کد مطلب: ۳۶۴۵
تعداد بازدید: ۴۳۳
تاریخ انتشار : ۲۳ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۷
نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی| ۳۶
انسان در صورتى كامل می‌شود كه عيوب خويش را برطرف سازد و شك نيست كه تمام افراد بشر جز معصومين(ع) نواقص و كمبودهايى دارند و هيچ يك از آنان از تقصير يا قصور خالى نيستند.

 

پرهیز از محرّمات (دوری از گناه و معصیّت)| ۲۳


عيب‌زدايى و عيب‌جويى

از جمله ويژگی‌هاى انسان مؤمن و متخلّق به اخلاق حسنه صفت عيب‌زدايى است. همه می‌دانند كه عيب‌جويى از صفات زشت و ناپسند به شمار می‌رود ولى عيب‌زدايى از صفات بسيار خوب و پسنديده است زيرا انسان در صورتى كامل می‌شود كه عيوب خويش را برطرف سازد و شك نيست كه تمام افراد بشر جز معصومين(ع) نواقص و كمبودهايى دارند و هيچ يك از آنان از تقصير يا قصور خالى نيستند. بنابراين تمام افراد بايد درصدد عيب‌زدايى برآيند و اين اقدام در صورتى امكان پذير است كه نخست انسان عيب‌هاى خود را بشناسد و به آن اعتراف داشته باشد زيرا تا انسان به عيوب و نواقص خويش آگاه و معترف نباشد به چاره‌جويى برنمی‌خيزد. اما انسان چگونه به عيوب خود واقف می‌شود؟
پاسخ: انسان می‌تواند از سه راه به عيب‌هاى خود آگاه شود:
1. مراقبت و محاسبه، يعنى اگر انسان مواظب اعمال و رفتار خويش باشد و خود را مورد محاسبه و حسابرسى قرار دهد، به ويژه اگر خويشتن را با معيارها و الگوهاى مورد قبول صالحان و پارسايان مقايسه كند، چون خود را فاقد فضايل و كمالات آنها می‌بيند به خوبى می‌تواند به عيوب خويش پى ببرد.
2. عبرت گرفتن از رفتار و كردار افراد بزهكار و نادرست و بد اخلاق، كه به قول سعدى، لقمان را گفتند ادب از كه آموختى؟ گفت از بی‌ادبان.
3. معاشرت با دوستان مخلص و صديق كه از نصيحت دريغ نداشته باشند و از روى خير خواهى عيوب او را بدون مجامله و تملّق تذكّر دهند.
انسان عاقل و مؤمن همان طور كه در مقاطع مختلف خود را به پزشك معالج عرضه می‌کند تا مبادا به بيمارى پنهان و مزمنى دچار شود، در مسائل اخلاقى نيز بايد به طبيب و معلّم اخلاق مراجعه كند. آرى، دوستان واقعى و با ايمان می‌توانند در اين مسير بهترين راهنما براى او باشند و او را نسبت به بيمارى يا بيماری‌هايش آگاه كنند تا هر چه زودتر درصدد معالجه برآيد. البته اين راه در صورتى موفقيّت‌آميز است كه انسان دردمند به نصيحت ناصحان مشفق و دوستان‏ مخلص گوش فرا دهد و از آنها بخواهد كه او را در مورد اشتباهات و لغزش‌هايش متنبّه سازند. از اين رو امام هفتم(ع) فرمود:
«اجْتَهِدُوا فِي‏ أَنْ‏ يَكُونَ‏ زَمَانُكُمْ‏ أَرْبَعَ‏ سَاعَاتٍ‏ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَة تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات‏.»[1]
«سعى كنيد اوقات شبانه روز خود را به چهار قسمت تقسيم كنيد: يك قسمت براى عبادت و خلوت با خدا، يك قسمت براى تأمين معاش و تحصيل هزينه زندگى، قسمتى براى رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادى كه شما را به عيوب‌تان آگاه می‌سازند و قلباً نسبت به شما خلوص و صفا دارند و ساعتى را نيز براى تفريح و لذايذ مشروع خود اختصاص دهيد و به وسيله اين ساعت [: ساعت استراحت‏] می‌توانيد خود را براى ساعات ديگر آماده كنيد.»
پس كسى كه می‌خواهد به خطاهاى خود پى ببرد و از گفتار و كردار ناپسند خويش آگاه گردد بايد از كسانى كه نسبت به او صفا و صميميّت دارند تقاضا كند تا نقاط ضعف وى را ياد آورى كنند.
 

وظيفه اخلاقى‏
 

همان گونه كه در اسلام نسبت به معاشرت با برادران دينى مورد اعتماد و ناصح توصيه شده است، آنان نيز وظيفه دارند از نشان دادن راه خير و صلاح دريغ نورزند زيرا دوست آن است كه عيب دوستش را به او بگويد. در روايات آمده است:
«صَديقُكَ مَن نَهاكَ وَ عَدُوُّكَ مَن أغراكَ.»[2]
«دوست تو كسى است كه تو را از كارهاى زشت بازدارد و دشمنت كسى است كه تو را گول بزند و فريب دهد [و كارهاى زشتت را نيك جلوه دهد].»
امام باقر(ع) به شخصى به نام صالح فرمود:
«يَا صَالحُ اِتَّبِع مَن يُبكِيكَ وَ هُوَ لَكَ نَاصِحٌ وَ لَا تَتَّبِع مَن يُضحِكُكَ وَ هُوَ لَكَ غَاشٌّ وَ سَتَرِدُونَ عَلَى اللّهِ جَميعاً فَتَعلَمُونَ.»[3]
«اى صالح! از كسى پيروى كن [: با او مشورت كن‏] كه تو را بگرياند و خير خواه تو باشد و دنبال مكن كسى را كه تو را بخنداند ولى نسبت به تو صميميّت و خيرخواهى ندارد و به زودى همگى بر خدا وارد می‌شويد و خواهيد فهميد دوستان واقعى چه كسانى بوده‌اند.»
امام صادق(ع) فرمود:
«أَحَبُّ إخوانِي إلَىَّ مَن أهدَى إلَىَّ عُيُوبِي.»[4]
«محبوب‌ترين برادر نزد من كسى است كه عيوبم را به من اهدا كند.»
پس، كسى كه ادّعاى دوستى می‌کند ولى عيوب انسان را تذكر نمی‌دهد و هرگونه نقص و عيبى كه می‌بيند بی‌تفاوت از آن می‌گذرد دوست واقعى نيست و چه بسا دشمن انسان (هر چند از روى دشمنى) خدمتى به انسان می‌کند و عيوب او را تذكّر می‌دهد، كه اگر تذكّر نمی‌داد او نمی‌توانست به سادگى به عيوب خود پى ببرد.
از صحبت دوستى برنجم‏
كاخلاق بدم حَسَن نمايد
عيبم هنر و كمال بيند
خارم گل و ياسمن نمايد
كو دشمن شوخ چشم بی‌باك‏
تا عيب مرا به من نمايد[5]
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
«المُؤمنُ مِرآةُ المُؤمِن يَرَى فِيهِ حُسنَهُ وَ قُبحَهُ.»[6]
«مؤمن آئينه مؤمن است كه خوبی‌ها و بدی‌هاى خود را در او می‌بيند.»
يعنى همان طورى كه انسان وقتى در مقابل آئينه قرار می‌گيرد عيوب و نقايص خود را در آن می‌بيند برادر دينى انسان نيز همانند آئينه است كه زشتی‌ها و زيبايی‌هاى او را به وى می‌نماياند.
در روايت ديگرى اين گونه از آن بزرگوار نقل شده است:
«المُؤمنُ مِرآةُ أخِيهِ يُميطُ عَنهُ الاَذَى.»[7]
«مؤمن براى برادر خويش همانند آئينه است كه ناملايمات و بدی‌ها را از او دور می‌سازد.»
ملّاى رومى می‌گويد:
مؤمنان آئينه همديگرند
اين خبر مى از پيمبر آورند[8]
همو نيز گويد:
چون كه مؤمن آينه مؤمن بود
روى او ز آلودگى ايمن بود
يار آئينه است جان را در حَزَن‏
بر رخ آيينه‌اى جان دم مزن‏
تا نپوشد روى خود را از دمت‏
دم فرو خوردن بيايد هر دمت‏
كم ز خاكى چون كه خاكى يار يافت‏
از بهارى صد هزار انوار يافت‏
آن درختى كاو شود با يار جفت‏
از هواى خوش ز سر تا پا شكفت[9]

 
كتمان عيب خيانت است‏
 

همان گونه كه عيب‌جويى زشت و حرام است كتمان عيب نيز خيانت‏ است زيرا مؤمن بايد مانند آئينه باشد و زشتی‌ها و زيبايی‌هاى برادر دينى خود را نشان بدهد منتها به خود او نه به ديگران، كه شأن آئينه همين است. امام صادق(ع) فرمود:
«مَن رَأى أخَاهُ عَلَى أمرٍ يَكرَهُهُ فَلَم يَرُدَّهُ عَنهُ وَ هُوَ يَقدِرُ عَلَيهِ فَقَد خَانَهُ.»[10]
كسى كه برادر دينى خود را گرفتار عمل ناپسندى می‌بيند و می‌تواند او را از اين كار باز دارد اگر چنين نكند به او خيانت ورزيده است.
 

عيب‌زدايى آرى عيب جويى نه‏
 

تا اينجا بحث در عيب‌زدايى بود كه در خوبى آن هر چه بگوييم كم گفته‌ايم. اكنون نوبت می‌رسد به عيب‌جويى كه در زشتى آن هر چه بگوييم كم گفته‌ايم. اما بايد دانست كه فرق ميان اين دو بسيار ظريف و لطيف است زيرا عيب‌جويى و عيب‌زدايى به حسب ظاهر هر دو با يادآورى و بازگو كردن عيوب همراه است ولى اوّلى با انگيزه تحقير و تنقيص ذكر می‌شود و دوّمى به قصد خير خواهى و اصلاح، اوّلى با دشمنى و خصومت و دوّمى با دلسوزى و نصيحت توأم است. اگر انگيزه انسان در ذكر عيوب ديگران خيرخواهى باشد قهراً كيفيت برخورد مشفقانه و آبرومندانه خواهد بود ولى اگر هدف تنقيص و تحقير باشد قهراً با تحقير و توهين ادا می‌شود. خلاصه اگر چه هدف وسيله را توجيه نمی‌کند لكن آن را تحديد می‌کند، يعنى هدف وسيله را متناسب با خود می‌سازد:
«قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى‏ شَاكِلَتِهِ ....»[11]
«هر كس طبق نيّت و انگيزه‌اش كار می‌کند.»
به همين جهت، كسى كه می‌خواهد عيب ديگرى را به او تذكّر دهد بايد با حسن نيّت و دلى پاك و بی‌آلايش نقايص او را يادآورى كند و در حال سخن گفتن كمال ادب و احترام را رعايت نمايد و دقت كند كه به شخصيّت طرف‏ مقابل خود اهانت روا ندارد و انتقاد صحيح و سالم و سازنده به نيش زدن و عيب‌جويى تبديل نگردد كه نتيجه معكوس خواهد داشت. براى اين كه هيچ انسانى از خطا و اشتباه مصون نيست و هيچ كس نمی‌تواند ادعا كند كه مرتكب خطا و اشتباه نمی‌شود جز ائمّه معصومين(ع) كه آنان نيز با اين كه از مقام عصمت برخوردارند خود را در برابر پروردگار گناهكار و ناقص می‌دانند. به عنوان نمونه، امام سجّاد(ع) عرض می‌کند:
«إلهِى إلَيكَ أشكُوا نَفساً بِالسُّوءِ أمّارَةً وَ إلَى الخَطِيئَةِ مُبادِرَةً وَ بِمَعاصِيكَ مُولَعَةً وَ لِسَخَطِكَ مُتَعَرِّضَةً.»[12]
«خدايا! به تو شكايت می‌کنم از نفسى كه مرا بسيار به بدی‌ها وامی‌دارد و به هر خطا سبقت می‌گيرد و به معصيت تو حرص می‌ورزد و مرا در معرض خشم و غضب تو می‌افكند.»
و در جاى ديگر به پيشگاه خدا عرض می‌کند:
«اَدعُوكَ يَا سَيِّدِى بِلسانٍ قَد أخرَسَهُ ذَنبُهُ، رَبِّ اُناجِيكَ بِقَلبٍ قَد أوبَقَهُ جُرمُهُ.»[13]
«اى سيّد من! تو را می‌خوانم به زبانى كه از زيادى گناه گنگ شده است.
پروردگارا! با تو راز و نياز می‌کنم با دلى كه از كثرت جرم و خطا به وادى هلاكت در افتاده است.»
و هنگام اظهار ذلّت به درگاه خدا می‌گويد:
«... إذَا رَأيتُ مَولاىَ ذُنُوبِى فَزِعتُ رَبِّ أفحَمَتنِى ذُنُوبِى وَ انقَطَعَت مَقالَتِى فَلَا حُجَّةَ لِي ....»[14]
«اى مولاى من! آنگاه كه به گناهان خود می‌نگرم سخت بيمناك می‌شوم.
پروردگارا! گناهان بی‌شمار بر من چيره شده و زبان مرا از عرض معذرت بسته است. ديگر عذرى ندارم كه به پيشگاه تو آورم و بهانه‌اى برايم نمانده كه آن را بازگويم و از كرده خود پوزش طلبم ....»
با اين كه امام سجّاد(ع) معصوم است و هيچ گناهى از او سر نزده اما خود را گناهكار می‌داند. بنابراين همه مردم داراى عيب‌ها و نقايصى هستند كه بايد به آنها تذكّر داده شود چون خداوند عالم تمام افراد بشر را يكسان نيافريده است و همان طورى كه صفات نيك و پسنديده در آنان وجود دارد عيوبى نيز در آنها هست ولى انسان نبايد عيب‌جويى كند بلكه بايد با بيان مشفقانه و توأم با محبّت او را متنبّه سازد تا هم آبروى او را از بين نبرد و هم احساساتش را جريحه‌دار نكند، چون اسلام براى حيثيّت و آبروى مؤمن ارزش و اهميّت خاصّى قائل است و بازگو كردن عيوب مردم نيز يك ضرورت است و اين ضرورت را می‌توان به صورت پنهانى و خصوصى انجام داد تا به شخصيت مؤمن لطمه‌اى وارد نشود كه: «الضُّرورات تُقَدَّرُ بِقَدَرِها» (نيازهاى اضطرارى بايد در چارچوب خودشان ارزيابى بشوند)، يعنى از آن محدوده نبايد تجاوز كند.
حضرت على(ع) فرمود:
«نُصحُكَ بَينَ المَلَاءِ تَقرِيعٌ.»[15]
«نصيحت كردن در ميان مردم نوعى سركوبى است.»
امام حسن عسكرى عليه السّلام فرمود:
«مَن وَعَظَ أخَاهُ سِرّاً فَقَد زَانَه وَ مَن وَعَظَهُ عَلانِيَّةً فَقَد شَانَهُ.»[16]
«كسى كه برادر دينى خود را در نهان پند دهد زينت بخش او شده است، اما اگر در برابر ديگران نصيحتش كند موجب سرشكستگى او می‌شود.»
نصيحت در نهانى بهتر آيد
گره از جان و بند از دل گشايد
 

خودآزمایی
 

1- انسان چگونه به عيوب خود واقف می‌شود؟
2- در روايات دوست و دشمن چگونه(چه کسانی) معرفی شده‌اند؟
3- فرق ميان عيب‌جويى و عيب‌زدايى را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]- بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 75- ص 321، تحف العقول، ص 307.
[2]- فهرست غرر، ص 203، شماره 5857.
[3]- اصول كافى، ج 2- ص 638، حديث 2، وسائل الشيعه، ج 8- ص 413، حديث 1، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 72- ص 103، محاسن برقى، ج 2- ص 604، حديث 32.
[4]- تحف العقول، ص 273، اصول كافى، ج 2- ص 639، حديث 5، وسائل الشيعه، ج 8- ص 413، حديث 2.
[5]- كليّات سعدى، ص 121.
[6]- المجازات النبوية، چاپ مصر، ص 66.
[7]- مشكوة الانوار، ص 106.
[8]- مثنوى معنوى، دفتر اول، ص 69.
[9]- همان، دفتر دوم، ص 204.
[10]- بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 72- ص 65، امالى صدوق، ص 222، حديث 1.
[11]- اسراء- 84.
[12]- مفاتيح الجنان، مناجات خمسة عشر، مناجات دوم.
[13]- دعاى أبو حمزه ثمالى.
[14]- صحيفه سجاديه، دعاى 53.
[15]- فهرست غرر، ص 382، شماره 9966.
[16]- تحف العقول، ص 368.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: