پیامبر اسلام (ص) قبل از پیامبری | ۲
نگاهی به شخصیت عبدالمطّلب جدّ اول پیامبر(ص)
عبدالمطّلب شخصیت بزرگ مکّه بود، تاریخ مکّه پس از پیامبران، شخصیّتی را همچون عبدالمطّلب ندیده بود، همهی مردم او را به عنوان رئیس مکّه و بزرگمرد قبیلهی قریش قبول داشتند، او در همان عصر تاریک جاهلیّت، نوری تابان بود، او در شجاعت، سخاوت، بزرگمنشی، اخلاق نیک و سایر ارزشهای انسانی، سرآمد مردم عصرش بود، از اینرو به او «فَیّاض» (فیضبخش) میگفتند.
او هرگز بتپرستی نکرد و از یکتاپرستان مخلصی بود که مردم هنگام قحطی و خشکسالی نزد او میآمدند و از او میخواستند تا از درگاه خدا، طلب باران کند، او به درخواست مردم جواب مثبت میداد و دعایش به استجابت میرسید، امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
«وَاللهِ ما عَبَدَ اَبِی وَلا جَدِّی؛ عَبْدُالْمُطّلِبِ وَلا هاشِمٍ وَلا عَبْدُ مَنافٍ صَنَماً قَطُّ:
سوگند به خدا پدرم (ابوطالب) و جدّم عبدالمطّلب، و هاشم (پدر عبدالمطّلب) و عبد مناف (پدر هاشم)، هرگز بت نپرستیدند».
شخصی پرسید: «پس آنها چه چیز را میپرستیدند؟»
حضرت علی(ع) در پاسخ فرمود: «به جانب کعبه، مطابق دین ابراهیم(ع) نماز میخواندند و به این دین اعتقاد داشتند»[1].
عبدالمطّلب در عصر جاهلیّت، پنج موضوع را در بین مردم سنّت کرد، خداوند همین پنج موضوع را در قانون اسلام، امضاء نمود و آن پنج موضوع عبارت بود از:
۱- حرام بودن زن پدر، بر پسرهای آن پدر.
۲- وجوب ادای خمس گنج.
۳- لزوم سقایت و آب رسانی حاجیان از آب چاه زمزم.
۴- قرار دادن صد شتر به عنوان دیهی کشتن انسان.
۵- طواف نمودن هفتبار به دور کعبه.
عبدالمطّلب به وسیله «اَزْلام» (که یک نوع قمار بازی رائج عصرش بود) بازی نکرد و هرگز بت نپرستید و هرگز از گوشت حیواناتی که در برابر بتها ذبح میکردند نخورد و میگفت:
اَنَا عَلی دِینِ اِبراهیم:
«من پیرو آئین ابراهیم خلیل(ع) هستم»[2].
این ویژگیها بخشی از خصلتهای معنوی عبدالمطّلب جدّ و سرپرست محمّد(ص) بود، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.
حوادث عجیب هنگام تولّد پیامبر اسلام(ص)
پیامبر اسلام (ص) در روز جمعه ۱۷ ربیعالاوّل، بعد از طلوع فجر، در عصر سلطنت انوشیروان، قبل از طلوع خورشید در مکّه چشم به جهان گشود، در شب تولّد و هنگام تولّد آن حضرت، حوادث عجیبی در جهان رخ داد، که در اینجا به ذکر چند حادثه اکتفا میکنیم:
۱- امام صادق(ع) فرمود: ابلیس (پدر شیطانها) در آسمانهای هفتگانه، رفت و آمد میکرد، هنگامی که عیسی(ع) متولّد شد، از پرواز به سه آسمان ممنوع گردید ولی در چهار آسمان رفت و آمد میکرد و هنگامی که پیامبر اسلام(ص) متولّد شد از پرواز به سوی همهی آسمانهای هفتگانه ممنوع شد و شیطانهایی که به سوی آسمان میرفتند با تیرهای شهاب آسمانی رانده میشدند.
هنگامی که افراد قبیلهی قریش، اوضاع آسمان را پریشان و دگرگون دیدند، گمان کردند که قیامت برپا شده، به همدیگر میگفتند: «این پدیدهها نشانهی برپا شدن قیامت است که یهودیان و مسیحیان از آن سخن میگویند».
یکی از کاهنان زبردست آن عصر به نام «عمروبن اُمیّه» گفت: «به ستارگان آسمان که نشانههای مسیر راه زمستان و تابستان ما بودند بنگرید، اگر آنها از جای خود پرتاب میشوند، بدانید که نابودی همهی ما و همه چیز فرا رسیده است ولی اگر آنها در جای خود قرار دارند و ستارگان دیگری پرتاب میگردند، این نشانهی بروز حادثهی جدیدی است که من چگونگی آن را نمیدانم».
۲- در همان بامداد تولّد پیامبر اسلام(ص) همهی بتها از جا کنده شده و سرنگون شدند.
۳- در آن هنگام ایوان عظیم کاخ مدائن (کاخ شاه ایران) به لرزه درآمد و چهارده کُنگُره (دندانه سر دیوار) آن فرو ریخت.
۴- آب دریاچهی ساوه در زمین فرو رفت و خشکید.
۵- آب رود سماوه [در بین کوفه و شام] زیاد شد و به جریان افتاد.
۶- آتشکدهی سرزمین فارس، پس از هزار سال روشنایی، خاموش شد.
۷- مؤبَد (رئیس روحانی مجوسیان) در آن شب در عالم خواب دید: شتران نیرومندی اسبهای عربی را کشیدند و از رودخانه دجله گذشته و به سرزمین ایران وارد شدند و طاق بزرگ ایوان کاخ مدائن از وسط شکافته شد و از دجله به سوی خانههای کنارهی آن آب جاری گشت و نوری تابان از جانب حجاز صعود کرد و پخش گردید و به سوی شرق جهان کشیده شد و در تمام جهان، هیچ تختی از پادشاهان در جای خود نماند مگر اینکه صبح آن شب واژگون گردید و پادشاهان در آن روز لال شدند به گونهای که تا شب قدرت سخن گفتن را نداشتند، دانش کاهنان نابود و جادوی جادوگران بیاثر گردید و بین همهی کاهنان جهان و موجودات پنهانی که اخبار غیبی را به آنها میدادند، جدایی افتاد و قبیلهی قریش در میان عرب به مقام عظیمی رسیدند و به عنوان «آلُ الله» (دودمان خدا) نامیده شدند [از این رو که همسایه کعبه خانهی خدا بودند][3].
این خواب بیانگر آن بود که پیامبر اسلام(ص) با ظهور خود هرگونه خرافه و باطل و طاغوت و مظاهر طاغوت را نابود خواهد کرد.
اشعار سعدی درباره پیامبر(ص)
اینجا جای آن است که گفتار خود را به اشعار زیبای سعدی بیارائیم:
ماه فروماند از جمال محمّد / سرو نروید به اعتدال محمّد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست / در نظر قدر با کمال محمّد
وعدهی دیدار هر کسی به قیامت / لیلهی اَسْری شب وصال محمّد
آدم و نوح وّخلیل و موسی و عیسی / آمده مجموع در ظِلال محمّد
عرصهی گیتی مجال همّت او نیست / روز قیامت نگر مجال محمّد
وانهمه پیرایه بسته جنّت فردوس / بو که قبولش کند بلال محمّد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد / تا بدهد بوسه بر نِعال محمّد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش / خواب نمیگیرد از خیال محمّد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمّد بس است و آل محمّد
سرپرستی عبدالمطّلب از پیامبر(ص)
هنگامی که عبدالله پدر بزرگوار پیامبر(ص)، قبل از ولادت پیامبر(ص) از دنیا رفت، عبدالمطّلب با کمال اخلاص، سرپرستی آمنه(س) و سپس محمّد(ص) را پس از ولادت به عهده گرفت.
او قبل از ولادت پیامبر(ص)، از ظهور پیامبر اسلام(ص) از نسل خود اطّلاع داشت.
آمنه(س) مادر پیامبر(ص) میگوید: هنگامی که محمّد(ص) در رحم من بود، شنیدم منادی غیبی گفت: «تو به سرور و آقای این امّت، حامله شدهای» هنگام حمل او نور پرفروغی از جانب او پخش گردید و من کاخ بُصری در سرزمین شام را در پرتو آن نور دیدم».
وقتی که محمّد(ص) به دنیا آمد، منادی غیبی گفت:
«قُولِی اُعِیذُهُ بِالْواحِدِ مِنْ شَرِّ کُلِّ حاسِدٍ، ثُمَّ سَمِّیهِ مُحَمَّداً:
بگو پناه میبرم به خدای یکتا از گزند هر کسی که حسادت میکند، سپس نام او را محمّد(ص) بگذار».
در این هنگام آمنه(س): «برای عبدالمطّلب چنین پیام داد: «برای تو پسری متولّد شده است بیا و او را ببین».
عبدالمطّلب آمد و آن نور را دید و شادمان شد و آمنه آنچه را که هنگام حمل و وضع حمل، دیده بود برای عبدالمطّلب بازگو کرد.
عبدالمطّلب نوزاد را در آغوش گرفت و داخل خانهی کعبه شد و در آنجا به دعا و نیایش پرداخت و از درگاه خداوند به خاطر عطای چنین فرزندی، شکر و سپاس بجا آورد و مطابق بعضی از روایات این اشعار را به عنوان ادای شکر الهی خواند:
اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی اَعْطانِی / هذَا الْغُلامَ الطَّیبَ الْاَرْدانِ
قَدْ سادَ فِی الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمانِ / اُعِیذُهُ بِالْبَیتِ ذِی الْاَرْكانِ:
«حمد و سپاس خداوندی را که این پسر پاک و لطیف را به من عطا فرمود.
پسری که در گهواره نسبت به سایر نوزادان پسر، برتری و آقایی دارد، پناه میدهم او را به این خانهای که دارای چند رکن است»[4].
شیون شیطان بزرگ
هنگام ولادت پیامبر اسلام(ص)، ابلیس (پدر شیطانها) جیغ و فریاد بلند کشید، همهی شیطانها به گرد او گرد آمدند و پرسیدند: «ای سرور ما! چه چیز تو را اینگونه بیتاب و وحشتزده کرده است؟».
ابلیس جواب داد: «وای بر شما، امشب وضع آسمان و زمین، پریشان و دگرگون شده که نشانهی بروز حادثهی بزرگ است که از زمان عروج عیسی(ع) به آسمان تاکنون چنین حادثهای رخ نداده است، در همهی جهان پراکنده شوید و جستجو کنید تا ببینید این حادثه چیست؟».
شیطانها در سراسر زمین به جستجو پرداختند و سپس نزد ابلیس آمده و گفتند: «چیز تازهای نیافتیم».
ابلیس گفت: «من خود برای جستجوی آن حادثه، سزاوارترم»، آنگاه به شکل گنجشکی درآمد و از جانب کوه حِراء به مکّه وارد شد، جبرئیل به او نهیب زد: «بازگرد، خدا تو را لعنت کند».
ابلیس گفت: «ای جبرئیل! یک سؤال از تو دارم، حادثهای که امشب رخ داده چیست؟»
جبرئیل گفت: «محمّد» چشم به جهان گشوده است».
ابلیس گفت: «آیا من در او بهرهای دارم؟» [میتوانم او را فریب دهم؟] جبرئیل جواب داد: «نه».
ابلیس گفت: «آیا در امّت او راه نفوذی دارم؟».
جبرئیل گفت: «آری».
ابلیس گفت: «به همین اندازه خشنود شدم»[5].
خودآزمایی
1- عبدالمطّلب در عصر جاهلیّت، چه موضوعاتی را در بین مردم سنّت کرد؟
2- حوادث عجیب هنگام تولّد پیامبر اسلام(ص) را بیان کنید.
3- چه کسی سرپرستی آمنه(س) و سپس محمّد(ص) را پس از ولادت به عهده گرفت؟
پینوشتها
[1]- الغدیر، ج ۷، ص ۳۸۷.
[2]- اقتباس از کحلالبصر، ص ۱۵ تا ۲۱.
[3]- انوار البهیّه (محدّث قمّی)، ص ۲۰ و ۲۱.
[4]- سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۶۶ و ۱۶۹ – بحار، ج ۱۵، ص ۲۵۸.
[5]- انوار البهیّه، ص ۲۲ – بحار، ج ۱۵، ص ۲۵۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی