کد مطلب: ۳۶۱۹
تعداد بازدید: ۷۹۴
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۸
نگاهی بر زندگی امام رضا(ع)| ۲۰
هنگامی که امام به خانه رسید وضو گرفت و به نماز ایستاد، در قنوت نماز مدّتی طولانی به راز و نیاز و نفرین‌های شدید برای نابودی حکومت ننگین مأمون پرداخت...

امام رضا(ع) در خراسان و موضع‌گیری‌های او در مورد حکومت| ۹

 
۳- مناظره‌ی امام رضا(ع) با یکی از منکران خدا
 

یکی از منکران وجود خدا نزد حضرت رضا(ع) آمد گروهی در محضر آن حضرت بودند، امام به او فرمود:
اگر حق با شما باشد - ولی چنین نیست - در این صورت ما و شما برابریم و نماز و روزه و زکات و ایمان ما به ما زیان نخواهد رسانید و اگر حق با ما باشد - چنانکه همین است - در این صورت ما رستگاریم و شما زیانکار و در هلاکت خواهید بود.
منکر خدا: به من بفهمان که خدا چگونه است؟ و در کجاست؟
امام: وای بر تو! این راهی که می‌روی غلط است، خدا چگونگی را چگونه کرد، بدون آنکه او به چگونگی، توصیف شود و او مکان را مکان کرد بی‌آنکه خود دارای مکان باشد، بنابراین ذات پاک خدا با چگونگی و مکان، شناخته نمی‌شود و با هیچ ‌یک از نیروی حسّ درک نمی‌شود و به هیچ چیزی تشبیه نمی‌گردد.
منکر خدا: اگر خدا با هیچ ‌یک از نیروهای حسّ درک نمی‌شود بنابراین او چیزی نیست.
امام: وای بر تو، اینکه نیروهای حسّ تو از درک او عاجز هستند او را انکار کردی ولی ما در عین آنکه نیروهای حسّ ما از درک ذات پاک او عاجز است به او ایمان داریم و یقین داریم که او پروردگار ما است و به هیچ چیزی شباهت ندارد.
منکر خدا: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است؟
امام:‌ به من خبر بده که خدا از چه زمانی نبوده است تا من به تو خبر دهم که در چه زمانی بوده است.
منکر خدا: دلیل بر وجود خدا چیست؟
امام: من وقتی که به پیکر خودم می‌نگرم نمی‌توانم در طول و عرض آن چیزی بکاهم یا بیفزایم، زیان‌ها و بدی‌هایش را از آن دور سازم و سودش را به آن برسانم، از همین موضوع یقین کردم که این ساختمان دارای سازنده‌ای است، از این‌ رو به وجود صانع و سازنده اعتراف کردم، به علاوه گردش سیّارات، پیدایش ابرها، وزیدن بادها، و سیر خورشید، ماه و ستارگان و نشانه‌های شگفت‌انگیز و آشکار دیگر را که دیدم، دریافتم که این گردنده‌ها، گرداننده دارد و این موجودات دارای سازنده و پردازنده می‌باشد.[1]
 

ماجرای جنجالی نماز طلب باران
 

پس از ماجرای ولایتعهدی امام رضا(ع) مدّتی باران نیامد بعضی از حاشیه‌نشینان مأمون که دلی ناپاک داشتند گفتند: «باران نیامدن به‌خاطر ولایتعهدی آن حضرت است.» این مطلب به گوش مأمون رسید بسیار ناراحت شد، از حضرت رضا(ع) تقاضا کرد برای طلب باران دعا كند، حضرت رضا(ع) روز دوشنبه را برای دعای استسقاء تعیین كرد و فرمود: شب رسول خدا(ص) را در عالم خواب دیدم همراه امیرمؤمنان علی(ع) نزد من آمده و فرمود: پسرم! تا روز دوشنبه صبر كن سپس در آن روز از درگاه خدا طلب باران كن، خداوند باران می‌فرستد و مردم به عظمت مقام تو درپیشگاه خدا پی می‌برند.»
روز دوشنبه فرا رسید، آن حضرت به صحرا رفت مردم از خانه‌ها بیرون آمدند، امام رضا(ع) بر بالای منبر رفت و پس از حمد و ثنا گفت: «خدایا! تو حقّ ما خاندان رسالت را بزرگ نمودی، مردم طبق فرمان تو به ما متوسّل شده‌اند و امید به فضل، رحمت، احسان و نعمت تو دارند، باران سودمند و گسترده‌ی فراوان و بی‌ضرر بر آنها بفرست ولی این باران راپس از بازگشت مردم به خانه‌های خود نازل كن.»
روایت ‌کننده می‌گوید: سوگند به خدا همان لحظه، حركت ابرها در هوا شروع شد، و رعد و برق پدید آمد و مردم به جنب و جوش افتادند كه تا باران نیامده به خانه‌های خود برگردند، امام رضا(ع) به آن‌ها فرمود: آرام باشید، این ابر مال شما نیست، بلكه برای فلان منطقه است، آن ابر رفت و ابر دیگر با رعد و برق آمد، مردم خواستند حركت كنند، امام فرمود: این ابر نیز مربوط به فلان منطقه است، به همین ترتیب ده بار ابر آمد و از فضای آنجا عبور كرد و امام در هر بار به مردم می‌فرمود: «این ابر برای شما نیست.»
هنگامی که یازدهمین ابر آمد، امام به مردم فرمود: این ابر را خداوند برای شما فرستاده است، در برابر فضل و كرم خدا، شكر كنید و به سوی خانه‌ها و قرارگاههایتان بازگردید كه تا به خانه‌ها نرسیده‌اید باران نمی‌بارد سپس آنچه‌که شایسته‌ی كرم خدا است باران می‌بارد، آنگاه امام از فراز منبر پایین آمد و مردم به خانه‌های خود رفتند، در همان وقت باران شدید بارید به‌طوری كه حوض‌ها و گودالها و نهرها پر از آب گردید، مردم با احساسات پاك می‌گفتند: «كرامت‌های خدا بر فرزند رسول خدا(ص) مبارك باد.»
سپس امام رضا(ع) نزد جمعیّت آمد و آنها را موعظه كرد و به سپاسگزاری از درگاه خدا در برابر نعمت‌هایش فراخواند...[2]
 

هلاکت گستاخ کینه‌توز با حمله‌ی دو شیر
 

عظمت حادثه باریدن باران موجب ذلّت و رسوایی بدخواهان و حسدورزان شد، آنها به مأمون هشدار دادند که این حادثه‌ی عجیب موجب می‌شود که پایگاه مردمی حضرت رضا(ع) اوج گیرد و مقام خلافت از خاندان شما بیرون رود. گستاخی آن کوردلان کینه‌توز به جایی رسید که یکی از آنها به نام «حمیدبن مهران» که یکی از رجال دربار مأمون بود به امام رضا(ع) گفت: «ای پسر موسی! تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی، خداوندی که باران را در وقت تقدیر شده‌اش فرستاده، آن را مربوط به دعای خود و دلیل شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا دانستی، گویی همچون معجزه‌ی ابراهیم خلیل(ع) را آورده‌ای که پرندگان را به اذن خدا زنده کرد، اگر تو راست می‌گویی به این دو صورت شیری را که بر مسند مأمون نقش بسته، فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلّط ساز، در این صورت چنین چیزی، معجزه‌ای برای تو خواهد شد، نه بارانی که طبق معمول در وقتش می‌بارد.»
در اینجا بود که امام رضا(ع) خشمگین شد و فریاد زد: «ای شیرها، این شخص پلید را بگیرید.»
همان‌دم آن دو صورت شیر، به دو شیر حقیقی تبدیل یافتند و به حمیدبن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از او باقی نگذاشتند و حتّی خون ناپاکش را لیسیدند پس از فراغ به امام رضا(ع) متوجّه شده و عرض کردند: «ای ولیّ خدا، هرگونه فرمان بدهی اطاعت می‌شود، اگر فرمان دهی این شخص (اشاره به مأمون) را نیز بدرّم.» مأمون با شنیدن این سخن بی‌هوش شد، امام رضا(ع) به آن دو شیر فرمود: توقّف کنید، آنها توقّف کردند... و عرض کردند: به ما چه فرمان می‌دهی؟ امام(ع) فرمود: «به جایگاه خود برگردید.» آنها به تصویر قبلی روی مسند به همان صورت قبل بازگشتند.
وقتی که مأمون به هوش آمد، گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که ما را از شرّ حمیدبن مهران کفایت نمود.» سپس به امام رضا(ع) عرض کرد:
«ای پسر رسول خدا! چنین حادثه‌ای از اختیارات جدّ شما رسول خدا(ص) سپس از اختیارات شما است...»[3]
 

نفرین حضرت رضا(ع) بر آنان که مجالس او را تعطیل کردند
 

مجالس بحث و مناظره‌ی حضرت رضا(ع) گرچه در آغاز با اظهار علاقه‌ی مأمون برگزار می‌شد ولی به روایت عبدالسّلام ‌بن صالح هروی، به مأمون گزارش دادند که ادامه‌ی این مجالس برای ملک و کشور شما خطرناک است زیرا مردم فریفته‌ی بیانات حضرت رضا(ع) شده و از شما روی می‌گردانند.
مأمون دربان خود «محمّدبن عمرو طوسی» را مأمور تعطیل آن مجالس کرد، سپس مأمون حضرت رضا(ع) را به حضور طلبید و آن حضرت را سرزنش و تحقیر کرد امام(ع) در حال خشم از نزد مأمون خارج شد در حالی که می‌فرمود: «به حقّ مصطفی و مرتضی و سیّده‌ی بانوان جهان، به گونه‌ای او را نفرین کنم که زندگیش را واژگون سازد...».
هنگامی که امام به خانه رسید وضو گرفت و به نماز ایستاد، در قنوت نماز مدّتی طولانی به راز و نیاز و نفرین‌های شدید برای نابودی حکومت ننگین مأمون پرداخت، یکی از فرازهای آن دعا این بود:
«وَانْتَقِمْ لِی مِمَّنْ ظَلَمَنِی وَ اسْتَخَفَّ بِی وَ طَرَدَ الشِّیعَةَ عَنْ بابی، وَ اَذِقهُ الذُلَّ وَ الهَوانِ:
«خدایا انتقام مرا از کسی که به من ستم کرد و تحقیر نمود و شیعه را از در خانه‌ی من پراکند، سخت بگیر و تلخی ذلّت و خواری را بر او بچشان.»[4]
 

خودآزمایی
 

1- امام رضا(ع) در پاسخ منکر خدا، دلیل بر وجود خدا را چه بیان فرمودند؟
2- بعضی از حاشیه‌نشینان مأمون، دلیل باران نیامدن را به چه ‌خاطر می‌دانستند؟
3- چرا مجالس بحث و مناظره‌ی حضرت رضا(ع) تعطیل شد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]- اصول کافی، ج ۱، ص ۷۸.
[2]- اقتباس از عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۱۶۷ تا ۱۷۰.
[3]- همان مدرک، ص ۱۷۱ و ۱۷۲.
[4]- عیون اخبار الرّضا ، ج ۲، ص ۱۷۲ و ۱۷۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: