کد مطلب: ۳۵۷۷
تعداد بازدید: ۱۵۶۹
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۱۵
تولی و تبری| ۷
ما اصل معرفت را از دست نداده ایم؛ فقط برخی اوصافِ آن را كه مربوط به عالَم میثاق بوده، از یاد برده ایم، به عبارت دیگر معرفت به خدا، همان معرفتِ عالم ذرّ است كه در این جا ظهور پیدا می ‌كند.
در درس قبل با بررسی اجمالی آیات میثاق و فطرت، به این نتیجه رسیدیم که خداوند از تمام انسان ها نسبت به ربوبیت و دین و آئین الهی، عهد و پیمان گرفته است و تمام انسان ها به آن اقرار کرده اند. در این درس به چگونگی معرفت انسان به این پیمان در عالم ذر، خواهیم پرداخت.


کیفیت پیمان عالم ذر
 

با توجه به آیه میثاق[1]، خداوند در قدم اول، خودش را به انسان ‌ها معرّفی می كند، چنانچه زراره وقتی درباره ی آیه میثاق از امام باقر علیه السلام  سؤال می ‌كند، حضرت می ‌فرمایند: « أخرَجَ مِن ظَهرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إلی یَومِ القیامةِ فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ، فَعَرَّفَهُم وَ أراهُم نَفسَهُ، و لَولا ذلِكَ لَم یَعرِف أحَدٌ رَبَّهُ »، از پشت آدم نژادش را تا روز قیامت در آورد، و مانند مورچگان خارج شدند، سپس خود را به آن ها معرفى كرد و شناساند، و اگر چنین نمی كرد، هیچ كس (در دنیا) پروردگارش را نمی شناخت[2]. یعنی اگر خداوند خودش را در عالم میثاق به انسان ‌ها نمی شناساند، آنان پروردگار خود را نمی‌ شناختند. در قدم دوم، از آن‌ها نسبت به ربوبیت خودش  اقرار گرفت و از آنان پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟ و آن‌ها همگی گفتند: بلی. به عبارت دیگر آن چه مورد سؤال قرار گرفته است، این بوده  كه: آیا مرا ربّ خود می‌ دانید؟ آیا ربوبیّت مرا قبول دارید؟ آیا به این امر اقرار می‌ كنید؟ که همه در جواب گفتند: بلی.
چطور ممکن است وقتی بنی آدم به صورت ذرّه بودند، كلام خداوند را بفهمند و به آن پاسخ بدهند؟ ابوبصیر در این مورد از امام صادق علیه السلام سؤال می كند : « ... كَیفَ عَلِمُوا القَولَ حَیث قیلَ لَهُم: ألَستُ بِرَبّكُم »، چگونه قول خداوند را هنگامی كه به آنان گفته شد: ألستُ بربّكم، دانستند؟[3]. « كَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ قَالَ جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ »، چگونه پاسخ دادند با آن كه ذره بودند؟ فرمود: خدا در آنها نیروئى قرار داد كه چون از آنها بپرسند بتوانند پاسخ گویند در میثاق[4].
امام صادق علیه السلام در توضیح آیه میثاق می فرمایند: « ...كانَ ذلِكَ مُعایَنَةَ اللهِ فَأنساهُمُ المُعایَنَةَ...»، آن معرفی خدا در عالم ذر، معاینه ی خدا بود. اما خدا آن معاینه را از یادشان برد[5]. مراد از معاینه یعنی اعتقاد راسخ که شکی در آن نیست ولی کیفیت این معاینه چطور است برای ما معلوم نیست.
قدم سوم این است كه خداوند در اقرار گرفتن خود، شاهدانی هم داشت. شاهدان خدا فرشتگانی بودند كه آن جا حاضر بودند، « شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ... »[6]،  امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به ابن كوّاء فرمودند: « فَقالَتِ المَلائِكَةُ عِندَ إقرارِهِم بذلِكَ: شَهِدنا عَلَیكُم یا بَنی آدَمَ أن تَقُولُوا یَومَ القیامَةِ إنّا كُنّا عَن هذا غافِلینَ »، پس فرشتگان زمانی كه (بنی آدم) به ربوبیت پروردگارشان اقرار كردند، گفتند: ای بنی آدم، ما بر شما گواهیم تا روز قیامت نگویید كه ما از این امر غافل بودیم[7]. شاهد گرفتن خدا بر این امر برای اتمام حجّت بیشتر بر بنی آدم بوده تا در قیامت نگویند كه ما از آن غافل بودیم.
 

باقی ماندن معرفت و فراموشی میثاق و معاینه
 

اما برای این كه چنین اتمام حجّتی صورت بگیرد، باید معرفتی كه خدا در عالَم ذرّ به انسان‌ها عطا فرمود، در دنیا برایشان آشكار شود. در روایات اشاره شده است كه خداوند متعال، میثاق و معاینة  را از یاد انسان ها برده است. اما اصل معرفت خدا و اقرار به ربوبیّت او از ما گرفته نشده است. از امام صادق علیه السلام این گونه نقل شده است: « فَثَبَتَتِ المَعرِفَةُ وَ نَسُوا المَوقِفَ »،پس معرفت بر جای ماند و موقف را فراموش كردند[8].
مقصود از موقف، میثاق است. یعنی همان ظرف و موقعیّتی كه خدا در آن خودش را معرّفی فرمود و از بنی آدم اقرار خواست و فرشتگان هم شاهد ماجرا بودند. این ظرف و خصوصیّات آن را همگان فراموش كرده اند. در حقیقت خود خدا چنین اراده كرده كه انسان‌ ها این امور را از یاد ببرند. ولی اصل معرفتِ خدا را از مانگرفته است؛ بلكه همواره با ما هست. در تعبیر دیگر، امام صادق علیه السلام چنین فرمودند: « ثَبَتَتِ المَعرِفَةُ فی قُلُوبِهِم وَ أنسُوا ذلِكَ المیثاقَ وَ سَیَذكُرُونَهُ بَعدُ وَ لَولا ذلكَ لَم یَدرِ أحَدٌ مَن خالِقُهُ وَ لا مَن یَرزُقُهُ »، معرفت در دل هایشان بر جا ماند و آن پیمان از یادشان برده شد و در آینده آن را به یاد می‌آورند. اگر آن (معرفت) نبود هیچ كس نمی دانست كه خالقش كیست و چه كسی روزی اش می ‌دهد[9].
اما مهم، اصل وجود معرفت است كه در دل ‌های بنی آدم ثابت و پابرجا مانده است. اگر این معرفت نبود، هیچ كس خالق و روزی دهنده‌ی خود را نمی شناخت. در واقع ما اصل معرفت را از دست نداده ایم؛ فقط برخی اوصافِ آن را كه مربوط به عالَم میثاق بوده، از یاد برده ایم، به عبارت دیگر معرفت به خدا، همان معرفتِ عالم ذرّ است كه در این جا ظهور پیدا می ‌كند.
با همه این توضیحات مقصود از فطرت توحیدی، كه در قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام، به آن اشاره شده است، همان معرفتی است كه خدا در وجود همه ی بنی آدم قرار داده است. اصل این معرفت برای همگان باقی مانده و هیچ كس نمی تواند آن را تغییر بدهد (لا تبدیلَ لخَلق الله). آن چه فراموش شده است، میثاق گرفتن خدا از ماست (أُنسُوا ذلِكَ المیثاقَ) و دیگر زمان و خصوصیّات ظرفی است كه در آن از ما میثاق گرفته اند (نَسوا المَوقف) مورد دیگر، كه از یادمان برده اند، خود حالت معاینة الله است (أنساهُم المُعاینة)[10].
این‌ها چیزهایی است كه به خواست خدا فراموش كردیم: میثاق، موقف و معاینه. اما آن چه باقی مانده، اصل معرفت خداست. این اصل معرفت خدا عمومیت دارد و همه انسان ها را در برمی گیرد و شامل مشركان و کافران به خدا هم می ‌شود.
 

چگونگی احیای این فطرت
 

با توجه به آن چه بیان شد، مسلم است که خداوند معرفت توحیدی را در نهان هر انسانی قرار داده است. حال سوال اینجاست که ما چگونه به این معرفت توحیدی توجه پیدا می کنیم؟
قرآن در جواب این سوال می فرماید: « هُوَ الَّذِی یُسَیِّرُكُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتَّى إِذا كُنْتُمْ فِی الْفُلْكِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها رِیحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِین‏ »، او كسى است كه شما را در خشكى و دریا سیر مى ‏دهد؛ زمانى كه در كشتى قرار مى‏ گیرید، و بادهاى موافق آنان را (به سوى مقصد) حركت می دهد و خوشحال مى‏ شوند، ناگهان طوفان شدیدى مى‏ وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آنها مى ‏آید؛ و گمان مى ‏كنند هلاك خواهند شد؛ در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى ‏خوانند كه: اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود[11].
در آیه فوق یک قاعده کلی را بیان می کند که شامل همه انسان ها می شود. انسان ها در حال رفاه معمولا از یاد خدا غافل هستند. ولی وقتی انسان به گرفتاری ها و بلایا دچار می شود و هیچ راهِ چاره ای ندارد، در آن حالت متوجه خدایی می شود که می تواند او را نجات دهد، و شروع به راز و نیاز و مناجات با خدا می کند و از او برای رهایی از مشکل خود طلب یاری می کند. و این احساس خطر، انسان را متوجه یک مبدا نجات بخش می کند، به عبارت دیگر  این همان ندای فطرت توحیدی است، که نظر انسان را به سمت خدا جلب می کند.
 

بیداری فطرت به واسطه انبیاء
 

امیر المومنین علیه السلام در خلال بیان اهداف ارسال انبیاء، به بیدارسازی مردم توسّط پیامبران نسبت به عهد فطری ایشان اشاره نموده و می فرمایند: « اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِیَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْیِ مِیثَاقَهُمْ  وَ عَلَى تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِه‏ »، خداوند سبحان پیامبرانى از فرزندان آدم برگزید، كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پیمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسان ها، عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده، و به حقّ او جهل ورزیدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ایشان را با حق بریدند. پس خداوند رسولانش را برانگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمت هاى فراموش شده او را به یادشان آرند[12].
 

خود آزمایی
 

1-   با توجه به آیه میثاق کیفیت معرفت بنی آدم به خدا را توضیح دهید.
2-   کیفیت توجه ما به فطرت توحیدی را توضیح دهید.

پی‌نوشت‌ها:

 
[1]  سوره آل عمران آیات 171 - 174
[2]  اصول کافی ج 2 ص 14 / ترجمه مصطفوی
[3]  بحار الانوار ج 64 ص 102
[4]  اصول کافی ج 2 ص 12 .
[5]  بحار الانوار ج5 ص 223
[6]  سوره اعراف آیه 172
[7]  بحار الانوار ج 4  ص 285
[8]  بحار الانوار ج5 ص 237
[9]  بحار الانوار ج5 ص 257
[10]  کتاب توحید دفتر سوم ( سید محمد بنی هاشمی )
[11]  سوره یونس آیه 23 ( ترجمه مکارم )
[12]  نهج البلاغه ص 43 / ترجمه انصاریان 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مجید رضایی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: