحید آفریده است[8]. مولی صالح مازندرانی از شارحان اصول کافی در ذیل این حدیث می گوید: منظور از فطرت توحیدی، معرفت خدا و اقرار به ربوبیت و وحدانیت خداوند متعال است[9].
 

پیمان عالم ذر
 

با توجه به آنچه که بیان شد، فطرت یعنی معرفت به خدا و اقرار به توحید، و خداوند متعال نسبت به این فطرت از تمام خلائق عهد و پیمان گرفته است، « وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ - أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ - وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ »، به خاطر بياور موقعى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنها را بر گرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود و از آنها پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنها همگى گفتند آرى گواهى مى ‏دهيم. سپس اشاره به هدف نهايى اين سؤال و جواب و گرفتن پيمان از فرزندان آدم در مسئله توحيد نموده مى ‏فرمايد: اين كار را خداوند به اين جهت انجام داد كه در روز قيامت نگوئيد ما از اين موضوع (توحيد و شناسايى خدا) غافل بوديم در آيه بعد اشاره به هدف ديگر اين پيمان كرده، و مى ‏گويد: اين پيمان را به خاطر آن گرفتيم كه نگوئيد: پدران ما پيش از ما بت ‏پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم و چاره‏ اى جز تبعيت از آنها نداشتيم، آيا ما را به گناه افراد بيهوده كار مجازات مى ‏كنى؟ آرى اين گونه ما آيات را توضيح مى‏ دهيم و روشن مى‏ سازيم تا بدانند نور توحيد از آغاز در روح آنها بوده، شايد با توجه به اين حقايق به سوى حق باز گردند[10].
این آیات مساله پیمان گرفتن از بنی آدم نسبت به ربوبیت خداوند متعال، در عالم پیش از این دنیا، یعنی عالم ذر را بیان می کند. منظور آیات از عالم ذر و اين پيمان، همان عالم استعدادها و پيمان فطرت و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد را به آنها داده است. هم در نهاد و فطرتشان اين سر الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه. بنا بر اين همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده ‏اند نيز به همين زبان است[11].
 

فطری بودن دین
 

آیه فطرت این نکته را بیان می کند که دین الهی یک امر فطری است. « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ »، روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده، دگرگونى در آفرينش خدا نيست، اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى ‏دانند[12].
 وجه، منظور صورت باطنى و روى دل مى ‏باشد، اقم، به معنى صاف و مستقيم كردن و بر پا داشتن است. حنيف به معنى تمايل از باطل به سوى حق و از كجى به راستى است، بنا بر اين دين حنيف يعنى دينى كه از تمام كجي ها و از انحرافات و خرافات و گمراهي ها به سوى راستى و درستى متمايل شده است. مجموع اين جمله چنين معنى مى ‏دهد كه توجه خود را دائما به سوى آئينى داشته باش كه از هر گونه اعوجاج و كجى خالى است، همان آئين اسلام و همان آئين پاك و خالص خدا. آيه فوق تاكيد مى ‏كند كه دين حنيف و خالصِ خالى از هر گونه شرك، دينى است كه خداوند در سرشت همه انسان ها آفريده است. سرشتى است جاودانى و تغيير ناپذير هر چند بسيارى از مردم توجه به اين واقعيت نداشته باشند.
آيه فوق بيانگر چند حقيقت است:
·        نه تنها خداشناسى، بلكه دين و آئين به طور كلى، و در تمام ابعاد، يك امر فطرى است.
·        دين به صورت خالص و پاك از هر گونه آلودگى در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات يك امر عارضى است، بنا بر اين وظيفه پيامبران اين است كه اين امور عارضى را زايل كنند و به فطرت اصلى انسان امكان شكوفايى دهند.
·        جمله لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ و بعد از آن جمله ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ تاكيدهاى ديگرى بر مساله فطرى بودن دين و مذهب و عدم امكان تغيير اين فطرت الهى است هر چند بسيارى از مردم بر اثر عدم رشد كافى قادر به درك اين واقعيت نباشند.[13]
با توجه به آیات میثاق و فطرت به این نتیجه می رسیم که خداوند از تمام انسان ها نسبت به ربوبیت و دین و آئین الهی عهد و پیمان گرفته است و تمام انسان ها به آن اقرار کرده اند. و این همان ولایت الهی است که در نهان همه انسان ها قرار داده شده است و همه به آن معترف هستند و با این نور پا به دنیا می گذارند.
 

خودآزمایی

 
1-   فطرت را توضیح دهید.
2-   با توجه به آیات و روایت منظور از فطرت چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها
 

[1]  معارف و عقاید ص 203 ( رسول رضوی )
[2]  من لا یحضره الفقیه ج2 ص 49 – وسائل الشیعه ج 15 ص 125
[3]  کافی ج 2 ص 417
[4]  سوره لقمان آیه 25 ( ترجمه مکارم )
[5]  توحید صدوق ص 331
[6]  کافی ج1 ص 341
[7]  تفسیر القمی ج 2 ص 208 – المحاسن ج1 ص 289 – تحف العقول ص 149
[8]  کافی ج3 ص 25
[9]  شرح اصول الکافی – الاصول و الروضه ( مولی صالح مازندرانی ) ج 8 ص 37
[10] سوره آل عمران آیات 171 – 174 ( ترجمه مکارم ) در مباحث تفسیری و اعتقادی به این آیات؛ آیات میثاق نیز می گویند.
[11]  تفسیر نمونه ج 7 ص 5 - 6
[12]  سوره روم آیه 30 ( ترجمه مکارم )
[13]  تفسیر نمونه ج 16 ص 416 - 417
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مجید رضایی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: