قدرت تأثیر و تصرّف رهبران آسمانی| ۲
قدرت روحی نافذ حضرت زینب(س)
شنیدهایم عقیلهی بنیهاشم – زینب کبری(س) – را روز دوازده محرّم با لباس اسارت وارد شهر کوفه کردند، در حالی که شهر سراسر غلغله و غوغا بود. زنان و کودکانی اسیر آوردهاند، سرهای بریده بالای نیزهها زدهاند، طبلها میکوبند و شیپورها میزنند. شترها و اسبها همهمه میکنند. انبوه جمعیّت از زنان و مردان و کودکان داد و فریاد دارند. در چنین شرایطی زینب کبری(س) که خود اسیر است و مصیبتهای جانسوز فراوان دیده است؛ میخواهد به طور عادی و بدون بلندگو صحبت کند و جریان مهمّی را به سمع مردم برساند؛ طبیعی است که شدنی نیست و راهی جز اِعمال یک قدرت روحی معنوی وجود ندارد و لذا به نقل ارباب مقاتل:
«فَأَوْمَاَتْ اِلَی النّاسِ اَنِ اسْکُتُوا».
اشارهای به سمت مردم کرد که ساکت شوید.
همین یک اشاره چنان کرد که:
«اِرْتَدَّتِ الْاَنْفاسُ وَ سَکَنَتِ الاَجْراس»[1]
نفسها به سینهها برگشت و [شترها و اسبها متوقّف شدند و قهراً] زنگها [که به گردنشان بود] از صدا افتاد و شهر با آن غوغا یکباره سکوت محض شد. با داشتن این قدرت روحی به امر خدا تن به اسارت میدهند و امام سیّدالسّاجدین(ع) با تن رنجور، زنجیر به گردن، بیابانها و شهرها گردانده میشود.
انتظار اولیای دین(ع) از شیعیان
در واقع رمز مطلب همان است که در سورهی انبیاء ارائه شده است:
﴿...إنَّهُمْ كانُوا يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِينَ﴾.
آن مردان مقرّب درگاه خدا بهراستی بندگان خاشع در پیشگاه خدا هستند و در همه جا و در همه حال دست استغاثه و استمدادشان به سوی خالقشان دراز است و جز خدا مَدْعُوّ و معبودی ندارند و از هر جهت تسلیم امر خدا بوده و رضا به قضای خدا از هر قبیل که باشد میدهند.
از ما هم – که ادّعای پیروی از آن هادیان و مربیّان آسمانی داریم – پیمودن همین راه را خواستهاند که در حدّ استطاعت خود پا روی اهواء نفسانی خود بگذاریم و سر تسلیم و خشوع در برابر فرمان خدا فرود آوریم که تنها راه ارتقاء و نیل به مقامات عالیه و صعود به عالم قرب خدا، مخالفت با هوای نفس است و تنها سبب انحطاط به درجات سافله و سقوط در درکات دوری از خدا متابعت از هوای نفس است. این سخن خداوند حکیم است:
﴿فَأمَّا مَنْ طَغَى * وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا * فَإنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأوى * وَ أمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأوى﴾.[2]
آن کس که طغیان کرد و زندگی دنیا را ترجیح داد، به یقین آتش شعلهور جهنّم مأوی و جایگاهش خواهد بود! امّا آن کس که خائف از مقام [عدل] پروردگارش شد و نفس خویش از هویپرستی باز داشت، به یقین بهشت اقامتگاهش خواهد شد!
در آیهی دیگر فرموده است:
﴿أفَرَأيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ وَ أضَلَّهُ اللهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً...﴾.[3]
آیا دیدهای آن کس را که هوای نفسش را معبود [و مطاع] خود قرار داده و در نتیجه خدا او را به عقوبت ضلالت و گمراهی از حق مبتلا ساخته و مهر بر گوش و قلبش نهاده و پرده روی چشم [عقل]ش افکنده است...
به جناب داود پیامبر(ع) وحی شد:
«یا داوُودَ حَذِّرْ وَ أَنْذِرْ اَصْحابَكَ مِنْ حُبِّ الشَّهَواتِ فَاِنَّ الْقُلُوبَ الْمُتَعَلِّقَةَ بِالشَّهَواتِ عُقُولُها مَحْجُوبَةٌ عَنِّی».
ای داود، اصحاب خود را از دلبستگی به شهوات تحذیر کن، چه آن که دلدادگان به شهوات، عقلهایشان از من در حجاب است [و رابطهای با من ندارند].
از امام صادق(ع) منقول است:
«اَغْلِقْ اَبْوابَ جَوارِحِكَ عَمَّا يَرجِعُ ضَرَرُهُ اِلَى قَلْبِكَ».[4]
درهای اعضا و جوارحت را از انجام کاری که ضرر به قلبت میرساند [و دل را از یاد خدا غافل میسازد و از خدا جدایش میکند] ببند که خدا فرموده است:
﴿ یَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إلّا مَنْ أتَى اللهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾.[5]
[روز قیامت]، روزی [است] که نه مالی نافع به حال انسان خواهد بود و نه فرزندانی، تنها کسی آن روز رستگار است که با قلبی سالم [از بیماریهای اخلاقی و عملی] وارد بر خدا گردد.
بسیاری از دیدنیها و شنیدنیها و گفتنیها که ناپسند در نزد خداست، آثار شومش از گذرگاه چشم و گوش و زبان وارد بر قلب میشود و قلب را به بیماری مهلک دوری از خدا مبتلا میسازد. قلب سلیم، آن قلبی است که هر چه را که غیر خداست از خود بیرون ریخته و تنها خدا را در خود جا داده است.
از مولای ما امام امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده: من بر در خانهی دل نشستم و هر چه غیر خدا بود راهش ندادم. حال آیا قلب ما چه وضعی دارد؟ شهر بی در و دروازه است و به روی هر چه غیر خدا باز است و جایی برای خدا در آن باقی نمانده است!
﴿...اتَّخَذَ إلهَهُ هَواهُ...﴾.[6]
هوای نفس حکومت مطلقه در آن پیدا کرده و نسبت به خدا مُهر بر گوشش خورده و پرده روی چشمش افتاده است؛ نه صدایی از خدا میشنود و نه جمالی از خدا میبیند.
رسیدن به خواستهی دل سعادت نیست
ما باید همیشه به خدا پناه ببریم تا خدا این حالت را برای ما نیاورد که به سبب غلبهی هواهای نفسانی نتوانیم راه را از چاه تشخیص بدهیم.
امام سجّاد(ع) به درگاه الهی عرضه میدارد:
«اِلهی لا حَوْلَ لی وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِقُدْرَتِکَ وَ لا نَجاةَ لِی مِنْ مَکارِهِ الدُّنْیا اِلّا بِعِصْمَتِکَ».[7]
خدایا! اگر حول و قوهی تو پشتیبان من نباشد، نمیتوانم خود را از چنگال حوادث برهانم. نمیتوانم چراغ عقلم را در مقابل این همه توفانهای سهمگین شهوات روشن نگه دارم.
و لذا به ما گفتهاند زیاد بگویید: «لا اله الّا الله، لا حول و لا قوّة الّا بالله»؛ انسان باید معترف شود که خدایا! من هیچم، من پوچم. من اگر خودم باشم و خودم، گرفتار میشوم. توفانهای سهمگین شهوات از همه سورهی میوزد و چراغ عقلم را خاموش میکند. به ما فرمودهاند، بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت بار بگویید: «بسم الله الرّحمن الرّحیم و لا حول و لا قوّة إلّا بالله العلیّ العظیمِ».[8]
بدانید آن قدرتی که خاک را حرکت داده و تبدیل به این انسان زنده کرده؛ نطفهی کور و کر و لال را تبدیل به انسانی بینا و شنوا و گویا کرده؛ اگر او را به حال خودش رها میکرد، هنوز همان خاک مرده بود و همان نطفهی کور و لذا مولای ما امام سیّدالسّاجدین(ع) عرضه میدارد:
«اللَّهُمَّ وَ إنَّکَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا، وَ عَلَی الْوَهْنِ بَنَیْتَنَا، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ابْتَدَأتَنَا».[9]
خدایا تو ما را از ضعف و ناتوانی ساختهای [پایهی ساختمان وجود ما ضعف و ناتوانی است] خمیر مایهی ما سستی و بیچارگی است. ما از آب پست و بیارزش ساخته شدهایم.
این چنین موجودی را که از ضعف و سستی ساخته شده، اگر به حال خودش رها کنند، افتاده و ساقط است. همان قدرتی که در مراحل گذشتهی خلقت پشتیبان ما بوده تا ما را به اینجا رسانده، همان قدرت باید در مراحل بعدی حیات نیز پشتیبان و نگهبان ما باشد. رسول اکرم(ص) با آن مقام و عظمتش آخر شب بر میخاست در سجده گریه میکرد و میگفت: «اِلهی لا تَکِلْنی اِلی نَفسِی طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً»؛[10] خدایا! یک چشم برهم زدن مرا به حال خودم رها نکن.
او میگوید، مرا به حال خودم رها نکن؛ پس ما چه میکنیم؟ بعضی گمان میکنند سعادت در تأمین خواستههای دل است و هر کسی به خواستههای دلش برسد به سعادت رسیده و کامیاب شده است. به همین جهت در این راه میتازند تا آمال و آرزوها را لباس تحقّق بپوشانند. این اشتباه بزرگی است. شقاوت است، سعادت نیست. به خواستههای دل رسیدن، به دام شقاوت افتادن است. در سورهی یوسف نیز قرآن کریم دو نمونه نشان میدهد. هم انسان هوسبازی که تمام همّش نیل به هوسهاست؛ هم انسان پا روی هوس نهادهای که همهی هوسها را کوبیده است. زلیخا یک زن متشخّص بود که به تمام آن چه یک زن در عمرش آرزو دارد رسیده بود.همه چیز داشت: زیبایی، جوانی، تشخّص، قدرت، ثروت و... ولی یک چیز کم داشت و آن فرقان بود. تشخیص نمیداد مصلحت کدام است و مفسده کدام؟ پشت پرده را نمیدید. آن کاخ مجلّل را میدید، آن زندگی غرق در رفاه را میدید. خیال میکرد تمام مایهی سعادت و خوشبختی همینهاست.
خودآزمایی
1- تنها راه ارتقاء و نیل به مقامات عالیه و صعود به عالم قرب خدا و تنها سبب انحطاط به درجات سافله و سقوط در درکات دوری از خدا را بیان کنید.
2- قلب سلیم چگونه قلبی است؟
3- زلیخا چه چیزی کم داشت؟
پینوشتها
[1] - نفس المهموم، صفحهی ۲۴۶.
[2] - سورهی نازعات، آیات ۳۷ تا ۴۱.
[3] - سورهی جاثیه، آیهی ۲۳.
[4] - بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحهی ۳۰۷.
[5] - سورهی شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
[6] - سورهی فرقان، آیهی ۴۳.
[7] - بحارالانوار، جلد ۹۱، صفحهی ۱۴۳.
[8] - کافی، جلد ۲، صفحهی ۵۲۸.
[9] - صحیفهی سجّادیه، دعای ۵.
[10] - بحارالانوار، جلد ۱۶، صفحهی ۲۱۷.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی