کد مطلب: ۳۶۳۲
تعداد بازدید: ۷۷۳
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۰
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۷
حیوان اگر از راه انسان گمراه است و به کمال انسانی نمی‌رسد، در عالم خود گناهی نکرده و برخلاف توقّع، کاری انجام نداده است. بلکه در تحصیل کمال حیوانی خود، به راه صحیح می‌رود و از غریزه‌ی خود که صراط مستقیم اوست، تبعیّت می‌کند.

 

آثار اجتماعی حجّ| ۴


امر به عبادت، فرمان شرف‌بخشی به انسان است

 
پس چه لطف بزرگی، خدا درباره‌ی بشر، مرعی[1] داشته که او را به نماز و حجّ و سایر اعمال اعبادی که هر یک طریقی از طُرُق شکر و سپاسگزاری در پیشگاه حضرت منعم است، مأمور و موظّف فرموده تا بدین وسیله، او را در رتبه‌ی انسانی نگه داشته و شرف آدمی‌اش را حفظ فرماید:
امام سیّدالسّاجدین(ع) می‌فرمایند:
وَ الْحَمْدُللهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلى ما اَبْلاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتابِعَةِ وَ اَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظاهِرَةِ
لَتَصَرَّفوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدوهُ وَ تَوَسَّعوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُروهُ وَ لَوْ کانوا کَذلِکَ لَخَرَجوا مِنْ حُدودِ الاِنْسَانِیَّةِ اِلى حَدِّ الْبَهیمِیَّةِ فَکانوا کَما وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتابِهِ اِنْ هُمْ اِلّا کَالاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبیلاً.[2]
شکر و سپاس خدای را که اگر بندگانش را، به شناختن [راه] سپاسگزاری او بر نعمت‌های پی‌در‌پی که به ایشان داده و نعمات و عطیّات پیوسته و فراوانی که به آنان عنایت فرموده است، وا نمی‌داشت [و امر به شکر نعمت نمی‌فرمود]، هر آینه [بندگان به اقتضای طبیعت نفس هوس‌باز غفلت‌زا] تصرّف در نعمت‌های خدا می‌کردند بدون اینکه شکر آنها را بجا آورند و روزی‌های سرشار خدا را با کمال وسعت و فراغت می‌خوردند؛ بی‌آنکه عرض سپاس و امتنان به ساحت اقدسش بنمایند و اگر چنین می‌شدند [و نعمت‌خواران ناسپاس می‌بودند، در این صورت] از حدّ انسانیّت [که مرتبه‌ی عقل است و ادب] خارج می‌گشتند و به مرز بهیمیّت چارپایان [که مرتبه‌ی اشباع شهوت محض است و شکم‌خوارگیِ بی‌توجّه به ولی‌نعمت] داخل می‌شدند [و همدوش با حیوانات بی‌عقل و تمیز می‌گردیدند] و چنان می‌شدند که خدا در کتاب محکم خود، وصف حالشان نموده است؛ آنان [دسته‌ی ناسپاسان]، جز همانندی با چارپایان، شأن دیگری ندارند، بلکه از چارپایان نیز گمراه‌ترند. 

چرا انسان ناسپاس، گمراه‌تر از حیوان است؟
 

زیرا حیوان که فاقد عقل و محکوم غریزه است، هیچ کدام از قوا و نیروهای طبیعی خود را تعطیل نکرده و از مسیر خود منحرف نمی‌سازد، بلکه در همان راهی که خالقش پیش پایش نهاده است، مستقیم می‌رود.
ما مِنْ دابَّةٍ اِلّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها اِنَّ رَبّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ.[3]
هر حیوانی زمام تدبیر و تنظیم حرکات و سکناتش به دست خداست و تدبیر خدا، همان صراط مستقیم است.
پس حیوان اگر از راه انسان گمراه است و به کمال انسانی نمی‌رسد، در عالم خود گناهی نکرده و برخلاف توقّع، کاری انجام نداده است. بلکه در تحصیل کمال حیوانی خود، به راه صحیح می‌رود و از غریزه‌ی خود که صراط مستقیم اوست، تبعیّت می‌کند. امّا انسان که دارای نیروی عقل است و امتیازش از حیوان به همین است، مکلّف به شناخت منعم و موظّف به اظهار سپاس و عرض تشکّر در برابر منعم است.
بنابراین، وقتی این نیروی شریف انسانی خود را از کار انداخت و به تشخیص آن وقعی نگذاشت، از راه طبیعی آدمی که صراط مستقیم خداداد اوست، منحرف گشته و در حقیقت از چارپایان گمراه‌تر شده است و مسلّماً مستحقّ کیفر و عقابی عظیم است.
 

دعوت به حجّ، منّت‌گذارى خداست بر انسان
 

خلاصه! منظور این است که خدا، با دعوت انسان به عبادت و بخصوص زيارت بيت مكرّمش، منّت بر انسان نهاده و او را در رتبه‌ی شرف و كرامت انسانى‌اش نگه داشته و از سقوط به عالم حيوان، مصونش فرموده است و براى اين‌ كه فطرت خواب‌رفته‌ی او را بيدار كند و عاطفه‌ی حق‌شناسى‌اش را به تحرّك درآورد تا با شوق و ميل، رو به خانه‌ی معبود برود، با عبارت خاصّ «وَ لله عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» فرمان آسمانى خود را صادر فرموده است. يعنى؛ تو انسانی و فطرتاً حق‌شناسى و من هم خالق و رازق و منعم على‌الاطلاق تو هستم. پس اين حق را بر تو دارم كه به عنوان تشكّر و سپاسگزارى به خانه‌ام بيايى و قربانى به درگاهم بياورى تا شرف آدمى و كرامت انسانى تو محفوظ بماند. این یک نکته. 
 

زيارت كعبه چه تجارت پرسودى است
 

امّا نکته‌ی دوّم؛ رفتن بنده‌ی مسكين به درگاه ربّ العالمين و بردن يك هديه‌ی بى‌ارزش به آستان اقدسش، بهانه و وسيله‌اى مى‌شود كه به اضعاف مضاعف و فوق حدّ تصور، رحمات و برکات آسمانى‌اش را بر او بریزد و با دست پر از انواع نعم و الطاف الهى - از دنيايى و عقبایی - از حرم مكرّمش برگرداند.
گوشه‌اى از بركات اعجاب‌انگيز حجّ از لسان روايات
برای پى‌بردن به عظمت خيرات و عطيّاتى كه از طرف حضرت بارى‌تعالى به حُجّاج و زوّار بيت اعطا مى‌شود، لازم است به رواياتى كه در باب فضل حجّ و عمره و ثواب آنها رسيده است، مراجعه شود.
از باب نمونه به اين روايات توجّه فرماييد. 
 

به محض نيّت حجّ، باب رحمت مفتوح مى‌شود
 

عن سَعْدِ الاِسْكافِ قال : سَمِعْتُ أَباجَعْفَر (ع) يَقُولُ: اِنَّ الْحاجَّ اِذا اَخَذَ في جِهازِهِ لَمْ يَخْطُ خُطْوَةً في شَيْءٍ مِنْ جِهازِهِ اِلّا كَتَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ عَشْرَ حَسَناتٍ وَ مَحى عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجاتٍ حَتّى يَفْرُغَ مِنْ جِهازِه مَتى ما فَرَغَ...[4]
[راوی حديث مى‌گويد:] از امام باقر(ع) شنيدم كه مى‌فرمود، شخصى كه عازم حجّ است و به انجام كارهاى مقدّماتى پرداخته است [در طول مدّت اشتغال به تحصیل جهازات سفر]، در هر قدمى كه برمى‌دارد و كارى از كارهاى مربوط به حجّ را انجام مى‌دهد، خداى ذوالمنّ والكرم، ده حسنه برايش مى‌نويسد و ده سيّئه از او مى‌آمرزد و ده درجه [از درجات اخروى] براى او بالا مى‌برد، تا آن ساعتى كه از امور مقدّماتى فارغ گشته و از خانه خارج شود و قدم در راه گذارد و به بهره‌هاى عالى‌تر برسد.
 

حجّاج از نظر بهره برابر نيستند
 

قال ابوعبدالله (ع): اَلْحُجّاجُ يَصْدُرُونَ عَلى ثَلاثَةَ اَصْنافِ صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ النّارِ وَ صِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ وَ صِنْفٌ يُحْفَظُ في اَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَذلِكَ اَدْنى ما يَرْجِعُ بِهِ الْحَاجُّ.[5]
حاجیان كه باز مى‌گردند، سه دسته‌اند: دسته‌اى از آتش آزاد مى‌شوند؛ دسته‌اى از گناهان خود خارج مى‌گردند مانند روزى كه از مادر تولّد يافته‌اند و دسته‌ی سوّم با مصونيّت مال و عيال برمى‌گردند و اين كم‌ترين بهره‌اى است كه عايد شخص حاجّ مى‌شود.» 


علّت اختلاف در بهره چیست؟
 

واضح است كه سبب اختلاف در بهره و ثواب، اختلاف در نيّت و تفاوت در مراتب معرفت ربّ‌البيت و درك لطايف و اسرار عبادت و اثر گرفتن روح از مناسك حجّ است.
یکی با نيّت پاك و محضاً براى خدا و جلب رضاى او مى‌رود، با قلبی بیدار و متوجّه به اسرار و با انجام هر قسمتى از مناسك حجّ، مى‌كوشد پلّه‌اى از پلّه‌هاى نردبام قرب خدا را بالا رفته و بندى از بندهاى اسارت نفس را از پاى عقل بگشايد تا به حول و قوّه‌ی پروردگار، وقتى برمى‌گردد، دامى از دام‌هاى شيطان سر راهش نباشد و زنجيرى از زنجيرهاى دنياى خدّاع و مكّار، به گردنش نيفتد و به دوزخش نكشاند.
مسلّم است این چنین آدمی، از مكّه بر مى‌گردد، در حالی كه بيمه‌ی خدايى شده و براى هميشه از آتش نجات يافته است كه فرمود: «صِنْفٌ يُعْتَقُ مِنَ النّارِ».
امّا فرد ديگرى مى‌رود براى اينكه فقط تكليفى از گردنش ساقط شود و ذمّه‌اش از واجبى از واجبات دين فارغ گردد، بدون اينكه توجّه به روح عمل داشته و در فكر ازاله‌ی رذايل از نفس و تحصيل فضايل قلب باشد. اين آدم به بركت حجّ، گناهان گذشته‌اش آمرزيده مى‌شود، امّا چون نفس بد انديشش هنوز از خاصيّت گناه‌انگيزى تخلّص نيافته است، بايد شديداً مراقب آينده‌اش باشد كه مبادا وسوسه‌هاى شيطان و تسويلات نفس امّاره‌اش، بار دگر آلوده‌اش ساخته و به آتشش بكشاند و لذا درباره‌ی اين دسته فرمود: «صِنْفٌ يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».
فرد سوّمى هم مى‌رود براى اينكه خود را از فشار توبيخ و ملامت مردم برهاند و علاوه بر آنکه عنوانى بر عناوین اجتماعى‌اش افزوده مى‌شود و كلمه‌ی «حاج» بر سر اسمش مى‌آيد، شايد ضمن سياحت، تجارتى هم بشود و سود و بهره‌ی مادّى هم ببرد و نظاير اين دواعى و اغراض كه احياناً در قيافه‌ی دواعى دينى هم خودنمايى مى‌كند، فراوان است.
به هر حال اين دسته هم، بى‌بهره‌ی از بركات حجّ نمى‌مانند منتها بهره‌ی آنان منحصر به فايده‌ی دنيوى خواهد بود و آن مصونيّت اهل و عيال و اموال از خطرات است تا از مكّه برگردد كه فرمود: «وَ صِنْفٌ يُحفَظُ فِي اَهْلِهِ وَ مَالِهِ».
حجّ بازار آخرت است
قالَ ابو جعفر (ع): اَلْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ سُوقانِ مِنْ اَسْواقِ الآخِرَةِ اللَّازِمُ لَهُما مِنْ اَضْیافِ اللهِ تَعالی اِنْ اَبْقاهُ وَ لا ذَنْبَ لَهُ وَ اِنْ اَماتَهُ اَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ.[6]
حجّ و عمره، دو بازار از بازارهاى آخرتند. واردشونده‌ی به آن‌ها، از ميهمان‌هاى خداوند متعال است. اگر او را زنده و باقى نگه دارد، باقى‌اش نگه مى‌دارد در حالى كه عارى از گناه گشته و اگر هم او را بميراند، داخل بهشتش می‌نماید.» 
 

خودآزمایی
 

1- چرا انسان ناسپاس، گمراه‌تر از حیوان است؟
2- حاجیانی كه از حج باز مى‌گردند، چند دسته‌اند؟ نام ببرید.
3- علّت اختلاف در بهره از حج چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]- رعایت شده
[2]- صحیفه‌ی سجّادیه، دعای اوّل، دعائه فی التّحمیدلله.
[3]- سوره‌ی هود، آیه‌ی ۵۶.
[4]- كافى، جلد ۴، صفحه‌ی ٢۵۴، حديث ٩.
[5]- وافى، جلد ٢، كتاب‌الحجّ، صفحه‌ی ۴، باب ١۵.
[6]- وافى، جلد ٢، كتاب الحجّ، صفحه‌ی ۴٢.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: