امام رضا(ع) در خراسان و موضعگیریهای او در مورد حکومت| ۱۰
ماجرای شهادت جانسوز حضرت رضا(ع)
روایات متعدّد و قرائن و شواهد بسیار نشان میدهد كه حضرت رضا(ع) به دستور مرموز مأمون و با حضور او به شهادت رسيده است زيرا مأمون براى حفظ حكومت خود آن حضرت را به خراسان آورده بود ولى وقتى كه رفتار و قاطعيّت آن حضرت را از نظرات گوناگون ديد و دريافت كه گفتار و رفتار آن حضرت، موجب ضعف و تزلزل حكومت او میشود و از سوى ديگر عبّاسيان و... مكرّر در مورد ولايتعهدى حضرت رضا(ع) مأمون را تهديد میکنند و هشدار میدهند، تصميم گرفت آن حضرت را از ميان بردارد ولى کاملاً مراقب بود كه اين عمل بهطور كاملاً محرمانه و مرموز انجام گيرد تا مسألهی جديدى براى حكومتش پيش نيايد، غافل از آنكه با اين جنايت، زندگى دنيا و آخرتش را به آتش میکشاند.[1]
در فرازى از حديث لوح (که در مقدمه ذکر شد) آمده: « عفريتى مستكبر آن حضرت را میکشد.»
در زيارتنامهی جامعه ائمّة المؤمنين، به شهادت آن حضرت با زهرا (زهر) اشاره شده، آنجا كه میخوانيم:
«وَ مَسمُومٍ قَد قُطِّعَت بِجُزَعِ السَّمِّ اَمعائُهُ:
و بعضی از شما با زهر، مسموم شده و بر اثر جرعههاى زهر، اعضاى درونش قطعه قطعه گشته است.»[2]
***
چگونگی شهادت آن حضرت نيز مختلف نقل شده، گويى دستهاى مرموزى با شگردهاى گوناگون خواستهاند حقيقت شهادت آن حضرت كشف نگردد و يا بهگونهاى انحرافى نقل گردد و مقصّر اصلى شناخته نشود. ما در اينجا تنها نظر شما را به نظريّهی عالم بزرگ، شيخ مفيد (وفات يافته در سال 413 هـ.ق) جلب میکنيم:
او در آغاز مینویسد:
حضرت رضا(ع) در مورد انحراف و ناصافی فضل بن سهل و برادرش حسن بن سهل (كه نقش و نفوذ بسيار در اركان دولتى داشتند) به مأمون گوشزد میکرد و او را از اينكه چشم و گوش بسته تسليم گفتار آنها شود برحذر میداشت، آنها كينهي امام را بر دل گرفتند و مأمون را بر ضدّ آن حضرت تحريك نمودند و رأى مأمون را در مورد آن حضرت دگرگون ساختند، تا اينكه او را به تصميم بر قتل امام رضا(ع) وادار كردند بهطورى كه روزى حضرت رضا(ع) با مأمون غذايى خوردند و حضرت بر اثر آن غذا بيمار شد و مأمون خود را به بيمارى زد (تا وانمود كند كه دستى در كار نبوده بلكه آن غذا بهطور طبيعى نامناسب بوده و هر دو را بيمار كرده است و همين موجب شهادت حضرت رضا(ع) گرديد).
سپس مینويسد: محمّدبن على بن حمزه، از منصوربن بشير، از برادرش «عبداللهبن بشير» روايت كرده كه گفت: مأمون به من دستور داد ناخنهاى خود را بلند كنم و اين كار را براى خود عادى نمايم و براى كسى درازى ناخن خود را آشكار ننمايم، من نيز چنان كردم سپس مرا خواست و چيزى به من داد كه به تمر هندى شباهت داشت و به من گفت: اين را به همهی دو دست خود بمال، من چنان كردم سپس برخاستم و مرا به حال خود گذارد و نزد حضرت رضا(ع) رفته، گفت: حال شما چگونه است؟
حضرت فرمود: «امید بهبودی دارم.»
مأمون گفت: من نيز بحمدلله امروز بهترم، آيا هيچ كدام از پرستاران و غلامان امروز نزد شما آمدهاند؟
حضرت فرمود: نه.
مأمون خشمگين شد بر سر غلامانش فرياد كشيد (كه چرا به حال آن حضرت رسيدگى نكردهاند؟)
سپس مأمون گفت: «هم اکنون آب انار بگیر و بخور که برای رفع این بیماری، چارهای جز خوردن آن نیست.»
عبدالله بشیر میگويد: مأمون به من گفت: براى ما انار بياور، من چند عدد انار حاضر كردم، مأمون گفت با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار فشرده را با دست خود به حضرت رضا(ع) خورانيد و همان سبب وفات آن حضرت شد و از اين ماجرا دو روز بيشتر نگذشت كه آن حضرت وفات کرد.[3]
***
همین روایت را شیخ صدوق (وفات یافته سال ۳۸۱ هـ.ق) نقل کرده با این تفاوت که میگوید: آن انار از درختی که در باغ خانه حضرت رضا(ع) وجود داشت بود. مأمون به حضرت رضا(ع) گفت: مقداری از آب این انار را بمکید، آن حضرت فرمود: «پس از رفتن امیرالمؤمنین (مأمون) میخورم.»
مأمون گفت: نه به خدا سوگند، هماکنون باید بخوری و اگر نمیترسیدم که معدهام مرطوب گردد در مکیدن آن با شما شرکت مینمودم، امام(ع) ناگزیر اندکی از آب آن انار را مکید و مأمون از نزدش بیرون رفت، من هنوز نماز عصر را نخوانده بودم که حضرت رضا(ع) (بر اثر شدّت درد معده) پنجاه بار برای قضای حاجت برخاست و حالش در شب شدیدتر گردید و به شهادت رسید.[4]
دفن شبانه و مظلومانه حضرت رضا(ع)
هنگامی که آن شب، صبح شد، مردم اجتماع و ازدحام کردند و گفتند: مأمون با نيرنگ حضرت رضا(ع) را كشته است و فرياد میزدند: «مأمون، پسر رسول خدا را كشت.» و در اين باره بسيار سخن گفتند و با جدّيت، موضوع را دنبال میکردند.
مأمون به محمّدبن جعفر (عموى امام رضا(ع)) - كه با گرفتن امان از مأمون، به خراسان آمده بود - گفت: «نزد مردم برو و به آنها اعلام كن، كه جنازهی امام رضا(ع) امروز خارج نمیشود.» (تشييع جنازه، موكول به بعد شد) مأمون ترس آن داشت كه جنازه را بيرون ببرند و آشوبى برپا گردد، محمّدبن جعفر نزد مردم رفت و گفت: «اى مردم! پراكنده شويد زيرا جنازهی امام رضا(ع) امروز خارج نمیشود.»
مردم متفرّق شدند، مأمون و اطرافیانش جنازهی آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاك سپردند به اين ترتيب آن بزرگوار مظلومانه و شبانه و غريبانه به خاك سپرده شد.[5]
خودآزمایی
1- چه کسانی مأمون را بر ضدّ حضرت رضا(ع) تحريك نمودند؟
2- به چه دلیل جنازهی حضرت رضا(ع) را شبانه غسل دادند و به خاك سپردند؟
3- نحوه شهادت امام رضا(ع) را که شيخ مفيد نقل کرده است، به اختصار شرح دهید.
پینوشتها
[1]- علّامهی مجلسى پس از گفتارى میگويد: حقّ همان رأى شيخ صدوق و شيخ مفيد و علماى بزرگ ديگر است، كه حضرت رضا(ع) بر اثر زهرى كه مأمون به او خورانيد، به شهادت رسيد. (بحار، ج49، ص 313)
[2]- مفاتیح الجنان
[3]- ترجمهی ارشاد مفید، ج ۲، ص ۲۶۰ و ۲۶۱.
[4]- عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۴۰.
[5]- عیون اخبار الرّضا، ج ۲، ص ۲۴۱ و ۲۴۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی